دروغ: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دروغ در قرآن]] - [[دروغ در فقه سیاسی]] - [[دروغ در فقه اسلامی]] - [[نفی دروغ در معارف و سیره نبوی]] - [[دروغ در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی دروغ در معارف و سیره سجادی]] - [[دروغ در جامعهشناسی اسلامی]] - [[دروغ در خانواده]] - [[دروغ در معارف مهدویت]] | پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | |||
دروغ، [[انحراف]] [[نفس]] از [[راستگویی]] و خودداری [[روح]] از انجام وظیفه انسانی خویشتن است. این عمل [[زشت]] و ناپسند، نتیجه حقارتی است که [[نفس]] شخص [[دروغگو]] بدان مبتلاست<ref>شیخ مفید، الاختصاص، ص ۲۳۲؛ الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۲۶ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۶۲۵.</ref>. این صفت، نوعی [[بیماری]] فردی و معضل [[اجتماعی]] خطرناک و از [[گناهان]] کبیرهای است که [[انسانها]] در [[سیره]] و کلام نبوی {{صل}} به شدت از آن [[نهی]] شدهاند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۱۹.</ref>. | |||
== | == [[صداقت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت == | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} از کودکی تا هنگام [[بعثت]]، همواره به [[راستی]] و درستی معروف بود. [[ابوطالب]] ـ عموی [[پیغمبر]] ـ که سالها [[سرپرستی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} را به عهده داشت، میگوید: "هرگز از [[رسول خدا]] {{صل}} دروغی نشنیدم و خُلقی از [[اخلاق]] [[جاهلیت]] و خنده بیجایی از او ندیدم؛ او با کودکان بازی میکرد و به آنان علاقه نشان میداد، و تنهایی و [[تواضع]]، [[بهترین]] چیزها در نظر او بود"<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۷ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۳۳۵ - ۳۳۶.</ref>. | |||
ایشان در آن هنگام که [[رسول خدا]] {{صل}} [[مردم]] را از ظلمات به سوی [[نور]] فرا میخواند و برخی از عموهای [[پیامبر]] {{صل}} به سبب [[تعصب]]، او را [[تکذیب]] کرده، [[دروغگو]] خواندند، در [[دفاع]] از [[رسول خدا]] {{صل}} چنین سرود: "تو امینی، [[امین]] [[خداوند]] که هرگز دروغی نگفته است و تو [[انسان]] [[راستگویی]] هستی که هرگز به هوسرانی و بیهوده گویی دچار نشده است"<ref>{{عربی| أَنْتَ الْأَمِينُ أَمِينُ اللَّهِ لَا كَذَبَ وَ الصَّادِقُ الْقَوْلُ لَا لَهْوَ وَ لَا لَعِبَ * أَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللَّهِ نَعْلَمُهُ عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ }}</ref>. تو فرستاده حقی؛ میدانیم که [[فرستاده خدا]] هستی و آن چه میگویی از کتاب از سوی [[خداوند]] [[صاحب]] [[عزت]] بر تو نازل شده است<ref>المناقب، ج ۱، ص ۵۶ و بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۳.</ref>. | |||
از دیگر مواردی که به خوبی [[شاهد]] مثال ما در تأیید [[راستی]] و درستی [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از بعثت است، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن، اینکه: در آغاز دعوت علنی پیامبر، وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}} بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: "ای [[قریشیان]]!" [[قریش]] گفتند: "این، [[محمّد]] است که از فراز صفا فریاد میزند"، پس همگی جمع شدند و به آنجا رفتند و گفتند: "چه شده است، ای [[محمد]] {{صل}}؟" فرمود: "اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا [[باور]] میکنید؟" گفتند: "آری، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم"؛ فرمود: "اکنون من شما را از عذابی سخت [[بیم]] میدهم: ای [[فرزندان]] [[عبدالمطّلب]]! ای [[فرزندان]] عبدمناف! ای [[فرزندان]] زهره!" و به همین ترتیب، همه خاندانها و تیرههای [[قریش]] را نام برد. سپس فرمود: "[[خداوند]] به من [[فرمان]] داده است که به [[خویشان]] نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمیتوانم هیچ سودی را در [[دنیا]] و هیچ بهرهای را در [[آخرت]]، برای شما تضمین کنم؛ مگر اینکه بگویید: {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} و [[ایمان]] بیاورید"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۰ و ابو الفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.</ref> | |||
== | == [[سیره رسول خدا]] {{صل}} در [[سرزنش]] دروغ == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} راستگوترین [[مردمان]] بود<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۱۰۸ و رضی الدین طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۸.</ref> و در طول ایام حیاتش جز راست نگفت و جز بدان نخواند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۸، ص ۱۸۰.</ref>. هیچ خصلتی نزد آن حضرت، از دروغ، منفورتر نبود و هرگاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته، به او بیاعتنایی میکرد تا آنکه [[یقین]] میکرد او [[توبه]] کرده است<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۵۲؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۶ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۳، ص ۴۵.</ref>. ایشان سخنان غیر واقع، حتی در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته، [[اصحاب]] و یارانش را از آن برحذر میداشت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۱۲۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۸ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۹۶.</ref> و میفرمود: "وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قومی را بخنداند! وای بر او! وای بر او!"<ref>النسائی، سنن الکبری، ج۶، ص۵۰۹؛ مسند احمد، ج۵، ص۵-۶ و المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref>. | |||
همچنین ایشان، [[مسلمانان]] را از دادن وعدههای دروغ به کودکان بازداشته، آنها را هم از مصادیق دروغ دانستهاند<ref>سنن ابن ماجه السنن، ج ۱، ص ۱۸؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۹۸ و عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۱۱۶.</ref>. از [[عبداللّه بن عامر]] [[روایت]] شده است که "روزی [[پیامبر خدا]] {{صل}} به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم، رفتم تا بازی کنم. پس مادرم به من گفت: "[[عبدالله]]! بیا تا چیزی به تو بدهم!"[[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمود: "میخواهی چه چیزی به او بدهی؟" مادرم گفت: "میخواهم به او خرما بدهم"؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بدان که اگر چنین نکنی، برای تو دروغی نوشته میشود"<ref>السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و الدر المنثور، ج ۳، ۹۸ ص ۲۹۱.</ref>. | |||
با وجود تمام سختگیریهای [[رسول خدا]] {{صل}} درباره دروغ و سخنهایی که در مذمت آن فرموده؛ اما در مواردی، دروغ را ستوده است؛ مثلاً فرموده است: "[[خداوند]] دروغی را که در راه [[سازش]] بین [[مردم]] گفته شود، [[دوست]] و سخن [[راستی]] را که از آن مفسده برخیزد، [[دشمن]] میدارد"<ref>مکارم الاخلاق، ص ۴۳۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۲؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۹.</ref>. همچنین فرموده است: "دروغ در سه چیز نیکوست: برای مکر در [[جنگ]]، دادن [[وعده]] به [[همسر]] و برقراری [[سازش]] بین [[مردم]]"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۷؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۵۱ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۸۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۲۲۲ ـ ۲۲۳.</ref> | |||
==منابع== | == [[زشتی]] دروغ در سخنان پیامبر اعظم{{صل}} == | ||
# '''نشانه [[منافق]]:''' [[پیامبر اسلام]] میفرماید: نشان منافق سه چیز است: دروغ، [[خلف وعده]] و [[خیانت]] در [[امانت]]<ref>{{متن حدیث|آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاثٌ، إِذَا حَدَّثَ كَذِبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ}}؛ نهج الفصاحه، ح۷.</ref>. | |||
# '''مایه تشویش روانی:''' در حدیث نبوی آمده است: [[راستی]] مایه [[آرامش]] و دروغ موجب تشویش است<ref>{{متن حدیث|الصِّدْقُ طُمَأْنِينَةٌ وَ الْكَذِبُ رِيبَةٌ}}؛ نهج الفصاحه، ح۱۸۶۴.</ref>. [[انسانی]] که دروغ میگوید، همواره در [[اضطراب]] به سر میبرد؛ زیرا میترسد روزی اگر محک [[تجربه]] به میان بیاید، [[دروغگو]] سیهروی گردد. | |||
# '''راهنمای [[جهنم]]:''' [[پیامبر گرامی]] فرمود: دروغ راهنمای بدی است و بدی راهنمای جهنم است، همانا مرد دروغ میگوید تا این که نزد [[خدا]] [[کذاب]] نوشته میشود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّاباً}}؛ نهج الفصاحه، ح۶۴۸.</ref>. | |||
# '''دروغ محرومیت از بهشت:''' [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: مردی که بر من دروغ بندد و کسی که برخلاف آن چه دیده است سخن گوید، بوی [[بهشت]] به آنها نمیرسد<ref>{{متن حدیث|ثَلَاثَةٌ لَا يُرِيحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ... رَجُلٌ كَذِبَ عَلَىَّ وَ رَجُلٌ كَذِبَ عَلَى عَيْنِهِ}}؛ نهج الفصاحه، ح۱۲۳۱.</ref>. | |||
# '''دری از درهای جهنم:''' در حدیث نبوی آمده است: از [[دروغگویی]] بپرهیزید، که دری از درهای جهنم است<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ الْكِذْبَ فَإِنَّهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ}}؛ نهج الفصاحه، ح۱۹۷۸.</ref>. | |||
# '''مایه روسیاهی:''' پیامبر اسلام فرمود: دروغ موجب سیاهی روی [[انسان]] میشود<ref>{{متن حدیث|الْكَذِبَ يُسَوِّدُ الْوَجْهَ}}؛ نهج الفصاحه، ح۲۱۹۳.</ref>. | |||
# '''از بین رفتن نورانیت:''' در روایتی آمده است که حضرت فرمود: دروغ مگو که [[نور]] تو را از بین میبرد<ref>{{متن حدیث|وَ لَا تَكْذِبْ فَيَذْهَبُ نُورُكَ}}؛ نهج الفصاحه، ح۲۴۸۶.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص ۱۴۶-۱۴۷؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۲۲۳-۲۲۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[صدق]] | |||
* [[تکذیب]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']] | # [[پرونده:152259.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی |حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|'''فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم''']] | ||
# [[پرونده:1100808.jpg|22px]] [[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)|'''سیره اجتماعی پیامبر اعظم''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
{{ارزشهای اجتماعی}} | |||
[[رده:رذایل اخلاقی]] | |||
[[رده: | [[رده:گناهان کبیره]] | ||
[[رده: |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۴
مقدمه
دروغ، انحراف نفس از راستگویی و خودداری روح از انجام وظیفه انسانی خویشتن است. این عمل زشت و ناپسند، نتیجه حقارتی است که نفس شخص دروغگو بدان مبتلاست[۱]. این صفت، نوعی بیماری فردی و معضل اجتماعی خطرناک و از گناهان کبیرهای است که انسانها در سیره و کلام نبوی (ص) به شدت از آن نهی شدهاند[۲].
صداقت رسول خدا (ص) پیش از بعثت
پیامبر اکرم (ص) از کودکی تا هنگام بعثت، همواره به راستی و درستی معروف بود. ابوطالب ـ عموی پیغمبر ـ که سالها سرپرستی پیامبر خدا (ص) را به عهده داشت، میگوید: "هرگز از رسول خدا (ص) دروغی نشنیدم و خُلقی از اخلاق جاهلیت و خنده بیجایی از او ندیدم؛ او با کودکان بازی میکرد و به آنان علاقه نشان میداد، و تنهایی و تواضع، بهترین چیزها در نظر او بود"[۳].
ایشان در آن هنگام که رسول خدا (ص) مردم را از ظلمات به سوی نور فرا میخواند و برخی از عموهای پیامبر (ص) به سبب تعصب، او را تکذیب کرده، دروغگو خواندند، در دفاع از رسول خدا (ص) چنین سرود: "تو امینی، امین خداوند که هرگز دروغی نگفته است و تو انسان راستگویی هستی که هرگز به هوسرانی و بیهوده گویی دچار نشده است"[۴]. تو فرستاده حقی؛ میدانیم که فرستاده خدا هستی و آن چه میگویی از کتاب از سوی خداوند صاحب عزت بر تو نازل شده است[۵].
از دیگر مواردی که به خوبی شاهد مثال ما در تأیید راستی و درستی رسول خدا (ص) پیش از بعثت است، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن، اینکه: در آغاز دعوت علنی پیامبر، وقتی آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۶] نازل شد، پیامبر (ص) بالای کوه صفا رفت و بانگ زد: "ای قریشیان!" قریش گفتند: "این، محمّد است که از فراز صفا فریاد میزند"، پس همگی جمع شدند و به آنجا رفتند و گفتند: "چه شده است، ای محمد (ص)؟" فرمود: "اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهی سواره هستند، آیا حرف مرا باور میکنید؟" گفتند: "آری، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیدهایم"؛ فرمود: "اکنون من شما را از عذابی سخت بیم میدهم: ای فرزندان عبدالمطّلب! ای فرزندان عبدمناف! ای فرزندان زهره!" و به همین ترتیب، همه خاندانها و تیرههای قریش را نام برد. سپس فرمود: "خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمیتوانم هیچ سودی را در دنیا و هیچ بهرهای را در آخرت، برای شما تضمین کنم؛ مگر اینکه بگویید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و ایمان بیاورید"[۷].[۸]
سیره رسول خدا (ص) در سرزنش دروغ
رسول خدا (ص) راستگوترین مردمان بود[۹] و در طول ایام حیاتش جز راست نگفت و جز بدان نخواند[۱۰]. هیچ خصلتی نزد آن حضرت، از دروغ، منفورتر نبود و هرگاه مطّلع میشد که یکی از اصحابش دروغی گفته، به او بیاعتنایی میکرد تا آنکه یقین میکرد او توبه کرده است[۱۱]. ایشان سخنان غیر واقع، حتی در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته، اصحاب و یارانش را از آن برحذر میداشت[۱۲] و میفرمود: "وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قومی را بخنداند! وای بر او! وای بر او!"[۱۳].
همچنین ایشان، مسلمانان را از دادن وعدههای دروغ به کودکان بازداشته، آنها را هم از مصادیق دروغ دانستهاند[۱۴]. از عبداللّه بن عامر روایت شده است که "روزی پیامبر خدا (ص) به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم، رفتم تا بازی کنم. پس مادرم به من گفت: "عبدالله! بیا تا چیزی به تو بدهم!"پیامبر خدا (ص) فرمود: "میخواهی چه چیزی به او بدهی؟" مادرم گفت: "میخواهم به او خرما بدهم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "بدان که اگر چنین نکنی، برای تو دروغی نوشته میشود"[۱۵].
با وجود تمام سختگیریهای رسول خدا (ص) درباره دروغ و سخنهایی که در مذمت آن فرموده؛ اما در مواردی، دروغ را ستوده است؛ مثلاً فرموده است: "خداوند دروغی را که در راه سازش بین مردم گفته شود، دوست و سخن راستی را که از آن مفسده برخیزد، دشمن میدارد"[۱۶]. همچنین فرموده است: "دروغ در سه چیز نیکوست: برای مکر در جنگ، دادن وعده به همسر و برقراری سازش بین مردم"[۱۷].[۱۸]
زشتی دروغ در سخنان پیامبر اعظم(ص)
- نشانه منافق: پیامبر اسلام میفرماید: نشان منافق سه چیز است: دروغ، خلف وعده و خیانت در امانت[۱۹].
- مایه تشویش روانی: در حدیث نبوی آمده است: راستی مایه آرامش و دروغ موجب تشویش است[۲۰]. انسانی که دروغ میگوید، همواره در اضطراب به سر میبرد؛ زیرا میترسد روزی اگر محک تجربه به میان بیاید، دروغگو سیهروی گردد.
- راهنمای جهنم: پیامبر گرامی فرمود: دروغ راهنمای بدی است و بدی راهنمای جهنم است، همانا مرد دروغ میگوید تا این که نزد خدا کذاب نوشته میشود[۲۱].
- دروغ محرومیت از بهشت: پیامبر(ص) فرمود: مردی که بر من دروغ بندد و کسی که برخلاف آن چه دیده است سخن گوید، بوی بهشت به آنها نمیرسد[۲۲].
- دری از درهای جهنم: در حدیث نبوی آمده است: از دروغگویی بپرهیزید، که دری از درهای جهنم است[۲۳].
- مایه روسیاهی: پیامبر اسلام فرمود: دروغ موجب سیاهی روی انسان میشود[۲۴].
- از بین رفتن نورانیت: در روایتی آمده است که حضرت فرمود: دروغ مگو که نور تو را از بین میبرد[۲۵].[۲۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، ص ۲۳۲؛ الذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۲۶ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۶۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۹.
- ↑ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۷ و محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۳۳۵ - ۳۳۶.
- ↑ أَنْتَ الْأَمِينُ أَمِينُ اللَّهِ لَا كَذَبَ وَ الصَّادِقُ الْقَوْلُ لَا لَهْوَ وَ لَا لَعِبَ * أَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللَّهِ نَعْلَمُهُ عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ
- ↑ المناقب، ج ۱، ص ۵۶ و بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۳.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ص ۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۰ و ابو الفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۴۰۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۱۹ ـ ۲۲۱.
- ↑ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص ۱۰۸ و رضی الدین طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۸، ص ۱۸۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج ۶، ص ۱۵۲؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۶ و ابن حبان، صحیح، ج ۱۳، ص ۴۵.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۱۲۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۸ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۹۶.
- ↑ النسائی، سنن الکبری، ج۶، ص۵۰۹؛ مسند احمد، ج۵، ص۵-۶ و المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۴۰۳-۴۰۴.
- ↑ سنن ابن ماجه السنن، ج ۱، ص ۱۸؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص۹۸ و عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۱۱۶.
- ↑ السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و الدر المنثور، ج ۳، ۹۸ ص ۲۹۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۴۳۳؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۲؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۷۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۷؛ السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۵۱ و شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۸۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۲۲ ـ ۲۲۳.
- ↑ «آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاثٌ، إِذَا حَدَّثَ كَذِبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ»؛ نهج الفصاحه، ح۷.
- ↑ «الصِّدْقُ طُمَأْنِينَةٌ وَ الْكَذِبُ رِيبَةٌ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۸۶۴.
- ↑ «إِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّاباً»؛ نهج الفصاحه، ح۶۴۸.
- ↑ «ثَلَاثَةٌ لَا يُرِيحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ... رَجُلٌ كَذِبَ عَلَىَّ وَ رَجُلٌ كَذِبَ عَلَى عَيْنِهِ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۲۳۱.
- ↑ «إِيَّاكُمْ وَ الْكِذْبَ فَإِنَّهُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النَّارِ»؛ نهج الفصاحه، ح۱۹۷۸.
- ↑ «الْكَذِبَ يُسَوِّدُ الْوَجْهَ»؛ نهج الفصاحه، ح۲۱۹۳.
- ↑ «وَ لَا تَكْذِبْ فَيَذْهَبُ نُورُكَ»؛ نهج الفصاحه، ح۲۴۸۶.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۴۶-۱۴۷؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۳-۲۲۴.