مراد از مکتب سیاسی فاشیسم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = فقه سیاسی (پرسش)|بانک ج...» ایجاد کرد) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = [[مکتب سیاسی فاشیسم]] | |||
| نمایه وابسته | | موضوعات وابسته = | ||
| مدخل اصلی | | تعداد پاسخ = ۱ | ||
| موضوعات وابسته | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''مراد از مکتب سیاسی فاشیسم چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | '''مراد از مکتب سیاسی فاشیسم چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | ||
== | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:1100694.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[ابوالفضل شکوری]]]] | |||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[ابوالفضل شکوری]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«یکی دیگر از مکتبهای [[سیاسی]] معروف [[جهان]] “فاشیسم” است. [[مکتب سیاسی]] فاشیسم در جهان [[سیاست]]، طرفداران و هواخواهانی دارد؛ در گذشته نیز مبلّغان این [[روش سیاسی]]، [[قادر]] شدند در تعدادی از کشورها، [[حکومتها]] را در دست بگیرند و تا حدودی اصول فاشیسم را پیاده کنند. | |||
این کشورها عبارت بودند از: ایتالیای موسولینی، [[آلمان]] هیتلری (نازی)، اسپانیای ژنرال فرانکو و پرتغالِ سالازار<ref>رژیمهای سیاسی، ترجمه صدر الحفاظی، ص۱۷۳.</ref>. | |||
هر چند رژیمهای مختلف فاشیست با هم تفاوت داشتهاند؛ مثلاً نازیسم که شاخهای از فاشیسم است، با فاشیسم ایتالیای موسولینی تفاوتهایی دارد. از جمله نازیسم که هیتلر بنیانگذار آن است بر [[سوسیالیسم]] [[استوار]] است، اما فاشیسم موسولینی، [[مکتب]] و نظامی سنتگرا بود و [[اقتصاد]] [[هدایتشده]] را [[ترویج]] میکرد. فاشیسم موسولینی بر سندیکالیسم تکیه داشت، اما فاشیسم هیتلری بر سوسیالیسم. | |||
==[[:رده:آثار فقه سیاسی|منبعشناسی جامع فقه سیاسی]]== | در هر صورت هر دو در اصول اولیه، مانند: [[مشروعیت]] [[تجاوز]]، [[اعمال]] [[خشونت]] و [[خونریزی]]، [[نفی]] [[صلح]]، تمرکز [[قدرت]] و کنترل اقتصاد، یکی هستند. فاشیسم یک واژه لاتینی است و از کلمه “فاشیسمو” گرفته شده است. “فاشیسمو” نیز علامتی از تبر بود که بر گرد دستۀ آن میلههایی در امتداد دسته میبستند و در پیشاپیش [[حکّام]] و [[سلاطین]] به عنوان سمبل قدرت، حمل میشد. | ||
{{ | |||
این علامت، بعدها سمبل مکتب سیاسی و [[نهضت]] فاشیسم در ایتالیا گردید. این نهضت را شخصی به نام موسولینی [[رهبری]] میکرد. مکتب سیاسی فاشیزم – چنانکه گفته شد- شاخههای انشعابی دارد که عمده آنها فالانژیسم و نازیسم میباشند. | |||
فالانژیسم در اسپانیا و در میان [[مسیحیان]] لبنان [[حزب]] و طرفدار دارد. | |||
نازیسم نیز خلاصه جمله “ناسیونال سوسیالیسم”، یعنی [[ملیگرایی]] [[سوسیالیستی]] است و اولین بنیانگذار آن در آلمان، آدلف هیتلر بود که در طول [[حکومت]] خود بیرحمی و [[شقاوت]] را به اوج خود رسانید، به طوری که گفتهشده [[انسانها]] را زنده زنده در کورههای آدمسوزی میسوزانید. | |||
هرچند که نازیسم در آلمان [[سقوط]] کرد، ولی [[فلسفه سیاسی]] آن با تغییرات جزیی در نقاط دیگر عالم به ویژه [[جهان عرب]]، [[نفوذ]] و موجودیت خود را [[حفظ]] کرد؛ چون [[احزاب]] بعثی دارای [[فلسفه سیاسی]] و [[ایدئولوژی]] ناسیونال سوسیالیستی” هستند؛ یعنی طرفدار فلسفه سیاسی نازیسم بر اساس [[وحدت]] قومیت [[عربی]] میباشند. لذا به نوعی، نژادپرستند و [[معتقد]] به [[پاکسازی]] نژاد [[عرب]] از دیگر نژادها میباشند، دلیل ایدئولوژیک [[رژیم]] بعثی [[عراق]] در اخراجها و تبعیدهای دستهجمعی عراقیان غیرعرب؛ مانند: [[ایرانی]]، افغانی، پاکستانی و... همین مسأله است. | |||
چنان که “موریس دوورژه” نیز مینویسد: “فاشیسم از لحاظ سازمان [[سیاسی]]، عین [[کمونیسم]] میماند و در تقسیمبندی [[علمی]] و کلی رژیمها، فاشیسم را رژیمی منشعب از رژیم نوع روسی (شوروی) طبقهبندی میکنند؛ زیرا این دو [[مکتب سیاسی]] هر چند که در مبانی [[اقتصادی]] با هم تفاوت دارند و از نظر [[اجتماعی]] و [[تاریخی]]، با یکدیگر ضدیت داشتهاند، ولی از لحاظ اصول کلی، سازمان سیاسی آنها بسیار شبیه هم هستند. مثلاً هر دو به تمرکز [[قدرت]] و [[حزب]] واحد معتقد بوده و بالاخره “توتالیتر” هستند”<ref>ر.ک: رژیمهای سیاسی، ص۱۷۳-۱۷۹.</ref>. | |||
موسولینی در تشریح مبانی فاشیسم میگوید: “فاشیسم، به امکان و سودمندی [[صلح]] [[پایدار]]، [[اعتقاد]] ندارد. فاشیسم، [[توده]] [[مردم]] را [[پستترین]] میداند و لذا با [[مارکسیسم]] که تسکین [[آلام]] و دردهای این طبقه را [[آرزو]] میکند، ضدّیت دارد. فاشیسم، با ایدئولوژی دمکراتیک و [[لیبرالیسم]] سیاسی، سر [[ستیز]] دارد؛ اما نظراتی را که در لیبرالیسم و سوسیال دموکراتیک [[ارزش]] حیاتی دارند، حفظ میکند. | |||
فاشیسم، به اصالت قهرمانان و [[دولت]] معتقد است و میخواهد [[جهان]] را به “قرن دولت” منتقل سازد. از نظر فاشیسم، [[رشد]] و توسعه [[امپراتوری]]، علامت زندهبودن و خلاف آن، علامت [[انحطاط]] امپراتوری است”<ref>ر.ک: داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ص۱۲۶ و نیز مکتبهای سیاسی، ص۱۲۵-۱۳۵.</ref>. | |||
بنابراین، میتوان اصول مکتب سیاسی فاشیسم را باتوجه به شاخههای انشعابی آن، مانند: نازیسم و... به صورت ذیل بیان کرد: | |||
# اصالت قدرت؛ | |||
# تمرکز قدرت و اصالت دولت؛ | |||
# [[پستی]] تودههای مردم و [[ملت]]؛ | |||
# [[تبعیض نژادی]] ([[ناسیونالیسم]] افراطی نازیستها)؛ | |||
# جواز [[سلطه]] خارجی و عدم امکان صلح؛ | |||
# کنترل [[سیستم]] اقتصادی توسط دولت؛ | |||
# [[استبداد]] نظامی- [[نژادی]]؛ | |||
# پستی و رذالت [[انسان]]. | |||
باید توجه داشت که [[صهیونیسم]] ([[نژادپرستی]] از نوع [[یهودی]] آن) نیز از لحاظ تقسیمبندی [[علمی]] جزء [[مکتب سیاسی]] فاشیسم و نیز رژیمهای فاشیستی است؛ زیرا دارای همان اصولی است که برای فاشیسم بیان گردید. | |||
به خاطر فراوانبودن کتابها به [[زبان فارسی]] در مورد صهیونیسم از شرح بیشتر آن صرفنظر گردید<ref>درباره صهیونیسیم مخصوصاً سلسله مقالات مجله پیام انقلاب، نشریه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جالب است.</ref>»<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص ۹۱.</ref> | |||
== [[:رده:آثار فقه سیاسی|منبعشناسی جامع فقه سیاسی]] == | |||
{{منبع جامع}} | |||
* [[:رده:کتابشناسی کتابهای فقه سیاسی|کتابشناسی فقه سیاسی]]؛ | * [[:رده:کتابشناسی کتابهای فقه سیاسی|کتابشناسی فقه سیاسی]]؛ | ||
* [[:رده:مقالهشناسی مقالههای فقه سیاسی|مقالهشناسی فقه سیاسی]]؛ | * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای فقه سیاسی|مقالهشناسی فقه سیاسی]]؛ | ||
* [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای فقه سیاسی|پایاننامهشناسی فقه سیاسی]]. | * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای فقه سیاسی|پایاننامهشناسی فقه سیاسی]]. | ||
{{پایان | {{پایان منبع جامع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | [[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۱۷
مراد از مکتب سیاسی فاشیسم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | مکتب سیاسی فاشیسم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
مراد از مکتب سیاسی فاشیسم چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل شکوری در کتاب «فقه سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
«یکی دیگر از مکتبهای سیاسی معروف جهان “فاشیسم” است. مکتب سیاسی فاشیسم در جهان سیاست، طرفداران و هواخواهانی دارد؛ در گذشته نیز مبلّغان این روش سیاسی، قادر شدند در تعدادی از کشورها، حکومتها را در دست بگیرند و تا حدودی اصول فاشیسم را پیاده کنند.
این کشورها عبارت بودند از: ایتالیای موسولینی، آلمان هیتلری (نازی)، اسپانیای ژنرال فرانکو و پرتغالِ سالازار[۱].
هر چند رژیمهای مختلف فاشیست با هم تفاوت داشتهاند؛ مثلاً نازیسم که شاخهای از فاشیسم است، با فاشیسم ایتالیای موسولینی تفاوتهایی دارد. از جمله نازیسم که هیتلر بنیانگذار آن است بر سوسیالیسم استوار است، اما فاشیسم موسولینی، مکتب و نظامی سنتگرا بود و اقتصاد هدایتشده را ترویج میکرد. فاشیسم موسولینی بر سندیکالیسم تکیه داشت، اما فاشیسم هیتلری بر سوسیالیسم.
در هر صورت هر دو در اصول اولیه، مانند: مشروعیت تجاوز، اعمال خشونت و خونریزی، نفی صلح، تمرکز قدرت و کنترل اقتصاد، یکی هستند. فاشیسم یک واژه لاتینی است و از کلمه “فاشیسمو” گرفته شده است. “فاشیسمو” نیز علامتی از تبر بود که بر گرد دستۀ آن میلههایی در امتداد دسته میبستند و در پیشاپیش حکّام و سلاطین به عنوان سمبل قدرت، حمل میشد.
این علامت، بعدها سمبل مکتب سیاسی و نهضت فاشیسم در ایتالیا گردید. این نهضت را شخصی به نام موسولینی رهبری میکرد. مکتب سیاسی فاشیزم – چنانکه گفته شد- شاخههای انشعابی دارد که عمده آنها فالانژیسم و نازیسم میباشند.
فالانژیسم در اسپانیا و در میان مسیحیان لبنان حزب و طرفدار دارد.
نازیسم نیز خلاصه جمله “ناسیونال سوسیالیسم”، یعنی ملیگرایی سوسیالیستی است و اولین بنیانگذار آن در آلمان، آدلف هیتلر بود که در طول حکومت خود بیرحمی و شقاوت را به اوج خود رسانید، به طوری که گفتهشده انسانها را زنده زنده در کورههای آدمسوزی میسوزانید.
هرچند که نازیسم در آلمان سقوط کرد، ولی فلسفه سیاسی آن با تغییرات جزیی در نقاط دیگر عالم به ویژه جهان عرب، نفوذ و موجودیت خود را حفظ کرد؛ چون احزاب بعثی دارای فلسفه سیاسی و ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیستی” هستند؛ یعنی طرفدار فلسفه سیاسی نازیسم بر اساس وحدت قومیت عربی میباشند. لذا به نوعی، نژادپرستند و معتقد به پاکسازی نژاد عرب از دیگر نژادها میباشند، دلیل ایدئولوژیک رژیم بعثی عراق در اخراجها و تبعیدهای دستهجمعی عراقیان غیرعرب؛ مانند: ایرانی، افغانی، پاکستانی و... همین مسأله است.
چنان که “موریس دوورژه” نیز مینویسد: “فاشیسم از لحاظ سازمان سیاسی، عین کمونیسم میماند و در تقسیمبندی علمی و کلی رژیمها، فاشیسم را رژیمی منشعب از رژیم نوع روسی (شوروی) طبقهبندی میکنند؛ زیرا این دو مکتب سیاسی هر چند که در مبانی اقتصادی با هم تفاوت دارند و از نظر اجتماعی و تاریخی، با یکدیگر ضدیت داشتهاند، ولی از لحاظ اصول کلی، سازمان سیاسی آنها بسیار شبیه هم هستند. مثلاً هر دو به تمرکز قدرت و حزب واحد معتقد بوده و بالاخره “توتالیتر” هستند”[۲].
موسولینی در تشریح مبانی فاشیسم میگوید: “فاشیسم، به امکان و سودمندی صلح پایدار، اعتقاد ندارد. فاشیسم، توده مردم را پستترین میداند و لذا با مارکسیسم که تسکین آلام و دردهای این طبقه را آرزو میکند، ضدّیت دارد. فاشیسم، با ایدئولوژی دمکراتیک و لیبرالیسم سیاسی، سر ستیز دارد؛ اما نظراتی را که در لیبرالیسم و سوسیال دموکراتیک ارزش حیاتی دارند، حفظ میکند.
فاشیسم، به اصالت قهرمانان و دولت معتقد است و میخواهد جهان را به “قرن دولت” منتقل سازد. از نظر فاشیسم، رشد و توسعه امپراتوری، علامت زندهبودن و خلاف آن، علامت انحطاط امپراتوری است”[۳].
بنابراین، میتوان اصول مکتب سیاسی فاشیسم را باتوجه به شاخههای انشعابی آن، مانند: نازیسم و... به صورت ذیل بیان کرد:
- اصالت قدرت؛
- تمرکز قدرت و اصالت دولت؛
- پستی تودههای مردم و ملت؛
- تبعیض نژادی (ناسیونالیسم افراطی نازیستها)؛
- جواز سلطه خارجی و عدم امکان صلح؛
- کنترل سیستم اقتصادی توسط دولت؛
- استبداد نظامی- نژادی؛
- پستی و رذالت انسان.
باید توجه داشت که صهیونیسم (نژادپرستی از نوع یهودی آن) نیز از لحاظ تقسیمبندی علمی جزء مکتب سیاسی فاشیسم و نیز رژیمهای فاشیستی است؛ زیرا دارای همان اصولی است که برای فاشیسم بیان گردید.
به خاطر فراوانبودن کتابها به زبان فارسی در مورد صهیونیسم از شرح بیشتر آن صرفنظر گردید[۴]»[۵]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ رژیمهای سیاسی، ترجمه صدر الحفاظی، ص۱۷۳.
- ↑ ر.ک: رژیمهای سیاسی، ص۱۷۳-۱۷۹.
- ↑ ر.ک: داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ص۱۲۶ و نیز مکتبهای سیاسی، ص۱۲۵-۱۳۵.
- ↑ درباره صهیونیسیم مخصوصاً سلسله مقالات مجله پیام انقلاب، نشریه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جالب است.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۹۱.