جاسوسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
واژه «جاسوسی» از ریشه «جَسّ» و بهمعنای به نرمی لمس کردنِ رگ بدن برای شناخت نبض[۱] یا مطلق لمس کردن برای پیبردن به امری یا چیزی[۲] است. همچنین به معنای خبر پرسیدن، خبر را از جایی به جایی بردن و پنهانی طلب کردن چیزی آمدهاست.[۳] این واژه در اصطلاح برای گردآوری پنهانی اخبار و اطلاعات سرّی کسی، مؤسسهای یا کشوری و رساندن به دیگری به کار میرود.[۴] از واژه جاسوسی، بیشتر معنای منفی به ذهن میآید؛ به طوری که جاسوس را «صاحب سرّ الشر» نیز نام نهادهاند.[۵] از منظر حقوقی، جاسوسی به معنای به دست آوردن و جمعآوری اطلاعات و نقشه و اسرار یا اسناد و تصمیمهای راجع به سیاست داخلی یا خارجی و دادن آنها به افرادی است که صلاحیت ندارند.[۶] جاسوسی در برخی منابع فقهی، بهمعنای به دست آوردن اطلاعات به صورت محرمانه یا تحت عناوین غیر مجاز دیگر، به نفع دشمن، بیان شده است.[۷] با این تعریفها، واژه جاسوسی معمولاً در عرصه امنیت ملی به کار میرود؛ اما خبرگیری و کنجکاوی در حیطه شخصی افراد که ارتباط مشخصی با اهداف ملی و حکومتی ندارد، تجسس نامیده میشود که در قرآن کریم[۸] و روایات معصومان(ع)،[۹] از آن بازداشته شدهاست.
از واژههای مرتبط با جاسوسی، «خبرگیری» است که همه پادشاهان و حاکمان برای کسب اطلاع از اتباع، صاحبمنصبان و وزیرانِ خود و دشمنان خارجی، از آن غفلت نمیکردند؛ چنانکه هخامنشیان مأمورانی به نام «چشم و گوش شاه» داشتند که علاوه بر بازرسی سرزمینهای تابعه و نظارت بر آنها، برای پادشاه خبر جمع میکردند.[۱۰].[۱۱]
پیشینه
از دیرباز کسب اطلاعات و اخبار از اوضاع جامعه و مردم برای رفع مشکلات امری متداول بودهاست. حضرت موسی(ع) برای قوم بنیاسرائیل دوازده نقیب و سرپرست تعیین کرد تا بادقت، مراقب اوضاع باشند و از اخبار مردم آگاه گردند.[۱۲] برخی هم وظیفه نقیبان بنیاسرائیل را خبرگیری از وضعیت دشمنان (جبابره) دانستهاند[۱۳] و چنانکه حواریان حضرت عیسی(ع) نیز منزلتی مانند نقیبان بنیاسرائیل داشتند و کفیل و مسئول قومشان بهشمار میآمدند.[۱۴] پیش از ظهور اسلام در جزیرةالعرب افرادی با عنوان عریف (آشنا با اوضاع قبیله)، به نمایندگی از امیران و حاکمان، عهدهدار شناسایی اوضاع و احوال مردم و رسیدگی به امور آنان و بهمنزله عین و جاسوس حاکمان بودند[۱۵] و از آنجا که بیشتر این افراد بهجای خدمت به مردم، ظلم و خیانت میکردند، پیامبر(ص) و امامان(ع) ضمن تأکید بر درست و برحقبودن اصل چنین حرفهای، جایگاه عریف را در صورت بد عمل کردن، جهنم دانستهاند.[۱۶] پیامبر اکرم(ص) در سال ششم هجرت نهاد «عرافت» را تأسیس کرد.[۱۷]عریف گرچه اختصاصی به امور جنگی و نظامی نداشت، اما از اصطلاحات لشکری نیز بهشمار میآمد. پیامبر اکرم(ص) در میان سپاه خود برای هر ده نفر، یک عریف تعیین میکرد؛[۱۸] همچنانکه به همراه فرماندهان سپاه خود، افراد مطمئنی میفرستاد تا در کار آنان مراقبت و تجسس کنند.[۱۹] جدا از انتخاب عریف و مراقب برای نظارت بر نیروهای خودی، پیامبر(ص) افرادی را برای خبرگیری و کسب اطلاعات از وضع دشمن میفرستاد که فرستادن عبدالله بن جحش به همراه هشت تن از مهاجران برای خبرگرفتن از وضعیت دشمن پیش از جنگ بدر، [۲۰] گسیل داشتن گروهی از مسلمانان برای کسب اطلاع از قافله قریش ده شب پیش از حرکت لشکر اسلام در جنگ بدر[۲۱] و درخواست خبرگیری از وضع قبیله بنیقریظه در جنگ خندق بهکمک حذیفةبنیمان و گروهی دیگر[۲۲] از آنجمله است.
در سیره پیامبر اکرم(ص) از برخورد ایشان با جاسوسان دشمن نیز خبر داده شدهاست؛ چنانکه به عنوان نمونه حاطب بن ابی بلتعه نامهای را که دربردارنده اخباری دربارهٔ پیامبر(ص) و وضعیت مسلمانان بود، از مدینه برای مشرکان مکه فرستاد؛ ولی به دستور پیامبر(ص) علی(ع) و چند تن دیگر از صحابه، نامه ارسالی را در میان راه ضبط کردند؛ با این حال، پیامبر(ص) به سبب خدماتی که حاطب در جنگ بدر کرده بود، از گناه وی گذشت؛[۲۳] یا جاسوسی از مشرکان نزد پیامبر(ص) آمد، اما پس از چندی گریخت و پیامبر(ص) دستور داد او را یافته و بکشند.[۲۴]
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز پس از جنگ صفین و جدا شدن خریت بن راشد ناجی و یارانش از آن حضرت و پراکندهشدن آنان در شهرها، به کارگزاران خود دستور داد در هر ناحیه، مراقبانی بر آنان بگمارند و اخبارشان را به ایشان گزارش دهند[۲۵] ایشان دلیل پیگیری پنهانی کارگزاران را رعایت امانت توسط آنان و رفتار همراه با رفق و ملایمت با زیردستان میدانست[۲۶] و خود همواره کارگزاران و فرمانداران را به کمک نیروهای اطلاعاتی زیر نظر داشت و بر اساس گزارشهایی که میرسید، واکنش نشان میداد. در اینباره میتوان به نامههای حضرت، خطاب به شریح بن حارث،[۲۷] زیاد بن ابیه،[۲۸]عثمان بن حنیف،[۲۹] ابوموسی اشعری،[۳۰] و منذر بن جارود[۳۱] اشاره کرد. آن حضرت در دوران حکومت خویش کار جاسوسان دشمن را نیز نادیده نمیگرفت؛ برای نمونه وقتی مصقلة بن هبیره از امام علی(ع) جدا شد و به معاویه پیوست و از راه یکی از نصرانیان بنیتغلب با برادر خود در سپاه امیرمؤمنان(ع) ارتباط برقرار کرد، امام(ع) مرد نصرانی را شناسایی و دستگیر کرد و کیفری سخت داد.[۳۲].[۳۳]
جاسوسی از نگاه فقه
حرمت تجسس در اسرار شخصی و خانوادگی که ارتباطی به مصالح عمومی ندارد، امری اجماعی است.[۳۴] اما هنگامی که پای مصالح اجتماعی و حفظ امنیت جامعه به میان میآید، دولت اسلامی چارهای جز تفتیش و مراقبت ندارد؛ زیرا دولت باید از وضع دشمنان خارجی، تصمیمهایی که علیه اسلام و مسلمانان میگیرند، فعالیتها و تحرکات عوامل و جاسوسان داخلی و مخالفان نظام، اطلاعات کافی به دست آورد؛ همچنانکه باید مراقب کارگزاران و کارمندان خود و عموم مردم باشد تا با کسب اطلاعات لازم، از نیازها و مشکلات توده مردم آگاه شود؛ بنابراین خبرگیری برای حکومت، امری ضروری و واجب است،[۳۵] چنانکه افشای خبرهای محرمانه و اسرار، با توجه به سیره پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) حرام است و باید از آن جلوگیری کرد.[۳۶]
با نگاه یاد شده، جاسوسی و خبرگیری اگر علیه کفار و به نفع مسلمانان باشد، جایز بلکه واجب است و بنابر تصریح برخی از فقها، این نوع مأموران اطلاعاتی از غنیمتهای جنگی سهم میبرند[۳۷] و اگر علیه دولت اسلامی باشد، موجب تعزیر است؛[۳۸]؛ گرچه بنابر ظاهر روایت امام صادق(ع)، مجازات جاسوس، کشتن و اعدام است، [۳۹] اما برخی از فقهای شیعه با توجه به عفو یک جاسوس به دست پیامبر اسلام(ص)، میان این دو روایت، اینگونه جمع کردهاند که حاکم شرع، میان عفو یا تعزیر جاسوس، مخیر است.[۴۰]
در قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده جمهوری اسلامی ایران نیز که بر اساس فقه اسلامی تدوین یافته، برای جاسوس با توجه به نوع و کیفیت جاسوسی، از یک تا پنج سال زندان پیشبینی شده است؛[۴۱] اما در صورتی که جاسوسی عنوان همکاری با دولت متخاصم علیه جمهوری اسلامی ایران پیدا کند، محاربه بهشمار میرود.[۴۲]
امام خمینی همچنانکه حکومت را از تفتیش و تجسس در امور شخصی مردم منع میکرد،[۴۳] معتقد بود عقل و اسلام اجازه نمیدهند حکومت اسلامی در برابر گروهی که با عناوین مختلف در کشور جاسوسی و توطئه میکنند، ساکت بنشیند و اقدامات پیشگیرانهای برای جلوگیری از سوء استفاده فرصتطلبان انجام ندهد.[۴۴] به نظر ایشان حکومت وظیفه دارد با قاطعیت و شدت عمل، ولی با احتیاط کامل با مراکز جاسوسی و فسادانگیزی علیه نظام برخورد کند و مأموران نیز باید مراقب باشند بر اساس اسلام و بدون مسامحه و سهلانگاری و بدون تجاوز به حقوق دیگران عمل کنند.[۴۵] ایشان در تحریر الوسیله جاسوسی نکردنِ اهل ذمه برای بیگانگان و پناه ندادن به جاسوس آنان را از شرایط ذمه بهشمار آورده و خلاف آن بهخصوص دومی را منافی در امان بودن ذمیان دانسته است.[۴۶] با این حال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پاسخ به این پرسش که حکم غیر مسلمانی که در ایران، اعم از اهل کتاب و غیر آن مرتکب جرمهایی مانند سرقت، زنا و جاسوسی میشوند چیست، آنان را در پناه اسلام شمرده و جانشان را مصون و مالشان را محترم و احکام اسلام را مانند مسلمانان دربارهٔ آنان جاری دانسته و از این منظر کیفری ممتاز برای آنان قائل نشدهاست.[۴۷] از سوی دیگر، ایشان جاسوسی و کسب اطلاعات و اخبار برای حفظ نظام اسلامی و حفظ خون بیگناهان را امری واجب و ضروری دانستهاست.[۴۸].[۴۹]
نفوذ جاسوسان در دوره پهلوی
به باور امام خمینی قدرتمندان جهان از گذشتههای دور، به کشورهای اسلامی ازجمله ایران طمع میورزیدند و مأموران سیاسی خود را به اسم سیاحت به این کشورها میفرستادند تا منابع آنها را شناسایی و در فرصت مناسب غارت کنند؛[۵۰] چنانکه برخی حکومتهای سرسپرده در کشورهای اسلامی، این زمینه را برای بیگانگان فراهم میکردند؛ برای نمونه یکی از سیاستهای رضاخان پهلوی، تأمین اهداف و منافع قدرتهای خارجی بود که طبعاً زمینه فعالیت و نفوذ سیاسی بیگانگان را در کشور فراهم میکرد.[۵۱] این سیاست در دوره محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت تا جایی که سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با دخالت مستقیم بیگانگان شکل گرفت.[۵۲]
راهاندازی پروژه گسترده «بدامن» پس از جنگ جهانی دوم به دست آمریکا با کمک عوامل سازمان اطلاعاتی انگلیس در ایران و نقش این شبکه در کودتای ۲۸ مرداد، حاکی از نفوذ قدرتهای بیگانه برای جاسوسی در ایران بود.[۵۳] رژیم اسرائیل نیز یکی از همپیمانان محمدرضا پهلوی بود و ضمن همکاریهای اطلاعاتی با رژیم پهلوی، بخشی از اطلاعات خود دربارهٔ کشورهای عربی همسایه را در ازای آموزش سازمان ساواک، از این سازمان دریافت میکرد.[۵۴] این امر ایران را به یکی از پایگاههای جاسوسی برای تأمین منافع و اهداف دولتهای بیگانه تبدیل کرده بود.[۵۵] حضور حزب توده در ایران و جاسوسی آنان برای شوروی،[۵۶] حاکی از وجود شبکههای جاسوسی گسترده و تسلط قدرتهای جهانی بر اوضاع سیاسی ایران بود.[۵۷] امام خمینی نیز به کار جاسوسی این حزب اشاره کردهاست.[۵۸]
بیگانگان بهطور حرفهای روشهای خبرچینی، جاسوسی و جمعآوری اطلاعاتِ مربوط به مخالفانِ رژیم پهلوی را نیز به اعضای سازمان ساواک آموزش میدادند[۵۹] و اقشار و گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی، قومی، نژادی، زبانی و غیره را زیرنظر داشتند؛[۶۰] از اینرو چنانکه امام خمینی یادآورشده است، با وجود جاسوسان دولتی و خفقان حاکم بر این دوره، مراسم دینی و مذهبی محدود و ممنوع یا سرکوب میشد[۶۱] و در عین حال برخی با متهم کردن روحانیت اصیل و انقلابی به جاسوسی، در صدد بودند از ورود روحانیان به عرصه سیاست و ایستادگی آنان در برابر طرحها و اهداف ضد دینی رژیم جلوگیری کنند.[۶۲] دراینباره تعدادی از طلاب و روحانیانِ ایرانی ساکن عراق به جاسوسی متهم شدند و امام خمینی در دیدار با استاندار نجف، با اشاره به حکم خروج حدود سیصد نفر از طلاب و اجبار آنان به خارج شدن از عراق، با قاطعیت حضورِ جاسوس در حوزه نجف و در میان طلاب و روحانیان را رد کرد و اخراج افراد را به بهانه جاسوس و وابستهبودن، کار نادرستی دانست.[۶۳]
امام خمینی در کنار اعتراض به رژیم پهلوی ایجاد پایگاههای نظامی، مخابراتی و جاسوسی برای بیگانگان در ایران را خیانت به ملت، کشور و مخالفت با مشروطیت و قانون اساسی شمردهاست[۶۴] و در اوائل نهضت اسلامی به قبضه اقتصاد کشور توسط برخی بهائیان که از دید امام خمینی جاسوس صهیونیستها بودند، تأسیس و اداره تلویزیون به دست عوامل این فرقه و به کانون جاسوسی شدنِ شرکت پپسیکولا که در اختیار بهائیان بود، هشدار دادهاست.[۶۵].[۶۶]
جاسوسی علیه جمهوری اسلامی ایران
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت آمریکا برای رویارویی با ایران تلاش کرد از راه ارتباط مأموران جاسوسی خود با افراد طرد شده داخلی، به شیوههای گوناگون در ارکان نظام نفوذ کند.[۶۷] اقدام آمریکا در تبدیل سفارتخانه خود به لانه جاسوسی برای جاسوسی از ایران و منطقه[۶۸] از آن جمله بود. امام خمینی نیز به این واقعیت توجه دادهاست.[۶۹] فعالیتهای جاسوسی این پایگاه که با هدف تسلط دوباره بر ایران بود، زمینهساز آن شد که دانشجویان پیرو خط امام در سال ۱۳۵۸ آن را به تصرف درآوردند.[۷۰]
پس از تصرف سفارتخانه آمریکا دستگاههای جاسوسی و مدارک و شواهد زیادی به دست آمد که نشان از جاسوسی و توطئهگری آنان بود و امام خمینی بر اساس مدارک کشفشده و نقشی که مأموران سفارت در به تعطیلی کشاندن مدارس و ایجاد درگیری مسلحانه در نقاط مختلف ایران داشتند، به صراحت آنان را جاسوس و آن مرکز را لانه جاسوسی [۷۱] و فعالیت مأموران سفارت را خارج از عرف دیپلماتیک خواند و جاسوسی، نقشهکشی و توطئه برای مناطق مختلف کشور اعلام کرد.[۷۲] ایشان با وجود تلاشهای آمریکا برای غیرقانونیخواندن اشغال سفارت، [۷۳] اعتراض و تهدیدهای آنان را نادیده گرفت [۷۴] و تنها راهِ صلح و برقراری ارتباط میان دو دولت را برگرداندن محمدرضا پهلوی به ایران و تبدیل دستگاه جاسوسی به یک دستگاه انسانی بیان کرد.[۷۵]
اما از نگاه امام خمینی آمریکا هیچگاه دست از جاسوسی و توطئه علیه ایران برنداشت و همواره برنامههای جاسوسی خود را با هدف ایجاد اختلاف میان مسلمانان و دستیابی به اطلاعات کشور متمرکز میکرد[۷۶] و با رونق بخشیدن به مراکز وهابیت ـ که کانونهای فتنه و جاسوسی بودند ـ در صدد ترویج اسلامِ سرمایهداری و اشرافی، اسلام فریب و سازش و اسارت و اسلام آمریکایی بود.[۷۷] با این حال، ایشان ملت ایران را دارای همتی والا میدانست که با تأیید خداوند متعال قیام کرد و علاوه بر تغییر رژیم ستمشاهیِ آمریکایی به نظام اسلامی، مستشاران و جاسوسان غرب و شرق را از کشور راند یا بهبندکشید.[۷۸]
از سوی دیگر، فعالیتهای جاسوسی برخی گروههای داخلی ازجمله فرقه بهائیت[۷۹] و حزب توده که در جهت اهداف آمریکا و شوروی و برای براندازی نظام اسلامی بودند، نیروهای اطلاعاتی کشور را بر آن داشت تا به اقدامات جاسوسیِ آنان پایان دهند[۸۰] و این امر مورد توجه امام خمینی بودهاست.[۸۱] ازجمله افراد نفوذی حزب توده ناخدا یکم بهرام افضلی بود. وی با سوء استفاده از فضای نیروهای مسلح در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با برنامهریزی سازمان اطلاعاتی روسیه (کا.گ. ب) تا رده فرماندهی نیروهای دریایی در دوران جنگ تحمیلی عراق ارتقا یافت.[۸۲]
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران در آغاز آمادگی خود را برای دفاع از مرزها و مقابله با تهاجم و تجاوز عراق اعلام کرد؛ اما پس از مدتی با تشکیل خانههای تیمی در شهرهای مرزی، به ستون پنجم دشمن تبدیل و مشغول گردآوری نقشهها و اطلاعات دربارهٔ آرایش نظامی نیروهای ایرانی شد.[۸۳] پس از فرار رئیس این سازمان، مسعود رجوی از ایران و دیدار با طارق عزیز؛ وزیر خارجه وقت عراق در پاریس، عراق به مهمترین مرکز فعالیت این سازمان تبدیل شد. این سازمان علاوه بر جاسوسی و دادن اطلاعات به دشمن،[۸۴] تلاش میکرد با عناصری که در میان نیروهای ایرانی داشت، ضمن ناآرامکردن مناطق جنگی و ناامید کردن نیروهای خودی از کسب پیروزی در جنگ، آنان را به نظام اسلامی و دین بدبین و پایههای مردمی حکومت را سست کند.[۸۵] امام خمینی نیز با اشاره به حمله عراق به شهرهای بیدفاع ایران، به جاسوسی این سازمان برای دشمن و اعلام رسمی آن از سوی خود آنان توجه دادهاست.[۸۶]
در شرایط بحرانی و انقلابی ایران در سال ۱۳۵۷، دولت آمریکا و دستگاههای جاسوسی وابسته به آن، به دلیل محاسبات غیر واقعی از شرایط و حقایق ایران و انقلاب، همچنان به ماندن محمدرضا پهلوی در ایران امیدوار بودند؛[۸۷]؛ اما «وحدت کلمه» مردم ایران در مخالفت با پهلوی، به آنان قدرت بخشید که برخلاف محاسبات اشتباه دستگاههای جاسوسی آمریکا مانند سازمان سیا و امثال آن؛[۸۸] چنانکه امام خمینی نیز یادآورشده است[۸۹] با دست خالی هیمنه استکبار را بشکنند و انقلاب را به ثمر رسانند. امام خمینی با تأکید بر محاسبات مادیگرایانه دستگاههای جاسوسیِ بیگانگان که توان و تجهیزات ابرقدرتها را زیاد و شکستناپذیر تصور میکردند،[۹۰] روحیه شهادتطلبی و تحول روحی مردم را از عوامل مؤثر بر پیروزی و حفظ انقلاب و شکست دشمنان میدانست.[۹۱].[۹۲]
منابع
پانویس
- ↑ راغب، مفردات، ۱۹۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۶/۳۸.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۵۸.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۲۰۶۵.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۵۸.
- ↑ زراعت، قانون مجازات اسلامی، ۵۰۱.
- ↑ وزارة الاوقاف، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ۱۰/۱۶۶.
- ↑ حجرات، ۱۲.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۲۵/۳۶۹.
- ↑ برایان، تاریخ امپراطوری هخامنشیان، ۱/۷۲۵–۷۲۷.
- ↑ طبرسی، منیره، مقاله «جاسوسی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۱۹ - ۲۵.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۷ و ۷۹.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۸.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۹.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۵–۷۶.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۶۹.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۴.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۷۶.
- ↑ حمیری، قرب الاسناد، ۳۴۲.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۹.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۹.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، ۲/۲۳۱.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۴/۱۹ و ۵/۱۰.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱/۴۰۶.
- ↑ ابنابیالحدید، ۳/۱۲۸–۱۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۲–۴۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، ن۳، ۳۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، ن۲۰، ۳۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۱.
- ↑ نهج البلاغه، ن۶۳، ۴۸۴.
- ↑ نهج البلاغه، ن۷۱، ۴۹۴.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱/۳۶۷.
- ↑ طبرسی، منیره، مقاله «جاسوسی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۱۹ - ۲۵.
- ↑ احمدی، اطلاعات و تحقیقات در اسلام، ۱۲۰.
- ↑ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۲/۵۴۶–۵۵۰.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۳/۱۰۹۴؛ کلینی، الکافی، ۲/۳۶۹ و ۳۷۲؛ ابنشعبه، تحف العقول، ۳۰۷–۳۰۸؛ مجلسی، مرآة العقول، ۲/۷۵ و ۷۲/۶۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۲۱/۲۰۱.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۱۵؛ حلی، قواعد الاحکام، ۱/۵۰۵.
- ↑ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۳۹۸.
- ↑ طوسی، المبسوط، ۲/۱۵؛ ابنبراج، جواهر الفقه، ۵۱؛ حلی، منتهی المطلب، ۱۴/۲۸۲.
- ↑ زراعت، قانون مجازات اسلامی، فصل اول، ماده ۵۰۲.
- ↑ زراعت، قانون مجازات اسلامی، ماده ۵۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۶–۴۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۱۶.
- ↑ طبرسی، منیره، مقاله «جاسوسی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۱۹ - ۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۹۸، ۳۳۳، ۴۹۰ و ۱۵/۲۰۸.
- ↑ نجاریراد، ساواک و نقش آن در تحولات، ۳۱–۳۲.
- ↑ شهبازی، نظریه توطئه، ۵۷.
- ↑ شایستهپور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ۱۰۸–۱۱۰.
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۸۴.
- ↑ بهروز، شورشیان آرامانخواه، ۶۳.
- ↑ گروه پژوهش، سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران، ۵۶–۵۷ و ۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۷۵.
- ↑ نجاریراد، ساواک و نقش آن در تحولات، ۳۱–۴۰.
- ↑ شاهدی، ساواک، ۱۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۲، ۳۳۶ و ۱۰/۳۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰؛ بصیرتمنش و واحدی، برنامهها و شیوههای ساواک، ۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰ و ۱۲۳.
- ↑ طبرسی، منیره، مقاله «جاسوسی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۱۹ - ۲۵.
- ↑ حبیبی، گروگانگیری و آغاز جنگ ایران و عراق، ۹۶.
- ↑ شاهعلی، انقلاب دوم، ۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۴ و ۲۹۶–۲۹۷.
- ↑ شاهعلی، انقلاب دوم، ۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۱، ۳۰، ۱۳۳ و ۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۷؛ دلدم، اسرار جاسوسی آمریکا در ایران، ۲۸–۳۰.
- ↑ حبیبی، گروگانگیری و آغاز جنگ ایران و عراق، ۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۵۴، ۱۹۳ و ۲۶۹–۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۸۱ و ۸۵–۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۹۷.
- ↑ مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۴/۵۷۵؛ زاهد، بهائیت در ایران، ۲۷۴–۲۹۳.
- ↑ محمدی ریشهری، خاطرهها، ۲/جم.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۲، ۴۴۵ و ۴۵۹–۴۶۱.
- ↑ محمدی ریشهری، خاطرهها، ۲/۹۲–۹۷.
- ↑ م ـ(ع)ـ ف، منافقین و جنگ تحمیلی، ۲۸.
- ↑ بسطامی، نقش سازمان مجاهدین خلق در جنگ ایران و عراق، ۱۰۱–۱۰۳.
- ↑ م ـ(ع)ـ ف، منافقین و جنگ تحمیلی، ۲۷–۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۸۲.
- ↑ خداوردی، روابط ایران و آمریکا از پیروزی انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی، ۹۹–۱۰۰.
- ↑ خداوردی، روابط ایران و آمریکا از پیروزی انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی، ۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۵۲ و ۷/۳۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۷.
- ↑ طبرسی، منیره، مقاله «جاسوسی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۱۹ - ۲۵.