دروغ در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

دروغ، مقابل راست[۱] و در لغت و اصطلاح سخنی است که برخلاف واقع و راستی باشد[۲]؛ به عمد یا به خطا انجام گیرد[۳].

عده‌ای دروغ را خبر غیر واقعی دانسته‌اند که خبر دهنده علم به خلاف واقع بودن آن داشته باشد[۴]؛ یا آن را به قصد فریب دیگران بگوید[۵]. برخی دروغ را از ریشه "دو رُخ" دانسته و گفته‌اند: دروغگو کسی است که دو رُخ داشته و زبانش سخنی و دلش چیز دیگری را می‌گوید؛ یا نزد فردی رویی و در پیش دیگری رویی دیگر دارد[۶].

عده‌ای دروغ را فراتر از قالب لفظ و سخن دانسته و گفته‌اند: دروغ هر چیزی است که بر خلاف واقع و حق باشد؛ در گفتار یا کردار باشد؛ یا در فکر، نیت یا حالتی از حالات انسانی[۷].[۸]

دروغ در قرآن

در قرآن کریم از دروغ با واژه‌ها و تعبیرهایی مختلف و متعدد یاد شده است:

  1. "کذب": در لغت یعنی آنچه خلاف راستی و حق است[۹]. این واژه و مشتقات آن در قرآن کریم فراوان به کار رفته‌اند؛ مانند كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۱۰]، لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۱] و مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۱۲].
  2. افتراء از ریشه "فَرْی": به معنای از پیش خود بافتن، دروغ یا به دروغ به کسی چیزی نسبت دادن است [۱۳] و با کذب تفاوت دارد: افترا دروغ بر ضد دیگران است؛ با کلامی که آنان بدان رضایت ندارند؛ اما کذب گاهی در حق خود و زمانی در حق دیگران است. افزون بر این، دیگران ممکن است به آن نیز خشنود باشند؛ مانند کلام غیر واقعی که در مدح کسی یا به قصد اصلاح گفته می‌شود[۱۴]. ماده فَرْی و مشتقات آن بیش از ۶۰ بار در قرآن آمده‌اند؛ مانند افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۵] و كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ[۱۶].
  3. "افک": وارونه کردن و دروغ گفتن است[۱۷]. برخی آن را دروغ قبیح همچون دروغ بر خدا، رسول و قرآن دانسته‌اند [۱۸]. این واژه و مشتقات آن بیش از ۳۰ بار در قرآن آمده‌اند که در برخی آیات همچون كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۱۹] و ذَلِكَ إِفْكُهُمْ[۲۰] به معنای مطلق دروغ است[۲۱].
  4. "خَرْص": به معنای تخمین زدن[۲۲]، دروغ[۲۳] یا قبیح‌ترین نوع دروغ[۲۴] است. این واژه در دروغ به کار رفته است، چون تخمین‌زنندگان همیشه بی‌تحقیق سخن گفته و امور را تخمین می‌زنند [۲۵]. این کلمه ۵ بار در قرآن به کار رفته است؛ مانند:
    1. إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ[۲۶]؛
    2. قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ[۲۷]؛
    3. وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۲۸]؛
    4. إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۲۹]؛
    5. مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۳۰]
  5. "زور": به معنای دروغ و امر باطل است[۳۱]. برخی آن را دروغی دانسته‌اند که در ظاهر نیک جلوه داده می‌شود، تا دیگران به راست بودن آن گمان کنند[۳۲]. این واژه ۴ بار در قرآن یاد شده است؛ مانند:
    1. اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۳۳]؛
    2. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا[۳۴]؛
    3. وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا [۳۵]؛
    4. وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا[۳۶].
  6. "اختلاق": ایجاد کردن و بافتن دروغ است[۳۷]. این واژه در برخی آیات به معنای دروغ به کار رفته است؛ مانند إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ[۳۸].

همچنین مفاهیمی دیگر مانند اتهام، نفاق، مکر و خدعه، ریا و تزویر، تدلیس و خیانت پیوند بسیار نزدیکی با موضوع دروغ داشته و در حقیقت نوعی دروغ به شمار می‌روند؛ ولی برخی از این موضوعات مدخل مستقل دارند و جداگانه بررسی می‌گردند، از این رو در این مدخل از آنها سخنی نیست و تنها از دروغ به شکل خاص به مباحثی همچون ملاک دروغ، دروغگویان و انواع دروغ‌هایشان، ریشه‌های دروغ، انگیزه و اهداف دروغ‌گویی، آثار و پیامدهای دنیایی و آخرتی دروغ و برخی از احکام فقهی مرتبط با این موضوع پرداخته می‌شود[۳۹].

ملاک و گستره دروغ

درباره ملاک دروغ دیدگاه‌ها متفاوت‌اند:

برخی معتقدند دروغ تنها گزارش خلاف واقع است و عمد و خطا یا علم و جهل در آن نقشی ندارد[۴۰] و بر همین اساس، بعضی دروغ را به دو قسم عمدی و غیر عمدی قسمت کرده‌اند[۴۱]؛ با این تفاوت که دومی گناه و نکوهشی ندارد؛ اما اوّلی گناه و جرم است و دروغگو نکوهش می‌شود[۴۲]. برخی در تأیید این نظریه به آیات وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ... فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۴۳] استناد کرده‌اند که خدا در آنها منافقان را از آن رو که تنها به زبان، ادعای ایمان می‌کردند، مذمت می‌کند و آنان را دروغگو می‌شمرد؛ زیرا ادعای آنان با واقع مطابق نبود[۴۴].

در نظریه‌ای دیگر، دروغ تنها گزارش خلاف عقیده است[۴۵]. دلیل این نظریه به باور برخی آیه إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۴۶] است که خدا در آن منافقان را به جهت گواهی دادن بر رسالت پیامبر(ص) دروغگو می‌خواند، از آن رو که سخن آنان با اعتقادشان که منکر نبوت آن حضرت بودند، مطابقت نداشته است[۴۷]. از این استدلال پاسخ داده شده که دروغگو شمردن منافقان از آن روست که شهادت آنان به رسالت، متضمن خبری دروغ و خلاف واقع است، بنابراین دروغ، گزارش خلاف واقع است[۴۸].

دیدگاه سوم، دروغ را سخنی مخالف با واقع و اعتقاد می‌داند[۴۹].

عده‌ای با سازگار کردن این سه دیدگاه، نظریه دیگری به دست داده و گفته‌اند: باید میان کلام و متکلم تفاوت نهاد؛ به این بیان که گاه سخن، راست است و سخنگو دروغگو؛ همچون سخن منافقان که به رسالت پیامبر(ص) شهادت دادند، در حالی که به آن اعتقاد نداشتندإِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۵۰] و گاه سخن دروغ است و گوینده راستگو؛ مانند کسی که سخن غیر واقعی به زبان آورد و به آن اعتقاد داشته باشد[۵۱].

از نگاه قرآن، دروغ به سخنانی گفته می‌شود که برخلاف واقع بر زبان آورده می‌شوند، هرچند گوینده به سخن خود اعتقاد داشته باشد؛ مانند إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۵۲] و دروغگو شمردن کسانی که به فرزند داشتن خدا باور دارند: وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ[۵۳]؛ چه سخن خلاف واقع را با آگاهی از مخالف بودن آن با واقع بگوید: وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۵۴] یا بی‌آگاهی چنین کند: مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا[۵۵].

افزون بر موارد یاد شده، قرآن برخی سخنان را نیز که شرایط شرعی آن رعایت نشده باشند در حکم دروغ می‌شمرد و آثار دروغ را بر آن مترتب می‌کند، هرچند آن سخنان هم مطابق با واقع و اعتقاد گوینده باشند[۵۶]؛ مانند اتهام زنا، بی‌رعایت شرط اثبات آنکه آوردن ۴ شاهد است: إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ... لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۵۷].

آیا دروغ تنها در گفتار است یا فراتر از آن؟ دو دیدگاه هست:

  1. برخی دروغ را تنها در گفتار می‌دانند و هریک از کردارها و نمایش‌های خلاف واقع یا خلاف باور را مشمول عنوانی دیگر[۵۸]. بعضی با تأیید این دیدگاه دروغ را در درجه یکم شامل گفتار خبری دانسته و بالعرض در برگیرنده استفهام، طلب و دیگر جملات انشایی[۵۹] و مستند برخی از اینان آیاتی است که خدا در آنها گفتار را به راستی وصف می‌کند[۶۰]؛ مانند وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا[۶۱] و وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا[۶۲].
  2. بسیاری دروغ را فراتر از گفتار دانسته و اعمال و امور دیگری را نیز مصداق دروغ بر می‌شمرند؛ همچون دورویی، غش در معامله، آراستن اجناس نامرغوب، نوشتار خلاف واقع، تحریف سخن دیگران، ادعای داشتن اوصافی و در عمل فاقد آنها بودن، عمل نکردن به مفاد قرارداد زبانی یا نوشتاری، تظاهر به جوانی یا پیری و فقر یا غنا[۶۳].

بر همین پایه، برخی دروغ را به اقسام مختلفی مانند دروغ در گفتار، نیت و اراده، عزم و تصمیم بر کار خیر، وفا به عزم، اعمال، مقامات دینی، معاشرت و مراودت با مردم و دروغ در عقاید قسمت کرده‌اند[۶۴].

برخی آیات قرآن این دیدگاه را تأیید می‌کنند؛ مانند:

  1. آیه لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ[۶۵] که در آن منافقان را که ظاهر آنان خلاف باطن آنان است، در مقابل راستگویان می‌نهد[۶۶]
  2. و آیه إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۶۷] که منافقان را دروغگو می‌شمرد[۶۸]
  3. و آیه وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ[۶۹] که دروغ را به عین خارجی (خون) نسبت می‌دهد[۷۰]
  4. و آیه مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[۷۱] که دروغ را خطای قوای مدرک مانند قلب می‌خواند[۷۲].

با توجه به ملاک‌های یاد شده برای دروغ، برخی مبالغه در کلام، استعاره، کنایه و مَثَل را دروغ نمی‌شمرند[۷۳]؛ زیرا در این موارد مدلول مطابقی سخن مراد گوینده نیست، تا گفتار خلاف واقع باشد، بلکه مدلول التزامی مقصود آنهاست؛ اما درباره توریه آرای متفاوتی هست: برخی آن را دروغ[۷۴] یا دروغ جایز[۷۵] دانسته؛ ولی بسیاری دروغ بودن آن را نفی کرده‌اند [۷۶].[۷۷]

ذاتی بودن قبح دروغ

در نگاه همگان، دروغ امری قبیح به شمار می‌رود[۷۸] و افزون بر عقل[۷۹]، آیات و روایات بسیاری این را تأیید می‌کنند؛ مانند:

  1. آیاتی که دروغ را ظلم می‌دانند: فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ... فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۸۰]
  2. و گناه: انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۸۱]
  3. و مایه عدم رستگاری: وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ[۸۲]
  4. دروغگویان را سزاوار عذاب: وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۸۳]؛ نیز مانند روایاتی که خاستگاه دروغ را پستی و حقارت نفس می‌دانند[۸۴] و در مواردی از گناهان کبیر[۸۵] و کلید همه بدی‌ها[۸۶] و بدتر از شراب[۸۷].

آیا قبح دروغ ذاتی است یا به جهت آثار و نتایج آن است؟

دیدگاه‌های متفاوتی در میان علمای اسلامی و غیر اسلامی هست: به باور برخی، ملاک حسن و قبح افعال، همچون دروغ، نتایج آنهاست؛ اگر زیان‌بخش بود قبیح است، و گرنه قبحی ندارد. در تأیید این نظریه گفته‌اند موضوع واقعی در گزاره‌های خوب بودن راستگویی یا بد بودن دروغگویی، صدق و کذب مطلق نیست، بلکه موضوع حقیقی، مقید به "سودمندی" و "زیانبخشی" است، از این رو در حفظ مصلحت اجتماعی حتی دروغ گفتن خوب است و هر جا مفسده اجتماعی باشد، حتی راست گفتن بد است[۸۸].

اشاعره معتقدند تنها آنچه را خدا زشت می‌شمارد قبیح است[۸۹]. بر این پایه نیز تنها دروغی قبیح است که در شرع نکوهیده باشد؛ اما در مواردی همچون ضرورت، دروغ قبیح نیست.

در مقابل، بسیاری قبح دروغ را ذاتی دانسته و معتقدند دروغ بدان جهت که دروغ است، قبیح است[۹۰]. اطلاق آیات و روایات اسلامی نیز مؤید همین نظریه‌اند؛ مانند: آیاتی که به شکل مطلق دروغگویان را گرفتار لعن الهی می‌خوانند: لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۹۱] و انسان‌ها را از سخن دروغ نهی می‌کنند: وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۹۲]؛ نیز مانند برخی روایات که فطرت انسان را با راستی عجین شمرده و دروغگویی را بیگانه از فطرت انسانی می‌دانند[۹۳] و همگان را از دروغ کوچک و بزرگ و جدی و شوخی برحذر می‌دارند[۹۴] و نظیر روایتی که طبق آن هیچ گاه از دهان علی(ع) دروغی خارج نشد [۹۵].

در مواردی مانند اصلاح میان متخاصمان دروغ مجاز است[۹۶]؛ ولی به سبب قبیح نبودن دروغ در برخی موارد نیست، بلکه بر پایه دفع افسد به فاسد و امر قبیح‌تر با امر قبیح است[۹۷]؛ یا به گفته برخی، مراد از دروغ در این گونه موارد توریه و به کار بردن تعریض‌هاست نه دروغ صریح[۹۸]. شاید بتوان گفت روایات دیگری که عنوان دروغ را از این موارد نفی می‌کنند[۹۹]، یا روایاتی نیز که در موارد ناچاری، انسان‌ها را به توریه فرمان می‌دهند[۱۰۰]، مؤید همین نظریه‌اند؛ زیرا اگر دروغ قبح ذاتی نمی‌داشت، نفی دروغ از چنین سخنانی یا سفارش به توریه در این گونه موارد ضرورتی نداشت[۱۰۱].

دروغ در گذر تاریخ

قرآن کریم دروغ را به دو طایفه جنّیان و انسان‌ها نسبت می‌دهدوَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا[۱۰۲]. بر پایه روایتی از امام باقر(ع) نخستین دروغگو از این دو گروه ابلیس بود که در پاسخ به سؤال خدا در مورد سجده نکردن به آدم، به دروغ خود را بهتر از آدم شمرد و گفت: أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۱۰۳][۱۰۴]. افزون بر این، وی در برابر آدمیان نیز فراوان مرتکب این رذیله شده است؛ از جمله آن هنگام که در پی بیرون کردن آدم و حوا(ع) از بهشت بود، به دروغدست یازید و علت نهی الهی از نزدیک شدن آن دو به درخت ممنوع را فرشته شدن یا جاویدان ماندن آنان در بهشت یاد کرد: مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ[۱۰۵] و سپس برای باوراندن سخن خلاف واقع خود به آدم و حوا، با سوگند دروغ، خود را خیرخواه ایشان خواند: وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ[۱۰۶].

آیات دیگری از دروغگویی شیاطین به فرزندان آدم: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ[۱۰۷] همچون وعده فقر به آنانالشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ[۱۰۸] و تزیین دروغین اعمال آنانوَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۰۹] یاد می‌کنند.

برخی انسان‌ها نیز به این رذیله اخلاقی دست می‌زنند؛ از جمله کافران و مشرکان که قرآن کریم بیشترین دروغ را از آنان گزارش می‌کند: دروغ‌های فراوانی درباره خدا، پیامبران الهی، پیروان آنها یا امور دیگر؛ مثلاً خدا را دارای فرزند می‌خواندند: أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۱۰]؛ یا گاه از نزد خود برخی خوردنی‌ها یا حیوانات را حلال یا حرام می‌شمردند و به دروغ می‌گفتند خدا آنها را حلال یا حرام کرده است: وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ[۱۱۱]؛ یا شرک خود و پدرانشان را به فرمان و اراده خدا مستند می‌کردند که قرآن این سخنان را نیز دروغ می‌خواند: لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ[۱۱۲].

افزون بر این، در مورد پیامبران الهی نیز دروغ‌های فراوان بر زبان می‌آوردند؛

  1. همچون نسبت سفاهت و دروغگویی: قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۱۱۳]؛ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ [۱۱۴]،
  2. ساحر و دیوانه خواندن: كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ[۱۱۵]،
  3. چنان که به دروغ می‌گفتند پیامبران تسلط بر مردم: فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ...[۱۱۶] یا بیرون راندن آنان از سرزمینشان را می‌خواهنديُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۱۱۷].

آنان گاه به مسلمانان نیز به دروغ وعده می‌دادند اگر از راه ما پیروی کنید، گناهانتان را بر عهده می‌گیریم: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۱۸].

گروه دومی که قرآن از دروغگویی‌شان سخن می‌راند اهل کتاب هستند که دروغ‌های مختلفی درباره خدا داشتند؛ مانند:

  1. ادعای فرزند خدا بودن عُزیر و مسیح(ع): وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۱۱۹]،
  2. فرزندان و دوستان خدا شمردن خودوَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ[۱۲۰]،
  3. بخشیده شدن گناهان خود از سوی خدا: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا[۱۲۱]،
  4. اندک بودن ماندگاری آنان در آتش جهنم: وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً[۱۲۲]؛ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ[۱۲۳]، پاک شدن گناهان روزانه آنان در هر شب[۱۲۴]، شفاعت آنان از سوی پدران و فرزندانشان در قیامت[۱۲۵]، منحصر بودن پیروان ابراهیم(ع) در یهود و نصارا[۱۲۶].

همچنین دروغ‌های فراوانی در مورد پیامبران الهی بر زبان می‌آوردند؛ مانند: ساحر دانستن حضرت سلیمان(ع)وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ[۱۲۷][۱۲۸]، کشتن هارون(ع) به دست حضرت موسی(ع) و ادعای ارتکاب اعمال ناشایست از سوی آن حضرت[۱۲۹] و ترویج ادعاهای خلاف واقع درباره پیامبر(ص) و انتساب آنها به خدا: وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۳۰]؛ و نیز فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۱۳۱].[۱۳۲]

دسته سوم دروغگویان، منافقان‌اند که برای دستیابی به اهداف خود دروغ‌های فراوان داشتند؛ از جمله:

  1. با وجود عدم اعتقاد به پیامبر(ص) به دروغ بر رسالت آن حضرت گواهی می‌دادند: قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۱۳۳]؛
  2. یا در میان مسلمانان به دروغ ایمان ادعا می‌کردند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۱۳۴]؛
  3. یا در ساختن مسجد ضرار به دروغ، نیت خود را خیرخواهانه قلمداد می‌کردندوَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۳۵]
  4. و به اهل کتاب وعده دروغ می‌دادند که اگر بر ضد مسلمانانجنگ کنند، به کمک آنان می‌آیند: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ[۱۳۶].

ولی قرآن همه این ادعاها و سخنان را دروغ و خدا را گواه بر این دروغگویی می‌خواند: وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۳۷]؛ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۱۳۸].

افزون بر این گروه‌های سه‌گانه، قرآن از دروغگویی برخی افراد خاص سخن می‌راند: برادران یوسف برای دور کردن حضرت از پدرشان به دروغ خود را خیرخواه یوسف(ع) دانسته و به یعقوب(ع) گفتند می‌خواهند او را برای بازی و تفریح بیرون ببرند: إِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۳۹] و پس از در چاه افکندن یوسف(ع) به دروغ ادعا کردند که گرگ او را خورده است: فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ[۱۴۰] و هنگام ملاقات با یوسف(ع) او و برادرش را سارق خواندند: إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ[۱۴۱].

نیز زلیخا به دروغ یوسف(ع) را به داشتن قصد سوء در مورد خود متهم کرد: قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۴۲].

در آیه إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ[۱۴۳] نیز قرآن از دروغ بزرگ عده‌ای از مسلمانان در مورد یکی از همسران پیامبر(ص)سخن می‌گوید. برخی مراد از دروغگویان در این آیه را حسان بن ثابت، مسطح و حمنه بنت جحش و به سرکردگی عبدالله بن اُبی دانسته‌اند که به ناروا عایشه را به عمل ناشایست متهم کردند[۱۴۴]؛ اما برخی دیگر مصداق آیه را خود عایشه دانسته‌اند که این ادعای دروغ را در مورد ماریه قبطیه یاد کرد[۱۴۵].

در آیه وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۴۶] نیز از وعده دروغ برخی مسلمانان یاد می‌کند. به دیده برخی مفسران، این آیه درباره مردی به نام بلتعة بن حاطب یا ثعلبة بن حاطب نازل شد که عهد کرد اگر خدا او را بی‌نیاز کند، از اموال خود در راه خدا انفاق می‌کند [۱۴۷]؛ اما پس از بی‌نیازی به پیمان خود وفا نکرد: فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا... بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۱۴۸].

دروغگویی جنیان و انسان‌ها به موارد ذکر شده در دنیا اختصاص ندارد، بلکه عده‌ای از آنان حتی در قیامت و عالم دیگر نیز دروغ می‌گویند؛ از جمله آن‌گاه که خدا آنان را از قبرها بر می‌انگیزد، سوگند می‌خورند که به او ایمان داشته‌اند: يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ[۱۴۹][۱۵۰]؛ ولی خدا این ادعایشان را دروغ می‌شمارد: أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۱۵۱]؛ نیز هنگامی که خدا از آنان درباره شریکانی می‌پرسد که به او نسبت می‌دادند، خطاب به خدا می‌گویند ما مشرک نبودیم: قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ[۱۵۲] که قرآن این سخن آنان را نیز دروغ و مایه شگفتی بر می‌شمارد: انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۱۵۳].

برخی با توجه به حضور و آشکار بودن همه اعمال و گشوده شدن نامه عمل در قیامت و شهادت اعضا و جوارح، دروغگویی کافران را در آن روز از روی عادت آنان به دروغگویی در دنیا و ملکه شدن این امر در نفوس آنها دانسته‌اند[۱۵۴]. طبق برخی روایات، هنگامی که آنان در پاسخ خدا دروغ می‌گویند، خدا بر دهان آنان مُهرزده و اعضا و جوارح آنها را به سخن می‌آورد، تا حقیقت را بازگو کنند: الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۵۵]؛ نیز يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [۱۵۶][۱۵۷]؛ همچنین آن هنگام که بر لبه آتش جهنم قرار گرفته یا وارد جهنم می‌شوند[۱۵۸]. آرزو می‌کنند که به دنیا بازگشته و در صف مؤمنان به آیات الهی قرار گیرند که قرآن این سخن آنان را نیز دروغ می‌شمارد: وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ...وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۵۹].

در بهشت دروغی وجود ندارد و بهشتیان سخن لغو یا دروغی نمی‌شنوند[۱۶۰]: لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا[۱۶۱] [۱۶۲].

عوامل و زمینه‌های دروغ

عوامل و زمینه‌های بسیاری سبب دروغگویی‌اند؛ ولی مهم‌ترین آنها از نگاه قرآن در پی می‌آیند.

شیطان

از آنجا که شیطان دشمن انسان است: إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱۶۳] می‌کوشد به انسان‌های گناهکار نزدیک شده و اخبار و سخنان دروغی را به آنان القاء کند: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ[۱۶۴][۱۶۵].

در آیات فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ... أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ[۱۶۶]. نیز قرآن کافرانی را که به دروغ سوگند می‌خورند حزب شیطان می‌خواند که شیطان بر آنان مسلط است، از این‌رو در سوره نور پس از ذکر داستان دروغگویی برخی مسلمانان، آنان را از پیروی شیطان بر حذر می‌دارد؛ زیرا او همیشه به فحشاء و منکرات فرمان می‌دهد: إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۱۶۷].

فحشا و منکر در آیه عام است و همه گناهان و منکرات از جمله دروغ را در بر می‌گیرد[۱۶۸].

حسادت

حسادت به مال، مقام و نعمت‌های مادی و معنوی دیگران از اسباب دیگر دروغگویی است[۱۶۹]، چنان که برادران یوسف به جهت همین رذیلت اخلاقی[۱۷۰] به پدر خود دروغ‌های متعددی گفتند و از این راه یوسف(ع) را از نزد حضرت یعقوب دور کردندإِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۱۷۱]، قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۷۲]؛ همچنین قرآن دروغ اهل کتاب را که مشرکان هدایت یافته‌تر از مسلمانان‌اند، برخاسته از حسادت آنان نسبت به آنچه خدا از فضل خود به پیامبر(ص) و مسلمانان داده است می‌داند: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۱۷۳][۱۷۴].[۱۷۵]

بی‌ایمانی

از دیگر زمینه‌های دروغ به خدا و پیامبر(ص) نداشتن ایمان است: إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۱۷۶]. در آیه‌ای خدا پس از نکوهش شدید گروهی از مسلمانان به جهت دروغگویی، به آنان سفارش می‌کند که اگر ایمان دارند، هرگز به چنین دروغ‌هایی دست نزنند: يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۷۷]. پیامبر اکرم(ص) نیز دروغ را ناسازگار با ایمان می‌شمرد و مؤمن را مبرّا از دروغ[۱۷۸]؛ همچنین علی(ع)دروغ را مقابل ایمان می‌خواند[۱۷۹].

آیات و روایات یاد شده، عام و هر دروغی را شامل‌اند؛ ولی بر پایه آیات وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۸۰] که در مورد کافران و عدم ایمان آنان‌اند، برخی معتقدند مراد از دروغ‌های ناسازگار با ایمان، دروغ بر خدا و رسول است[۱۸۱]، چنان که قرآن دروغ بر خدا را از ویژگی‌های کافران می‌شمرد: وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۸۲].[۱۸۳]

پیروی از گمان

از دیگر عوامل دروغ گفتن، نداشتن علم و پیروی از گمان است:

  1. سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ[۱۸۴]؛
  2. نیز وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۱۸۵]؛
  3. أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۱۸۶][۱۸۷]؛ زیرا پیروان گمان هرآنچه را می‌شنوند بی‌تحقیق باور کرده و آن را نقل می‌کنند.

روایات اسلامی نیز باز گفتن خبر از غیر معتمدان[۱۸۸] یا نقل هر شنیده‌ای[۱۸۹] را مایه گرفتاری به دروغ بر می‌شمرند؛ حتی بر پایه برخی روایات گمان مصداق دروغ است[۱۹۰].[۱۹۱]

تلقین

تلقین برخی سخنان خود از دیگر زمینه‌های ارتکاب دروغ است[۱۹۲]، چنان که بر اساس روایت پیامبر اکرم(ص) یکی از علل دروغ گفتن برادران یوسف که وی را گرگ خورده است: قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ[۱۹۳]، ترک اولی از حضرت یعقوب بود[۱۹۴] که این سخن را به آنان تلقین کرد: أَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ[۱۹۵]؛ زیرا آنها تا آن هنگام نمی‌دانستند که گرگ انسان را می‌خورد[۱۹۶]. همین مضمون از امام صادق(ع) نیز گزارش شده است[۱۹۷]، از این‌رو برخی گفته‌اند برای پیشگیری از ارتکاب کارهای شرّ شایسته است مؤمنان از تلقین هر کار شرّی به فرزندان خود پرهیز کنند[۱۹۸].[۱۹۹]

انگیزه‌ها و اهداف دروغگویی

انگیزه‌ها و اهداف مختلفی سبب دروغگویی‌اند که مهم‌ترین آنها از دیدگاه قرآن در پی می‌آیند.

نابود کردن یا تضعیف دین

از میان بردن ادیان توحیدی یا ضربه‌ زدن و تضعیف آنها از اساسی‌ترین اهداف دروغگویی کافران و منافقان است: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الإِسْلامِ وَاللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ[۲۰۰]. این آیات در مورد کافران اهل کتاب نازل شدند که برای خاموش کردن نور اسلام به دروغ ادعا کردند که قرآن سحر و پیامبر(ص) ساحر است[۲۰۱]؛ همچنین در آیات أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ. أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ. اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ[۲۰۲]. سخن از سوگند دروغ منافقان برای جلوگیری از راه خدا و پیشرفت دین است. به دیده مفسران، آنان برای دستیابی به این هدف به دروغ سوگند می‌خورند که از مسلمانان و با آنان هستند[۲۰۳].[۲۰۴]

گمراه کردن دیگران

از جمله می‌توان به دروغ مشرکان اشاره کرد که برای فریب مسلمانان و به ارتداد کشاندن آنان به دروغ می‌گفتند اگر از دین خود بازگردید، ما گناهان شما را بر عهده می‌گیریموَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۲۰۵]؛ همچنین در شأن نزول آیه وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۲۰۶] که به حیله یهود برای به ارتداد کشاندن مسلمانان اشاره دارد، آمده است که گروهی از عالمان اهل کتاب تصمیم گرفتند اسلام آورده و پس از بازگشت از اسلام به دروغ به مسلمانان بگویند صفات و روش پیامبر اسلام(ص) با آنچه در کتاب‌های دینی آنان در مورد ویژگی‌های پیامبر آخرالزمان آمده است تطبیق نمی‌کند، تا مسلمانان را فریب داده و آنان را از اسلام بازگردانند[۲۰۷].[۲۰۸]

تبرئه دروغگو و نجات از مجازات

چنان که قوم صالح پس از تصمیم به قتل آن حضرت با خود هم قسم شدند که برای تبرئه خود از جرم قتل به دروغ بگویند ما در این رخداد نقشی نداشته‌ایم: قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ[۲۰۹][۲۱۰]. در آیات متعدد دیگری نیز از دروغگویی برخی برای رسیدن به این هدف یاد شده است؛ مانند:

  1. دروغگویی برادران یوسف پس از انداختن آن حضرت در چاه: قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ[۲۱۱]،
  2. دروغ زلیخا که یوسف قصد سوء به وی داشته است: وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۱۲][۲۱۳]،
  3. دروغگویی منافقان صدر اسلام و سپر قرار دادن آن برای تبرئه خود از جرم کفر درونی: وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً...[۲۱۴][۲۱۵]
  4. و دروغ آنان برای نجات از کیفر ارتداد: يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ[۲۱۶][۲۱۷]
  5. و سوگند دروغ برخی از اینان برای فرار از مجازات به سبب نرفتن به جنگ تبوک: يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ[۲۱۸][۲۱۹]. عده‌ای معتقدند این آیه نیز در مورد سخنان کفرآمیز آنان نازل شد که با سوگند خوردن دروغ، آن را انکار کردند[۲۲۰].[۲۲۱]

دنیاطلبی

قرآن کریم در آیه فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا[۲۲۲] از نوشتن سخنانی دروغ از جانب برخی و انتساب آن به خدا برای دستیابی به اموال دنیایی سخن می‌گوید. طبق رأی مفسران و برخی روایات، آیه یاد شده درباره علمای یهود فرود آمده است که صفات پیامبر(ص) را در تورات تغییر داده و به دروغ ویژگی‌های دیگری به آن حضرت نسبت می‌دادند، تا از این راه ریاست بر یهود و اموالی که از این طریق به دست می‌آوردند محفوظ بماند[۲۲۳]؛ همچنین برخی از آنان برای دستیابی به ثروت دنیایی به دروغ ادعا می‌کردند که خدا خیانت در امانت غیر هم‌کیش آنان را برای یهود مباح دانسته است: وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۲۲۴][۲۲۵]. آیات وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ[۲۲۶] و فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۲۲۷]. نیز در مورد برخی مسلمانان نازل شدند که با هدف دستیابی به اموال دنیایی دروغ گفته و عهد خود با خدا برای انفاق در راه او را انکار کردند [۲۲۸].[۲۲۹]

فرار از تکلیف

هدف دیگر دروغگویی برخی، شانه خالی‌کردن از زیر بار تکالیف فردی و اجتماعی است، چنان که منافقان صدر اسلام برای فرار از جنگ نزد پیامبر(ص) آمده و ادعا می‌کردند که نمی‌توانند در جنگ شرکت کنند: سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ[۲۳۰]؛ زیرا توشه‌راه، مرکب یا قدرت بر خروج ندارند[۲۳۱]؛ ولی قرآن این ادعای آنان را دروغ می‌شمرد: وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۲۳۲]؛ همچنین عده‌ای دیگر از آنان برای گریز از پیکار به دروغ به پیامبر(ص) می‌گفتند اگر در جنگ شرکت کنیم، با دیدن زنان مشرکان در فتنه افتاده و از نبرد دست می‌کشیم: وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي[۲۳۳][۲۳۴].

در آیه إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ[۲۳۵] نیز از ادعای باطل یهود یاد می‌شود که برای فرار از پذیرش اسلام[۲۳۶] به دروغ ادعا می‌کردند که خدا از ما عهد گرفته است که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، مگر قربانی بیاورد که آتش آن را فراگیرد[۲۳۷].

پیامدهای دروغ

دروغ آثار و پیامدهای دنیایی و آخرتی بسیاری دارد که بیشتر آنها دامنگیر خود دروغگو می‌گردند: إِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ[۲۳۸]؛ نیز ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ[۲۳۹]. افزون بر این، دروغ پیامدهای زیان‌باری برای دیگران و جامعه دارد. مهم‌ترین پیامدهای دروغ از دیدگاه قرآن در پی می‌آیند[۲۴۰].

رسوایی

دروغگویی گاه رسوا شدن شخص دروغگو را در پی دارد[۲۴۱]؛ زیرا وی هرچند زیرک باشد، نمی‌تواند همه جوانب و پیامدهای دروغ خود را در نظر بگیرد، از این رو برخی جوانب پنهان مانده او را رسوا می‌سازند[۲۴۲]، چنان که آوردن پیراهن حضرت یوسف(ع) و خون‌آلود کردن آن، برادران دروغگوی وی را رسوا کرد: وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ[۲۴۳]. دَمٍ كَذِبٍ به دیده برخی خونی بود که دروغ بودن آن آشکار بود؛ زیرا با خون انسان بسیار متفاوت بود [۲۴۴]. افزون بر این، پیراهن یوسف(ع) نیز سالم بود و اگر گرگ وی را خورده بود، پیراهنش را پاره می‌کرد[۲۴۵]، از این‌رو حضرت یعقوب(ع) با مشاهده پیراهن یوسف(ع) به دروغ بودن ادعای آنان پی‌برد و آن را برخاسته از هوس‌های نفسانی آنان دانست: قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا[۲۴۶].[۲۴۷]

همسر عزیز مصر نیز اندک زمانی پس از دروغ خود، رسوا گردید[۲۴۸]؛ زیرا نشانه راستگویی حضرت یوسف(ع) و دروغ زلیخا یعنی پاره‌شدن پیراهن یوسف از پشت سر، بر همگان هویدا بود: فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ[۲۴۹].

بر پایه روایتی، خدا فراموشی را بر دروغگو می‌افکند[۲۵۰]، از این‌رو دروغ خود را فراموش کرده و پس از مدتی سخن دیگری در تضاد با آن بر زبان می‌آورد که رسوایش می‌کند[۲۵۱].[۲۵۲]

بی‌اعتمادی

دروغ سبب سلب اعتماد دیگران از شخص می‌گردد[۲۵۳]، از این‌رو برادران یوسف وقتی برای بار دوم همراه بردن برادر دیگرشان را درخواست کردند، حضرت یعقوب(ع) داستان یوسف(ع) را یادآوری و از پذیرش خواسته آنان خودداری کردقَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَمَا أَمِنْتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ[۲۵۴]؛ ولی پس از پافشاری آنان، آن حضرت به شرط سپردن وثیقه پذیرفت که بنیامین را با آنان همراه کند: قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي[۲۵۵]. مفسران مراد از این وثیقه را عهد یا سوگند برادران یوسف دانسته‌اند[۲۵۶].

همچنین به خبر دروغگو اعتمادی نیست، از این‌رو قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[۲۵۷] به مسلمانان فرمان می‌دهد که اگر فاسق خبری را برای آنان نقل کرد، تفحص کرده و بی‌تحقیق آن را نپذیرند. مراد از فَاسِقٌ در آیه به نظر بسیاری دروغگوست[۲۵۸]. در روایات اسلامی نیز دروغ بسیار، سبب بی‌اعتمادی دیگران دانسته شده است[۲۵۹].[۲۶۰]

ضرر مادی و معنوی

ارتکاب دروغ و ترتیب اثر دادن به آن می‌تواند خسارت‌های مادی و معنوی جبران‌ناپذیری همچون کشته شدن مردم بسیاری در پی آورد: إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ[۲۶۱]. آیه در مورد ولید بن عقبه نازل شد که برای گرفتن زکات به سوی قبیله بنی‌مصطلق رفت؛ ولی در بازگشت به پیامبر(ص) خبر داد که آنان قصد دارند زکات نپردازند[۲۶۲] یا مرتد شده‌اند[۲۶۳]. در پی شنیدن این گزارش، پیامبر(ص) جنگ با آنان را قصد کرد که آیه فرود آمد و به حضرت فرمان داد پیش از ترتیب اثر دادن به اخبار چنین کسانی در مورد آن تحقیق کند.

برخی شأن نزول آیه را دروغ یکی از همسران پیامبر(ص) درباره ماریه قبطیه و جریح پسر عموی وی و تصمیم پیامبر(ص) به قتل جریح در پی این خبر دانسته‌اند[۲۶۴].

افزون بر این، دروغ گاه وسیله گمراهی دیگران می‌شود که خسران آن بالاتر از کشته شدن افراد است؛ مانند بدعت در دین که سبب می‌گردد عده‌ای با پیروی ناآگاهانه از آنها از شریعت حق الهی گمراه گردند: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ[۲۶۵]، چنان که در آیه وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۲۶۶] گمراهی از راه خدا یکی از آثار دروغ شمرده شده است[۲۶۷].

تکرار دروغ و ارتکاب گناهان دیگر

دروغگو برای جلوگیری از رسوایی خود پس از دروغ نخست، آن را تکرار یا مرتکب گناهانی دیگر می‌گردد [۲۶۸]، چنان که برادران یوسف پس از نخستین دروغ که خود را خیرخواه آن حضرت نزد پدر معرفی کردندقَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ[۲۶۹] به دروغ‌ها و گناهان بسیار دیگری گرفتار شدند؛ از جمله به دروغ گفتند ما او را برای بازی و تفریح می‌بریم: يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ[۲۷۰] و از وی حفاظت می‌کنیم: وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۲۷۱] و سپس به دروغ گریه کردند: وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ[۲۷۲] و گفتند ما سرگرم مسابقه بودیم: إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ[۲۷۳] و یوسف(ع) را نزد لباس‌های خود گذاشته بودیم: وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا[۲۷۴] و گرگ او را خورد: فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ[۲۷۵]؛ ما راستگو هستیم: مَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ[۲۷۶] و خون این پیراهن خون یوسف(ع) است: وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ[۲۷۷]. افزون بر این، از آیات دیگر برداشت می‌شود که آنان سال‌ها این دروغ خود را بازگو کرده و حقیقت را به پدر خود نگفتند.

همچنین تکرار و تداوم دروغگویی به رسوخ این رذیلت در نفس و تبدیل آن به عادت می‌انجامد، به گونه‌ای که دروغگو پس از کشف حقایق حتی در مقابل خدا نیز دروغ بگوید، چنان که مشرکان بر اثر ملکه شدن دروغ در نفوس آنان در قیامت نیز به دروغ به خدا می‌گویند ما مشرک نبودیم [۲۷۸]: وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۲۷۹].

افزون بر این، دروغگویی گناهان بسیار دیگری را نیز به دنبال دارد[۲۸۰]، چنان که زلیخا پس از دروغ خود به عزیز مصر برای جلوگیری از افشای آن، برای یوسف(ع) زندان یا مجازات شدیدتر حتی اعدام را درخواست کرد: مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۸۱][۲۸۲]. بر پایه روایات اسلامی نیز دروغ کوچک سبب ارتکاب دروغ بزرگ‌تر[۲۸۳] و کلید همه گناهان[۲۸۴] و ترک آن سبب ترک دیگر گناهان است[۲۸۵].[۲۸۶]

نفاق

فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۲۸۷]. بر پایه روایات نیز دروغ به نفاق می‌انجامد[۲۸۸]؛ زیرا دروغگو می‌کوشد در ظاهر دروغش را راست جلوه دهد، در حالی که در درونش چیز دیگری است و این دوگانگی به تدریج به دیگر اعمال او نیز سرایت و وی را منافق می‌کند[۲۸۹].[۲۹۰]

قرار گرفتن در زمره ظالمان

دروغ بستن بر خدا از مصادیق ظلم است: فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۹۱]، بلکه از بالاترین ستم‌هاست: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا[۲۹۲]؛ نیز فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ...[۲۹۳]؛ زیرا نسبت به ساحت خدای عظیم دروغ بسته است[۲۹۴].[۲۹۵]

لعن و نفرین الهی

دروغگویی انسان را در زمره لعن‌شدگان الهی می‌نهد؛ چه دروغ در مورد خدا باشد: الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۲۹۶] یا درباره پیامبران الهی، مانند نسبت فرزندی خدا به عیسی(ع) از سوی مسیحیان نجران که به لعن آنان در داستان مباهله انجامید: فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۹۷][۲۹۸]. یا دیگر انسان‌ها، مانند همسر: أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۲۹۹]. دروغگویانی که به لعن الهی دچار شوند، یاوری نخواهند داشت: وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا[۳۰۰].[۳۰۱]


محرومیت از هدایت و رستگاری

خدا کسی را که بسیار دروغ بگوید هدایت نخواهد کرد: إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۳۰۲]. بر پایه روایات اسلامی، كَذَّاب کسی است که دروغ جزء طبیعت او شده و به آن عادت کرده است[۳۰۳]؛ همچنین کسانی که در مورد خدا دروغ بگویند رستگار نمی‌شوند: إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ[۳۰۴]؛ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ [۳۰۵].[۳۰۶]

روسیاهی در قیامت

کسانی که بر خدا دروغ ببندند در قیامت روسیاه‌اند: وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ[۳۰۷]. افزون بر این، در برخی روایات دروغ به شکل مطلق سبب روسیاهی در قیامت دانسته شده است[۳۰۸].[۳۰۹]

عذاب دنیایی و آخرتی

قرآن کریم در آیات بسیاری دروغگویان به ویژه آنان را که درباره خدا و رسول دروغ می‌گویند به عذاب الهی تهدید می‌کند: وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۳۱۰]؛ نیز وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ[۳۱۱] که گاه دنیایی است، چنان که موسی(ع) دروغگویان به خدا را از گرفتار شدن به عذاب دنیایی برحذر داشت: لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ[۳۱۲][۳۱۳] و گاه آخرتی است: سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ[۳۱۴] که خدا در قیامت با گرفتن موی پیشانی‌شان آنان را به سوی جهنم می‌کشاند: كَلاَّ لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ[۳۱۵][۳۱۶] و آنها را به عذاب دردناک: وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۳۱۷]؛ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۱۸]. و شدید خود گرفتار خواهد کرد: وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا[۳۱۹].[۳۲۰]

افشا و کشف دروغ

کشف و افشای سخنان و اعمال خلاف واقع و حقیقت، راه‌ها و جایگاه‌های گوناگونی دارد که دروغگو را رسوا می‌کند. برخی از مهم‌ترین آنها در پی یاد می‌شوند.

درخواست مدرک و شاهد

قرآن کریم در آیاتی برای افشای دروغ مشرکان که برخی حیوانات و خوراکی‌ها را حرام دانسته و به دروغ آن را به خدا نسبت می‌دادند، به پیامبر(ص) فرمان می‌دهد که از آنان دلیلی از روی دانش بخواهد: قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۱]؛ نیز قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا[۳۲۲].

همچنین در آیاتی از مشرکان و اهل کتاب در مورد ادعای دروغین آنان مبنی بر وجود خدایی دیگر برهان می‌طلبد: أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۳]؛ نیز قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۴].

و گاه برای کشف دروغ از دروغگو مدرکی همانند نشان دادن اثری از موجود مورد ادعا، علمی برگزیده از کتاب‌های گذشتگان یا سخنی از پیامبران درخواست می‌کند: قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۵]؛ نیز فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۶][۳۲۷].

یا به دروغگویان از اهل کتاب می‌فرماید تورات را آورده و آن را بخوانند: فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۲۸] تا روشن شود که سخن شما دروغ است[۳۲۹].

افزون بر این، در آیاتی دیگر برای کشف دروغ از آنان شاهد می‌خواهد: هَلُمَّ شُهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا[۳۳۰] و در صورتی که شاهدان مورد نظر را نیاورند، آنان را دروغگو می‌شمرد: فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۳۳۱].[۳۳۲]

ارایه مدرک و شاهد

ارائه مدرک و شاهد به دروغگو یا دیگران سبب افشای دروغ می‌گردد، از این رو وقتی اهل کتاب ادعا کردند که خدا از ما عهد گرفته است که تنها به پیامبرانی ایمان آوریم که قربانی بیاورندالَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ[۳۳۳]. قرآن گذشته آنان را بر دروغ بودن این ادعای باطل شاهد آورد و فرمود پس چرا در گذشته به چنین پیامبرانی ایمان نیاوردید: قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ[۳۳۴][۳۳۵]؛ همچنین آن گاه که ادعا کردند تنها به مفاد تورات ایمان می‌آوریموَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۳۶].[۳۳۷]

خدا محتوای کتاب آنان را شاهد دروغ بودن این ادعا یاد کرده و فرمود که ایمان به پیامبر اکرم(ص) در کتاب‌های خودتان آمده است: ...وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ[۳۳۸][۳۳۹]؛ یا عملکرد پیشینیان آنان را دلیل بر دروغ بودن ادعایشان ذکر کرده و می‌گوید چرا پیامبران الهی را در گذشته به قتل می‌رساندید: فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۳۴۰]، در حالی که کُشتن پیامبران در کتاب‌های خودتان حرام بود[۳۴۱].

در آیات وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۳۴۲] و وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً[۳۴۳] نیز آماده نکردن اسباب و مقدمات شرکت در جهاد از سوی منافقان صدر اسلام را شاهدی بر دروغ بودن ادعای آنان درباره قصد شرکت در جهاد دانست [۳۴۴].[۳۴۵]

تحقیق و بررسی

بررسی و تحقیق در مورد ادعا یا عمل انجام گرفته از راه‌های کشف دروغ از دیدگاه قرآن است، از این رو حضرت سلیمان(ع) راست یا دروغ بودن خبرهای هُدهُد از مملکت سبا را به تحقیق در این زمینه وابسته کرد: قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۳۴۶][۳۴۷]؛ همچنین وقتی زلیخا یوسف(ع) را به دروغ به داشتن قصد سوء متهم کرد، شاهدی به تحقیق سفارش کرد و گفت: اگر پیراهن یوسف(ع) از جلو پاره شده است، یوسف(ع)دروغ می‌گوید؛ چنانچه از پشت پاره گردیده است، زلیخا دروغگوست: وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۳۴۸] و پس از تحقیق، دروغ بودن ادعای زلیخا آشکار گردیدفَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ[۳۴۹].

افزون بر این، قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[۳۵۰] در قانونی کلی به مسلمانان فرمان می‌دهد که در مورد خبر فاسق که احتمال دروغ بودن آن بسیار است، حتما تحقیق کنند[۳۵۱].

درخواست پای‌بندی به لوازم ادعا

گاه برای کشف دروغ برخی می‌توان از آنان خواست تا لوازم ادعای خود را عملی سازند. بر این اساس، قرآن از اهل کتاب که تنها خود را دوستان خدا می‌خواندند می‌خواهد که مرگ را آرزو کنند: قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۵۲]؛ زیرا خدا دوستان خود را عذاب نمی‌کند، بلکه آنان را اکرام می‌کند[۳۵۳] و مرگ برای عاشق که او را به محبوبش می‌رساند دوست داشتنی‌تر است[۳۵۴]؛ نیز برای افشای دروغ دیگر آنان که بهشت را تنها ویژه خود می‌شمردند، همین درخواست را یاد می‌کند: قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۵۵]، چون مرگ و رفتن به بهشت از دنیایی که همراه با رنج، درد و مشقت است بسیار محبوب‌تر است[۳۵۶]؛ ولی قرآن با این سخن که آنان هرگز مرگ درخواست نخواهند کرد، از دروغ بودن این ادعای آنان پرده برمی‌دارد: وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ[۳۵۷].[۳۵۸].[۳۵۹]

آزمایش

راه دیگر کشف دروغ و شناخت دروغگویان امتحان آنان است، از این‌رو خدای والا برای آشکار شدن دروغ یا راست بودن سخن یا عقیده مؤمنان، همه آنان را می‌آزماید: أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۳۶۰][۳۶۱].

آزار دیدن مؤمنان در راه خدا، تسلط سلاطین ستمکار بر آنان، انداختن ایشان در آتش و واجب کردن تکالیف مختلف مانند جهاد در راه خدا از مصادیق امتحان الهی برای این هدف‌اند[۳۶۲]، از این‌رو در آیه لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ[۳۶۳].

جهاد از تکالیف الهی به شمار می‌رود که دروغگویی منافقان در داشتن ایمان را آشکار می‌سازد[۳۶۴]. به دیده برخی سفارش به فرمان دادن منافقان برای شرکت در جهاد از آن رو بود که معذوران واقعی از دروغین جدا گردند[۳۶۵].[۳۶۶]

مباهله

قرآن در آیه فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۳۶۷] به پیامبر(ص) دستور می‌دهد با محاجه‌کنندگانی که سخن حق را نمی‌پذیرند، مباهله کند تا دروغگویان از راستگویان شناخته شوند.

این آیه درباره مجادله مسیحیان نجران با پیامبر(ص) در مورد حضرت عیسی(ع) و برخی موضوعات دیگر نازل شد که سرانجام، چون آنان بر سخنان و عقاید باطل خود پافشاری کردند، رسول خدا(ص) مأمور به مباهله گردید تا در آن، دو طرف بر دروغگو نفرین کنند[۳۶۸]. براساس روایات اسلامی[۳۶۹]، مباهله به مورد ذکر شده اختصاص ندارد، بلکه انسان برای کشف دروغ از راست در موارد دیگر نیز می‌تواند به این کار اقدام کند[۳۷۰].[۳۷۱]

احکام فقهی دروغ

دروغ گفتن با توجه به موارد و زمان‌های مختلف، نوع دروغ و اهداف و انگیزه اشخاص دارای احکام گوناگون و متفاوتی است که قرآن کریم به برخی از این موضوعات و احکام آنها اشاره دارد:

حرمت دروغ گفتن

دروغ در غیر موارد ضرورت حرام است و افزون بر عقل و ضرورت ادیان[۳۷۲]. آیات بسیاری نیز بر حرمت آن دلالت دارند؛ مانند آیاتی که انسان‌ها را از گفتار زور باز می‌دارند: وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۳۷۳]، قَوْلَ الزُّورِ در آیه همان دروغ است[۳۷۴]؛ نیز آیاتی که دروغگویان را لعن: لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۳۷۵]؛ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۳۷۶] یا نفرین می‌کنند: قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ[۳۷۷][۳۷۸]؛ همچنین آیاتی که پیامد دروغ را نفاق می‌شمرند: فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۳۷۹][۳۸۰] و دروغگویان را سزاوار عذاب الهی می‌دانند: ...وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۳۸۱].[۳۸۲]

برخی حرمت دروغ را از آیه وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۳۸۳] برداشت کرده‌اند که انسان‌ها را از سخن گفتن بی‌علم نهی می‌کند[۳۸۴].

حرام و گناه کبیر بودن دروغ را از روایات فراوانی نیز می‌توان دریافت[۳۸۵]؛ مانند روایاتی که دروغ را بدتر از شراب[۳۸۶] و ربا[۳۸۷]، کلید هر شر[۳۸۸]، از نشانه‌های منافق[۳۸۹]، بزرگ‌ترین گناه زبان[۳۹۰]، سبب نابودی ایمان[۳۹۱] و روسیاهی در قیامت[۳۹۲] دانسته و انسان‌ها را از دروغ گفتن هر چند کوچک باشد، باز می‌دارند[۳۹۳].

درباره این مسئله که آیا همه دروغ‌ها حرام و از گناهان کبیر به شمار می‌روند یا نه، فقها دو نظریه دارند: مشهور فقیهان با استناد به آیات و روایات مذکور هر گونه دروغی را حرام و از گناهان کبیر دانسته[۳۹۴]؛ ولی برخی تنها دروغ در مورد خدا یا پیامبر و امامان را از گناهان کبیر شمرده‌اند و دیگر دروغ‌ها را تنها از گناهان صغیر[۳۹۵] و برخی نیز دروغ را در صورتی حرام دانسته‌اند که مفسده‌ای برای مخاطب یا دیگران داشته باشد[۳۹۶].[۳۹۷]

دروغ در حج

حرمت دروغ در ایام حج شدیدتر است[۳۹۸]، از این‌رو قرآن به حج‌گزاران فرمان می‌دهد که در حال احرام آن را ترک کنند: الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ[۳۹۹].

به دیده برخی مراد از فسوق دروغ گفتن است[۴۰۰]. این مطلب در روایات اهل بیت(ع) نیز هست[۴۰۱]. در روایتی در تأیید این معنا به آیه إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ[۴۰۲] استناد شده که فاسق در آیه به معنای "کاذب" دانسته شده است[۴۰۳].

ترک دروغ به حج واجب اختصاص ندارد، بلکه از محرّمات عمره تمتع و عمره مفرده نیز به شمار می‌رود[۴۰۴]. درباره مراد از این دروغ (در حج) میان فقها دو نظریه هست: به نظر مشهور فقهای شیعه مطلق دروغ مراد است[۴۰۵]؛ اما عده‌ای آن را تنها دروغ بر خدا و رسول دانسته‌اند[۴۰۶].[۴۰۷]

دروغ در حال ضرورت

به فتوای بسیاری از فقهای اسلامی دروغ در حال ضرورت جایز است[۴۰۸]. مستند برخی آیه مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ[۴۰۹] است که سخن گفتن را بر خلاف عقیده قلبی در حال اکراه جایز می‌داند؛ با این استدلال که وقتی سخن کفر گفتن بر خلاف اعتقاد قلبی هنگام اضطرار جایز باشد، مسلّم‌تر سخنان دیگر با وجود عدم اعتقاد به آن جایزند [۴۱۰]. بعضی در این مورد به آیه لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً[۴۱۱] که دوستی با کافران در [حال تقیه را جایز دانسته است استناد کرده‌اند؛ با این استدلال که وقتی اظهار دوستی با کافران و کمک گرفتن و پناه بردن به آنان با عدم اعتقاد قلبی در حال تقیه جایز باشد، مسلّم‌تر سخنان و اعمال دیگر برخلاف عقیده قلبی جایزند [۴۱۲].

روایات اسلامی نیز دروغ را به هنگام ضرورت جایز شمرده‌اند[۴۱۳]. با توجه به ضرورت‌های مختلف، دروغ گاه مباح و گاه پسندیده و در مواردی مانند دروغ برای نجات جان انسان‌ها واجب می‌گردد[۴۱۴]؛ اما در اینکه در این گونه موارد توریه در صورت توان لازم است یا نه، دو نظریه هست: بیشتر فقهای اسلامی توریه را واجب دانسته‌اند[۴۱۵]؛ اما نزد برخی ضرورتی ندارد[۴۱۶].[۴۱۷]

دروغ برای اصلاح

دروغ گفتن برای اصلاح میان متخاصمان جایز است[۴۱۸]. مستند برخی اطلاق آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ[۴۱۹] است که مسلمانان را به اصلاح میان برادران خود فرمان می‌دهد؛ با این بیان که امر به اصلاح در آیه اطلاق داشته و موردی را هم که اصلاح با دروغ انجام گیرد در بر می‌گیرد[۴۲۰]. این مسئله در روایات شیعه و اهل سنت[۴۲۱] نیز هست.

افزون بر این، در روایاتی نیز با استناد به آیاتی از قرآن، همچون أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ[۴۲۲] و بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا[۴۲۳].

دروغ در مورد اصلاح جایز شمرده شده است [۴۲۴] و در روایات پرشمار دیگری نیز عنوان دروغ از همه موارد اصلاح اعم از اصلاح متخاصمان[۴۲۵] یا اصلاح عام[۴۲۶] نفی شده است که به نظر برخی نفی حکم دروغ مراد است[۴۲۷]؛ یا به معنای خروج این موارد از دایره دروغ اصطلاحی و شرعی است[۴۲۸]، چنان که در روایاتی از اهل بیت(ع)سخن حضرت یوسف و ابراهیم(ع) بدان جهت که قصد اصلاح داشتند، از دایره دروغ خارج شمرده شده است[۴۲۹].[۴۳۰]

دروغ به قصد مزاح

دروغ هرچند برای مزاح باشد، براساس اطلاق آیاتی مانند وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۴۳۱] حرام است[۴۳۲]. برخی آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۴۳۳] را که مؤمنان را به تقوای الهی و همراهی با راستگویان فرمان می‌دهد، عام دانسته‌اند که پرهیز از هر نوع دروغ را، هرچند با مزاح باشد، در بر می‌گیرد[۴۳۴].

در روایات اسلامی نیز دروغ به قصد مزاح به شکل خاص نهی شده است[۴۳۵]؛ از جمله بر پایه روایتی کسی که به مزاح دروغ بگوید، طعم ایمان را نمی‌چشد[۴۳۶]؛ نیز مزاح کننده به دروغ به عذاب الهی تهدید شده است[۴۳۷]. براساس این ادله، برخی از فقها دروغ گفتن به قصد مزاح را مطلقاً حرام دانسته‌اند[۴۳۸]؛ اما بعضی گفته‌اند اگر سخن یا عملمزاح کننده به گونه‌ای باشد که از واقع خبر دهد، مزاح حرام است و همه ادله حرمت دروغ از جمله آیات قرآن، شامل این مورد می‌شوند و جز این جایز است؛ مانند آنکه بخیل را به قصد شوخی سخی خوانند[۴۳۹].[۴۴۰]

گوش دادن دروغ

گوش دادن به دروغ نیز همانند گفتن دروغ حرام است[۴۴۱] و این حکم را از آیات وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ[۴۴۲] می‌توان دریافت که یهود را به جهت داشتن این صفت نکوهش کرده و آنان را سزاوار عذاب الهی می‌دانند[۴۴۳]. به دیده برخی، سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ گوش دادن بسیار به دروغ است[۴۴۴]. بعضی آن را به معنای پذیرش دروغ دانسته[۴۴۵] و عده‌ای نیز گفته‌اند سَمَّاعُونَ نخست شنیدن دروغ و سَمَّاعُونَ دوم پذیرش آن پس از استماع است[۴۴۶]. افزون بر این، از آنجا که دروغ منکر و معصیت الهی است، ادلّه اعراض از منکر و حرمت نشستن در مجلس معصیت هم شامل استماعدروغ می‌شوند[۴۴۷]. در روایات اسلامی نیز مؤمنان از گوش دادن به داستان‌های دروغ و خرافی منع شده‌اند[۴۴۸].[۴۴۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۱، ص۷۰۹؛ التحقیق، ج۱۰، ص۳۴، «کذب»؛ لغت نامه، ج۷، ص۹۳۹۰، «دروغ».
  2. فرهنگ سخن، ج۴، ص۳۰۹۵، «دروغ»؛ مصطلحات الفقه، ص۴۳۷؛ معجم لغة الفقهاء، ص۳۷۹.
  3. المصباح، ص۵۲۸؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۱۵۷، «کذب»؛ القاموس الفقهی، ص۳۱۶.
  4. دروغ مصلحت‌آمیز، ص۵۴-۵۵؛ معجم الفاظ الفقه، ص۳۴۶.
  5. فرهنگ سخن، ج۴، ص۳۰۹۵.
  6. دروغ، ص۳۵.
  7. التحقیق، ج۱۰، ص۳۴-۳۵؛ نک. مصطلحات الفقه، ص۴۳۷.
  8. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۱۵.
  9. معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۶۷؛ التحقیق، ج۱۰، ص۳۴، «کذب».
  10. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند» سوره انعام، آیه ۲۴.
  11. «لعنت خداوند بر دروغگویان» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  12. «کسی که گزافکاری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۸.
  13. لسان العرب، ج۱، ص۲۵۶، «فرا»؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۹۸، «فری»؛ لغت نامه، ج۲، ص۲۵۹۰، «افترا».
  14. معجم الفروق اللغویه، ص۴۴۹-۴۵۰.
  15. «کسانی که بر خداوند دروغ بندند»..سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  16. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید گردید» سوره انعام، آیه ۲۴.
  17. العین، ج۵، ص۴۱۶؛ الصحاح، ج۴، ص۱۵۷۲؛ مجمع البحرین، ج، ص۸۱، «افک».
  18. معجم الفروق اللغویه، ص۴۵۰.
  19. «هر دروغزن بزهکاری» سوره شعراء، آیه ۲۲۲.
  20. «این بود دروغ آنان» سوره احقاف، آیه ۲۸.
  21. جامع البیان، ج۱۹، ص۱۵۳؛ ج۲۶، ص۳۸؛ التبیان، ج۸، ص۶۹؛ ج۹، ص۲۵۰، ۲۸۳.
  22. لسان العرب، ج۷، ص۲۱، «خرص»؛ القاموس الفقهی، ص۱۱۵.
  23. العین، ج۴، ص۱۸۳؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۱؛ مجمع البحرین، ج، ص۶۳۶، «خرص».
  24. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۲۲۶.
  25. معجم الفروق اللغویه، ص۲۱۴؛ مفردات، ص۲۷۹، «خرص».
  26. شما جز نادرست برآورد نمی‌کنید؛ سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  27. مرگ بر آنان که نادرست برآورد می‌کنند!؛ سوره ذاریات، آیه ۱۰.
  28. و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره انعام، آیه:۱۱۶.
  29. آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره یونس، آیه:۶۶.
  30. آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
  31. الصحاح، ج۲، ص۶۷۲؛ لسان العرب، ج۴، ص۳۳۷؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۳۰۴، «زور».
  32. معجم الفروق اللغویه، ص۲۶۸، «زور».
  33. «از گفتار دروغ بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰
  34. و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه ۴.
  35. و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.
  36. و اینان بی‌گمان سخنی ناپسند و نادرست می‌گویند» سوره مجادله، آیه ۲.
  37. العین، ج۴، ص۱۴۹-۱۵۰؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۸۸، «خلق».
  38. «این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۷؛ إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ «این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.
  39. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۱۵.
  40. الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ فتح الباری، ج۱، ص۱۷۹؛ مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۲۲۰.
  41. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۴؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۷۳.
  42. الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ دروغ مصلحت‌آمیز، ص۶۱.
  43. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند... به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۸-۱۰.
  44. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۳، ص۳۶۳.
  45. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۳.
  46. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  47. شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۵۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۰۹؛ البلیغ، ص۳۷-۳۸.
  48. مختصر المعانی، ص۳۰-۳۱.
  49. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۰۷۲.
  50. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  51. المیزان، ج۱۹، ص۲۷۹؛ الاخلاق الاسلامیه، ج۱، ص۵۲۷.
  52. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  53. «و آنان بی‌گمان دروغگویند خداوند فرزندی نگزیده است» سوره مؤمنون، آیه ۹۰-۹۱.
  54. «آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند» سوره آل عمران، آیه ۷۸.
  55. «نه خود و نه پدرانشان، آن (امر) را نمی‌دانند؛ بزرگ سخنی از دهانشان بیرون می‌آید؛ (آنان) جز دروغ نمی‌گویند» سوره کهف، آیه ۵.
  56. احکام القرآن، ج۳، ص۳۹۸؛ ریاض المسائل، ج۱۳، ص۴۴۰؛ المغنی، ج۱۲، ص۷۸.
  57. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند... چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاورده‌اند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند» سوره نور، آیه ۱۱، ۱۳.
  58. الموسوعة الفقهیه، ج۳۴، ص۲۰۴؛ دروغ، ص۲۸.
  59. الذریعه، ص۲۸۴.
  60. الذریعه، ص۲۸۴.
  61. «و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۱۲۲.
  62. «و از خداوند راستگوتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۸۷.
  63. معراج السعاده، ص۵۲۴-۵۲۶؛ دروغ، ص۱۱۸-۲۰۰؛ نک: گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۱-۳۰۰.
  64. جامع السعادات، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۸؛ اطیب البیان، ج۱، ص۳۰۹.
  65. «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد» سوره احزاب، آیه ۲۴.
  66. دروغ، ص۴۳.
  67. «منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  68. اطیب البیان، ج۱، ص۳۰۸.
  69. «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  70. مفردات، ص۷۰۴، «کذب».
  71. «دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱۱.
  72. التحقیق، ج۱۰، ص۳۴؛ ارشاد الاذهان، ص۵۳۱.
  73. شرح اصول کافی، ج۵، ص۲۶۸؛ گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۸؛ دروغ، ص۲۴۰-۲۵۰.
  74. حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۲۲.
  75. الروضة البهیه، ج۴، ص۲۳۵؛ ریاض المسائل، ج۹، ص۱۶۲.
  76. الحدائق، ج۲۵، ص۳۸۷-۳۸۸؛ کتاب البیع، ص۳۸۵؛ کتاب القضاء، ص۲۲۵.
  77. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۱۶.
  78. فیض القدیر، ج۱،ص ۵۵۷.
  79. مجمع البیان، ج۷، ص۹۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۴۷؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۲۴.
  80. «پس کسانی که بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  81. «در نگر که چگونه بر خداوند دروغ می‌بافند» سوره نساء، آیه ۵۰.
  82. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: "این حلال است و آن حرام" تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  83. «و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  84. الاختصاص، ص۲۳۲؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۴-۸۵.
  85. جامع المقاصد، ج۵، ص۱۵۳؛ کشف اللثام، ج۲، ص۳۷۱.
  86. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۳؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۱۲.
  87. الکافی، ج۲، ص۳۳۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۷.
  88. احیاء علوم الدین، مج ۳، ص۱۵۹۴-۱۵۹۵؛ الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ الذریعه، ص۲۷۲-۲۷۳.
  89. محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۰۱؛ المباحث الاصولیه، ج۳، ص۱۷۰.
  90. نک: بنیاد ما بعدالطبیعه، ص۲۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۱۷.
  91. «لعنت خداوند بر دروغگویان» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  92. «از گفتار دروغ بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  93. مصباح الشریعه، ص۳۱۴؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۰.
  94. مکارم الاخلاق، ص۵۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۲.
  95. الکافی، ج۸، ص۷۹؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۸.
  96. مسند احمد، ج۶، ص۴۰۴؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۴۶۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۲-۲۴۳، ۲۵۳.
  97. کشف المراد، ص۳۲۹؛ رسالة فی التحسین و التقبیح، ص۶۶.
  98. شرح السیر الکبیر، ج۱، ص۱۱۹؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۴۵؛ دروغ مصلحت‌آمیز، ص۱۱۷.
  99. الکافی، ج۲، ص۲۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۴۶.
  100. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۶۳؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۲.
  101. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۱۹.
  102. «و اینکه (فردی) نادان (از) ما درباره خداوند سخنانی پریشان می‌گفت. و ما می‌پنداشتیم که هیچ‌گاه آدمیان و پریان بر خداوند دروغی نمی‌بندند» سوره جن، آیه ۴-۵.
  103. «من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  104. بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵۲.
  105. «پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.
  106. «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
  107. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند که گوش می‌خوابانند و بیشتر آنان دروغگویند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۳.
  108. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  109. «و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳؛ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ «شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست» سوره نحل، آیه ۶۳.
  110. «آگاه باشید که آنان از سر دروغگویی خود می‌گویند: خداوند فرزند آورده است؛ در حالی که بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره صافات، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
  111. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: "این حلال است و آن حرام"» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  112. «به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید» سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  113. «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
  114. پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.
  115. «بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۲؛ ...فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  116. «سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید»... سوره مؤمنون، آیه ۲۴.
  117. «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.
  118. «و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره عنکبوت، آیه ۱۲.
  119. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  120. «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم» سوره مائده، آیه ۱۸.
  121. «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را می‌گیرند و می‌گویند: به زودی (توبه می‌کنیم و) آمرزیده خواهیم شد»... سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
  122. «و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۸۰.
  123. «این بدان روست که آنان می‌گویند: آتش (دوزخ) جز روزهایی چند به ما نمی‌رسد» سوره آل عمران، آیه ۲۴.
  124. جامع البیان، ج۵، ص۱۷۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۴؛ زادالمسیر، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۷.
  125. جامع البیان، ج۵، ص۱۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۴۶؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۷۷.
  126. جامع البیان، ج۴، ص۲۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۰۷؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۹.
  127. «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  128. مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.
  129. جامع البیان، ج۲۲، ص۶۳-۶۵؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۸۳-۱۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹۳؛ ج۱۴، ص۲۵۱.
  130. «و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند» سوره آل عمران، آیه ۷۸.
  131. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  132. جامع البیان، ج۳، ص۴۳۸-۴۳۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۲۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۸۴.
  133. «می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  134. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند... و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۸، ۱۰.
  135. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  136. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند» سوره حشر، آیه ۱۱.
  137. «و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷؛ نیز سوره حشر، آیه ۱۱.
  138. «و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  139. «گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۱۱-۱۲.
  140. «گرگ او را خورد» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  141. «اگر (بنیامین) دزدی می‌کند (شگفت نیست) برادری دارد که (او نیز) پیش از این دزدی کرده است» سوره یوسف، آیه ۷۷.
  142. «زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.
  143. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند» سوره نور، آیه ۱۱.
  144. جامع البیان، ج۱۸، ص۱۱۷-۱۱۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۰؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۳۰.
  145. تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۱؛ الصافی، ج۳، ص۴۲۳.
  146. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.
  147. التبیان، ج۵، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۶۷.
  148. «و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۶-۷۷.
  149. «روزی که خداوند همه آنان را برانگیزد، و برای او سوگند می‌خورند -همان‌گونه که برای شما سوگند می‌خورند- و گمان دارند که ارزشی دارند» سوره مجادله، آیه ۱۸.
  150. التبیان، ج۹، ص۵۵۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص۴۲۱.
  151. «آگاه باشید آنانند که دروغگویند» سوره مجادله، آیه ۱۸.
  152. «می‌گویند سوگند به خداوند -پروردگار ما- که ما از مشرکان نبوده‌ایم» سوره انعام، آیه ۲۳.
  153. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید گردید» سوره انعام، آیه ۲۴.
  154. المیزان، ج۱۱، ص۱۳.
  155. «امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و از آنچه انجام می‌دادند دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان گواهی می‌دهند» سوره یس، آیه ۶۵.
  156. «روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه می‌کرده‌اند به زیان آنها، گواهی می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۴.
  157. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۱۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۲.
  158. مجمع البیان، ج۴، ص۳۴؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۸۳.
  159. «و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشته‌اند می‌دیدی که می‌گویند: ای کاش بازمان می‌گرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمی‌شمردیم و از مؤمنان می‌شدیم... و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۷-۲۸.
  160. مفردات، ص۷۰۵، «کذب»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۸۴.
  161. «در آن، نه یاوه‌ای می‌شنوند و نه دروغی،» سوره نبأ، آیه ۳۵.
  162. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۰.
  163. «بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
  164. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند که گوش می‌خوابانند و بیشتر آنان دروغگویند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۳.
  165. مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۱۲۰.
  166. «و برای خداوند سوگند می‌خورند -همان‌گونه که برای شما سوگند می‌خورند- و گمان دارند که ارزشی دارند، آگاه باشید آنانند که دروغگویند شیطان بر آنان چیرگی یافت... آنان حزب شیطان‌اند» سوره مجادله، آیه ۱۸-۱۹.
  167. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۱۱، ۲۱.
  168. الدرالمنثور، ج۵، ص۳۱.
  169. نک: جامع السعادات، ج۲، ص۲۴۶.
  170. مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۰، ۳۶۳، ۳۶۶-۳۶۹؛ احیاء علوم الدین، مج ۳، ص۱۵۹۷؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۳۵.
  171. یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است؛ سوره یوسف، آیه:۸.
  172. گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه:۱۱-۱۲.
  173. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
  174. جامع البیان، ج۵، ص۱۹۳؛ التبیان، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۸-۱۰۹.
  175. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۴.
  176. «تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند» سوره نحل، آیه ۱۰۵.
  177. «خداوند به شما پند می‌دهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید» سوره نور، آیه ۱۷.
  178. الاختصاص، ص۲۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۴.
  179. تحف العقول، ص۱۵۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۲۰؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۵۶.
  180. «و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژده‌ای باشد و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است * خداوند کسانی را که به آیات او ایمان ندارند راهنمایی نخواهد کرد و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۱۰۱-۱۰۴.
  181. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵؛ فقه الصادق، ج۱۴، ص۴۱۷؛ منهاج الفقاهه، ج۲، ص۱۱۲.
  182. «اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
  183. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۵.
  184. به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
  185. و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۶.
  186. آگاه باشید هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است از آن خداوند است؛ و آنان که شریکانی را در برابر خداوند (به پرستش) می‌خوانند از چه پیروی می‌کنند؟ آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره یونس، آیه:۶۶.
  187. نمونه، ج۸، ص۳۴۲.
  188. تحف العقول، ص۷۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۶.
  189. صحیح مسلم، ج۱، ص۷۵؛ نهج البلاغه، ج۳، ص۱۲۹؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۹.
  190. قرب‌الاسناد، ص۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۵۹.
  191. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۵.
  192. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ نمونه، ج۹، ص۳۳۸-۳۳۹.
  193. «گفتند: ای پدر! ما رفته بودیم مسابقه بدهیم و یوسف را کنار بار خود وانهاده بودیم که گرگ او را خورد و (می‌دانیم) اگر (هم) راستگو می‌بودیم (سخن) ما را باور نمی‌کردی» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  194. کنزالعمال، ج۳، ص۶۲۴؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۶.
  195. «می‌ترسم شما از او غافل گردید و گرگ او را بخورد» سوره یوسف، آیه ۱۳.
  196. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۲؛ الدر المنثور، ج۴، ص۹؛ فتح القدیر، ج، ص۱۱.
  197. علل الشرایع، ج۲، ص۶۰۰؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۸۳.
  198. الدر المنثور، ج۴، ص۹.
  199. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۵.
  200. و ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ بندد در حالی که به اسلام فرا خوانده می‌شود کیست؟ و خداوند قوم ستمگر را راهنمایی نمی‌کند. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه ۷-۸.
  201. جامع البیان، ج۲۸، ص۱۱۱؛ مجمع‌البیان، ج۹، ص۴۶۳.
  202. آیا به کسانی ننگریسته‌ای که با گروهی که خداوند بر آنها خشم آورده است دوستی دارند، نه از آنانند و نه از شما و دانسته سوگند دروغ می‌خورند. خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است؛ بی‌گمان، بد است کاری که آنان می‌کردند. سوگندهای خود را سپر کرده‌اند، آنگاه (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند پس، عذابی خوارساز (در پیش) دارند؛ سوره مجادله، آیه ۱۴-۱۶.
  203. مجمع البیان، ج۹، ص۴۱۹-۴۲۰؛ فتح القدیر، ج۵، ص۱۹۲؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۹۳.
  204. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۶.
  205. «و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره عنکبوت، آیه ۱۲.
  206. «و دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.
  207. مجمع البیان، ج۲، ص۳۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۱۱؛ المیزان، ج۳، ص۲۵۷.
  208. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۶.
  209. «گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.
  210. نمونه، ج۱۵، ص۴۹۵-۴۹۶.
  211. «گفتند: ای پدر! ما رفته بودیم مسابقه بدهیم و یوسف را کنار بار خود وانهاده بودیم که گرگ او را خورد و (می‌دانیم) اگر (هم) راستگو می‌بودیم (سخن) ما را باور نمی‌کردی و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۷-۱۸.
  212. «و هر دو به سوی در پیش تاختند و آن زن پیراهن او را از پشت درید و شویش را کنار در، یافتند؛ زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.
  213. نمونه، ج۹، ص۳۸۹.
  214. «...و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند * سوگندهاشان را سپر کردند»... سوره منافقون، آیه ۱-۲.
  215. جامع البیان، ج۲۸، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۸؛ الصافی، ج، ص۱۷۷.
  216. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.
  217. جامع البیان، ج۱۰، ص۲۳۵-۲۳۶؛ اسباب النزول، ص۱۶۹-۱۷۰؛ مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
  218. «برای شما به خداوند سوگند می‌خورند تا خرسندتان گردانند» سوره توبه، آیه ۶۲.
  219. مجمع البیان، ج۵، ص۷۹؛ زاد المسیر، ج۳، ص۳۱۹-۳۲۰؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۹۸.
  220. جامع البیان، ج۱۰، ص۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۰۵-۲۰۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۸۰-۳۸۱.
  221. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۷.
  222. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  223. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۷؛ الصافی، ج۱، ص۱۴۸؛ نورالثقلین، ج۱، ص۹۳.
  224. «و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان می‌گویند: درباره بی‌سوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ می‌بندند با آنکه خود می‌دانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
  225. التبیان، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۸۲.
  226. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.
  227. «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.
  228. التبیان، ج۵، ص۲۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۰۹-۲۱۲.
  229. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۷.
  230. «به زودی به خداوند سوگند می‌خورند که اگر یارایی می‌داشتیم با شما روانه می‌شدیم» سوره توبه، آیه ۴۲.
  231. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۸۲؛ مفردات، ص۵۳۰، «طوع»؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۵۴.
  232. «و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.
  233. «و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن!» سوره توبه، آیه ۴۹.
  234. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۹۱-۱۹۲؛ التبیان، ج۵، ص۲۳۲-۲۳۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۵-۶۶.
  235. «خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستاده‌ای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانی‌یی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
  236. روح المعانی، ج۴، ص۱۴۴؛ المنیر، ج۴، ص۱۸۸؛ نمونه، ج۳، ص۱۹.
  237. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۸.
  238. «اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست» سوره غافر، آیه ۲۸.
  239. سپس بهانه آنان، جز این نیست که می‌گویند سوگند به خداوند- پروردگار ما- که ما از مشرکان نبوده‌ایم؛ سوره انعام، آیه ۲۳.
  240. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۸.
  241. نمونه، ج۱۹، ص۵۱۷؛ دروغ، ص۱۹۹.
  242. المیزان، ج۱۱، ص۱۰۳؛ نمونه، ج۹، ص۳۵۱-۳۵۲؛ دروغ، ص۱۹.
  243. «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  244. الفرقان، ج۱۵، ص۴۶.
  245. جامع البیان، ج۱۲، ص۲۱۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۴-۳۷۵؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۴۹.
  246. «(یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  247. جامع البیان، ج۱۲، ص۲۱۵؛ المیزان، ج۱۱، ص۱۰۴؛ نمونه، ج۹، ص۳۴۵.
  248. نمونه، ج۹، ص۳۸۳.
  249. «و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۸-۲۹.
  250. الکافی، ج۲، ص۳۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۵۱.
  251. شرح اصول کافی، ج۹، ص۴۰۲؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۵۱.
  252. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۸.
  253. نمونه، ج۱۱، ص۴۱۵؛ دروغ، ص۲۰۵-۲۰۶.
  254. «گفت: آیا شما را بر او جز همان‌گونه امین می‌توانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟ پس خداوند بهترین نگهبان و او بخشاینده‌ترین بخشایندگان است» سوره یوسف، آیه ۶۴.
  255. «(یعقوب) گفت: هرگز او را با شما نمی‌فرستم تا در پیشگاه خداوند به من پیمانی سپارید که او را نزد من باز می‌آورید» سوره یوسف، آیه ۶۶.
  256. المیزان، ج۱۱، ص۲۱۷؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۲۵.
  257. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.
  258. جامع البیان، ج۶، ص۳۶۰؛ التبیان، ج۹، ص۳۴۴؛ الدر المنثور، ج، ص۲۸۱.
  259. الکافی، ج۲، ص۳۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۴.
  260. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۹.
  261. «اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  262. جامع البیان، ج۲۶، ص۱۶۰؛ اسباب النزول، ص۲۶۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۰.
  263. جامع البیان، ج۲۶، ص۱۶۱؛ احکام القرآن، ج۳، ص۵۲۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳۱۱.
  264. مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۰؛ الصافی، ج۵، ص۴۹؛ نمونه، ج۲۲، ص۱۵۳.
  265. «پس ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد تا با نادانی مردم را گمراه گرداند کیست؟» سوره انعام، آیه ۱۴۴.
  266. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  267. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۲۹.
  268. نمونه، ج۱۱، ص۴۱۳؛ دروغ، ص۲۲۲-۲۲۳.
  269. «گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟» سوره یوسف، آیه ۱۱.
  270. «(در دشت) بگردد و بازی کند» سوره یوسف، آیه ۱۲.
  271. «و ما نیک نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۱۲.
  272. «و شبانگاه گریان نزد پدرشان آمدند» سوره یوسف، آیه ۱۶.
  273. «گفتند: ای پدر! ما رفته بودیم مسابقه بدهیم» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  274. «و یوسف را کنار بار خود وانهاده بودیم» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  275. «گرگ او را خورد» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  276. «و (می‌دانیم) اگر (هم) راستگو می‌بودیم (سخن) ما را باور نمی‌کردی» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  277. «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  278. المیزان، ج۷، ص۵۱؛ ج۱۱، ص۱۳.
  279. «سوگند به خداوند -پروردگار ما- که ما از مشرکان نبوده‌ایم بنگر چگونه بر خود دروغ بستند» سوره انعام، آیه ۲۳-۲۴.
  280. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۱.
  281. «کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.
  282. نمونه، ج۹، ص۳۸۴-۳۸۵.
  283. الکافی، ج۲، ص۳۳۸؛ وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰.
  284. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰.
  285. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۷؛ میزان الحکمه، ج۳، ص۲۶۷۴.
  286. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۰.
  287. «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.
  288. عیون الحکم و المواعظ، ص۲۹؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۲۱.
  289. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.
  290. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۱.
  291. پس کسانی که بعد از آن بر خداوند دروغ بندند ستمکارند؛ سوره آل عمران، آیه:۹۴.
  292. «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
  293. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟» سوره اعراف، آیه ۳۷.
  294. المیزان، ج۷، ص۴۴؛ فتح القدیر، ج۵، ص۲۲۰-۲۲۱.
  295. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۱.
  296. «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
  297. «...تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  298. مجمع البیان، ج۲، ص۳۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۳.
  299. «لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم» سوره نور، آیه ۷.
  300. «و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۵۲.
  301. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۱.
  302. «بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  303. الکافی، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۵.
  304. «بگو: بی‌گمان آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۶۹.
  305. «آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  306. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۲.
  307. «و در روز رستخیز، کسانی را که بر خداوند دروغ بستند خواهی دید که رویشان سیاه است» سوره زمر، آیه ۶۰.
  308. تحف العقول، ص۱۴؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۸.
  309. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۲.
  310. «وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه ۷.
  311. «و آنچه را نمی‌پسندند برای خداوند قرار می‌دهند و زبان‌هاشان به دروغ می‌گوید که (پاداش) بهترین از آن آنهاست؛ ناگزیر آتش (دوزخ) از آن آنهاست و آنان فراموش شدگانند» سوره نحل، آیه:۶۲.
  312. «بر خداوند دروغی نبندید که شما را با عذابی نابود کند» سوره طه، آیه ۶۱.
  313. الصافی، ج۳، ص۳۱۱؛ جامع البیان، ج۱۶، ص۲۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۱۴-۲۱۵.
  314. «فردا خواهند دانست که دروغزن خویشتن‌خواه، کیست؟» سوره قمر، آیه ۲۶.
  315. نه چنان است؛ اگر (از شرارت) باز نایستد بی‌گمان (موی) پیشانی (اش) را خواهیم گرفت و خواهیم کشید، (موی) پیشانی دروغگوی خطاکاری را؛ سوره علق، آیه:۱۵-۱۶.
  316. التبیان، ج۱۰، ص۳۸۲؛ فتح‌القدیر، ج۵، ص۴۶۹.
  317. «و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰
  318. «و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانه‌نشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
  319. «سوگند دروغ می‌خورند خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است» سوره مجادله، آیه ۱۴-۱۵.
  320. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۲.
  321. «بگو آیا دو نر را حرام کرده است یا دو ماده را؟ یا آنچه را زهدان‌های آن دو ماده در بر دارد؟ (بگو) مرا از روی دانش آگاه سازید اگر راستگویید؟» سوره انعام، آیه ۱۴۳.
  322. «بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟» سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  323. «یا آن کسی که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید» سوره نمل، آیه ۶۴.
  324. «بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
  325. «بگو آیا آنچه را به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید دیده‌اید؟ به من بنمایید که روی زمین چه آفریده‌اند؟ یا (آیا) در (پدید آوردن) آسمان‌ها شرکت داشته‌اند؟ اگر راست می‌گویید کتابی را که پیش از این بوده یا نشانی را که از دانشی بازمانده است برای من بیاورید» سوره احقاف، آیه ۴.
  326. «پس اگر راست می‌گویید نوشتار (و برهان) خود را بیاورید!» سوره صافات، آیه ۱۵۷.
  327. جامع البیان، ج۲۶، ص۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۷.
  328. «اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و آن را بخوانید» سوره آل عمران، آیه ۹۳.
  329. جامع البیان، ج۴، ص۴-۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۴۵.
  330. «گواهانتان را که گواهی می‌دهند خداوند این را حرام کرده است بیاورید» سوره انعام، آیه ۱۵۰.
  331. «و چون گواه نیاورده‌اند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند» سوره نور، آیه ۱۳.
  332. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۲.
  333. «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستاده‌ای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانی‌یی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
  334. «بگو: پیش از من پیامبرانی برهان‌ها(ی روشن) و (همان) چیزی را که گفتید، برایتان آوردند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
  335. جامع البیان، ج۴، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۲، ص۴۶۲-۴۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۹۶.
  336. «و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است؛ ایمان آورید؛ می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست می‌شمارد؛ (نیز) بگو، اگر ایمان دارید، چرا از این پیش، پیامبران خداوند را می‌کشتید؟» سوره بقره، آیه ۹۱.
  337. جامع البیان، ج۱، ص۵۸۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۴.
  338. «... با آنکه آن (قرآن)، راستین است» سوره بقره، آیه ۹۱.
  339. مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۵؛ الصافی، ج۱، ص۱۶۳؛ الاصفی، ج۱، ص۵۴.
  340. «اگر ایمان دارید، چرا از این پیش، پیامبران خداوند را می‌کشتید؟» سوره بقره، آیه ۹۱.
  341. جامع البیان، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۳۰.
  342. «و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه:۴۲.
  343. «اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند» سوره توبه، آیه ۴۶.
  344. المیزان، ج۹، ص۲۸۹؛ نمونه، ج۷، ص۴۳۳.
  345. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۳.
  346. «(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفته‌ای یا از دروغگویان بوده‌ای؟» سوره نمل، آیه ۲۷.
  347. فتح القدیر، ج۴، ص۱۳۶؛ المیزان، ج۱۵، ص۳۵۷؛ نمونه، ج۱۵، ص۴۵۱.
  348. «و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶-۲۷.
  349. «و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۸-۲۹.
  350. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید» سوره حجرات، آیه ۶.
  351. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۴.
  352. «بگو: ای یهودیان! اگر می‌پندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید» سوره جمعه، آیه ۶.
  353. جامع البیان، ج۲۸، ص۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۹۶.
  354. المیزان، ج۱۹، ص۲۶۷.
  355. «بگو، اگر راست می‌گویید که از میان همه مردم، سرای واپسین نزد خداوند، ویژه شماست پس آرزوی مرگ کنید» سوره بقره، آیه ۹۴.
  356. التبیان، ج۱، ص۳۵۷؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج، ص۳۲-۳۳.
  357. «و هرگز آن (مرگ) را برای کارهایی که کرده‌اند آرزو نخواهند کرد» سوره جمعه، آیه ۷.
  358. جامع البیان، ج۱، ص۵۹۸؛ التبیان، ج۱۰، ص۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۲.
  359. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۴.
  360. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳.
  361. مجمع البیان، ج۸، ص۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۰۰.
  362. جامع البیان، ج۲۰، ص۱۵۷؛ التبیان، ج۸، ص۱۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۳۲۴-۳۲۵.
  363. «چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
  364. معانی القرآن، ج۳، ص۲۱۳-۲۱۴؛ التبیان، ج۵، ص۲۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۵۴-۱۵۵.
  365. جامع البیان، ج۱۰، ص۱۸۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۱؛ الصافی، ج، ص۳۴۵.
  366. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۵.
  367. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  368. التبیان، ج۲، ص۴۸۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۳-۱۰۴.
  369. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۳۴؛ مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۶۲؛ نورالثقلین، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۲.
  370. نمونه، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۰.
  371. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۵.
  372. المکاسب، ج۲، ص۱۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۵۹۲-۵۹۳.
  373. «و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  374. جامع البیان، ج۱۷، ص۲۰۲-۲۰۳؛ التبیان، ج۷، ص۳۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۵۵.
  375. لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  376. لعنت خداوند بر من اگر از دروغگویان باشم» سوره نور، آیه ۷.
  377. «مرگ بر آنان که نادرست برآورد می‌کنند!» سوره ذاریات، آیه ۱۰.
  378. الدر المختار، ج۶، ص۷۴۹.
  379. «آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۷.
  380. الفتاوی المیسره، ص۳۸۹-۳۹۰؛ حواریات فقهیه، ص۳۰۲-۳۰۳.
  381. «و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  382. فیض القدیر، ج۱، ص۶۸؛ المکاسب، ج۲، ص۱۲؛ تفسیر سیدمصطفی خمینی، ج۳، ص۳۶۳.
  383. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  384. ریاض الصالحین، ص۶۰۶.
  385. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۳؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۹۰.
  386. الکافی، ج۲، ص۳۳۹؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۷.
  387. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۶.
  388. میزان الحکمه، ج۳، ص۲۶۷۴.
  389. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۱؛ تحف العقول، ص۳۱۶؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۵.
  390. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۵؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۳۳.
  391. الکافی، ج۲، ص۳۳۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۴؛ بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۴۷.
  392. تحف العقول، ص۱۴؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۶۷؛ میزان الحکمه، ج، ص۲۶۷۷.
  393. تحف العقول، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰؛ بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۳۵.
  394. سبل السلام، ج۴، ص۲۰۲؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۱۲؛ المکاسب، خمینی، ج۲، ص۵۴.
  395. جامع المقاصد، ج۵، ص۱۵۳.
  396. فیض القدیر، ج۶، ص۵۵۹؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۴۲۲؛ ر.ک: بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۵۳.
  397. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۶.
  398. تذکرة الفقهاء، ج۷، ص۳۹۲؛ منتهی المطلب، ج۲، ص۸۱۱؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۳۰۰.
  399. «حجّ (در) ماه‌های شناخته‌ای (انجام‌پذیر) است پس کسی که در آن ماه‌ها حجّ می‌گزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست» سوره بقره، آیه ۱۹۷.
  400. التبیان، ج۲، ص۱۶۴؛ مجمع البیان، ج۲، ص۴۴؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۸۳.
  401. الکافی، ج۴، ص۳۳۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۶۳.
  402. «اگر بزهکاری برایتان خبری آورد» سوره حجرات، آیه ۶.
  403. معانی الاخبار، ص۲۹۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۶۷؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۱۷۰.
  404. کتاب الحج، ج۳، ص۳۶۰؛ ج۴، ص۱۵۵؛ جامع المدارک، ج۲، ص۴۰۴.
  405. الحدائق، ج۱۵، ص۴۵۵؛ جواهر الکلام، ج۱۸، ص۳۵۵؛ کتاب الحج، ج۴، ص۱۵۵.
  406. جامع الخلاف و الوفاق، ص۱۸۵؛ مختلف الشیعه، ج۴، ص۸۴؛ کتاب الحج، ج۴، ص۱۵۵.
  407. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۷.
  408. النصائح الکافیه، ص۲۲۷؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۲۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۱۲؛ ج۲، ص۳۴۷.
  409. «آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند -نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است». سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  410. مصباح الفقاهه، ج۱،ص ۶۲۰.
  411. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید»سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  412. المکاسب، ج۲، ص۲۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۲۰.
  413. من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۷۵؛ وسائل الشیعه، ج۲۳، ص۲۲۵؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۲۰، ۶۲۶.
  414. المستصفی، ص۴۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۳، ص۲۲۵؛ الدر المختار، ج، ص۷۴۹؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۵۵.
  415. تحریر الاحکام، ج۴، ص۳۰۰؛ جامع المقاصد، ج۴، ص۲۷؛ منهاج الفقاهه، ج۲، ص۱۳۸.
  416. المکاسب، ج۲، ص۱۷-۱۸؛ بحار الانوار، ج۶۹،ص ۲۵۲.
  417. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۷.
  418. کشاف القناع، ج۶، ص۵۳۱؛ المکاسب، ج۲، ص۳۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۳۶.
  419. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  420. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۳۷؛ منهاج الفقاهه، ج۲، ص۱۴۵.
  421. سنن ابی داود، ج۲، ص۴۶۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۹۴.
  422. «ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.
  423. «بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
  424. الکافی، ج۲، ص۳۴۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۳.
  425. الکافی، ج۲، ص۲۱۰؛ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۲.
  426. الکافی، ج۲، ص۳۴۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۴؛ بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۵۲.
  427. المکاسب، امام خمینی، ج۲، ص۴۲، ۴۷.
  428. بحار الانوار، ج۷۳، ص۴۸؛ شرح اصول کافی، ج۹، ص۱۰۴.
  429. الکافی، ج۲، ص۳۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۳.
  430. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۸.
  431. «و از گفتار دروغ بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  432. نیل الاوطار، ج۸، ص۸۲-۸۴؛ سر الاسراء، ج۱، ص۲۲۲.
  433. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  434. جامع البیان، ج۱۱، ص۸۵؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۸۹.
  435. تحف العقول، ص۲۷۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰؛ بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۳۵.
  436. الکافی، ج۲، ص۳۴۰؛ تحف العقول، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۰.
  437. مسند احمد، ج۵، ص۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۱؛ الامالی، ص۵۳-۵۳۸.
  438. صراط النجاة، ج۳، ص۲۹۸؛ نک: گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۴.
  439. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۵۹۸؛ منهاج الفقاهه، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۲.
  440. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۸.
  441. مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۸؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۵۹؛ گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۹.
  442. «و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند * گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام‌خوارند»؛ سوره مائده، آیه ۴۱-۴۲.
  443. مجمع البیان، ج۳، ص۳۳۸؛ گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۹.
  444. المنیر، ج۶، ص۱۹۹؛ المیزان، ج۵، ص۳۴۰.
  445. التبیان، ج۳، ص۵۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۸۱؛ فتح القدیر، ج۲، ص۴۱.
  446. التحریر و التنویر، ج۶، ص۱۹۹؛ المیزان، ج۵، ص۳۴۰-۳۴۱.
  447. گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۹.
  448. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۴.
  449. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص۳۹.