زندگی در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = زندگی
| عنوان مدخل  = [[زندگی]]
| مداخل مرتبط = [[زندگی در قرآن]] - [[زندگی در نهج البلاغه]] - [[زندگی در معارف و سیره حسینی]] - [[زندگی در معارف دعا و زیارات]] - [[زندگی در معارف و سیره سجادی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
'''زندگی''' مفهوم [[زندگی]] در [[فرهنگ عاشورا]]، بالاتر و والاتر از بودن و نفس کشیدن است. [[امام]] [[عاشورا]]، [[زندگی]] را تن‌ها در صورت "حیات طیّبه" بودن قبول دارد؛ آن هم وقتی است که همراه با [[شرافت]] و [[آزادگی]] باشد. در غیر این صورت بی [[ارزش]] است.
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[زندگی]] است. "'''[[زندگی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
[[پرونده:1379902.jpg|200px|بندانگشتی|مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا.]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
 
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[زندگی در قرآن]] | [[زندگی در نهج البلاغه]] | [[زندگی در معارف و سیره حسینی]] | [[زندگی در معارف دعا و زیارات]] | [[زندگی در معارف و سیره سجادی]] </div>
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
[[مرگ]] با [[عزّت]] در این [[فرهنگ]]، "زندگی" است و [[زندگی]] ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، [[میراث]] [[علی]] {{ع}} بود که می‌فرمود: {{متن حدیث|الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ}}<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.</ref>. [[سید الشهدا]] {{ع}} نیز در دوران [[سلطه]] [[ستم]]، [[مرگ]] شرافتمندانه را [[سعادت]] می‌دید و [[زندگی]] زیر [[دست]] [[ستمگران]] را مایه [[خواری]] و ننگ: {{متن حدیث|لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً}}<ref>مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۶۸.</ref>. در سخنی دیگر، آن [[حضرت]] [[مرگ]] را پلی برای عبور از تنگنای [[دنیا]] به وسعت و [[نعمت]] [[آخرت]] می‌شمرد ({{متن حدیث|فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ}}). و آن هنگام که [[تصمیم]] حرکت از [[مکه]] به سوی [[عراق]] گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و [[بی وفایی]] [[کوفیان]] بر [[حذر]] داشتند. [[حضرت]] این اشعار را می‌خواند: {{متن حدیث|سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً}}<ref>مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.</ref>.


که نشان می‌داد آن [[حضرت]]، [[مرگ]] در [[راه]] [[حق]] و [[جهاد]] و جانبازی در [[راه]] [[صالحان]] و دوری از [[حرام]] را ننگ نمی‌شمارد و از چنین مرگی-که عین [[حیات]] است-استقبال می‌کند.


'''زندگی''' مفهوم [[زندگی]] در [[فرهنگ عاشورا]]، بالاتر و والاتر از بودن و نفس کشیدن است. [[امام]] [[عاشورا]]، [[زندگی]] را تن‌ها در صورت "حیات طیّبه" بودن قبول دارد؛ آن هم وقتی است که همراه با [[شرافت]] و [[آزادگی]] باشد. در غیر این صورت بی [[ارزش]] است.
[[تربیت]] یافتگان این [[فرهنگ]]، [[زندگی]] را در [[مرگ]] و بقا را در فنا می‌دانستند. چه [[قاسم]] {{ع}} که [[مرگ]] را شیرین‌تر از عسل می‌دانست، چه [[علی اکبر]] {{ع}} که چون کلمه [[استرجاع]] را از زبان [[پدر]] شنید و پرسید مگر ما بر [[حق]] نیستیم؟ [[پدر]] فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از [[مرگ]]؟


==مقدمه==
{{عربی|فاذا لا نبالی بالموت}}. [[شب عاشورا]] نیز که [[حضرت]] فرمود: بروید، [[بیعت]] از شما برداشتم، [[سخن]] همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ [[خدا]] چنان روز را نیاورد. [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل]] می‌گفتند: در رکابت می‌جنگیم تا به [[شهادت]] برسیم، [[زشت]] باد [[زندگی]] پس از تو<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. [[زهر بن قین]]، [[روز عاشورا]] در میدان با "شمر"، حرف‌های [[تندی]] ردّ و بدل می‌کند، آنگاه خطاب به [[شمر]] می‌گوید: {{عربی|أ فبالموت تخوّفنی؟ و الله للموت معه(الحسین)احبّ الیّ من الخلد معکم}}<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. آیا مرا از [[مرگ]] می‌ترسانی؟ به [[خدا]] قسم [[مرگ]] با [[حسین]] {{ع}} برایم محبوب‌تر از [[زندگی]] همیشگی با شماست. و اگر [[زندگی]] جز این باشد، بظاهر [[زندگی]] است وگرنه واقعیّت آن [[مرگ]] است. [[زندگی]] آن است که از ویژگی‌های [[حیات]] برخوردار باشد و تلاش [[انسان]] در مسیر یک [[فکر]] و [[ایمان]] پیش رود. به قول معروف: {{عربی|قف دون رأیک فی الحیاه مجاهدا انّ الحیاه عقیده و جهاد}}. "زندگی [[پیکار]] باشد در ره اندیشه‌ها". [[شهیدان]] نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر [[قرآن]] ({{متن قرآن|أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ}})اند، اگر چه تن مادی شان زیر [[خاک]] می‌رود ولی نام و مرام و [[مکتب]] و هدفشان باقی است و این همان "زندگی" است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۱۵.</ref>.
[[مرگ]] با [[عزّت]] در این [[فرهنگ]]، "زندگی" است و [[زندگی]] ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، [[میراث]] [[علی]]{{ع}} بود که می‌فرمود: {{متن حدیث|الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ}}<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.</ref>. [[سید الشهدا]]{{ع}} نیز در دوران [[سلطه]] [[ستم]]، [[مرگ]] شرافتمندانه را [[سعادت]] می‌دید و [[زندگی]] زیر [[دست]] [[ستمگران]] را مایه [[خواری]] و ننگ: {{متن حدیث|لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً}}<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۸.</ref>. در سخنی دیگر، آن [[حضرت]] [[مرگ]] را پلی برای عبور از تنگنای [[دنیا]] به وسعت و [[نعمت]] [[آخرت]] می‌شمرد ({{متن حدیث|فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ}}). و آن هنگام که [[تصمیم]] حرکت از [[مکه]] به سوی [[عراق]] گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و [[بی وفایی]] [[کوفیان]] بر [[حذر]] داشتند. [[حضرت]] این اشعار را می‌خواند: {{متن حدیث|سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً}}<ref>مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.</ref>.


که نشان می‌داد آن [[حضرت]]، [[مرگ]] در [[راه]] [[حق]] و [[جهاد]] و جانبازی در [[راه]] [[صالحان]] و دوری از [[حرام]] را ننگ نمی‌شمارد و از چنین مرگی-که عین [[حیات]] است-استقبال می‌کند.
== [[احیاگری]] در [[نهضت حسینی]] ==
کلمه [[احیا]] و احیاگری در [[سخنان امام حسین]] {{ع}} به معنای بیدار کردن، بازگرداندن [[ارزش‌ها]]، [[زنده کردن]] [[انسان‌ها]] و [[جامعه اسلامی]] از [[خواب غفلت]] و بی‌خبری به کار رفته است.


[[تربیت]] یافتگان این [[فرهنگ]]، [[زندگی]] را در [[مرگ]] و بقا را در فنا می‌دانستند. چه [[قاسم]]{{ع}} که [[مرگ]] را شیرین‌تر از عسل می‌دانست، چه [[علی اکبر]]{{ع}} که چون کلمه [[استرجاع]] را از زبان [[پدر]] شنید و پرسید مگر ما بر [[حق]] نیستیم؟ [[پدر]] فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از [[مرگ]]؟
[[امام]] {{ع}} در نامه‌ای به بزرگان [[بصره]] از آنها می‌خواهد که به [[کتاب الهی]] و [[سنت نبوی]] بیندیشند و از واقعیت‌های [[جامعه]] [[غافل]] نباشند؛ [[سنت‌ها]] و روش‌های [[پسندیده]] مرده و از میان رفته و [[بدعت‌ها]] و ارزش‌های [[جاهلی]] زنده و جای آنها را گرفته است:
{{متن حدیث|وَأَنَاْ أَدْعُوْكُمْ إِلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ {{صل}}، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيْتَتْ وَإِنَّ البِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَإِنْ تَسْمَعُوْا قَوْلِي وَتُطِيْعُوْا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيْلَ الرَّشَادِ}}<ref>تاریخ طبری، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۷.</ref>؛ من شما را به [[پیروی از کتاب خدا]] و راه و [[روش پیامبر]] فرا می‌خوانم؛ زیرا هم اکنون [[سنت پیامبر]] از میان رفته و بدعت‌ها و [[احکام]] ناروا زنده شده است. پس اگر گوش به این [[پیام]] من فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه [[سعادت]] [[رهبری]] خواهم کرد.


{{عربی|فاذا لا نبالی بالموت}}. [[شب عاشورا]] نیز که [[حضرت]] فرمود: بروید، [[بیعت]] از شما برداشتم، [[سخن]] همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ [[خدا]] چنان روز را نیاورد. [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل]] می‌گفتند: در رکابت می‌جنگیم تا به [[شهادت]] برسیم، [[زشت]] باد [[زندگی]] پس از تو<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. [[زهر بن قین]]، [[روز عاشورا]] در میدان با "شمر"، حرف‌های [[تندی]] ردّ و بدل می‌کند، آنگاه خطاب به [[شمر]] می‌گوید: {{عربی|أ فبالموت تخوّفنی؟و الله للموت معه(الحسین)احبّ الیّ من الخلد معکم}}<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. آیا مرا از [[مرگ]] می‌ترسانی؟ به [[خدا]] قسم [[مرگ]] با [[حسین]]{{ع}} برایم محبوب‌تر از [[زندگی]] همیشگی با شماست. و اگر [[زندگی]] جز این باشد، بظاهر [[زندگی]] است وگرنه واقعیّت آن [[مرگ]] است. [[زندگی]] آن است که از ویژگی‌های [[حیات]] برخوردار باشد و تلاش [[انسان]] در مسیر یک [[فکر]] و [[ایمان]] پیش رود. به قول معروف: {{عربی|قف دون رأیک فی الحیاه مجاهدا انّ الحیاه عقیده و جهاد}}. "زندگی [[پیکار]] باشد در ره اندیشه‌ها". [[شهیدان]] نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر [[قرآن]] ({{متن قرآن|أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ}})اند، اگر چه تن مادی شان زیر [[خاک]] می‌رود ولی نام و مرام و [[مکتب]] و هدفشان باقی است و این همان "زندگی" است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۱۵.</ref>.
همچنین آن [[حضرت]] سبب پذیرش [[دعوت]] [[کوفیان]] را، [[هویت]] احیاگرانه آن می‌داند و می‌فرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ كَتَبُوا إِلَىَّ يَسْأَلُونَنِي أَنْ أَقْدِمَ عَلَيْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ احْياءِ مَعَالِمِ الْحَقِّ وَ امَاتَةِ الْبِدَعِ‌}}<ref>اخبار الطوال، احمد بن داود دینوری، تصحیح محمد المنعم عامر، ص۲۴۶.</ref>.
از این‌رو، در این راه، [[قاطع]] و بی‌تردید گام برداشت؛ زیرا که [[قیام]] برای [[احیای حق]] و [[میراندن]] [[باطل]] را [[وظیفه]] [[دینی]] خود می‌دانست: {{متن حدیث|مَا اهْوَنَ الْمَوْتِ عَلَى سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْيَاءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمُوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ إِلَّا حَيَاةً خَالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَيَاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتَ الَّذِي لَا حَيَاةَ مَعَهُ}}<ref>سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
اما به [[راستی]] این احیای حق و زنده کردن سنت‌ها و روش‌های در دست چه بود که [[حسین بن علی]] {{ع}} بر آن [[اصرار]] داشت و [[جان]] خود و یارانش را در پای آن گذاشت؟ تردیدی نیست، که [[احیای سنت]] و ارزش‌های مورد پسند [[شارع]] و از میان بردن شیوه‌ها و روش‌های غلط بود. از این‌رو، [[حسین بن علی]] {{ع}} «احیای [[سنت‌ها]]» و «[[اماته]] [[بدعت‌ها]]» را [[شعار]] خود قرار می‌دهد و در سخنان [[نورانی]] خود آنها را به خوبی تبیین می‌کنند.<ref>[[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰]] ص ۴۸.</ref>


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:1100821.jpg|22px]] [[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:زندگی در معارف و سیره حسینی]]
[[رده:زندگی]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۰

زندگی مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا، بالاتر و والاتر از بودن و نفس کشیدن است. امام عاشورا، زندگی را تن‌ها در صورت "حیات طیّبه" بودن قبول دارد؛ آن هم وقتی است که همراه با شرافت و آزادگی باشد. در غیر این صورت بی ارزش است.

مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا.

مقدمه

مرگ با عزّت در این فرهنگ، "زندگی" است و زندگی ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، میراث علی (ع) بود که می‌فرمود: «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ»[۱]. سید الشهدا (ع) نیز در دوران سلطه ستم، مرگ شرافتمندانه را سعادت می‌دید و زندگی زیر دست ستمگران را مایه خواری و ننگ: «لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً»[۲]. در سخنی دیگر، آن حضرت مرگ را پلی برای عبور از تنگنای دنیا به وسعت و نعمت آخرت می‌شمرد («فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ»). و آن هنگام که تصمیم حرکت از مکه به سوی عراق گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و بی وفایی کوفیان بر حذر داشتند. حضرت این اشعار را می‌خواند: «سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً»[۳].

که نشان می‌داد آن حضرت، مرگ در راه حق و جهاد و جانبازی در راه صالحان و دوری از حرام را ننگ نمی‌شمارد و از چنین مرگی-که عین حیات است-استقبال می‌کند.

تربیت یافتگان این فرهنگ، زندگی را در مرگ و بقا را در فنا می‌دانستند. چه قاسم (ع) که مرگ را شیرین‌تر از عسل می‌دانست، چه علی اکبر (ع) که چون کلمه استرجاع را از زبان پدر شنید و پرسید مگر ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از مرگ؟

فاذا لا نبالی بالموت. شب عاشورا نیز که حضرت فرمود: بروید، بیعت از شما برداشتم، سخن همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ خدا چنان روز را نیاورد. فرزندان مسلم بن عقیل می‌گفتند: در رکابت می‌جنگیم تا به شهادت برسیم، زشت باد زندگی پس از تو[۴]. زهر بن قین، روز عاشورا در میدان با "شمر"، حرف‌های تندی ردّ و بدل می‌کند، آنگاه خطاب به شمر می‌گوید: أ فبالموت تخوّفنی؟ و الله للموت معه(الحسین)احبّ الیّ من الخلد معکم[۵]. آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا قسم مرگ با حسین (ع) برایم محبوب‌تر از زندگی همیشگی با شماست. و اگر زندگی جز این باشد، بظاهر زندگی است وگرنه واقعیّت آن مرگ است. زندگی آن است که از ویژگی‌های حیات برخوردار باشد و تلاش انسان در مسیر یک فکر و ایمان پیش رود. به قول معروف: قف دون رأیک فی الحیاه مجاهدا انّ الحیاه عقیده و جهاد. "زندگی پیکار باشد در ره اندیشه‌ها". شهیدان نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر قرآن (﴿أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ)اند، اگر چه تن مادی شان زیر خاک می‌رود ولی نام و مرام و مکتب و هدفشان باقی است و این همان "زندگی" است[۶].

احیاگری در نهضت حسینی

کلمه احیا و احیاگری در سخنان امام حسین (ع) به معنای بیدار کردن، بازگرداندن ارزش‌ها، زنده کردن انسان‌ها و جامعه اسلامی از خواب غفلت و بی‌خبری به کار رفته است.

امام (ع) در نامه‌ای به بزرگان بصره از آنها می‌خواهد که به کتاب الهی و سنت نبوی بیندیشند و از واقعیت‌های جامعه غافل نباشند؛ سنت‌ها و روش‌های پسندیده مرده و از میان رفته و بدعت‌ها و ارزش‌های جاهلی زنده و جای آنها را گرفته است: «وَأَنَاْ أَدْعُوْكُمْ إِلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص)، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيْتَتْ وَإِنَّ البِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَإِنْ تَسْمَعُوْا قَوْلِي وَتُطِيْعُوْا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيْلَ الرَّشَادِ»[۷]؛ من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا می‌خوانم؛ زیرا هم اکنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعت‌ها و احکام ناروا زنده شده است. پس اگر گوش به این پیام من فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد.

همچنین آن حضرت سبب پذیرش دعوت کوفیان را، هویت احیاگرانه آن می‌داند و می‌فرماید: «إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ كَتَبُوا إِلَىَّ يَسْأَلُونَنِي أَنْ أَقْدِمَ عَلَيْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ احْياءِ مَعَالِمِ الْحَقِّ وَ امَاتَةِ الْبِدَعِ‌»[۸]. از این‌رو، در این راه، قاطع و بی‌تردید گام برداشت؛ زیرا که قیام برای احیای حق و میراندن باطل را وظیفه دینی خود می‌دانست: «مَا اهْوَنَ الْمَوْتِ عَلَى سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْيَاءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمُوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ إِلَّا حَيَاةً خَالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَيَاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتَ الَّذِي لَا حَيَاةَ مَعَهُ»[۹].

اما به راستی این احیای حق و زنده کردن سنت‌ها و روش‌های در دست چه بود که حسین بن علی (ع) بر آن اصرار داشت و جان خود و یارانش را در پای آن گذاشت؟ تردیدی نیست، که احیای سنت و ارزش‌های مورد پسند شارع و از میان بردن شیوه‌ها و روش‌های غلط بود. از این‌رو، حسین بن علی (ع) «احیای سنت‌ها» و «اماته بدعت‌ها» را شعار خود قرار می‌دهد و در سخنان نورانی خود آنها را به خوبی تبیین می‌کنند.[۱۰]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.
  2. مناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۶۸.
  3. مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.
  4. الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.
  5. الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۳.
  6. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۲۱۵.
  7. تاریخ طبری، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۷.
  8. اخبار الطوال، احمد بن داود دینوری، تصحیح محمد المنعم عامر، ص۲۴۶.
  9. سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۱.
  10. باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاح‌طلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۴۸.