دارالاستضعاف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد')
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دارالاستضعاف در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[دارالاستضعاف در قرآن]] | [[دارالاستضعاف در حدیث]] | [[دارالاستضعاف در فقه اسلامی]] | [[دارالاستضعاف در فقه سیاسی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[دارالاستضعاف (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
دارالاستضعاف، نقطه مقابل دار الهجرة، به سرزمینی اطلاق می‌گردید که درآن، شرایط و [[امنیت]] لازم [[زندگی]]، بر محور [[عقیده]] و [[ایمان]]، برای [[مسلمانان]] فراهم نبوده و محدودیت‌ها و آزارها از سوی [[دولت]] [[کفر]] یا [[مردم]] آن [[سرزمین]]، موجب گردد تا [[مسلمانان]] نتوانند به [[وظایف]] و تعهدات و [[شعائر اسلامی]] خود عمل کنند<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵-۳۴؛ مسالک الافهام، ج۴، ص۱۷-۱۶؛ المبسوط، ج۲، ص۳۶.</ref>. روشن‌ترین تصویر [[استضعاف]] را می‌توان در [[آیات]] مربوط به جریان [[استضعاف]] [[قوم بنی اسرائیل]]، توسط [[فرعون]]، در [[قرآن کریم]] [[مشاهده]] نمود<ref>{{متن قرآن|فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا * وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}} «که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است * و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناه‌های فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بی‌گمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۹۹-۱۰۰؛ {{متن قرآن|يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ}} «ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}} «و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ شمردند عذابی خوارساز خواهند داشت» سوره حج، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ * قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} «و آنچه او به جای خداوند می‌پرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود * به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساق‌هایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کرده‌ام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۳-۴۴.</ref>؛ ولی آیۀ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref> ویژگی‌های دارالاستضعاف و [[حکم]] آن را دقیقاً بیان کرده است<ref>نظیر هجرت مسلمانان از مکه به حبشه. ر.ک: {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا * فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}} «بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند * که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۹۸-۹۹؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰-۹۸؛ نهج البلاغة، خطبه ۹۲ و ۱۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۵۰؛ صحیح بخاری، ج۲، ص۳۳۰.</ref>.
مشخصات دارالاستضعاف عبارت بودند از:
#سرزمینی که [[مسلمانان]] در آن، به [[دنیا]] آمده، ولی توان انجام [[وظایف]] و [[شعائر اسلامی]] را ندارند؛
# سرزمینی که [[مسلمانان]] در آنجا به [[اسلام]] گرویده، ولی توان اظهار [[دین]] را ندارند؛
#سرزمینی که فرد [[مسلمان]] به [[دلیل]] [[بیماری]] و نظایر آن [[قادر]] به [[هجرت]] نباشد<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶-۳۵.</ref>.


[[خروج]] از دارالاستضعاف به دو صورت زیر امکان‌پذیر بود:
== معناشناسی ==
#[[تغییر]] یافتن شرایط کنونی؛ به گونه‌ای که [[آزادی]] و [[امنیت]] لازم جهت انجام [[وظایف مسلمانان]] تأمین گردد؛
«دارالاستضعاف»، در مقابل [[دارالهجره]] به سرزمین و کشوری گفته می‌شود که در آن، شرایط و [[امنیت]] لازم برای [[دینداری]] و [[زندگی]] بر محور [[عقیده]] و [[ایمان]] برای [[مسلمان]] فراهم نباشد و محدودیت‌ها و فشارها و آزارها از طرف [[دولت]] یا [[مردم]] موجب شود که مسلمان نتواند به [[وظایف]] و تعهدات و [[شعائر اسلامی]] عمل کند.
#[[هجرت]] از دارالاستضعاف به جای [[امن]] امکان‌پذیر باشد<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۶؛ فقه سیاسی اسلام، ج۳، ص۳۲۴؛ مسالک الافهام، ج۴، ص۱۷-۱۶.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۹۴.</ref>.


==منابع==
آیۀ هجرت مبنای تشخیص دارالاستضعاف و [[حکم]] آن است: {{متن قرآن|قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا}}<ref>«می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref>. همچنین حدیث نبوی در مورد [[دعوت]] که [[مسلمانان]] جدید را موظف به [[هجرت]] به دارالمهاجرین می‌کرد، بیانگر دید [[اسلام]] در زمینۀ دارالاستضعاف است. نکوهش [[تعرب]] بعد از هجرت نیز بیانی دیگر در مورد حکم دارالاستضعاف محسوب می‌شود<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۹۴.</ref>.
* [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]


==پانویس==
== خروج از دارالاستضعاف ==
خروج از دارالاستضعاف به دو صورت امکان‌پذیر است:
# [[تغییر]] دادن شرایط حاکم به نحوی که [[آزادی]] و امنیت لازم برای مسلمان ماندن تأمین شود و تمامی زمینه‌های اختناق و [[اجبار]] و [[اعمال]] فشار و عوامل [[استضعاف]] از میان برود؛
# هجرت از [[شهر]] یا کشوری که شرایط استضعاف بر آن [[حاکم]] است، به جای [[امن]] و [[آزاد]]<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱.</ref>.


{{پانویس2}}
== اقسام دارالاستضعاف ==
دارالاستضعاف را می‌توان با مشخصات زیر تقسیم‌بندی و بررسی کرد:
# سرزمینی که [[مسلمان]] در آن سرزمین به [[دنیا]] آمده و توان انجام [[وظایف]] و [[شعائر اسلامی]] را در آنجا ندارد و از هرگونه عذری چون [[بیماری]] و نظیر آن مبراست؛
# سرزمینی که مسلمان در آنجا به [[اسلام]] گرویده، ولی توان اظهار دین و انجام [[فرائض]] و شعائر اسلامی را در آن سرزمین دارد و از قدرتی برخوردار است که وی را در این زمینه [[توانمند]] می‌کند؛
# سرزمینی که مسلمان به دلیل بیماری و نظائر آن توان [[هجرت]] را ندارد.


در مورد اول، هجرت [[واجب]] و در مورد دوم، [[مستحب]] و در مورد سوم نه واجب و نه مستحب است<ref>سوره قصص، آیه ۳-۶؛ ۳۰-۴۳.</ref>. بی‌شک مورد دوم را نمی‌توان بخشی از دارالاستضعاف شمرد و مورد سوم را نیز وقتی می‌توان دارالاستضعاف دانست که انجام فرائض و شعائر اسلامی در آن امکان‌پذیر نباشد<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۹۴.</ref>.


[[رده:دارالاستضعاف]]
== استضعاف در قرآن ==
[[رده:مدخل]]
روشن‌ترین تصویر استضعاف را در قرآن می‌توان در [[آیات]] مربوط به جریان استضعاف [[قوم بنی‌اسرائیل]] توسط [[فرعون]] مطالعه و بررسی کرد<ref>سوره نساء، آیه ۹۹-۱۰۰؛ سوره عنکبوت، آیه ۵۶؛ سوره حج، آیه ۵۷؛ سوره نمل، آیه ۴۳-۴۴.</ref>. در این تصویر همواره استضعاف به عنوان پدیده‌ای که زاییدۀ [[استکبار]] و معلول خصلت‌های ضد [[انسانی]] و ضد [[توحیدی]] [[مستکبران]] است مطرح شده است و در [[حقیقت]] این، ماهیت استکبار و خصلت‌های استکباری است که حالت [[استضعاف]] را بر ستمدیده‌ها [[تحمیل]] می‌کند.
 
گرچه [[قرآن]] تضاد [[استکبار]] و استضعاف را از مقولۀ تضاد [[باطل]] و [[حق]] می‌شمارد و سرانجام [[پیکار]] مداوم آن دو را [[پیروزی]] و [[امامت]] [[مستضعفان]] می‌داند، ولی از آنجا که وجود استضعاف را نشانۀ پدیدۀ استکبار و [[رشد]] آن تلقی می‌کند، ناگزیر دارالاستضعاف را همان دارالاستکبار و تداوم اولی را دلیل بقای دومی می‌شمارد و برای ریشه‌کن کردن استضعاف راهی جز نابودی استکبار نمی‌بیند.
 
[[قرآن]] ـ بر خلاف [[تصور]] برخی ـ هرگز استضعاف را نستوده است و [[مستضعف]] را به دلیل استضعافش [[مدح]] نکرده است، بلکه آنها را به علت عدم تلاش در [[رهایی]] از استضعاف که در [[حقیقت]] تلاشی است در جهت نابودی استکبار مورد [[نکوهش]] قرار داده است<ref>{{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}} «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|واژه‌نامه فقه سیاسی]]، ص ۹۴.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژه‌نامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژه‌نامه فقه سیاسی''']]
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مفاهیم]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۴۲

معناشناسی

«دارالاستضعاف»، در مقابل دارالهجره به سرزمین و کشوری گفته می‌شود که در آن، شرایط و امنیت لازم برای دینداری و زندگی بر محور عقیده و ایمان برای مسلمان فراهم نباشد و محدودیت‌ها و فشارها و آزارها از طرف دولت یا مردم موجب شود که مسلمان نتواند به وظایف و تعهدات و شعائر اسلامی عمل کند.

آیۀ هجرت مبنای تشخیص دارالاستضعاف و حکم آن است: ﴿قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا[۱]. همچنین حدیث نبوی در مورد دعوت که مسلمانان جدید را موظف به هجرت به دارالمهاجرین می‌کرد، بیانگر دید اسلام در زمینۀ دارالاستضعاف است. نکوهش تعرب بعد از هجرت نیز بیانی دیگر در مورد حکم دارالاستضعاف محسوب می‌شود[۲].

خروج از دارالاستضعاف

خروج از دارالاستضعاف به دو صورت امکان‌پذیر است:

  1. تغییر دادن شرایط حاکم به نحوی که آزادی و امنیت لازم برای مسلمان ماندن تأمین شود و تمامی زمینه‌های اختناق و اجبار و اعمال فشار و عوامل استضعاف از میان برود؛
  2. هجرت از شهر یا کشوری که شرایط استضعاف بر آن حاکم است، به جای امن و آزاد[۳].

اقسام دارالاستضعاف

دارالاستضعاف را می‌توان با مشخصات زیر تقسیم‌بندی و بررسی کرد:

  1. سرزمینی که مسلمان در آن سرزمین به دنیا آمده و توان انجام وظایف و شعائر اسلامی را در آنجا ندارد و از هرگونه عذری چون بیماری و نظیر آن مبراست؛
  2. سرزمینی که مسلمان در آنجا به اسلام گرویده، ولی توان اظهار دین و انجام فرائض و شعائر اسلامی را در آن سرزمین دارد و از قدرتی برخوردار است که وی را در این زمینه توانمند می‌کند؛
  3. سرزمینی که مسلمان به دلیل بیماری و نظائر آن توان هجرت را ندارد.

در مورد اول، هجرت واجب و در مورد دوم، مستحب و در مورد سوم نه واجب و نه مستحب است[۴]. بی‌شک مورد دوم را نمی‌توان بخشی از دارالاستضعاف شمرد و مورد سوم را نیز وقتی می‌توان دارالاستضعاف دانست که انجام فرائض و شعائر اسلامی در آن امکان‌پذیر نباشد[۵].

استضعاف در قرآن

روشن‌ترین تصویر استضعاف را در قرآن می‌توان در آیات مربوط به جریان استضعاف قوم بنی‌اسرائیل توسط فرعون مطالعه و بررسی کرد[۶]. در این تصویر همواره استضعاف به عنوان پدیده‌ای که زاییدۀ استکبار و معلول خصلت‌های ضد انسانی و ضد توحیدی مستکبران است مطرح شده است و در حقیقت این، ماهیت استکبار و خصلت‌های استکباری است که حالت استضعاف را بر ستمدیده‌ها تحمیل می‌کند.

گرچه قرآن تضاد استکبار و استضعاف را از مقولۀ تضاد باطل و حق می‌شمارد و سرانجام پیکار مداوم آن دو را پیروزی و امامت مستضعفان می‌داند، ولی از آنجا که وجود استضعاف را نشانۀ پدیدۀ استکبار و رشد آن تلقی می‌کند، ناگزیر دارالاستضعاف را همان دارالاستکبار و تداوم اولی را دلیل بقای دومی می‌شمارد و برای ریشه‌کن کردن استضعاف راهی جز نابودی استکبار نمی‌بیند.

قرآن ـ بر خلاف تصور برخی ـ هرگز استضعاف را نستوده است و مستضعف را به دلیل استضعافش مدح نکرده است، بلکه آنها را به علت عدم تلاش در رهایی از استضعاف که در حقیقت تلاشی است در جهت نابودی استکبار مورد نکوهش قرار داده است[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. «می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟» سوره نساء، آیه ۹۷.
  2. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۹۴.
  3. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱.
  4. سوره قصص، آیه ۳-۶؛ ۳۰-۴۳.
  5. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۹۴.
  6. سوره نساء، آیه ۹۹-۱۰۰؛ سوره عنکبوت، آیه ۵۶؛ سوره حج، آیه ۵۷؛ سوره نمل، آیه ۴۳-۴۴.
  7. ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  8. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۹۴.