عصمت حضرت زکریا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| موضوع مرتبط = عصمت پیامبران
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط =  
| مداخل مرتبط = [[عصمت حضرت زکریا در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}


'''عصمت حضرت زکریا {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت زکریا{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
'''عصمت حضرت زکریا {{ع}}''' به معنای مصونیت ایشان از هر [[گناه]] و [[خطا]] و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت زکریا{{ع}} با استناد به براهین عقلی و [[ادله]] [[نقلی]] که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه [[برهان حفظ شریعت]]، [[برهان لطف]]، [[برهان تسلسل]]، [[برهان]] [[وجوب]] [[اطاعت از پیامبر]]، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


== معناشناسی [[عصمت]] ==
== معناشناسی [[عصمت]] ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَكَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|"العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
خط ۱۹: خط ۱۹:
== ادله اثبات عصمت حضرت زکریا{{ع}} ==
== ادله اثبات عصمت حضرت زکریا{{ع}} ==
=== براهین عقلی ===
=== براهین عقلی ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات عصمت پیامبران در کلام اسلامی}}
از آنجا که [[حضرت زکریا]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref> <ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref> <ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]] <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان <ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]] <ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.
از آنجا که [[حضرت زکریا]]{{ع}} یکی از [[انبیای الهی]] است؛ لذا می‌توان جهت [[اثبات عصمت]] آن حضرت به همان براهین عقلی که [[متکلمان]] در [[اثبات عصمت انبیا]] به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: [[برهان امتناع تسلسل]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[امیر دیوانی]]؛ [[محمد سعیدی مهر]]؛ [[علی رضا امینی]] و [[محسن جوادی]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی ج۲]]، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۳.</ref>، [[برهان]] وجوب اطاعت از معصوم<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>، [[برهان حفظ شریعت]]<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> برهان لزوم اطمینان<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>، [[برهان لطف]]<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref> و غیره.


=== ادله نقلی ===
=== ادله نقلی ===
==== ادله قرآنی ====
==== ادله قرآنی ====
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت زکریا]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند. کلیت این [[آیات]] شامل [[حضرت زکریا]]{{ع}} نیز شده و بر اساس آنها، [[عصمت]] آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.


===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
===== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] =====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر [[وسوسه‌های ابلیس]] نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}}<ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}} هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== اصطفای الهی پیامبران =====
===== اصطفای الهی پیامبران =====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست. به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات {{متن قرآن|أَيْدِيهِمْ}} و {{متن قرآن|خَلْفَهُمْ}} بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]] آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
===== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] =====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است.؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان [[الگوی حسنه]] =====
===== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] =====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ}}<ref>«قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
===== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] =====
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}، <ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
===== آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند =====
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] [[فرشته وحی]] محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر. ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱. </ref>.
در [[قرآن کریم]] از [[عصمت]] و [[امانتداری]] [[فرشتۀ وحی]] [[سخن]] گفته شده است به نحوی که [[خداوند]] دربارۀ آنان فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>، بنابراین اگر حاملِ اول [[وحی]] یعنی [[فرشتگان]] از جمله [[جبرئیل]] دارای [[عصمت]] باشد، حامل دیگر آن یعنی [[پیامبر]] هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن [[عصمت]] همانطور که نقض [[امانتداری]] فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض [[امانتداری]] [[پیامبران]] هم خواهد بود<ref>ر.ک: [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.</ref>.


==== ادله روایی ====
==== ادله روایی ====
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref> از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
در [[روایات]] متعددی بر [[قطعی]] بودن [[عصمت انبیا]]{{ع}} تأکید شده است<ref>نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.</ref>، از جمله آنها روایتی است از [[امام باقر]]{{ع}} که در آن آمده است: «[[انبیا]] [[گناه]] نمی‌کنند؛ چون همگی [[معصوم]] و پاک‌اند و آنان [[مرتکب گناه]] کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»<ref>صدوق، الخصال، ص۳۹۹.</ref>.
 
[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>


در برخی ادعیه چنین آمده که إعتبار بازخواست الهی در پرتو [[عصمت]] است. توضیح اینکه [[خداوند متعال]] انبیاء و [[اوصیاء]] را فرستاده است و برای هر یک از ایشان شریعتی قرار داده تا [[دین]] الهی را برپا کنند و به تبع [[حجت]] را بر [[بندگان]] تمام. روشن است که اگر آنان خود معصوم نباشند، حجت بر بندگان هم تمام نبوده و بازخواست الهی لغو است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۶۹.</ref>.
[[امام رضا]] {{ع}} نیز دربارۀ [[عصمت پیامبران]] برای [[مأمون]] نوشت: «[[خداوند]] [[فرمان]] کسی که می‌‌داند [[مردم]] را [[گمراه]] می‌‌کند [[واجب]] نمی‌کند و برای [[رسالت]] خویش کسی را [[انتخاب]] نمی‌کند که می‌‌داند او به [[خدا]] و بندگانش [[کفر]] ورزیده و [[شیطان]] را به جایی [[خدا]] [[عبادت]] می‌‌کند»<ref>{{متن حدیث|فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا {{ع}} لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ}}؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref>


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت زکریا{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت زکریا{{ع}} ==
=== آیه 10 سوره مریم ===
=== آیه ۱۰ سوره مریم ===
 
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیا درخواست نشانه از خداوند توسط حضرت زکریا بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیا درخواست نشانه از خداوند توسط حضرت زکریا بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
'''تبیین [[شبهه]]'''
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
 
یکی از آیاتی که توهم تعارض [[معصوم]] نبودن [[حضرت زکریا]]{{ع}} را در اذهان برخی ایجاد نموده، [[آیه]] ۱۰ [[سوره مریم]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا}}<ref>«زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی قرار ده، خدا فرمود: بدین نشانه که تا سه شبانه‌روز با مردم تکلم نکنی با آنکه تندرست هستی».</ref>. گفته شده بر اساس این [[آیه]]، پیرو درخواست فرزند از طرف [[حضرت زکریا]]{{ع}} از [[خداوند]] [[فرشتگان]] با [[بشارت]] [[فرزندی]] به نام [[یحیی]]، به حضورش باز یافتند. [[حضرت زکریا]]{{ع}} راز آن [[بشارت]] را از [[خداوند]] جویا شد که چگونه از من پیرمرد نشانه‌ای خواست که آیه مذکور نازل شد. آنچه در این ماجرا، در ظاهر [[عصمت]] [[حضرت زکریا]]{{ع}} را به چالش می‌کشد، این است که وی با اینکه قدرت نامحدود خداوند را [[باور]] داشت، چرا از درگاه [[خداوند]] درخواست نشانه کرد؟ آیا درخواست نشانه به منزله شک در قدرت الهی یا تحقق وعده او نبود؟ و روشن است که در هر حالت این مساله با عصمت ناسازگار است.
یکی از آیاتی که توهم [[تعارض]] [[معصوم]] نبودن [[حضرت زکریا]]{{ع}} را در اذهان برخی ایجاد نموده، [[آیه]] ۱۰ [[سوره مبارکه مریم]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا}} <ref>«زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی قرار ده، خدا فرمود: بدین نشانه که تا سه شبانه‌روز با مردم تکلم نکنی با آنکه تندرست هستی».</ref>. گفته شده بر اساس این [[آیه]]، بر اساس این آیه پیرو درخواست فرزند از طرف [[حضرت زکریا]]{{ع}} از [[خداوند]] [[فرشتگان]] با [[بشارت]] [[فرزندی]] به نام [[یحیی]]، به حضورش باز یافتند. [[حضرت زکریا]]{{ع}} راز آن [[بشارت]] را از [[خداوند]] جویا شد که چگونه از من پیرمرد نشانه‌ای خواست که آیه مذکور نازل شد. آنچه در این ماجرا، در ظاهر [[عصمت]] [[حضرت زکریا]]{{ع}} را به چالش می‌کشد، این است که وی با اینکه قدرت نامحدود خداوند را [[باور]] داشت، چرا از درگاه [[خداوند]] درخواست نشانه کرد؟ آیا درخواست نشانه به منزله شک در قدرت الهی یا تحقق وعده او نبود؟ و روشن است که در هر حالت این مساله با عصمت ناسازگار است.
 
'''پاسخ به شبهه'''
 
'''پاسخ نخست: درخواست نشانه برای رسیدن به [[اطمینان]]''': [[حضرت زکریا]] {{ع}} برای [[اثبات]] اینکه این [[بشارت]] از سوی [[خداوند]]، و این خطاب، خطابی رحمانی بوده که فرشته‌ای وی را بدان [[آگاه]] ساخته است، نشانه‌ای خواست تا به اطمینان برسد<ref>ر.ک: محمد بن مرتضی فیض کاشانی، الاصفی، تحقیق محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، ج۱، ص۱۵۰؛ محمد بن عبدالرحیم نهاوندی، نفحات الرحمن، ج۱، ص۶۱۸؛ محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج۲، ص۵۶.</ref>. چنین امری با [[باور]] داشتن بشارت [[فرشتگان]] همخوان است و نظیر آن را در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} می‌بینیم. [[انبیا]] معصوم‌اند و در تشخیص [[حق و باطل]] [[اشتباه]] نمی‌کنند، اما [[عصمت]] آنان ذاتی نیست؛ زیرا مستقل نیستند، بلکه با [[عنایت الهی]] تشخیص می‌دهند. چه محذوری دارد که حضرت زکریا {{ع}} از [[پروردگار]] خود نشانی بخواهد که دلالت کند آنچه قبلاً دریافت کرده، بشارت [[الهی]] بوده است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۱۷۹.</ref>؛ زیرا [[شیطان]] توان مس [[نفوس]] قدسی ایشان را ندارد. پیش‌تر بیان شد که [[پیامبران]] به تصریح [[قرآن]]، از مخلَصین‌اند و شیطان به [[ناتوانی]] خود از [[منحرف]] ساختن ایشان اعتراف کرده است: {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref>. بنابراین [[زکریا]] {{ع}} که مدت مدیدی از دوران [[نبوت]] را گذرانده و بارها [[وحی]] و [[الهام الهی]] را دریافت کرده بود و آن را به خوبی می‌شناخت، امکان ندارد برای تشخیص اصل وحی نشانه بخواهد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref>.
این پاسخ را می‌توان بهترین پاسخ دانست.
 
'''پاسخ دوم: نشانه برای [[آگاهی]] از [[زمان]] حمل''': نشانه خواستن [[زکریا]] {{ع}} از [[خداوند]]، برای آگاهی از زمان عملی شدن بشارت بوده است؛ زیرا وی بی‌صبرانه [[منتظر]] چنین [[فرزندی]] بود. پس نشانه خواستن، حکایت از شک در [[وعده الهی]] نداشت تا در [[عصمت]] آن [[حضرت]] خدشه‌ای وارد آید<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۲، ص۴۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۴، ص۳۱۳؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۱، ص۳۲۰؛ علی بن احمد واحدی، التفسیر البسیط، تحقیق محمد بن صالح بن عبدالله الفوزان، ج۵، ص۲۳۹؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۱، ص۴۸۲؛ ابوالفضل فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج۱، ص۲۸۹؛ محمد سبزواری، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۶۰؛ همو، الجدید، ج۲، ص۵۲.</ref>.
این پاسخ نیز خالی از ایراد است.


'''پاسخ سوم: درخواست نشانه برای [[استدلال]] بر بارداری [[همسر]]''': [[حضرت]] نشانه‌ای خواست تا بدان بر بارداری همسرش استدلال کند و از هنگام آن [[آگاه]] شود (به تعبیر [[فخر رازی]] تا از وقت انعقاد نطفه او آگاه شود)<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۴، جزء ۸، ص۲۱۵.</ref>. این پاسخ با [[سیاق آیات]] همخوانی ندارد.
'''پاسخ نخست: درخواست نشانه برای رسیدن به [[اطمینان]]''': [[حضرت زکریا]] {{ع}} برای [[اثبات]] اینکه این [[بشارت]] از سوی [[خداوند]] و این خطاب، خطابی رحمانی بوده که فرشته‌ای وی را بدان [[آگاه]] ساخته است، نشانه‌ای خواست تا به اطمینان برسد<ref>ر.ک: محمد بن مرتضی فیض کاشانی، الاصفی، تحقیق محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، ج۱، ص۱۵۰؛ محمد بن عبدالرحیم نهاوندی، نفحات الرحمن، ج۱، ص۶۱۸؛ محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج۲، ص۵۶.</ref>. چنین امری با باور داشتن بشارت [[فرشتگان]] همخوان است و نظیر آن را در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} می‌بینیم. [[انبیا]] معصوم‌اند و در تشخیص [[حق و باطل]] [[اشتباه]] نمی‌کنند، اما [[عصمت]] آنان ذاتی نیست؛ زیرا مستقل نیستند، بلکه با عنایت الهی تشخیص می‌دهند. چه محذوری دارد که حضرت زکریا {{ع}} از [[پروردگار]] خود نشانی بخواهد که دلالت کند آنچه قبلاً دریافت کرده، بشارت [[الهی]] بوده است<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۱۷۹.</ref>. [[پیامبران]] به تصریح [[قرآن]]، از مخلَصین‌اند و شیطان به [[ناتوانی]] خود از [[منحرف]] ساختن ایشان اعتراف کرده است: {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref>. بنابراین [[زکریا]] {{ع}} که مدت مدیدی از دوران [[نبوت]] را گذرانده و بارها [[وحی]] و [[الهام الهی]] را دریافت کرده بود و آن را به خوبی می‌شناخت، امکان ندارد برای تشخیص اصل وحی نشانه بخواهد<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۱۴، ص۲۰۵.</ref>. این پاسخ را می‌توان بهترین پاسخ دانست.


'''پاسخ چهارم: درخواست نشانه برای [[اطمینان]] از صدور امر از جانب [[خدا]]''': [[حضرت زکریا]] {{ع}} علامتی خواست تا برای وی روشن شود آیا این امر از سوی [[خداوند]] است. خداوند برای [[کیفر]] دادن و [[تنبیه]] وی، مهر [[سکوت]] بر لبانش نهاد. [[قرطبی]] این پاسخ را دیدگاه بیشتر [[مفسران]] می‌داند: {{عربی|قاله اکثر المفسرین}}<ref>محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۸۰.</ref>.
'''پاسخ دوم: نشانه برای [[آگاهی]] از [[زمان]] حمل''': نشانه خواستن [[زکریا]] {{ع}} از [[خداوند]]، برای آگاهی از زمان عملی شدن بشارت بوده است؛ زیرا وی بی‌صبرانه [[منتظر]] چنین [[فرزندی]] بود. پس نشانه خواستن، حکایت از شک در وعده الهی نداشت تا در عصمت آن حضرت خدشه‌ای وارد آید<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۲، ص۴۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۴، ص۳۱۳؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۱، ص۳۲۰؛ علی بن احمد واحدی، التفسیر البسیط، تحقیق محمد بن صالح بن عبدالله الفوزان، ج۵، ص۲۳۹؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۱، ص۴۸۲؛ ابوالفضل فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج۱، ص۲۸۹؛ محمد سبزواری، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۶۰؛ همو، الجدید، ج۲، ص۵۲.</ref>. این پاسخ نیز خالی از ایراد است<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۳۷۵.</ref>.
این پاسخ نارساست؛ زیرا اولاً با ظاهر [[آیه شریفه]] ناسازگار است. ظاهر [[آیه]]، گویای این است که حضرت زکریا {{ع}} درخواست نشانه می‌کند و این درخواست از سوی خداوند پذیرفته می‌شود. حال چگونه می‌توان این نشانه را تنبیه شمرد؟ ثانیاً فرو بستن لب از گفت‌و‌گو با [[مردم]] و گشودن آن به ذکر و [[تسبیح خداوند]] را نمی‌توان [[عذاب]] دانست، بلکه این [[نعمت]] و رحمتی بود که خداوند بر آن حضرت ارزانی داشت؛ ثالثاً کلمه آیه، با تنبیه بودن تناسب ندارد؛ زیرا خداوند در پاسخ درخواست حضرت زکریا {{ع}} می‌فرماید: «نشانه تو این است که.»..؛ مگر اینکه آیه آن‌گونه که در برخی [[آیات]] گفته شد، به معنای مایه [[عبرت]] باشد، تا با تنبیه سازگار شود؛ ولی این مطلب با لحن و [[سیاق آیه]] و اینکه حضرت خود درخواست آیه کرده است، سازگاری ندارد»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۳۷۵.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[دلایل عقلی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا درخواست نشانه از خداوند توسط حضرت زکریا بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا درخواست نشانه از خداوند توسط حضرت زکریا بر عدم عصمت ایشان دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
خط ۱۰۲: خط ۹۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عصمت نبی]]
[[رده:عصمت پیامبران]]
[[رده:پیامبران]]
[[رده:حضرت زکریا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۷

عصمت حضرت زکریا (ع) به معنای مصونیت ایشان از هر گناه و خطا و اشتباهی است. به طور کلی عصمت حضرت زکریا(ع) با استناد به براهین عقلی و ادله نقلی که در اثبات عصمت سایر انبیا از آنها بهره گرفته می‌شود قابل اثبات است. به عنوان نمونه برهان حفظ شریعت، برهان لطف، برهان تسلسل، برهان وجوب اطاعت از پیامبر، برخی از براهین عقلی عصمت آن حضرت هستند. همچنین است استناد به آیات و روایاتی که در آنها خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَكَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

ادله اثبات عصمت حضرت زکریا(ع)

براهین عقلی

از آنجا که حضرت زکریا(ع) یکی از انبیای الهی است؛ لذا می‌توان جهت اثبات عصمت آن حضرت به همان براهین عقلی که متکلمان در اثبات عصمت انبیا به آنها استناد کرده‌اند، استناد نمود که بارزترین آنها عبارت‌اند از: برهان امتناع تسلسل[۱۱].[۱۲]، برهان لزوم هدایت بشر، برهان نقض غرض[۱۳].[۱۴]، برهان وجوب اطاعت از معصوم[۱۵]، برهان حفظ شریعت[۱۶].[۱۷] برهان لزوم اطمینان[۱۸].[۱۹]، برهان لطف[۲۰] و غیره.

ادله نقلی

ادله قرآنی

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت همه انبیا از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند. کلیت این آیات شامل حضرت زکریا(ع) نیز شده و بر اساس آنها، عصمت آن حضرت نیز ثابت می‌گردد.

عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ[۲۱]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند[۲۲].

اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۲۳]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست. به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۲۴]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات ﴿أَيْدِيهِمْ و ﴿خَلْفَهُمْ بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا[۲۵] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ[۲۶] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۲۷].

امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۲۸]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۲۹].

معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۰]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ[۳۱].

خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کرده‌اند و امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۳۲].

اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۳۳].[۳۴]

آیاتی که بر عصمت فرشته وحی دلالت دارند

در قرآن کریم از عصمت و امانتداری فرشتۀ وحی سخن گفته شده است به نحوی که خداوند دربارۀ آنان فرموده است: ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۳۵]، بنابراین اگر حاملِ اول وحی یعنی فرشتگان از جمله جبرئیل دارای عصمت باشد، حامل دیگر آن یعنی پیامبر هم چنین صفتی باید داشته باشد، زیرا نداشتن عصمت همانطور که نقض امانتداری فرشته وحی محسوب می‌‌شود، نقض امانتداری پیامبران هم خواهد بود[۳۶].

ادله روایی

در روایات متعددی بر قطعی بودن عصمت انبیا(ع) تأکید شده است[۳۷]، از جمله آنها روایتی است از امام باقر(ع) که در آن آمده است: «انبیا گناه نمی‌کنند؛ چون همگی معصوم و پاک‌اند و آنان مرتکب گناه کوچک یا بزرگ نمی‌شوند»[۳۸].

امام رضا (ع) نیز دربارۀ عصمت پیامبران برای مأمون نوشت: «خداوند فرمان کسی که می‌‌داند مردم را گمراه می‌‌کند واجب نمی‌کند و برای رسالت خویش کسی را انتخاب نمی‌کند که می‌‌داند او به خدا و بندگانش کفر ورزیده و شیطان را به جایی خدا عبادت می‌‌کند»[۳۹].[۴۰]

توهم تعارض برخی آیات با عصمت حضرت زکریا(ع)

آیه ۱۰ سوره مریم

یکی از آیاتی که توهم تعارض معصوم نبودن حضرت زکریا(ع) را در اذهان برخی ایجاد نموده، آیه ۱۰ سوره مریم است که می‌فرماید: ﴿قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا[۴۱]. گفته شده بر اساس این آیه، پیرو درخواست فرزند از طرف حضرت زکریا(ع) از خداوند فرشتگان با بشارت فرزندی به نام یحیی، به حضورش باز یافتند. حضرت زکریا(ع) راز آن بشارت را از خداوند جویا شد که چگونه از من پیرمرد نشانه‌ای خواست که آیه مذکور نازل شد. آنچه در این ماجرا، در ظاهر عصمت حضرت زکریا(ع) را به چالش می‌کشد، این است که وی با اینکه قدرت نامحدود خداوند را باور داشت، چرا از درگاه خداوند درخواست نشانه کرد؟ آیا درخواست نشانه به منزله شک در قدرت الهی یا تحقق وعده او نبود؟ و روشن است که در هر حالت این مساله با عصمت ناسازگار است.

پاسخ نخست: درخواست نشانه برای رسیدن به اطمینان: حضرت زکریا (ع) برای اثبات اینکه این بشارت از سوی خداوند و این خطاب، خطابی رحمانی بوده که فرشته‌ای وی را بدان آگاه ساخته است، نشانه‌ای خواست تا به اطمینان برسد[۴۲]. چنین امری با باور داشتن بشارت فرشتگان همخوان است و نظیر آن را در داستان حضرت ابراهیم (ع) می‌بینیم. انبیا معصوم‌اند و در تشخیص حق و باطل اشتباه نمی‌کنند، اما عصمت آنان ذاتی نیست؛ زیرا مستقل نیستند، بلکه با عنایت الهی تشخیص می‌دهند. چه محذوری دارد که حضرت زکریا (ع) از پروردگار خود نشانی بخواهد که دلالت کند آنچه قبلاً دریافت کرده، بشارت الهی بوده است[۴۳]. پیامبران به تصریح قرآن، از مخلَصین‌اند و شیطان به ناتوانی خود از منحرف ساختن ایشان اعتراف کرده است: ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۴۴]. بنابراین زکریا (ع) که مدت مدیدی از دوران نبوت را گذرانده و بارها وحی و الهام الهی را دریافت کرده بود و آن را به خوبی می‌شناخت، امکان ندارد برای تشخیص اصل وحی نشانه بخواهد[۴۵]. این پاسخ را می‌توان بهترین پاسخ دانست.

پاسخ دوم: نشانه برای آگاهی از زمان حمل: نشانه خواستن زکریا (ع) از خداوند، برای آگاهی از زمان عملی شدن بشارت بوده است؛ زیرا وی بی‌صبرانه منتظر چنین فرزندی بود. پس نشانه خواستن، حکایت از شک در وعده الهی نداشت تا در عصمت آن حضرت خدشه‌ای وارد آید[۴۶]. این پاسخ نیز خالی از ایراد است[۴۷].

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: "العصم: الإمساك والاعتصام الاستمساك... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما يعصم به‌ اي يشد وعصمة الأنبياء حفظه إياهم"؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن آدم، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
  12. ر.ک: امیر دیوانی؛ محمد سعیدی مهر؛ علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  13. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۱.
  14. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۶۳.
  15. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  16. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  17. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  18. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  19. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  20. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
  21. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
  22. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  23. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
  24. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست. آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  25. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
  26. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  27. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  28. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  29. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  30. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  31. «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»، سوره ممتحنه، آیه ۴.
  32. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  33. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  34. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  35. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  36. ر.ک: احمدی، رحمت‌الله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۱۹ - ۲۲۱.
  37. نک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ج۱۲، ص۳۴۸؛ ج۴، ص۴۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۹۲ـ۲۰۴.
  38. صدوق، الخصال، ص۳۹۹.
  39. «فِیمَا کَتَبَ الرِّضَا (ع) لِلْمَأْمُونِ لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ‏ یَعْلَمُ‏ أَنَّهُ‏ یُضِلُّهُمْ‏ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۹۹، ح۹.
  40. ر.ک: علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  41. «زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی قرار ده، خدا فرمود: بدین نشانه که تا سه شبانه‌روز با مردم تکلم نکنی با آنکه تندرست هستی».
  42. ر.ک: محمد بن مرتضی فیض کاشانی، الاصفی، تحقیق محمدحسین درایتی و محمدرضا نعمتی، ج۱، ص۱۵۰؛ محمد بن عبدالرحیم نهاوندی، نفحات الرحمن، ج۱، ص۶۱۸؛ محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج۲، ص۵۶.
  43. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۱۷۹.
  44. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  45. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تسنیم، تحقیق احمد قدسی، ج۱۴، ص۲۰۵.
  46. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۲، ص۴۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، ج۴، ص۳۱۳؛ عبدالله شبر، الجوهر الثمین، ج۱، ص۳۲۰؛ علی بن احمد واحدی، التفسیر البسیط، تحقیق محمد بن صالح بن عبدالله الفوزان، ج۵، ص۲۳۹؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۱، ص۴۸۲؛ ابوالفضل فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج۱، ص۲۸۹؛ محمد سبزواری، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۶۰؛ همو، الجدید، ج۲، ص۵۲.
  47. انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۳۷۵.