قدامة بن مظعون قرشی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'طاقت فرسا' به 'طاقت‌فرسا')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = قدامة بن مظعون قرشی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[قدامة بن مظعون قرشی]]
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[قدامة بن مظعون قرشی]]''' است. "'''[[قدامة بن مظعون قرشی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[قدامة بن مظعون قرشی در تاریخ اسلامی]] - [[قدامة بن مظعون قرشی در تراجم و رجال]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[قدامة بن مظعون قرشی در تاریخ اسلامی]] | [[قدامة بن مظعون قرشی در تراجم و رجال]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[قدامة بن مظعون قرشی جمحی]]، کنیه‌اش ابوعمرو بود و برخی نیز کنیه‌اش را ابوعمر نامیده‌اند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.</ref>، برادرش [[عثمان بن مظعون]] و همسرش [[صفیة بنت خطاب]] بود<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۴، ص۹۴.</ref>. او مردی بلند قد و گندمگون بود<ref>اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۱۶۱.</ref> در [[جنگ بدر]]<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۴۵.</ref> و [[احد]] و [[خندق]] و دیگر [[جنگ‌ها]] همراه [[پیامبر]]{{صل}} بود <ref>اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۹۴.</ref>.
[[قدامة بن مظعون قرشی جمحی]]، کنیه‌اش ابوعمرو بود و برخی نیز کنیه‌اش را ابوعمر نامیده‌اند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.</ref>، برادرش [[عثمان بن مظعون]] و همسرش [[صفیة بنت خطاب]] بود<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۴، ص۹۴.</ref>. او مردی بلند قد و گندمگون بود<ref>اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۱۶۱.</ref> در [[جنگ بدر]]<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۴۵.</ref> و [[احد]] و [[خندق]] و دیگر [[جنگ‌ها]] همراه [[پیامبر]] {{صل}} بود <ref>اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۹۴.</ref>.


وی از برادرش [[عثمان]] [[روایت]] نقل کرده و کسانی همچون [[عبدالله بن عمر]] و [[عبد الله بن عامر بن ربیعه]] از وی روایت نقل کرده‌اند. مادرش غزه دختر [[حویرث بن عنبس]] است. [[فرزندان]] قدامه بدین شرح است؛ عمر و [[فاطمه]] که مادرشان [[هند]] دختر [[ولید بن عتبة بن ربیعة]] است، [[عایشه]] که مادرش فاطمه دختر [[ابو سفیان بن حارث]] از [[قبیله خزاعه]] است، و [[حفصه]] که مادرش کنیزی بوده است، و [[رمله]] که مادرش [[صفیه]] دختر خطاب و [[خواهر]] [[عمر بن خطاب]] بوده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱.</ref>.
وی از برادرش [[عثمان]] [[روایت]] نقل کرده و کسانی همچون [[عبدالله بن عمر]] و [[عبد الله بن عامر بن ربیعه]] از وی روایت نقل کرده‌اند. مادرش غزه دختر [[حویرث بن عنبس]] است. [[فرزندان]] قدامه بدین شرح است؛ عمر و [[فاطمه]] که مادرشان [[هند]] دختر [[ولید بن عتبة بن ربیعة]] است، [[عایشه]] که مادرش فاطمه دختر [[ابو سفیان بن حارث]] از [[قبیله خزاعه]] است، و [[حفصه]] که مادرش کنیزی بوده است، و [[رمله]] که مادرش [[صفیه]] دختر خطاب و [[خواهر]] [[عمر بن خطاب]] بوده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱.</ref>.


او از کسانی بود که در [[مکه]] به [[دین اسلام]] مشرف شد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۵۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۲۳.</ref> و دوبار [[مهاجرت]] کرد، یکبار به همراه برادرانش عثمان و [[عبدالله]] به [[حبشه]]، و بار دیگر به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله « قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۵-۳۶.</ref>
او از کسانی بود که در [[مکه]] به [[دین اسلام]] مشرف شد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۵۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۲۳.</ref> و دوبار [[مهاجرت]] کرد، یکبار به همراه برادرانش عثمان و [[عبدالله]] به [[حبشه]]، و بار دیگر به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله «قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۵-۳۶.</ref>


==قدامة بن مظعون و [[نزول]] [[آیات]]==
== قدامة بن مظعون و [[نزول آیات]] ==
قدامة بن مظعون [[یتیم]] بود و در [[خانه]] [[امیة بن خلف]] ساکن بود و او را از حقش [[محروم]] می‌کردند که این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ}}<ref>«نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید،» سوره فجر، آیه ۱۷.</ref><ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۷۴۰.</ref>. همچنین آیه دیگری نیز نازل شد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداو» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref>. گروهی از [[مسلمانان]] مانند [[عبدالرحمن بن عوف زهری]] و [[مقداد بن اسود کندی]] و [[قدامة بن مظعون]] و [[سعد بن ابی وقاص]] و دیگران که در [[مکه]] به [[دین اسلام]] وارد شده بودند؛ از کفار به آنان بسیار [[اذیت]] و [[آزار]] می‌رسید. لذا [[شکایت]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بردند که اجازه فرماید از خود در مقابل مشرکینی که به آنها آزار می‌دهند، [[دفاع]] کنند و به [[جنگ]] بپردازند. [[رسول اکرم]]{{صل}} در پاسخ، آنان را به [[صبر]] و شکیبائی سفارش نموده و فرمود: [[مأمور]] نیستم با [[کفار]] به جنگ بپردازم. چند سال بعد وقتی رسول خدا{{صل}} به [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمودند، [[خداوند]] در [[غزوه بدر]] این [[آیه]] را به ایشان یاد آوری کردند و فرمودند: ای [[رسول]] گرامی به این [[مردم]] [[سست]] عنصر بنگر چگونه در مکه [[سرزمین]] [[شرک]] این گروه برای [[دفاع]] از اذیت و آزاری که به آنان می‌رسید از تو کسب اجازه می‌کردند که با کفار جنگ نموده از خود دفاع کنند در پاسخ آنان را به صبر سفارش نموده که در این حال فقط [[وظیفه]] شما مسلمانان آن است که به پاره‌ای از [[احکام اسلام]] که نازل شده است اکتفاء نمائید از قبیل [[مراقبت]] بر نمازهای پنجگانه و پرداخت [[زکات]]. ولی پس از آنکه این گروه از مگه [[هجرت]] کرده و به مدینه آمدند و بسیاری از ساکنان مدینه و اطراف آن نیز دین اسلام را پذیرفته [[انصار]] و [[یاوران]] [[اسلام]] بسیار شد آن گاه به آن گروه [[مردم]] مانند [[عبدالرحمن بن عوف]] [[امر]] نمودیم که برای نشر [[دین اسلام]] با [[مشرکین]] [[جنگ]] نمایند. [[دستور]] جنگ به این گروه آن چنان سخت و [[طاقت]] فرسا شده که بیشتر از [[مرگ]]، از آن می‌هراسند به طوری که [[تدبیر]] و [[دل]] خود را باخته و [[اختیار]] از کف آنان ربوده است. از این جهت در [[مقام]] [[تمرد]] و [[اعتراض]] بر آمده و گویند: بار پروردگارا چگونه بر ما [[قتال]] با [[کفار]] را [[واجب]] نمودی و از [[زندگی]] طبیعی ما را بی بهره نمودی؟<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۱۱۹؛ اسباب نزول القرآن، واحدی، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله « قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۶-۳۷.</ref>
قدامة بن مظعون [[یتیم]] بود و در [[خانه]] [[امیة بن خلف]] ساکن بود و او را از حقش [[محروم]] می‌کردند که این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ}}<ref>«نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید،» سوره فجر، آیه ۱۷.</ref><ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۷۴۰.</ref>. همچنین آیه دیگری نیز نازل شد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداو» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref>. گروهی از [[مسلمانان]] مانند [[عبدالرحمن بن عوف زهری]] و [[مقداد بن اسود کندی]] و [[قدامة بن مظعون]] و [[سعد بن ابی وقاص]] و دیگران که در [[مکه]] به [[دین اسلام]] وارد شده بودند؛ از کفار به آنان بسیار [[اذیت]] و [[آزار]] می‌رسید. لذا [[شکایت]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بردند که اجازه فرماید از خود در مقابل مشرکینی که به آنها آزار می‌دهند، [[دفاع]] کنند و به [[جنگ]] بپردازند. [[رسول اکرم]] {{صل}} در پاسخ، آنان را به [[صبر]] و شکیبائی سفارش نموده و فرمود: [[مأمور]] نیستم با [[کفار]] به جنگ بپردازم. چند سال بعد وقتی رسول خدا {{صل}} به [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمودند، [[خداوند]] در [[غزوه بدر]] این [[آیه]] را به ایشان یاد آوری کردند و فرمودند: ای [[رسول]] گرامی به این [[مردم]] [[سست]] عنصر بنگر چگونه در مکه [[سرزمین]] [[شرک]] این گروه برای [[دفاع]] از اذیت و آزاری که به آنان می‌رسید از تو کسب اجازه می‌کردند که با کفار جنگ نموده از خود دفاع کنند در پاسخ آنان را به صبر سفارش نموده که در این حال فقط [[وظیفه]] شما مسلمانان آن است که به پاره‌ای از [[احکام اسلام]] که نازل شده است اکتفاء نمائید از قبیل [[مراقبت]] بر نمازهای پنجگانه و پرداخت [[زکات]]. ولی پس از آنکه این گروه از مگه [[هجرت]] کرده و به مدینه آمدند و بسیاری از ساکنان مدینه و اطراف آن نیز دین اسلام را پذیرفته [[انصار]] و [[یاوران]] [[اسلام]] بسیار شد آن گاه به آن گروه [[مردم]] مانند [[عبدالرحمن بن عوف]] [[امر]] نمودیم که برای نشر [[دین اسلام]] با [[مشرکین]] [[جنگ]] نمایند. [[دستور]] جنگ به این گروه آن چنان سخت و طاقت‌فرسا شده که بیشتر از [[مرگ]]، از آن می‌هراسند به طوری که [[تدبیر]] و [[دل]] خود را باخته و [[اختیار]] از کف آنان ربوده است. از این جهت در [[مقام]] [[تمرد]] و [[اعتراض]] بر آمده و گویند: بار پروردگارا چگونه بر ما [[قتال]] با [[کفار]] را [[واجب]] نمودی و از [[زندگی]] طبیعی ما را بی بهره نمودی؟<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۱۱۹؛ اسباب نزول القرآن، واحدی، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله «قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۶-۳۷.</ref>


==قدامه بن مظعون و [[عمر]]==
== قدامه بن مظعون و [[عمر]] ==
قدامه بن مظعون به دستور عمر، [[والی]] [[حکومت]] [[بحرین]] شده و در همان ایام وی مرتکب [[نوشیدن]] شراب می‌شود و داستان بدین قرار است: قدامة بن مظعون (شوهر [[خواهر]] [[عمر بن خطاب]]) شراب خورد، پس عمر خواست بر او حد جاری کند. قدامة گفت: جاری کردن حد بر من جایز نیست، زیرا [[خدای تعالی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در آنچه خورده‌اند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۹۳.</ref>.
قدامه بن مظعون به دستور عمر، [[والی]] [[حکومت]] [[بحرین]] شده و در همان ایام وی مرتکب [[نوشیدن]] شراب می‌شود و داستان بدین قرار است: قدامة بن مظعون (شوهر [[خواهر]] [[عمر بن خطاب]]) شراب خورد، پس عمر خواست بر او حد جاری کند. قدامة گفت: جاری کردن حد بر من جایز نیست، زیرا [[خدای تعالی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در آنچه خورده‌اند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۹۳.</ref>.


پس عمر حد را بر او جاری نکرده و رهایش ساخت، این جریان به [[گوش]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} رسید. به نزد عمر رفته و به او فرمود: چرا حد شراب [[خوار]] بر [[قدامه]] جاری نکردی (و او را حد نزدی؟) گفت: او آیه‌ای از [[قرآن]] برای من خواند، و آن [[محرمات]] آیه را قرائت کرد، [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود: قدامه و هر کس روش او را در انجام [[محرمات الهی]] دنبال کند [[اهل]] این آیه نیست، زیرا هر آینه کسانی که [[ایمان]] آورند و [[کردار]] [[شایسته]] کنند [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] نشمارند، پس [[قدامه]] را باز گردان و توبه‌اش ده اگر [[توبه]] کرد حد شراب‌خوار بر او جاری ساز، و اگر توبه نکرد او را بکش زیرا که از [[دین]] و [[ملت]] [[اسلام]] بیرون رفته است، [[عمر]] به خود آمد (که [[اشتباه]] کرده) و قدامه نیز از این جریان [[آگاه]] شده توبه کرد که دست از این کار بردارد، پس عمر او را نکشت ولی نمی‌دانست چگونه حد بر او جاری کند. پس به امیرالمؤمنین علی{{ع}} عرض کرد: شما بفرمائید چگونه حدی به او بزنیم؟ آن [[حضرت]]{{ع}} فرمود: هشتاد تازیانه بر او بزن، زیرا همانا شرابخوار چون شراب بخورد مست شود و چون مست شود [[هذیان]] و [[بیهوده]] گوئی کند، و چون هذیان گوید [[دشنام]] دهد، پس عمر هشتاد تازیانه بر او زد و به گفتار آن حضرت [[رفتار]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۵۶۰؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۰۲؛ التبیان، شیخ طوسی، ج۴، ص۲۰.</ref>. او از جمله کسانی بود که بعد از [[مرگ عثمان]]، با [[امام علی]]{{ع}} [[بیعت]] نکرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵۲.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله « قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۷-۳۹.</ref>
پس عمر حد را بر او جاری نکرده و رهایش ساخت، این جریان به [[گوش]] امیرالمؤمنین علی {{ع}} رسید. به نزد عمر رفته و به او فرمود: چرا حد شراب [[خوار]] بر [[قدامه]] جاری نکردی (و او را حد نزدی؟) گفت: او آیه‌ای از [[قرآن]] برای من خواند، و آن [[محرمات]] آیه را قرائت کرد، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} فرمود: قدامه و هر کس روش او را در انجام [[محرمات الهی]] دنبال کند [[اهل]] این آیه نیست، زیرا هر آینه کسانی که [[ایمان]] آورند و [[کردار]] [[شایسته]] کنند [[حرام]] [[خدا]] را [[حلال]] نشمارند، پس [[قدامه]] را باز گردان و توبه‌اش ده اگر [[توبه]] کرد حد شراب‌خوار بر او جاری ساز، و اگر توبه نکرد او را بکش زیرا که از [[دین]] و [[ملت]] [[اسلام]] بیرون رفته است، [[عمر]] به خود آمد (که [[اشتباه]] کرده) و قدامه نیز از این جریان [[آگاه]] شده توبه کرد که دست از این کار بردارد، پس عمر او را نکشت ولی نمی‌دانست چگونه حد بر او جاری کند. پس به امیرالمؤمنین علی {{ع}} عرض کرد: شما بفرمائید چگونه حدی به او بزنیم؟ آن [[حضرت]] {{ع}} فرمود: هشتاد تازیانه بر او بزن، زیرا همانا شرابخوار چون شراب بخورد مست شود و چون مست شود [[هذیان]] و [[بیهوده]] گوئی کند، و چون هذیان گوید [[دشنام]] دهد، پس عمر هشتاد تازیانه بر او زد و به گفتار آن حضرت [[رفتار]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۵۶۰؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۰۲؛ التبیان، شیخ طوسی، ج۴، ص۲۰.</ref>. او از جمله کسانی بود که بعد از [[مرگ عثمان]]، با [[امام علی]] {{ع}} [[بیعت]] نکرد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵۲.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله «قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۷-۳۹.</ref>


==سرانجام قدامه==
== سرانجام قدامه ==
قدامة بن مظعون در [[سال ۱۳۶ ق]] در سن شصت و هشت سالگی درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۴۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله « قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۹.</ref>
قدامة بن مظعون در [[سال ۱۳۶ ق]] در سن شصت و هشت سالگی درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۴۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله «قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۳۹.</ref>


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1100358.jpg|22px]] [[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله « قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:1100358.jpg|22px]] [[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[قدامة بن مظعون (مقاله)|مقاله «قدامة بن مظعون»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


 
[[رده:قدامة بن مظعون قرشی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:قدامة بن مظعون]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۹

مقدمه

قدامة بن مظعون قرشی جمحی، کنیه‌اش ابوعمرو بود و برخی نیز کنیه‌اش را ابوعمر نامیده‌اند[۱]، برادرش عثمان بن مظعون و همسرش صفیة بنت خطاب بود[۲]. او مردی بلند قد و گندمگون بود[۳] در جنگ بدر[۴] و احد و خندق و دیگر جنگ‌ها همراه پیامبر (ص) بود [۵].

وی از برادرش عثمان روایت نقل کرده و کسانی همچون عبدالله بن عمر و عبد الله بن عامر بن ربیعه از وی روایت نقل کرده‌اند. مادرش غزه دختر حویرث بن عنبس است. فرزندان قدامه بدین شرح است؛ عمر و فاطمه که مادرشان هند دختر ولید بن عتبة بن ربیعة است، عایشه که مادرش فاطمه دختر ابو سفیان بن حارث از قبیله خزاعه است، و حفصه که مادرش کنیزی بوده است، و رمله که مادرش صفیه دختر خطاب و خواهر عمر بن خطاب بوده است[۶].

او از کسانی بود که در مکه به دین اسلام مشرف شد[۷] و دوبار مهاجرت کرد، یکبار به همراه برادرانش عثمان و عبدالله به حبشه، و بار دیگر به مدینه مهاجرت کرد[۸].[۹]

قدامة بن مظعون و نزول آیات

قدامة بن مظعون یتیم بود و در خانه امیة بن خلف ساکن بود و او را از حقش محروم می‌کردند که این آیه نازل شد: بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ[۱۰][۱۱]. همچنین آیه دیگری نیز نازل شد: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۱۲]. گروهی از مسلمانان مانند عبدالرحمن بن عوف زهری و مقداد بن اسود کندی و قدامة بن مظعون و سعد بن ابی وقاص و دیگران که در مکه به دین اسلام وارد شده بودند؛ از کفار به آنان بسیار اذیت و آزار می‌رسید. لذا شکایت نزد رسول خدا (ص) بردند که اجازه فرماید از خود در مقابل مشرکینی که به آنها آزار می‌دهند، دفاع کنند و به جنگ بپردازند. رسول اکرم (ص) در پاسخ، آنان را به صبر و شکیبائی سفارش نموده و فرمود: مأمور نیستم با کفار به جنگ بپردازم. چند سال بعد وقتی رسول خدا (ص) به مدینه مهاجرت نمودند، خداوند در غزوه بدر این آیه را به ایشان یاد آوری کردند و فرمودند: ای رسول گرامی به این مردم سست عنصر بنگر چگونه در مکه سرزمین شرک این گروه برای دفاع از اذیت و آزاری که به آنان می‌رسید از تو کسب اجازه می‌کردند که با کفار جنگ نموده از خود دفاع کنند در پاسخ آنان را به صبر سفارش نموده که در این حال فقط وظیفه شما مسلمانان آن است که به پاره‌ای از احکام اسلام که نازل شده است اکتفاء نمائید از قبیل مراقبت بر نمازهای پنجگانه و پرداخت زکات. ولی پس از آنکه این گروه از مگه هجرت کرده و به مدینه آمدند و بسیاری از ساکنان مدینه و اطراف آن نیز دین اسلام را پذیرفته انصار و یاوران اسلام بسیار شد آن گاه به آن گروه مردم مانند عبدالرحمن بن عوف امر نمودیم که برای نشر دین اسلام با مشرکین جنگ نمایند. دستور جنگ به این گروه آن چنان سخت و طاقت‌فرسا شده که بیشتر از مرگ، از آن می‌هراسند به طوری که تدبیر و دل خود را باخته و اختیار از کف آنان ربوده است. از این جهت در مقام تمرد و اعتراض بر آمده و گویند: بار پروردگارا چگونه بر ما قتال با کفار را واجب نمودی و از زندگی طبیعی ما را بی بهره نمودی؟[۱۳].[۱۴]

قدامه بن مظعون و عمر

قدامه بن مظعون به دستور عمر، والی حکومت بحرین شده و در همان ایام وی مرتکب نوشیدن شراب می‌شود و داستان بدین قرار است: قدامة بن مظعون (شوهر خواهر عمر بن خطاب) شراب خورد، پس عمر خواست بر او حد جاری کند. قدامة گفت: جاری کردن حد بر من جایز نیست، زیرا خدای تعالی می‌فرماید: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۱۵].

پس عمر حد را بر او جاری نکرده و رهایش ساخت، این جریان به گوش امیرالمؤمنین علی (ع) رسید. به نزد عمر رفته و به او فرمود: چرا حد شراب خوار بر قدامه جاری نکردی (و او را حد نزدی؟) گفت: او آیه‌ای از قرآن برای من خواند، و آن محرمات آیه را قرائت کرد، امیر المؤمنین (ع) فرمود: قدامه و هر کس روش او را در انجام محرمات الهی دنبال کند اهل این آیه نیست، زیرا هر آینه کسانی که ایمان آورند و کردار شایسته کنند حرام خدا را حلال نشمارند، پس قدامه را باز گردان و توبه‌اش ده اگر توبه کرد حد شراب‌خوار بر او جاری ساز، و اگر توبه نکرد او را بکش زیرا که از دین و ملت اسلام بیرون رفته است، عمر به خود آمد (که اشتباه کرده) و قدامه نیز از این جریان آگاه شده توبه کرد که دست از این کار بردارد، پس عمر او را نکشت ولی نمی‌دانست چگونه حد بر او جاری کند. پس به امیرالمؤمنین علی (ع) عرض کرد: شما بفرمائید چگونه حدی به او بزنیم؟ آن حضرت (ع) فرمود: هشتاد تازیانه بر او بزن، زیرا همانا شرابخوار چون شراب بخورد مست شود و چون مست شود هذیان و بیهوده گوئی کند، و چون هذیان گوید دشنام دهد، پس عمر هشتاد تازیانه بر او زد و به گفتار آن حضرت رفتار کرد[۱۶]. او از جمله کسانی بود که بعد از مرگ عثمان، با امام علی (ع) بیعت نکرد[۱۷].[۱۸]

سرانجام قدامه

قدامة بن مظعون در سال ۱۳۶ ق در سن شصت و هشت سالگی درگذشت[۱۹].[۲۰]

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.
  2. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۴، ص۹۴.
  3. اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱، ص۱۶۱.
  4. رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۴۵.
  5. اسد الغابه، این اثیر، ج۴، ص۹۴.
  6. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱.
  7. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۵۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۲۳.
  8. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۷۷.
  9. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «قدامة بن مظعون»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۳۵-۳۶.
  10. «نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید،» سوره فجر، آیه ۱۷.
  11. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۷۴۰.
  12. «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداو» سوره نساء، آیه ۷۷.
  13. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۳، ص۱۱۹؛ اسباب نزول القرآن، واحدی، ص۱۷۱.
  14. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «قدامة بن مظعون»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۳۶-۳۷.
  15. «آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند در آنچه خورده‌اند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۹۳.
  16. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۵۶۰؛ الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۰۲؛ التبیان، شیخ طوسی، ج۴، ص۲۰.
  17. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵۲.
  18. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «قدامة بن مظعون»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۳۷-۳۹.
  19. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۴۰۱؛ مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان، ص۴۴.
  20. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «قدامة بن مظعون»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص ۳۹.