جاسوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[جاسوسی در قرآن]] - [[جاسوسی در فقه سیاسی]] - [[جاسوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[جاسوسی در فقه اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[جاسوسی در قرآن]] - [[جاسوسی در فقه اسلامی]] - [[جاسوسی در فقه سیاسی]] - [[جاسوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
 
== مقدمه ==
== مقدمه ==
واژه [[جاسوسی]] از دو بخش "جاسوس" و "یاءِ" حاصل مصدر (در نقش پسوند [[شغل]] ساز) ساخته شده و در [[زبان فارسی]] به معنای جستجوی خبر، خبر پرسی، خبر چینی، [[سخن چینی]]، به دست آوردن [[اخبار]] و [[اسرار]] فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ "جاسوسی کردن" نیز کاربرد دارد.<ref> لغت‌نامه، ج ۵، ص ۷۳۶۰؛ [[فرهنگ]] عمید، ص ۴۵۰، "جاسوس و جاسوسی".</ref> جاسوس از ریشه [[عربی]] "ج ـ س ـ س" و صفت مشبهه بر وزن "فاعول" است.<ref>مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".</ref> شماری از واژه پژوهان، "جسّ" را در اصل به معنای لمس چیزی با دست <ref>جمهرة اللغه، ج ۱، ص ۸۸ - ۸۹؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ مفردات، ص ۱۹۶، "جسس".</ref> (مانند گرفتن نبض) برای کسب [[آگاهی]] لازم، دانسته <ref> العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".</ref> و برخی آن را فقط تفحص نامحسوس معنا کرده‌اند؛<ref>مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۷، "جسس"؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۱۴. </ref>
واژه جاسوسی از دو بخش "جاسوس" و "یاءِ" حاصل مصدر (در نقش پسوند [[شغل]] ساز) ساخته شده و در [[زبان فارسی]] به معنای جستجوی خبر، خبر پرسی، خبر چینی، [[سخن چینی]]، به دست آوردن [[اخبار]] و [[اسرار]] فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ "جاسوسی کردن" نیز کاربرد دارد.<ref> لغت‌نامه، ج ۵، ص ۷۳۶۰؛ [[فرهنگ]] عمید، ص ۴۵۰، "جاسوس و جاسوسی".</ref> جاسوس از ریشه [[عربی]] "ج ـ س ـ س" و صفت مشبهه بر وزن "فاعول" است.<ref>مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".</ref> شماری از واژه پژوهان، "جسّ" را در اصل به معنای لمس چیزی با دست <ref>جمهرة اللغه، ج ۱، ص ۸۸ - ۸۹؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ مفردات، ص ۱۹۶، "جسس".</ref> (مانند گرفتن نبض) برای کسب [[آگاهی]] لازم، دانسته <ref> العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".</ref> و برخی آن را فقط تفحص نامحسوس معنا کرده‌اند؛<ref>مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۷، "جسس"؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۱۴. </ref>


همچنین [[تجسس]] که در [[زبان عربی]] <ref> مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳. </ref> به ویژه عربی معاصر <ref>موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵. </ref> معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار <ref> العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳. </ref> و اموری عمدتاً پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.<ref>النهایه، ج ۱، ص ۲۷۲؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳؛ [[مجمع البحرین]]، ج ۱، ص ۳۷۴، "جسس".</ref>
همچنین [[تجسس]] که در [[زبان عربی]] <ref> مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳. </ref> به ویژه عربی معاصر <ref>موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵. </ref> معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار <ref> العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳. </ref> و اموری عمدتاً پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.<ref>النهایه، ج ۱، ص ۲۷۲؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳؛ [[مجمع البحرین]]، ج ۱، ص ۳۷۴، "جسس".</ref>
خط ۲۷: خط ۲۸:
=== [[جنگ احزاب]] ===
=== [[جنگ احزاب]] ===


== [[حکم فقهی]] [[جاسوسی]] ==
== حکم فقهی جاسوسی ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۴

مقدمه

واژه جاسوسی از دو بخش "جاسوس" و "یاءِ" حاصل مصدر (در نقش پسوند شغل ساز) ساخته شده و در زبان فارسی به معنای جستجوی خبر، خبر پرسی، خبر چینی، سخن چینی، به دست آوردن اخبار و اسرار فرد، اداره یا کشوری و دادن آن به دیگری آمده است و به صورت مصدرِ مرکبِ "جاسوسی کردن" نیز کاربرد دارد.[۱] جاسوس از ریشه عربی "ج ـ س ـ س" و صفت مشبهه بر وزن "فاعول" است.[۲] شماری از واژه پژوهان، "جسّ" را در اصل به معنای لمس چیزی با دست [۳] (مانند گرفتن نبض) برای کسب آگاهی لازم، دانسته [۴] و برخی آن را فقط تفحص نامحسوس معنا کرده‌اند؛[۵]

همچنین تجسس که در زبان عربی [۶] به ویژه عربی معاصر [۷] معادل جاسوسی است، از این ریشه است. این واژه در لغت به معنای آگاهی جستن از اخبار [۸] و اموری عمدتاً پنهان آمده و اغلب کاربردی منفی دارد.[۹]

اصطلاح جاسوسی در حوزه حقوق و روابط بین الملل، حقوق جزای خصوصی و جرم‌شناسی کاربرد دارد [۱۰] و فارغ از پاره‌ای اختلافات جزئی، به کسب اطلاعات محرمانه نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در پوشش عناوین غیر واقعی، با قصد ارائه به بیگانگان و عمدتاً متخاصم تعریف شده است.[۱۱]

جاسوسی در گذشته با شیوه‌های ابتدایی و اغلب در حوزه‌های نظامی و سیاسی صورت می‌‌گرفت؛ اما امروزه با تغییر ماهیت تهدیدها، شیوه‌ها و حوزه‌های جاسوسی نیز تحول و توسعه یافته است.[۱۲] جاسوسی از پیشینه تاریخی بسیار دیرینی برخوردار است و متون بسیاری بر باستانی بودن آن گواهی می‌‌دهند.[۱۳]

گزارش‌های تورات درباره اتهام جاسوسی به برادران یوسف (ع) پس از ورود نخستین آنان به مصر، ارسال جاسوسان دوازده گانه بنی اسرئیل از سوی موسی (ع) برای شناسایی سرزمین کنعان [۱۴] و روانه شدن جاسوسان یوشع به شهر اریحا [۱۵] از این قبیل‌اند.[۱۶] اتهام برادران یوسف (ع) در پاره‌ای منابع تفسیری نیز گزارش شده [۱۷] و برخی مفسران، فسادانگیزی نفی شده در آیه ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ[۱۸] را اشاره به آن دانسته‌اند.[۱۹]

در تاریخ اسلام نیز نمونه‌هایی از جاسوسی در خلال درگیری‌های پیامبر اکرم (ص) با مشرکان به چشم می‌‌خورد که فرستادن افراد و گروه‌های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛[۲۰] همچنین گزارش‌هایی درباره شیوه حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن، در سیره پیامبر (ص) به چشم می‌‌خورد.[۲۱] فعالیت‌های یاد شده در زمان‌ها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و... گزارش شده‌اند.[۲۲].[۲۳]

جاسوسی در قرآن

جاسوسی برای دشمنان

خیانت ابولبابه

جاسوسی حاطب بن ابی بلتعه

جاسوسی از روی نیاز

جاسوسی منافقان

خبرچینی برخی یهودیان

خیانت همسران نوح و لوط

جاسوسی برای مسلمانان

غزوه حمراء الاسد

جنگ احزاب

حکم فقهی جاسوسی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه، ج ۵، ص ۷۳۶۰؛ فرهنگ عمید، ص ۴۵۰، "جاسوس و جاسوسی".
  2. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".
  3. جمهرة اللغه، ج ۱، ص ۸۸ - ۸۹؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ مفردات، ص ۱۹۶، "جسس".
  4. العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳، "جسس".
  5. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ التحقیق، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۷، "جسس"؛ الفائق، ج ۱، ص ۲۱۴.
  6. مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۱۴؛ المصباح، ص ۱۰۱؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳.
  7. موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵.
  8. العین، ص ۱۴۰؛ الصحاح، ج ۳، ص ۹۱۳؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳.
  9. النهایه، ج ۱، ص ۲۷۲؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۲۸۳؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۷۴، "جسس".
  10. حقوق جزای اختصاصی، ج ۳، ص ۵۲ - ۵۳؛ آشنایی با حقوق جزا، ص ۱۲۵ - ۱۲۷؛ مطالعات نظری و عملی در حقوق جزا، ج ۳،ص ۶۷۵ - ۶۷۷.
  11. موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵؛ فرهنگ علوم سیاسی، ج ۱، ص ۲۰۱؛ ترمینولوژی حقوق، ص ۱۸۹.
  12. ر. ک: موسوعة السیاسه، ج ۲، ص ۱۵؛ فرهنگ علوم سیاسی، ج ۱، ص ۲۰۱.
  13. برای اطلاع بیشتر ر. ک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۹، ص ۲۵۰.
  14. کتاب مقدس، اعداد ۱۳: ۱ - ۲۹؛ تثنیه ۱: ۲۲ - ۲۸.
  15. کتاب مقدس، یوشع ۲: ۱ - ۲۴.
  16. کتاب مقدس، پیدایش ۴۲: ۸ - ۲۰.
  17. مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۲۲؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۳۵؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۱۸۷.
  18. «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  19. المیزان، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
  20. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج ۲، ص ۳۰۲؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۲۱۹؛ ج ۴، ص ۱۳۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۵.
  21. سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۹۸ - ۵۹۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۴۹؛ السنن الکبری، ج ۹، ص ۱۴۷.
  22. نک: مسند احمد، ج۳، ص۱۳۶؛ موسوعه الاستخبارات و الامن، ج ۱، ص ۳۵۰، ۳۵۲؛ الاستخبارات العسکریة فی الاسلام، ص ۱۰۵ - ۱۰۶.
  23. اسدی، علی، مقاله «جاسوسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.