بنی عمرو بن عمیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بنی عمرو بن عمیر در قرآن]] - [[بنی عمرو بن عمیر در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بنی عمرو بن عمیر در قرآن]] |[[بنی عمرو بن عمیر در تاریخ اسلامی]] </div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
آنان در [[طائف]] می‌‌زیستند و در حوادث [[تاریخی]] نقشی فراوان داشتند و ثروتمندانی گشاده‌‌ دست و رباخوار بودند.<ref>تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۴.</ref> با توجه به رونق [[کشاورزی]] در آن [[شهر]] به احتمال فراوان درآمدهایی نیز از این طریق داشته‌‌اند. برخی از ایشان با توجه به داشتن [[تمکن مالی]]، [[همسران]] بسیاری داشتند، چنان‌‌که ابن‌‌حبیب از [[مسعود‌‌ بن عمرو بن عمیر]] و فرزندش [[عروه]] به "مردان ۱۰ همسری" یاد کرده است <ref> المحبر، ص ۳۵۷.</ref>. عمرو‌‌ بن عمیر از همسرش قلابه دختر [[حارث‌‌ بن کلده ثقفی]] فرزندانی به نامهای [[حبیب]]، [[مسعود]]، عبدیالیل، [[ربیعه]] و [[کنانه]] داشت <ref>المحبر، ص ۴۶۰.</ref> که معاصر [[پیامبر]] بودند. از میان آنان عبدیالیل در طائف صاحب‌‌ نظر بود و [[مردم]] به [[رأی]] او عمل می‌‌کردند.<ref>الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.</ref>
قبیله بنی عمرو بن عمیر در [[طائف]] می‌‌زیستند و در حوادث [[تاریخی]] نقشی فراوان داشتند و ثروتمندانی گشاده‌‌ دست و رباخوار بودند.<ref>تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۴.</ref> با توجه به رونق [[کشاورزی]] در آن [[شهر]] به احتمال فراوان درآمدهایی نیز از این طریق داشته‌‌اند. برخی از ایشان با توجه به داشتن [[تمکن مالی]]، [[همسران]] بسیاری داشتند، چنان‌‌که ابن‌‌حبیب از [[مسعود‌‌ بن عمرو بن عمیر]] و فرزندش [[عروه]] به «مردان ۱۰ همسری» یاد کرده است <ref> المحبر، ص ۳۵۷.</ref>. عمرو‌‌ بن عمیر از همسرش قلابه دختر [[حارث‌‌ بن کلده ثقفی]] فرزندانی به نام‌های [[حبیب]]، [[مسعود]]، عبدیالیل، [[ربیعه]] و [[کنانه]] داشت <ref>المحبر، ص ۴۶۰.</ref> که معاصر [[پیامبر]] بودند. از میان آنان عبدیالیل در طائف صاحب‌‌ نظر بود و [[مردم]] به [[رأی]] او عمل می‌‌کردند.<ref>الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.</ref>


در گزارش اغراق‌‌آمیزی مردم طائف [[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] در پی دیدن شهاب سنگهای فراوان نظر او را جویا شدند و او گفته بود: اگر این [[ستارگان]] شناخته شده‌‌ باشند نشانه پایان دنیاست و اگر نباشند نشانه پیشامد و خبر تازه‌‌ای است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۲؛ الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.</ref> حبیب نیز در میان اهالی طائف از [[موقعیت]] ممتازی برخوردار بود، به گونه‌‌ای که او را [[شایسته]] [[نبوت]] می‌‌دانستند. بنابر [[روایت]] [[ابن عباس]] مراد از مردِ [[شریف]] طائف که به [[زعم]] [[مشرکان]]، [[وحی]] باید بر وی یا مردی شریف از [[مکه]] نازل می‌‌شد، حبیب است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref> در پی چنین ادعایی و در پاسخ آنان، آیه {{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.</ref> نازل شد.<ref>مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref>
در گزارش اغراق‌‌آمیزی مردم طائف [[در آستانه ظهور]] [[اسلام]] در پی دیدن شهاب سنگهای فراوان نظر او را جویا شدند و او گفته بود: اگر این [[ستارگان]] شناخته شده‌‌ باشند نشانه پایان دنیاست و اگر نباشند نشانه پیشامد و خبر تازه‌‌ای است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۲؛ الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.</ref> حبیب نیز در میان اهالی طائف از موقعیت ممتازی برخوردار بود، به گونه‌‌ای که او را [[شایسته]] [[نبوت]] می‌‌دانستند. بنابر [[روایت]] [[ابن عباس]] مراد از مردِ [[شریف]] طائف که به [[زعم]] [[مشرکان]]، [[وحی]] باید بر وی یا مردی شریف از [[مکه]] نازل می‌‌شد، حبیب است. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}<ref>«و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.</ref> در پی چنین ادعایی و در پاسخ آنان، آیه {{متن قرآن|أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.</ref> نازل شد.<ref>مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.</ref>


از این [[خاندان]] [[امیة بن ابی‌‌الصلت ثقفی]] شاعر معروف [[عرب]]، نبیره عمرو بن عمیر نیز خود را شایسته [[پیامبری]] می‌‌دانست.<ref>حقایق التأویل، ص ۶۶.</ref> آنان همچون سایر ثقیف به [[بت]] [[لات]] توجه خاصی داشتند.<ref>عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۲، ۷۱.</ref> منابع از درگیری [[بنی عمرو]] با بنی‌‌مالک از دیگر تیره‌‌های ثقیف در بیرون [[طائف]] یاد کرده‌‌اند <ref>معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> که طی آن [[شکست]] [[سختی]] را بر بنی‌‌مالک وارد کردند.
از این [[خاندان]] [[امیة بن ابی‌‌الصلت ثقفی]] شاعر معروف [[عرب]]، نبیره عمرو بن عمیر نیز خود را شایسته [[پیامبری]] می‌‌دانست.<ref>حقایق التأویل، ص ۶۶.</ref> آنان همچون سایر ثقیف به [[بت]] [[لات]] توجه خاصی داشتند.<ref>عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۲، ۷۱.</ref> منابع از درگیری [[بنی عمرو]] با بنی‌‌مالک از دیگر تیره‌‌های ثقیف در بیرون [[طائف]] یاد کرده‌‌اند <ref>معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> که طی آن [[شکست]] [[سختی]] را بر بنی‌‌مالک وارد کردند.
خط ۱۶: خط ۱۰:
[[ارتباط]] بنی عمرو با دیگر [[قبایل]] [[حجاز]] از جمله [[قریش]] را می‌‌توان در نوع [[روابط]] [[ثقیف]] با این قبایل جست و جو کرد.
[[ارتباط]] بنی عمرو با دیگر [[قبایل]] [[حجاز]] از جمله [[قریش]] را می‌‌توان در نوع [[روابط]] [[ثقیف]] با این قبایل جست و جو کرد.


با [[ظهور اسلام]] بنی‌‌عمرو نیز در کنار قریش به [[انکار]] [[اسلام]] پرداختند. [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.</ref> را [[نشانه]] [[همراهی]] [[حبیب]] با [[صفوان بن امیه]] و [[ربیعه]] در انکار اسلام و [[قدرت خدا]] می‌‌دانند و معتقدند این آیه در رد [[عقیده]] سه نفر است که دو تای آنان [[قریشی]] و سومی از بنی‌‌ [[عمرو بن عمیر]] یا دو تای آنان از بنی‌‌ عمرو بن عمیر و سومی از قریش است که در کنار [[کعبه]] نشسته بودند و می‌‌گفتند: آیا [[خدا]] سخنان آهسته ما را چنان‌‌که [[محمد]] ادعا می‌‌کند می‌‌شنود؟ یکی گفت: نه و دیگری گفت: شاید قسمتی را بشنود و آن یک گفت: اگر بلند سخن بگوییم می‌‌شنود.<ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۸۵.</ref>
با [[ظهور اسلام]] بنی‌‌عمرو نیز در کنار قریش به [[انکار]] [[اسلام]] پرداختند. [[مفسران]] [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.</ref> را [[نشانه]] [[همراهی]] [[حبیب]] با [[صفوان بن امیه]] و [[ربیعه]] در انکار اسلام و [[قدرت خدا]] می‌‌دانند و معتقدند این آیه در رد [[عقیده]] سه نفر است که دو تای آنان [[قریشی]] و سومی از بنی‌‌ [[عمرو بن عمیر]] یا دو تای آنان از بنی‌‌ عمرو بن عمیر و سومی از قریش است که در کنار [[کعبه]] نشسته بودند و می‌‌گفتند: آیا [[خدا]] سخنان آهسته ما را چنان‌‌که [[محمد]] ادعا می‌‌کند می‌‌شنود؟ یکی گفت: نه و دیگری گفت: شاید قسمتی را بشنود و آن یک گفت: اگر بلند سخن بگوییم می‌‌شنود.<ref>کشف الاسرار، ج ۹، ص ۸۵.</ref>


همچنین آمده است که وقتی [[پیامبر]] در [[سال دهم بعثت]] برای گسترش [[دعوت]] خویش به طائف[[سفر]] کرد ضمن [[ملاقات]] با [[فرزندان]] [[عمرو]] بن عمیر و اقامت ۱۰ روزه‌‌اش <ref>البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۵۵.</ref> در آن [[شهر]]، [[اشراف]] و [[مردم]] را به اسلام فرا خواند. عبدیالیل، [[مسعود]] و حبیب که در آن دوره [[رهبران]] ثقیف بودند، با رد دعوت پیامبر‌‌ ضمن توهین به [[حضرت]]، به تحریک‌‌ کودکان و سفیهان شهر بر ضدّ پیامبر پرداختند.<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۳۹؛ روض الجنان، ج ۱۷، ص ۲۷۶.</ref> برخی واکنش بنی عمرو را ناشی از تحریک قریش می‌‌دانند.<ref>تاریخ صدر اسلام، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۷.</ref> از حضور بنی عمرو بن عمیر در جنگ‌های قریش با پیامبر هیچ گزارشی وجود ندارد. تنها آمده است که زنی به نام [[برزه]] نوه عمرو‌‌بن عمیر به همراه همسرش [[صفوان بن امیه]] [[قریشی]] در [[نبرد]] [[احد]] حضور داشت.<ref> البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۱۲.</ref>
همچنین آمده است که وقتی [[پیامبر]] در [[سال دهم بعثت]] برای گسترش [[دعوت]] خویش به طائف[[سفر]] کرد ضمن [[ملاقات]] با [[فرزندان]] [[عمرو]] بن عمیر و اقامت ۱۰ روزه‌‌اش <ref>البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۵۵.</ref> در آن [[شهر]]، اشراف و [[مردم]] را به اسلام فرا خواند. عبدیالیل، [[مسعود]] و حبیب که در آن دوره [[رهبران]] ثقیف بودند، با رد دعوت پیامبر‌‌ ضمن توهین به [[حضرت]]، به تحریک‌‌ کودکان و سفیهان شهر بر ضدّ پیامبر پرداختند.<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۳۹؛ روض الجنان، ج ۱۷، ص ۲۷۶.</ref> برخی واکنش بنی عمرو را ناشی از تحریک قریش می‌‌دانند.<ref>تاریخ صدر اسلام، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۷.</ref> از حضور بنی عمرو بن عمیر در جنگ‌های قریش با پیامبر هیچ گزارشی وجود ندارد. تنها آمده است که زنی به نام [[برزه]] نوه عمرو‌‌بن عمیر به همراه همسرش [[صفوان بن امیه]] [[قریشی]] در [[نبرد]] [[احد]] حضور داشت.<ref> البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۱۲.</ref>


با [[فتح مکه]] در [[سال هشتم هجری]]، [[طائف]] در برابر محاصره [[پیامبر]] [[مقاومت]] کرد و احتمالا بنی‌‌عمرو بن [[عمیر]] که از [[رهبران]] ثقیف بودند در این کار نقش برجسته‌‌ای داشتند. برخی [[مفسران]] [[آیات]] {{متن قرآن|بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref>«بلکه کافران دروغ می‌انگارند، و خداوند بر آنچه در ظرف دل می‌انبارند، آگاه‌تر است آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره انشقاق، آیه۲۲-۲۴.</ref> را که در طائف بر پیامبر نازل شده <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> در [[شأن]] [[فرزندان]] عمرو‌‌ بن عمیر دانسته‌‌اند که در آن [[زمان]] بر [[کفر]] خود ماندند.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> در این آیات آنان کافرانی خوانده شده‌‌اند که [[خداوند]] از درونشان [[آگاه]] است و به عذابی دردناک گرفتار خواهند شد.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۵.</ref>
با [[فتح مکه]] در [[سال هشتم هجری]]، [[طائف]] در برابر محاصره [[پیامبر]] [[مقاومت]] کرد و احتمالا بنی‌‌عمرو بن [[عمیر]] که از [[رهبران]] ثقیف بودند در این کار نقش برجسته‌‌ای داشتند. برخی [[مفسران]] [[آیات]] {{متن قرآن|بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref>«بلکه کافران دروغ می‌انگارند، و خداوند بر آنچه در ظرف دل می‌انبارند، آگاه‌تر است آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره انشقاق، آیه۲۲-۲۴.</ref> را که در طائف بر پیامبر نازل شده <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> در [[شأن]] [[فرزندان]] عمرو‌‌ بن عمیر دانسته‌‌اند که در آن [[زمان]] بر [[کفر]] خود ماندند.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.</ref> در این آیات آنان کافرانی خوانده شده‌‌اند که [[خداوند]] از درونشان [[آگاه]] است و به عذابی دردناک گرفتار خواهند شد.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۵.</ref>


بنابر گزارشهای [[تاریخی]] نخستین گرونده به [[اسلام]] از [[بنی عمرو]] بن عمیر، [[عروة بن مسعود بن عمرو بن عمیر]] است. او که متخصص ساخت جنگ‌‌ افزارهایی چون منجنیق بود در [[سال دهم هجری]] به [[مدینه]] رفت و [[مسلمان]] شد و از آن [[حضرت]] اجازه خواست برای [[دعوت]] اهالی ثقیف به طائف برود و چون به [[احترام]] و [[جایگاه]] خودبین آنان مطمئن بود، [[پیش بینی]] پیامبر مبنی بر احتمال کشته شدنش در طائف را نپذیرفت. سرانجام به طائف رفت و همان طور که [[رسول خدا]] پیش بینی کرده بود اهالی آن [[شهر]] از روی سرسختی [[عروة بن مسعود]] تازه مسلمان را کشتند. پیامبر او را به [[مؤمن]] [[انطاکیه]] مذکور در [[سوره یس]] [[تشبیه]] کرد که [[قوم]] خود را به [[دین خدا]] فرا خواند؛ ولی آنان وی را کشتند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۰ ـ ۹۶۱.</ref> بنی عمرو در کنار ثقیف در واپسین سال [[حیات پیامبر]] و پس از آنکه [[شاهد]] حضور هیئتهای [[قبایل]] منطقه در مدینه بودند <ref>تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۵.</ref> [[تصمیم]] گرفتند [[عبدیالیل‌‌ بن‌‌ عمرو بن عمیر]] را برای [[مذاکره]] درباره نحوه [[پذیرش اسلام]] به [[مدینه]] بفرستند؛ اما عبدیالیل از [[ترس]] آنکه مبادا پس از [[مسلمان]] شدن و بازگشت به [[طائف]] همچون [[عروة بن مسعود]] کشته شود، نپذیرفت و خواستار اعزام افرادی همراه خود به مدینه شد. این [[هیئت]] که به وفد ثقیف معروف است، از دهها ثقفی تشکیل می‌‌شد<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۲ ـ ۹۶۳.</ref> که [[ریاست]] آن را عبدیالیل بر عهده داشت<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۵۰۶.</ref> بنا به گزارش دیگری ریاست آنان را ۶ تن از جمله عبدیالیل و دو پسرش [[ربیعه]] و [[کنانه]] بر عهده داشتند.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۳۱۳.</ref> بنابه گزارش مدائنی از بین افراد وفد، [[کنانه‌‌ بن عبدیالیل بن عمرو بن عمیر]] [[اسلام]] را نپذیرفت و به [[روم]] رفت و [[مسیحی]] شد و همانجا درگذشت.<ref>البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۹۶.</ref>
بنابر گزارشهای [[تاریخی]] نخستین گرونده به [[اسلام]] از [[بنی عمرو]] بن عمیر، [[عروة بن مسعود بن عمرو بن عمیر]] است. او که متخصص ساخت جنگ‌‌ افزارهایی چون منجنیق بود در [[سال دهم هجری]] به [[مدینه]] رفت و [[مسلمان]] شد و از آن [[حضرت]] اجازه خواست برای [[دعوت]] اهالی ثقیف به طائف برود و چون به [[احترام]] و [[جایگاه]] خودبین آنان مطمئن بود، [[پیش بینی]] پیامبر مبنی بر احتمال کشته شدنش در طائف را نپذیرفت. سرانجام به طائف رفت و همان طور که [[رسول خدا]] پیش بینی کرده بود اهالی آن [[شهر]] از روی سرسختی [[عروة بن مسعود]] تازه مسلمان را کشتند. پیامبر او را به [[مؤمن]] [[انطاکیه]] مذکور در [[سوره یس]] [[تشبیه]] کرد که [[قوم]] خود را به [[دین خدا]] فرا خواند؛ ولی آنان وی را کشتند.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۰ ـ ۹۶۱.</ref> بنی عمرو در کنار ثقیف در واپسین سال [[حیات پیامبر]] و پس از آنکه [[شاهد]] حضور هیئتهای [[قبایل]] منطقه در مدینه بودند <ref>تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۵.</ref> [[تصمیم]] گرفتند [[عبدیالیل‌‌ بن‌‌ عمرو بن عمیر]] را برای [[مذاکره]] درباره نحوه [[پذیرش اسلام]] به [[مدینه]] بفرستند؛ اما عبدیالیل از [[ترس]] آنکه مبادا پس از [[مسلمان]] شدن و بازگشت به [[طائف]] همچون [[عروة بن مسعود]] کشته شود، نپذیرفت و خواستار اعزام افرادی همراه خود به مدینه شد. این [[هیئت]] که به وفد ثقیف معروف است، از دهها ثقفی تشکیل می‌‌شد<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۶۲ ـ ۹۶۳.</ref> که [[ریاست]] آن را عبدیالیل بر عهده داشت<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۵۰۶.</ref> بنا به گزارش دیگری ریاست آنان را ۶ تن از جمله عبدیالیل و دو پسرش [[ربیعه]] و [[کنانه]] بر عهده داشتند.<ref> الطبقات، ج ۱، ص ۳۱۳.</ref> بنابه گزارش مدائنی از بین افراد وفد، [[کنانه‌‌ بن عبدیالیل بن عمرو بن عمیر]] [[اسلام]] را نپذیرفت و به [[روم]] رفت و [[مسیحی]] شد و همانجا درگذشت.<ref>البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۹۶.</ref>


بنی عمرو‌‌بن عمیر پس از [[قبول اسلام]] همچنان در پی درآمدهای نا [[مشروع]] خود از طریق [[ربا]] بودند. در این میان بنی [[مغیره]] از خاندان‌های [[قریشی]] ـ و به [[نقلی]] [[عباس بن عبد المطلب]] ـ با خودداری از پرداخت سود پولهای دریافتی از بنی‌‌عمرو بن عمیر به نزد [[عتاب بن اسید]] [[حاکم مکه]] [[شکایت]] بردند.<ref>تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۳۵۱.</ref> [[عتاب]] جریان را به [[پیامبر]] گزارش داد که آیاتِ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ }}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.</ref> نازل شد. در این [[آیات]] [[خداوند]] [[مؤمنان]] را به رها کردن آنچه از مطالبات ربا باقی مانده [[فرمان]] می‌‌دهد و به آنان هشدار می‌‌دهد در صورتی که به کار خود ادامه داده، [[تسلیم]] [[حکم الهی]] نشوید پیامبر[[حق]] دارد با [[جنگ]] و [[توسل]] به [[نیروی نظامی]] جلوی شما را بگیرد؛ اما اگر [[توبه]] کنید [[حق]] دارید سرمایه‌‌های اصلی خود را بدون هیچ سودی از [[مردم]] بگیرید. پس از آن [[رسول خدا]] [[عتاب‌‌ بن اسید]] را بر [[جنگیدن]] با [[بنی‌‌ عمرو بن عمیر]] در صورت عمل نکردن به مفاد [[آیه]] موظف ساخت. <ref>جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.</ref> [[فرزندان]] عمرو بن عمیر از سود [[اموال]] خود گذشته، اصل [[سرمایه]] را از [[بنی مغیره]] خواستند. بنو مغیره ادعای [[تنگدستی]] کرده، تا [[زمان]] فرا رسیدن محصول مهلت خواستند. چون طلبکاران از دادن مهلت [[پرهیز]] کردند آیه {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۸۰.</ref> نازل شد.<ref>اسباب النزول، ص ۸۲.</ref>.<ref>[[حسن بستان|بستان، حسن]]، [[بنی عمرو بن عمیر (مقاله)|مقاله «بنی عمرو بن عمیر»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
بنی عمرو‌‌بن عمیر پس از [[قبول اسلام]] همچنان در پی درآمدهای نا [[مشروع]] خود از طریق [[ربا]] بودند. در این میان بنی [[مغیره]] از خاندان‌های [[قریشی]] ـ و به [[نقلی]] [[عباس بن عبد المطلب]] ـ با خودداری از پرداخت سود پولهای دریافتی از بنی‌‌عمرو بن عمیر به نزد [[عتاب بن اسید]] [[حاکم مکه]] [[شکایت]] بردند.<ref>تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۳۵۱.</ref> [[عتاب]] جریان را به [[پیامبر]] گزارش داد که آیاتِ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ }}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.</ref> نازل شد. در این [[آیات]] [[خداوند]] [[مؤمنان]] را به رها کردن آنچه از مطالبات ربا باقی مانده [[فرمان]] می‌‌دهد و به آنان هشدار می‌‌دهد در صورتی که به کار خود ادامه داده، [[تسلیم]] [[حکم الهی]] نشوید پیامبر[[حق]] دارد با [[جنگ]] و [[توسل]] به [[نیروی نظامی]] جلوی شما را بگیرد؛ اما اگر [[توبه]] کنید [[حق]] دارید سرمایه‌‌های اصلی خود را بدون هیچ سودی از [[مردم]] بگیرید. پس از آن [[رسول خدا]] [[عتاب‌‌ بن اسید]] را بر [[جنگیدن]] با [[بنی‌‌ عمرو بن عمیر]] در صورت عمل نکردن به مفاد [[آیه]] موظف ساخت. <ref>جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.</ref> [[فرزندان]] عمرو بن عمیر از سود [[اموال]] خود گذشته، اصل [[سرمایه]] را از [[بنی مغیره]] خواستند. بنو مغیره ادعای [[تنگدستی]] کرده، تا [[زمان]] فرا رسیدن محصول مهلت خواستند. چون طلبکاران از دادن مهلت [[پرهیز]] کردند آیه {{متن قرآن|وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۸۰.</ref> نازل شد.<ref>اسباب النزول، ص ۸۲.</ref><ref>[[حسن بستان|بستان، حسن]]، [[بنی عمرو بن عمیر (مقاله)|مقاله «بنی عمرو بن عمیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.


==[[بنی عمرو]] بن عمیر پس از [[پیامبر]]==
== [[بنی عمرو]] بن عمیر پس از [[پیامبر]] ==
گزارش‌های متعدد [[تاریخی]] از نقش [[فرماندهان]] ثقفی از شاخه بنی عمرو بن عمیر در [[فتوحات اسلامی]] حکایت می‌‌کند. یکی از این فرماندهان [[ابو عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر]] ([[پدر]] مختار) است که همراه گروهی دیگر از [[برادران]] و [[نزدیکان]] خود در [[جنگ]] جِسر (در‌‌سال ۱۲ [[هجری]]) کشته شد. این جنگ بین [[مسلمانان]] و بخشی از [[سپاه]] ساسانی اتفاق افتاد و بنا به [[وصیت]] ابوعبید پس از او [[جبر بن ابی عبید]] و پس از او به ترتیب [[ابوالجبر بن ابی عبید]]، [[حبیب‌‌ بن ربیعه]]، [[ابوقیس بن حبیب بن ربیعه]] و [[عبدالله بن مسعود]] همگی از [[خاندان]] عمرو‌‌ بن عمیر [[فرماندهی سپاه]] مسلمانان را بر عهده گرفتند <ref>تاریخ ابن خیاط، ص ۸۳.</ref> و کشته شدند. مدائنی ابوالحکم‌‌ بن حبیب‌‌ بن ربیعه‌‌ بن عمرو بن عمیر را جزو کشتگان این [[نبرد]] ذکر کرده است.<ref>الاصابه، ج ۷، ص ۷۸.</ref> از افراد منسوب به این خاندان [[ابومحجن‌‌ بن حبیب‌‌ بن عمرو بن عمیر]] شاعر معروف است که صحابت پیامبر را [[ادراک]] و احادیثی [[نقل]] کرده است. او به سبب [[اصرار]] بر شرابخواری به [[دستور]] عمر‌‌۷‌‌ بار حد خورد و [[تبعید]] شد.<ref> الاصابه، ج ۷، ص ۳۰۱؛ الغدیر، ج ۱۰، ص ۹۶.</ref> گفته شده: فرزند او [[عبدالله]] نزد [[معاویه]] آمد و به [[طمع]] دریافت [[مال]]، [[علی]]{{ع}} را به [[ترس]] و [[بخل]] متهم کرد که حتی معاویه وی را به [[دروغگویی]] درباره علی{{ع}} متهم ساخت.<ref>الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۱۳۴.</ref> [[قاسم‌‌ بن ربیعة بن امیة بن ابی الصلت]] نیز [[کارگزار]] [[عثمان]] در [[طائف]] بود.<ref> الاکمال، ج ۶، ص ۳۰۲.</ref>


از مشهورترین افراد [[خاندان]] عمرو بن عمیر  [[مختار بن ابی عبید بن مسعود ثقفی]] است که بسیاری از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} را در [[کوفه]] کشت. از نویسندگان مشهور وابسته به خاندان عمرو بن عمیر در [[قرن سوم]] [[ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال]] معروف به [[ابن هلال ثقفی]] صاحب [[کتاب]] [[الغارات]] و حدود ۵۰ کتاب دیگر است. او که از [[نوادگان]] [[مسعود بن عمرو‌‌ بن عمیر]] است در کوفه [[زندگی]] می‌‌کرد و [[زیدی]] [[مذهب]] بود؛ اما در نهایت به [[امامیه]] گروید و پس از [[مهاجرت]] به [[اصفهان]] در سال ۲۸۳ درگذشت.<ref>الشافی، ج ۳، ص ۲۲۳؛ معجم الادبا، ج ۱، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref>.<ref>[[حسن بستان|بستان، حسن]]، [[بنی عمرو بن عمیر (مقاله)|مقاله «بنی عمرو بن عمیر»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
== منابع ==
{{منابع}}
* [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[حسن بستان|بستان، حسن]]، [[بنی عمرو بن عمیر (مقاله)|مقاله «بنی عمرو بن عمیر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|''' دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']]
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==
== پانویس ==
 
==منابع==
*[[پرونده:000057.jpg|22px]] [[حسن بستان|بستان، حسن]]، [[بنی عمرو بن عمیر (مقاله)|مقاله «بنی عمرو بن عمیر»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|''' دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:بنی عمرو بن عمیر]]
[[رده:بنی عمرو بن عمیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۰

مقدمه

قبیله بنی عمرو بن عمیر در طائف می‌‌زیستند و در حوادث تاریخی نقشی فراوان داشتند و ثروتمندانی گشاده‌‌ دست و رباخوار بودند.[۱] با توجه به رونق کشاورزی در آن شهر به احتمال فراوان درآمدهایی نیز از این طریق داشته‌‌اند. برخی از ایشان با توجه به داشتن تمکن مالی، همسران بسیاری داشتند، چنان‌‌که ابن‌‌حبیب از مسعود‌‌ بن عمرو بن عمیر و فرزندش عروه به «مردان ۱۰ همسری» یاد کرده است [۲]. عمرو‌‌ بن عمیر از همسرش قلابه دختر حارث‌‌ بن کلده ثقفی فرزندانی به نام‌های حبیب، مسعود، عبدیالیل، ربیعه و کنانه داشت [۳] که معاصر پیامبر بودند. از میان آنان عبدیالیل در طائف صاحب‌‌ نظر بود و مردم به رأی او عمل می‌‌کردند.[۴]

در گزارش اغراق‌‌آمیزی مردم طائف در آستانه ظهور اسلام در پی دیدن شهاب سنگهای فراوان نظر او را جویا شدند و او گفته بود: اگر این ستارگان شناخته شده‌‌ باشند نشانه پایان دنیاست و اگر نباشند نشانه پیشامد و خبر تازه‌‌ای است. [۵] حبیب نیز در میان اهالی طائف از موقعیت ممتازی برخوردار بود، به گونه‌‌ای که او را شایسته نبوت می‌‌دانستند. بنابر روایت ابن عباس مراد از مردِ شریف طائف که به زعم مشرکان، وحی باید بر وی یا مردی شریف از مکه نازل می‌‌شد، حبیب است. [۶] آیه وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ[۷] در پی چنین ادعایی و در پاسخ آنان، آیه أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۸] نازل شد.[۹]

از این خاندان امیة بن ابی‌‌الصلت ثقفی شاعر معروف عرب، نبیره عمرو بن عمیر نیز خود را شایسته پیامبری می‌‌دانست.[۱۰] آنان همچون سایر ثقیف به بت لات توجه خاصی داشتند.[۱۱] منابع از درگیری بنی عمرو با بنی‌‌مالک از دیگر تیره‌‌های ثقیف در بیرون طائف یاد کرده‌‌اند [۱۲] که طی آن شکست سختی را بر بنی‌‌مالک وارد کردند.

ارتباط بنی عمرو با دیگر قبایل حجاز از جمله قریش را می‌‌توان در نوع روابط ثقیف با این قبایل جست و جو کرد.

با ظهور اسلام بنی‌‌عمرو نیز در کنار قریش به انکار اسلام پرداختند. مفسران آیه أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ[۱۳] را نشانه همراهی حبیب با صفوان بن امیه و ربیعه در انکار اسلام و قدرت خدا می‌‌دانند و معتقدند این آیه در رد عقیده سه نفر است که دو تای آنان قریشی و سومی از بنی‌‌ عمرو بن عمیر یا دو تای آنان از بنی‌‌ عمرو بن عمیر و سومی از قریش است که در کنار کعبه نشسته بودند و می‌‌گفتند: آیا خدا سخنان آهسته ما را چنان‌‌که محمد ادعا می‌‌کند می‌‌شنود؟ یکی گفت: نه و دیگری گفت: شاید قسمتی را بشنود و آن یک گفت: اگر بلند سخن بگوییم می‌‌شنود.[۱۴]

همچنین آمده است که وقتی پیامبر در سال دهم بعثت برای گسترش دعوت خویش به طائفسفر کرد ضمن ملاقات با فرزندان عمرو بن عمیر و اقامت ۱۰ روزه‌‌اش [۱۵] در آن شهر، اشراف و مردم را به اسلام فرا خواند. عبدیالیل، مسعود و حبیب که در آن دوره رهبران ثقیف بودند، با رد دعوت پیامبر‌‌ ضمن توهین به حضرت، به تحریک‌‌ کودکان و سفیهان شهر بر ضدّ پیامبر پرداختند.[۱۶] برخی واکنش بنی عمرو را ناشی از تحریک قریش می‌‌دانند.[۱۷] از حضور بنی عمرو بن عمیر در جنگ‌های قریش با پیامبر هیچ گزارشی وجود ندارد. تنها آمده است که زنی به نام برزه نوه عمرو‌‌بن عمیر به همراه همسرش صفوان بن امیه قریشی در نبرد احد حضور داشت.[۱۸]

با فتح مکه در سال هشتم هجری، طائف در برابر محاصره پیامبر مقاومت کرد و احتمالا بنی‌‌عمرو بن عمیر که از رهبران ثقیف بودند در این کار نقش برجسته‌‌ای داشتند. برخی مفسران آیات بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [۱۹] را که در طائف بر پیامبر نازل شده [۲۰] در شأن فرزندان عمرو‌‌ بن عمیر دانسته‌‌اند که در آن زمان بر کفر خود ماندند.[۲۱] در این آیات آنان کافرانی خوانده شده‌‌اند که خداوند از درونشان آگاه است و به عذابی دردناک گرفتار خواهند شد.[۲۲]

بنابر گزارشهای تاریخی نخستین گرونده به اسلام از بنی عمرو بن عمیر، عروة بن مسعود بن عمرو بن عمیر است. او که متخصص ساخت جنگ‌‌ افزارهایی چون منجنیق بود در سال دهم هجری به مدینه رفت و مسلمان شد و از آن حضرت اجازه خواست برای دعوت اهالی ثقیف به طائف برود و چون به احترام و جایگاه خودبین آنان مطمئن بود، پیش بینی پیامبر مبنی بر احتمال کشته شدنش در طائف را نپذیرفت. سرانجام به طائف رفت و همان طور که رسول خدا پیش بینی کرده بود اهالی آن شهر از روی سرسختی عروة بن مسعود تازه مسلمان را کشتند. پیامبر او را به مؤمن انطاکیه مذکور در سوره یس تشبیه کرد که قوم خود را به دین خدا فرا خواند؛ ولی آنان وی را کشتند.[۲۳] بنی عمرو در کنار ثقیف در واپسین سال حیات پیامبر و پس از آنکه شاهد حضور هیئتهای قبایل منطقه در مدینه بودند [۲۴] تصمیم گرفتند عبدیالیل‌‌ بن‌‌ عمرو بن عمیر را برای مذاکره درباره نحوه پذیرش اسلام به مدینه بفرستند؛ اما عبدیالیل از ترس آنکه مبادا پس از مسلمان شدن و بازگشت به طائف همچون عروة بن مسعود کشته شود، نپذیرفت و خواستار اعزام افرادی همراه خود به مدینه شد. این هیئت که به وفد ثقیف معروف است، از دهها ثقفی تشکیل می‌‌شد[۲۵] که ریاست آن را عبدیالیل بر عهده داشت[۲۶] بنا به گزارش دیگری ریاست آنان را ۶ تن از جمله عبدیالیل و دو پسرش ربیعه و کنانه بر عهده داشتند.[۲۷] بنابه گزارش مدائنی از بین افراد وفد، کنانه‌‌ بن عبدیالیل بن عمرو بن عمیر اسلام را نپذیرفت و به روم رفت و مسیحی شد و همانجا درگذشت.[۲۸]

بنی عمرو‌‌بن عمیر پس از قبول اسلام همچنان در پی درآمدهای نا مشروع خود از طریق ربا بودند. در این میان بنی مغیره از خاندان‌های قریشی ـ و به نقلی عباس بن عبد المطلب ـ با خودداری از پرداخت سود پولهای دریافتی از بنی‌‌عمرو بن عمیر به نزد عتاب بن اسید حاکم مکه شکایت بردند.[۲۹] عتاب جریان را به پیامبر گزارش داد که آیاتِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ [۳۰] نازل شد. در این آیات خداوند مؤمنان را به رها کردن آنچه از مطالبات ربا باقی مانده فرمان می‌‌دهد و به آنان هشدار می‌‌دهد در صورتی که به کار خود ادامه داده، تسلیم حکم الهی نشوید پیامبرحق دارد با جنگ و توسل به نیروی نظامی جلوی شما را بگیرد؛ اما اگر توبه کنید حق دارید سرمایه‌‌های اصلی خود را بدون هیچ سودی از مردم بگیرید. پس از آن رسول خدا عتاب‌‌ بن اسید را بر جنگیدن با بنی‌‌ عمرو بن عمیر در صورت عمل نکردن به مفاد آیه موظف ساخت. [۳۱] فرزندان عمرو بن عمیر از سود اموال خود گذشته، اصل سرمایه را از بنی مغیره خواستند. بنو مغیره ادعای تنگدستی کرده، تا زمان فرا رسیدن محصول مهلت خواستند. چون طلبکاران از دادن مهلت پرهیز کردند آیه وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۳۲] نازل شد.[۳۳][۳۴].

بنی عمرو بن عمیر پس از پیامبر

منابع

پانویس

  1. تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۴.
  2. المحبر، ص ۳۵۷.
  3. المحبر، ص ۴۶۰.
  4. الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.
  5. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۲؛ الاصابه، ج ۵، ص ۱۹۲.
  6. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.
  7. «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.
  8. «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  9. مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۵۶.
  10. حقایق التأویل، ص ۶۶.
  11. عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۲، ۷۱.
  12. معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۱۹۷.
  13. «آیا گمان می‌دارند که ما راز و رازگویی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا، (می‌شنویم) و فرستادگان ما نزد آنان (آنها را) می‌نویسند» سوره زخرف، آیه ۸۰.
  14. کشف الاسرار، ج ۹، ص ۸۵.
  15. البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۱۵۵.
  16. مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۳۹؛ روض الجنان، ج ۱۷، ص ۲۷۶.
  17. تاریخ صدر اسلام، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۷.
  18. البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۱۲.
  19. «بلکه کافران دروغ می‌انگارند، و خداوند بر آنچه در ظرف دل می‌انبارند، آگاه‌تر است آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره انشقاق، آیه۲۲-۲۴.
  20. البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.
  21. البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۹۷.
  22. تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۸۵.
  23. المغازی، ج ۳، ص ۹۶۰ ـ ۹۶۱.
  24. تاریخ العرب، ج ۴، ص ۱۵۵.
  25. المغازی، ج ۳، ص ۹۶۲ ـ ۹۶۳.
  26. الطبقات، ج ۵، ص ۵۰۶.
  27. الطبقات، ج ۱، ص ۳۱۳.
  28. البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۹۶.
  29. تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۳۵۱.
  30. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.
  31. جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.
  32. «و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۸۰.
  33. اسباب النزول، ص ۸۲.
  34. بستان، حسن، مقاله «بنی عمرو بن عمیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.