بِر (نیکی): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فضایل اخلاقی | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بر در قرآن]] - [[بر در حدیث]] - [[بر در فقه سیاسی]] - [[بر در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''"بِرّ"'''، به معنای [[خیر]] و [[نیکی]] است و مفهوم | '''"بِرّ"'''، به معنای [[خیر]] و [[نیکی]] است و این مفهوم شامل همه نیکیهاست. این واژه در [[آیات]] مختلف [[قرآن کریم]] در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی به [[کار]] رفته است. | ||
==معناشناسی== | == معناشناسی == | ||
واژه "بِرّ"، در اصل، مصدر و اسم مصدر<ref>کتاب العین، ص ۷۶.</ref> از ریشه "برر" به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: "علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود"<ref>{{عربی|"اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ "البِرِّ"، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا"}}؛ لسان العرب، ج ۴ ص ۵۲.</ref>. | واژه "بِرّ"، در اصل، مصدر و اسم مصدر<ref>کتاب العین، ص ۷۶.</ref> از ریشه "برر" به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: "علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود"<ref>{{عربی|"اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ "البِرِّ"، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا"}}؛ لسان العرب، ج ۴ ص ۵۲.</ref>. | ||
همچنین [[زمخشری]] میگوید: "بِرّ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده"<ref>{{عربی|"البِرُّ: اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ"}}؛ الکشّاف، ج ۱ ص ۱۰۹.</ref>. به عقیده برخی از لغتشناسان، هر چند جامعترین معنای "برّ"، "خیر" است، لکن این دو واژه، مترادف نیستند؛ زیرا "برّ"، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد، ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است<ref>معجم الفروق اللّغویة، ص ۹۵.</ref>. از این رو، خیر معنایی عام دارد. امّا کلمه "بَرّ"، بر وزن "فَعْل"، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای "اتّساع" و گستردگی است. از این رو، برخی از واژهشناسان، "بَرّ (فضای باز بیابان)" و "بِرّ" را از یک ریشه دانستهاند. مرحوم طَبرِسی، در اینباره میگوید: برّ، به معنای شفقت و احسان کردن، مصدر است. و اصل آن، از گستردگی و وسعت است و از همین ریشه است بَرّ، در برابر بحر<ref>{{عربی|"البِرُّ: العَطفُ وَ الإِحسانُ، مَصدَرٌ. .. وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ"}}؛ مجمع البیان، ج ۱ ص ۴۷۳.</ref>. | همچنین [[زمخشری]] میگوید: "بِرّ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده"<ref>{{عربی|"البِرُّ: اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ"}}؛ الکشّاف، ج ۱ ص ۱۰۹.</ref>. به عقیده برخی از لغتشناسان، هر چند جامعترین معنای "برّ"، "خیر" است، لکن این دو واژه، مترادف نیستند؛ زیرا "برّ"، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد، ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است<ref>معجم الفروق اللّغویة، ص ۹۵.</ref>. از این رو، خیر معنایی عام دارد. امّا کلمه "بَرّ"، بر وزن "فَعْل"، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای "اتّساع" و گستردگی است. از این رو، برخی از واژهشناسان، "بَرّ (فضای باز بیابان)" و "بِرّ" را از یک ریشه دانستهاند. مرحوم طَبرِسی، در اینباره میگوید: برّ، به معنای شفقت و احسان کردن، مصدر است. و اصل آن، از گستردگی و وسعت است و از همین ریشه است بَرّ، در برابر بحر<ref>{{عربی|"البِرُّ: العَطفُ وَ الإِحسانُ، مَصدَرٌ. .. وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ"}}؛ مجمع البیان، ج ۱ ص ۴۷۳.</ref>. | ||
[[راغب اصفهانی]] نیز میگوید: بَرّ، در برابر بحر (دریا) است. به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر میرود، بِرّ از آن مشتق شده است؛ یعنی وسعت در کار خیر. این، گاهی به خدا نسبت داده میشود، مثل {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ}}<ref>"او نیکوی رحمآور است"؛ سوره طور: آیه ۲۸.</ref>، گاهی هم به بنده، گفته میشود. {{عربی|"بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ"}}<ref>یعنی: خدا را فراوان اطاعت کرد.</ref>، پس، از خدا ثواب، و از بنده، طاعت است<ref>{{عربی|البَرُّ خِلافُ البَحرِ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَةً نَحوُ: {{متن قرآن|ُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ}}، وَ إلَی العَبدِ تارَةً، فَیُقالُ: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ، أی: تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَةُ}} مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۱۴.</ref>. | [[راغب اصفهانی]] نیز میگوید: بَرّ، در برابر بحر (دریا) است. به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر میرود، بِرّ از آن مشتق شده است؛ یعنی وسعت در کار خیر. این، گاهی به خدا نسبت داده میشود، مثل {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ}}<ref>"او نیکوی رحمآور است"؛ سوره طور: آیه ۲۸.</ref>، گاهی هم به بنده، گفته میشود. {{عربی|"بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ"}}<ref>یعنی: خدا را فراوان اطاعت کرد.</ref>، پس، از خدا ثواب، و از بنده، طاعت است<ref>{{عربی|البَرُّ خِلافُ البَحرِ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَةً نَحوُ: {{متن قرآن|ُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ}}، وَ إلَی العَبدِ تارَةً، فَیُقالُ: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ، أی: تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَةُ}} مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۱۴.</ref>. بنابراین، مفهوم "بِرّ" و "بَرّ"، از نظر لغت، شامل همه نیکیها میگردند. گفتنی است که فعل این ریشه، در برخی زبانهای هم ریشه عربی، مانند: آشوری و عِبری، به معنای نیکوکار شدن، راستگو شدن، و برگزیده شدن، سابقه کاربرد دارد<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث]]، ج۱۲، ص۲۴۸-۲۵۰؛ [[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۵۶ – ۴۷۷؛ [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۲۹۰.</ref>. | ||
==بِرّ، در [[قرآن]] و [[حدیث]]== | == بِرّ، در [[قرآن]] و [[حدیث]] == | ||
واژه "بِرّ" با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در [[قرآن]] به کار رفته است: "بِرّ" هشت بار، "أبرار" شش بار، "بَرّ" سه بار، "بَرَرة"، "تبرّوا" و "تبرّوهم" هر کدام یک بار. در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، واژه "[[برّ]]"، مانند واژههای "خیر" و "[[معروف]]"، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی به کار رفته است و بدین سان، [[اسلام]]، [[جامعه بشر]] را به مطلقِ [[نیکوکاری]] [[دعوت]] مینماید. در این بخش، رهنمودهای [[ارزشمندی]] درباره معیار [[شناخت]] "[[نیکی]]"، | واژه "بِرّ" با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در [[قرآن]] به کار رفته است: "بِرّ" هشت بار، "أبرار" شش بار، "بَرّ" سه بار، "بَرَرة"، "تبرّوا" و "تبرّوهم" هر کدام یک بار. در [[قرآن]] و [[احادیث اسلامی]]، واژه "[[برّ]]"، مانند واژههای "خیر" و "[[معروف]]"، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی به کار رفته است و بدین سان، [[اسلام]]، [[جامعه بشر]] را به مطلقِ [[نیکوکاری]] [[دعوت]] مینماید. در این بخش، رهنمودهای [[ارزشمندی]] درباره معیار [[شناخت]] "[[نیکی]]"، تبیین مصادیق [[نیکوکاری]]، [[فضیلت]] مطلق [[نیکی]] و [[ترغیب]] به انجام دادن آن، سزاوارترین افراد به [[نیکی]]، اساس [[نیکوکاری]]، آثار [[نیکوکاری]]، و ویژگیهای [[نیکوکاران]]، ارائه میگردد؛ امّا پیش از آن، نکات کوتاهی در تببین این رهنمودها: | ||
#'''معیار [[نیکی]] و [[بدی]]:''' [[قرآن]]، در [[آیات]] متعدّدی، [[مردم]] را به مطلق «[[برّ]]»، «خیر» و «[[معروف]]» و «[[احسان]]»، [[دعوت]] مینماید، نظیر این [[آیات]]: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاراناند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ}}<ref>«خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان میدهد». نحل: آیه ۹۰.</ref> [[احادیث اسلامی]] نیز، مکرّر و به [[پیروی]] از [[قرآن]]، [[مسلمانان]] را به مطلقِ [[نیکی]] [[ترغیب]] کردهاند، و این، بدان معناست که [[عقل]] سالم و [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، [[قادر]] به تشخیص [[حسن و قبح]] اشیا، و [[نیکی]] و [[بدی]] آنهاست. به سخن دیگر، از نظر [[قرآن]] و [[حدیث]]، معیار [[نیکی]] و [[بدی]]، تشخیص [[عقل]] و [[فطرت]] سالم است. از این رو، شماری از [[روایات]]، تصریح میکنند که [[قلب]]، داور [[نیکی]] و [[بدی]] در انجام دادن کارهاست، چنان که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[نقل]] شده که فرمود: [[نیکی]]، آن است که [[دل]] با آن آرام گیرد و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] یابد؛ و [[گناه]]، آن است که [[جان]] به آن آرام نشود و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را بر خلاف آنچه احساس میکنی، [[فتوا]] دهند<ref>{{متن حدیث|الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبِ وَ اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي النَّفْسِ وَ تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ إِنْ أَفْتَاكَ الْمَفْتُونُ | # '''معیار [[نیکی]] و [[بدی]]:''' [[قرآن]]، در [[آیات]] متعدّدی، [[مردم]] را به مطلق «[[برّ]]»، «خیر» و «[[معروف]]» و «[[احسان]]»، [[دعوت]] مینماید، نظیر این [[آیات]]: {{متن قرآن|وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref>«یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.</ref> {{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاراناند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ}}<ref>«خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان میدهد». نحل: آیه ۹۰.</ref> [[احادیث اسلامی]] نیز، مکرّر و به [[پیروی]] از [[قرآن]]، [[مسلمانان]] را به مطلقِ [[نیکی]] [[ترغیب]] کردهاند، و این، بدان معناست که [[عقل]] سالم و [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، [[قادر]] به تشخیص [[حسن و قبح]] اشیا، و [[نیکی]] و [[بدی]] آنهاست. به سخن دیگر، از نظر [[قرآن]] و [[حدیث]]، معیار [[نیکی]] و [[بدی]]، تشخیص [[عقل]] و [[فطرت]] سالم است. از این رو، شماری از [[روایات]]، تصریح میکنند که [[قلب]]، داور [[نیکی]] و [[بدی]] در انجام دادن کارهاست، چنان که از [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[نقل]] شده که فرمود: [[نیکی]]، آن است که [[دل]] با آن آرام گیرد و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] یابد؛ و [[گناه]]، آن است که [[جان]] به آن آرام نشود و [[قلب]] با آن [[اطمینان]] نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را بر خلاف آنچه احساس میکنی، [[فتوا]] دهند<ref>{{متن حدیث|الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبِ وَ اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي النَّفْسِ وَ تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ إِنْ أَفْتَاكَ الْمَفْتُونُ | ||
}}؛ مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).</ref> این سخن، بدین معناست که [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، نه تنها میتواند "[[برّ]]" و "خیر" را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس [[شادی]] و [[آرامش]] میکند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس [[ناراحتی]] و ناآرامی مینماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، [[آرامش]] [[دل]]، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بیقراری [[دل]]، نِشانه [[بدی]] آن شمرده شده است. | }}؛ مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).</ref> این سخن، بدین معناست که [[فطرت]] [[پاک]] [[انسان]]، نه تنها میتواند "[[برّ]]" و "خیر" را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس [[شادی]] و [[آرامش]] میکند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس [[ناراحتی]] و ناآرامی مینماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، [[آرامش]] [[دل]]، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بیقراری [[دل]]، نِشانه [[بدی]] آن شمرده شده است. | ||
#'''[[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]]:''' نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل [[روایت]] یاد شده و برخی [[روایات]] دیگر، تأکید شده که [[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]] [[انسان]]، بی [[ارزش]] است چنان که جمله: {{عربی|"و إِن أَفتاك المُفْتُون"}}<ref>«هر چند فتوا دهندگان، تو را [ بر خلاف آنچه احساس میکنی ،] فتوا دهند».</ref> در [[حدیث]] یاد شده اشاره به این معناست که [[وجدان]] انسانی، درستی و خوبیِ [[کارها]] را تشخیص میدهد و آن را [[تصدیق]] میکند و بدان، سکون و [[آرامش]] مییابد، همچنان که [[وجدان]]، کار بد و نادرست را نیز تشخیص میدهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و [[پسندیده]] بشمارند و بر آن پای بفشارند، [[دل]] و [[جان]] [[انسان]]، بدان [[آرامش]] نمییابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر میکند. البتّه باید توجّه داشت که این [[درک]] و [[شعور]] [[فطری]]، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمیشود. | # '''[[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]]:''' نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل [[روایت]] یاد شده و برخی [[روایات]] دیگر، تأکید شده که [[رأی]] [[مردم]] در برابر [[داوری]] [[وجدان]] [[انسان]]، بی [[ارزش]] است چنان که جمله: {{عربی|"و إِن أَفتاك المُفْتُون"}}<ref>«هر چند فتوا دهندگان، تو را [بر خلاف آنچه احساس میکنی ،] فتوا دهند».</ref> در [[حدیث]] یاد شده اشاره به این معناست که [[وجدان]] انسانی، درستی و خوبیِ [[کارها]] را تشخیص میدهد و آن را [[تصدیق]] میکند و بدان، سکون و [[آرامش]] مییابد، همچنان که [[وجدان]]، کار بد و نادرست را نیز تشخیص میدهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و [[پسندیده]] بشمارند و بر آن پای بفشارند، [[دل]] و [[جان]] [[انسان]]، بدان [[آرامش]] نمییابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر میکند. البتّه باید توجّه داشت که این [[درک]] و [[شعور]] [[فطری]]، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمیشود. | ||
#'''پیوند [[دین]] و خِرد:''' مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار [[نیکی]] و [[بدی]] از نگاه [[قرآن]] و [[حدیث]]، میتوان بدان دست یافت، پیوند [[دین]] و خِرد، و انطباق [[احکام]] [[نورانی]] [[اسلام]] با [[منطق]] [[فطرت]] و [[عقل]]، و نیازهای واقعی [[انسان]] است. این معنا، در شماری از [[روایات]] ـ که معیار یاد شده در پاسخ به | # '''پیوند [[دین]] و خِرد:''' مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار [[نیکی]] و [[بدی]] از نگاه [[قرآن]] و [[حدیث]]، میتوان بدان دست یافت، پیوند [[دین]] و خِرد، و انطباق [[احکام]] [[نورانی]] [[اسلام]] با [[منطق]] [[فطرت]] و [[عقل]]، و نیازهای واقعی [[انسان]] است. این معنا، در شماری از [[روایات]] ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات<ref>ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.</ref> یا نیکیها و [[گناهان]] آمده ـ <ref>ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.</ref> وضوح بیشتری دارد. همچنین، این [[روایات]] ـ که از [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] شده ـ، پیوند [[دین]] و [[عقل]] را [[تأیید]] میکنند: "او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است"<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ }}؛ نهج البلاغة: نامه ۳۱.</ref>، "اگر خداوند از حرامهایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کنارهگیری کند"<ref>{{متن حدیث| لَوْ لَمْ يَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل}}؛ غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.</ref> البته با اندکی تأمّل، روشن میشود که [[عقل]] و [[فطرت]]، به [[دلیل]] عدم احاطه به همه [[مصالح]] و [[مفاسد]]، از تشخیص همه مصادیق [[نیکی]] و [[بدی]]، ناتواناند و همین معنا، [[فلسفه]] نیاز [[بشر]] به [[وحی]] است که در [[آینده]]، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد<ref>همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).</ref> | ||
#'''[[میزان]] [[تقرّب]] به مبدأ نیکیها:''' [[خداوند متعال]]، مبدأ همه نیکیها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و [[میزان]] [[تقرّب]] و نزدیکی به او، [[نیکوکاری]] است. از این رو، [[فرشتگان]] و [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان، در صدر [[نیکوکاران]] قرار دارند، و [[پیروان]] [[انبیا]] نیز به اندازه [[نیکوکاری]]، به بارگاه رُبوبی راه مییابند و بدین سان، [[روایات اسلامی]] با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ [[فرشتگان]]، [[پیشوایان دین]] و [[مؤمنان]] با [[نیکوکاری]] را بیان کرده<ref>ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).</ref> و [[مردم]] را به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]]، [[دعوت]] نموده اند<ref>ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).</ref> | # '''[[میزان]] [[تقرّب]] به مبدأ نیکیها:''' [[خداوند متعال]]، مبدأ همه نیکیها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و [[میزان]] [[تقرّب]] و نزدیکی به او، [[نیکوکاری]] است. از این رو، [[فرشتگان]] و [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان، در صدر [[نیکوکاران]] قرار دارند، و [[پیروان]] [[انبیا]] نیز به اندازه [[نیکوکاری]]، به بارگاه رُبوبی راه مییابند و بدین سان، [[روایات اسلامی]] با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ [[فرشتگان]]، [[پیشوایان دین]] و [[مؤمنان]] با [[نیکوکاری]] را بیان کرده<ref>ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).</ref> و [[مردم]] را به [[نیکی]] و [[نیکوکاری]]، [[دعوت]] نموده اند<ref>ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).</ref> | ||
#'''ارزشمندترینِ [[نیکوکاریها]]:''' هر چند مطلقِ [[نیکوکاری]] از منظر [[عقل]] و [[دین]]، [[پسندیده]] است؛ لکن [[ارزش]] [[نیکی]] به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای [[عقل]] و [[شرع]]، شُماری از [[مردم]]، [[اولویت]] دارند. لذا در متون [[اسلامی]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، [[خویشاوندان]]، [[نیکان]]، آزادگان، [[نیازمندان]]، [[یتیمان]]، [[دوستان]] [[پدر]] و اهل [[قبور]]، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، [[نیکی]] متقابل نسبت به کسی که به [[انسان]] [[نیکی]] کرده، توصیه شده است. | # '''ارزشمندترینِ [[نیکوکاریها]]:''' هر چند مطلقِ [[نیکوکاری]] از منظر [[عقل]] و [[دین]]، [[پسندیده]] است؛ لکن [[ارزش]] [[نیکی]] به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای [[عقل]] و [[شرع]]، شُماری از [[مردم]]، [[اولویت]] دارند. لذا در متون [[اسلامی]]، [[نیکی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، [[خویشاوندان]]، [[نیکان]]، آزادگان، [[نیازمندان]]، [[یتیمان]]، [[دوستان]] [[پدر]] و اهل [[قبور]]، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، [[نیکی]] متقابل نسبت به کسی که به [[انسان]] [[نیکی]] کرده، توصیه شده است. | ||
#'''راه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' نخستین گام در راه رسیدن به [[مقام ابرار]]، تأمّل در [[ارزش]] [[نیکوکاری]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / اندیشیدن).</ref> و نقش آن در [[زندگی دنیوی]] و اُخروی<ref>ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکتهای نیکی).</ref> است و در گامهای بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه [[نیکوکاری]] را در [[انسان]]، فراهم میسازد (مانند [[صداقت]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).</ref> و [[مجاهدت]])، برای نزدیک شدن به قلّههای بلندی که [[پیشوایان]] [[نیکوکار]] به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکیها نیز نقش مهمّی در یافتن [[توفیق]] برای پیمودن این راه دارد.<ref>ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاههای نیکی / کمک خواستن از خدا).</ref> | # '''راه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' نخستین گام در راه رسیدن به [[مقام ابرار]]، تأمّل در [[ارزش]] [[نیکوکاری]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / اندیشیدن).</ref> و نقش آن در [[زندگی دنیوی]] و اُخروی<ref>ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکتهای نیکی).</ref> است و در گامهای بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه [[نیکوکاری]] را در [[انسان]]، فراهم میسازد (مانند [[صداقت]]<ref>ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).</ref> و [[مجاهدت]])، برای نزدیک شدن به قلّههای بلندی که [[پیشوایان]] [[نیکوکار]] به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکیها نیز نقش مهمّی در یافتن [[توفیق]] برای پیمودن این راه دارد.<ref>ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاههای نیکی / کمک خواستن از خدا).</ref> | ||
#'''نشانه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' دستیابی به ویژگیهای [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی ای که در [[آیه]] ۱۷۷ از [[سوره]] بقره آمدهاند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «[[ابرار]]» است و هر چه این ویژگیها در [[انسان]]، عمیقتر و قویتر شوند، به مراتب والاتری از [[جایگاه ابرار]]، دست مییابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگیهای [[ابرار]] خواهد آمد، در واقع، | # '''نشانه رسیدن به [[جایگاه ابرار]]:''' دستیابی به ویژگیهای [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]] و عملی ای که در [[آیه]] ۱۷۷ از [[سوره]] بقره آمدهاند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «[[ابرار]]» است و هر چه این ویژگیها در [[انسان]]، عمیقتر و قویتر شوند، به مراتب والاتری از [[جایگاه ابرار]]، دست مییابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگیهای [[ابرار]] خواهد آمد، در واقع، تبیین ویژگیهایی است که در [[قرآن]]، بدانها اشاره شده و مراتب والای [[نیکی]] (بِر) است.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث]]، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۵۵.</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[آیه بر]] | * [[آیه بر]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/12/248 دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۲]''' | # [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/12/248 دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۲]''' | ||
#[[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]''' | # [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی اسلامی|اسلامی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]''' | ||
# [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']] | # [[پرونده:1100560.jpg|22px]] [[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ قرآن''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مدخلهای قرآنی دانشنامه]] | [[رده:مدخلهای قرآنی دانشنامه]] | ||
[[رده: | [[رده:فضایل اخلاقی]] | ||
{{ارزشهای اجتماعی}} | {{ارزشهای اجتماعی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۲
"بِرّ"، به معنای خیر و نیکی است و این مفهوم شامل همه نیکیهاست. این واژه در آیات مختلف قرآن کریم در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای اعتقادی، اخلاقی و عملی به کار رفته است.
معناشناسی
واژه "بِرّ"، در اصل، مصدر و اسم مصدر[۱] از ریشه "برر" به معنای خیر و نیکی است، چنان که ابن منظور، از یکی از واژهشناسان روایت کرده که میگوید: "علما در تفسیر بِرّ، اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند که بِرّ، به معنای صلاح است و دیگری، آن را خیر معنا کرده و گفته که: من، تفسیری جامعتر از خیر برای آن نمیشناسم؛ چرا که شامل همه آنچه که گفتهاند، میشود"[۲].
همچنین زمخشری میگوید: "بِرّ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده"[۳]. به عقیده برخی از لغتشناسان، هر چند جامعترین معنای "برّ"، "خیر" است، لکن این دو واژه، مترادف نیستند؛ زیرا "برّ"، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد، ولی در خیر، "قصد" شرط نیست؛ بلکه گاهی با "سهو" همراه است[۴]. از این رو، خیر معنایی عام دارد. امّا کلمه "بَرّ"، بر وزن "فَعْل"، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای "اتّساع" و گستردگی است. از این رو، برخی از واژهشناسان، "بَرّ (فضای باز بیابان)" و "بِرّ" را از یک ریشه دانستهاند. مرحوم طَبرِسی، در اینباره میگوید: برّ، به معنای شفقت و احسان کردن، مصدر است. و اصل آن، از گستردگی و وسعت است و از همین ریشه است بَرّ، در برابر بحر[۵].
راغب اصفهانی نیز میگوید: بَرّ، در برابر بحر (دریا) است. به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر میرود، بِرّ از آن مشتق شده است؛ یعنی وسعت در کار خیر. این، گاهی به خدا نسبت داده میشود، مثل ﴿إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ﴾[۶]، گاهی هم به بنده، گفته میشود. "بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ"[۷]، پس، از خدا ثواب، و از بنده، طاعت است[۸]. بنابراین، مفهوم "بِرّ" و "بَرّ"، از نظر لغت، شامل همه نیکیها میگردند. گفتنی است که فعل این ریشه، در برخی زبانهای هم ریشه عربی، مانند: آشوری و عِبری، به معنای نیکوکار شدن، راستگو شدن، و برگزیده شدن، سابقه کاربرد دارد[۹].
بِرّ، در قرآن و حدیث
واژه "بِرّ" با مشتقّاتش در مجموع، بیست بار در قرآن به کار رفته است: "بِرّ" هشت بار، "أبرار" شش بار، "بَرّ" سه بار، "بَرَرة"، "تبرّوا" و "تبرّوهم" هر کدام یک بار. در قرآن و احادیث اسلامی، واژه "برّ"، مانند واژههای "خیر" و "معروف"، در معنای لغوی آن، یعنی مطلقِ نیکیهای اعتقادی، اخلاقی و عملی به کار رفته است و بدین سان، اسلام، جامعه بشر را به مطلقِ نیکوکاری دعوت مینماید. در این بخش، رهنمودهای ارزشمندی درباره معیار شناخت "نیکی"، تبیین مصادیق نیکوکاری، فضیلت مطلق نیکی و ترغیب به انجام دادن آن، سزاوارترین افراد به نیکی، اساس نیکوکاری، آثار نیکوکاری، و ویژگیهای نیکوکاران، ارائه میگردد؛ امّا پیش از آن، نکات کوتاهی در تببین این رهنمودها:
- معیار نیکی و بدی: قرآن، در آیات متعدّدی، مردم را به مطلق «برّ»، «خیر» و «معروف» و «احسان»، دعوت مینماید، نظیر این آیات: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبَرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾[۱۰] ﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۱] ﴿إِنَّ اللَّهَلَو لَم یَنهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ﴾[۱۲] احادیث اسلامی نیز، مکرّر و به پیروی از قرآن، مسلمانان را به مطلقِ نیکی ترغیب کردهاند، و این، بدان معناست که عقل سالم و فطرت پاک انسان، قادر به تشخیص حسن و قبح اشیا، و نیکی و بدی آنهاست. به سخن دیگر، از نظر قرآن و حدیث، معیار نیکی و بدی، تشخیص عقل و فطرت سالم است. از این رو، شماری از روایات، تصریح میکنند که قلب، داور نیکی و بدی در انجام دادن کارهاست، چنان که از پیامبر خدا (ص) نقل شده که فرمود: نیکی، آن است که دل با آن آرام گیرد و قلب با آن اطمینان یابد؛ و گناه، آن است که جان به آن آرام نشود و قلب با آن اطمینان نیابد، هر چند فتوادهندگانْ تو را بر خلاف آنچه احساس میکنی، فتوا دهند[۱۳] این سخن، بدین معناست که فطرت پاک انسان، نه تنها میتواند "برّ" و "خیر" را تشخیص دهد؛ بلکه از انجام دادن آن، احساس شادی و آرامش میکند و بر عکس، از انجام دادن کار بد، احساس ناراحتی و ناآرامی مینماید. بر این اساس، در موارد شُبهه، آرامش دل، نسبت به انجام دادن کاری، نشانه خوبی آن است، و بیقراری دل، نِشانه بدی آن شمرده شده است.
- رأی مردم در برابر داوری وجدان: نکته قابل توجه دیگر، این که در ذیل روایت یاد شده و برخی روایات دیگر، تأکید شده که رأی مردم در برابر داوری وجدان انسان، بی ارزش است چنان که جمله: "و إِن أَفتاك المُفْتُون"[۱۴] در حدیث یاد شده اشاره به این معناست که وجدان انسانی، درستی و خوبیِ کارها را تشخیص میدهد و آن را تصدیق میکند و بدان، سکون و آرامش مییابد، همچنان که وجدان، کار بد و نادرست را نیز تشخیص میدهد و حتّی اگر دیگران، کاری را خوب و پسندیده بشمارند و بر آن پای بفشارند، دل و جان انسان، بدان آرامش نمییابد و به نوعی از آن، احساس شکّ و تشویشِ خاطر میکند. البتّه باید توجّه داشت که این درک و شعور فطری، تعبّدیات شرعی محض را شامل نمیشود.
- پیوند دین و خِرد: مطلب مهم دیگری که با توجه به معیار نیکی و بدی از نگاه قرآن و حدیث، میتوان بدان دست یافت، پیوند دین و خِرد، و انطباق احکام نورانی اسلام با منطق فطرت و عقل، و نیازهای واقعی انسان است. این معنا، در شماری از روایات ـ که معیار یاد شده در پاسخ به تبیین انواع مُحلَّلات و محرّمات[۱۵] یا نیکیها و گناهان آمده ـ [۱۶] وضوح بیشتری دارد. همچنین، این روایات ـ که از امام علی (ع) نقل شده ـ، پیوند دین و عقل را تأیید میکنند: "او تو را جز به خوبی، امر نکرده و جز از بدی، نهی نکرده است"[۱۷]، "اگر خداوند از حرامهایش نهی هم نکرده بود، بر خردمند واجب بود که از آنها، کنارهگیری کند"[۱۸] البته با اندکی تأمّل، روشن میشود که عقل و فطرت، به دلیل عدم احاطه به همه مصالح و مفاسد، از تشخیص همه مصادیق نیکی و بدی، ناتواناند و همین معنا، فلسفه نیاز بشر به وحی است که در آینده، توضیح لازم در این زمینه، خواهد آمد[۱۹]
- میزان تقرّب به مبدأ نیکیها: خداوند متعال، مبدأ همه نیکیها و نیکوکارِ مطلق است و به همین جهت، «بَرّ» و «بارّ» نامیده شده است و میزان تقرّب و نزدیکی به او، نیکوکاری است. از این رو، فرشتگان و انبیای الهی و اوصیای آنان، در صدر نیکوکاران قرار دارند، و پیروان انبیا نیز به اندازه نیکوکاری، به بارگاه رُبوبی راه مییابند و بدین سان، روایات اسلامی با تعبیرهای گوناگون، ملازمتِ فرشتگان، پیشوایان دین و مؤمنان با نیکوکاری را بیان کرده[۲۰] و مردم را به نیکی و نیکوکاری، دعوت نموده اند[۲۱]
- ارزشمندترینِ نیکوکاریها: هر چند مطلقِ نیکوکاری از منظر عقل و دین، پسندیده است؛ لکن ارزش نیکی به دیگران، یکسان نیست؛ بلکه به مقتضای عقل و شرع، شُماری از مردم، اولویت دارند. لذا در متون اسلامی، نیکی به پدر و مادر، خویشاوندان، نیکان، آزادگان، نیازمندان، یتیمان، دوستان پدر و اهل قبور، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین، نیکی متقابل نسبت به کسی که به انسان نیکی کرده، توصیه شده است.
- راه رسیدن به جایگاه ابرار: نخستین گام در راه رسیدن به مقام ابرار، تأمّل در ارزش نیکوکاری[۲۲] و نقش آن در زندگی دنیوی و اُخروی[۲۳] است و در گامهای بعدی، تلاش برای متّصف شدن به صفاتی که زمینه نیکوکاری را در انسان، فراهم میسازد (مانند صداقت[۲۴] و مجاهدت)، برای نزدیک شدن به قلّههای بلندی که پیشوایان نیکوکار به اوج آنها دست یافته اند، ضروری است. در کنار تلاش، استعانت جُستن از مبدأ نیکیها نیز نقش مهمّی در یافتن توفیق برای پیمودن این راه دارد.[۲۵]
- نشانه رسیدن به جایگاه ابرار: دستیابی به ویژگیهای اعتقادی، اخلاقی و عملی ای که در آیه ۱۷۷ از سوره بقره آمدهاند، نشانه رسیدن به نخستین مرتبه از مراتب «ابرار» است و هر چه این ویژگیها در انسان، عمیقتر و قویتر شوند، به مراتب والاتری از جایگاه ابرار، دست مییابد. بنابراین، آنچه در فصل هفتم درباره ویژگیهای ابرار خواهد آمد، در واقع، تبیین ویژگیهایی است که در قرآن، بدانها اشاره شده و مراتب والای نیکی (بِر) است.[۲۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ کتاب العین، ص ۷۶.
- ↑ "اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ "البِرِّ"، فَقالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الصَّلاحُ؛ وَ قالَ بَعضُهُم: البِرُّ: الخَیرُ. قالَ: وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا"؛ لسان العرب، ج ۴ ص ۵۲.
- ↑ "البِرُّ: اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ"؛ الکشّاف، ج ۱ ص ۱۰۹.
- ↑ معجم الفروق اللّغویة، ص ۹۵.
- ↑ "البِرُّ: العَطفُ وَ الإِحسانُ، مَصدَرٌ. .. وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ"؛ مجمع البیان، ج ۱ ص ۴۷۳.
- ↑ "او نیکوی رحمآور است"؛ سوره طور: آیه ۲۸.
- ↑ یعنی: خدا را فراوان اطاعت کرد.
- ↑ البَرُّ خِلافُ البَحرِ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَةً نَحوُ: ﴿ُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ﴾، وَ إلَی العَبدِ تارَةً، فَیُقالُ: بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ، أی: تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَةُ مفردات ألفاظ القرآن، ص ۱۱۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۲، ص۲۴۸-۲۵۰؛ اسلامی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص۴۵۶ – ۴۷۷؛ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۹۰.
- ↑ «یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری، یاری کنید و یکدیگر را در گناه و تجاوز، یاری نکنید». مائده: آیه ۲.
- ↑ «باید گروهی از شما باشند که به خیر، فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند؛ و آنان، همان رستگاراناند»؛ آل عمران: آیه ۱۰۴.
- ↑ «خداوند، به دادگری و نیکوکاری، فرمان میدهد». نحل: آیه ۹۰.
- ↑ «الْبِرُّ مَا اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ الْقَلْبِ وَ اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْسُ وَ الْإِثْمُ مَا حَاكٍ فِي النَّفْسِ وَ تَرَدَّدَ فِي الصَّدْرِ وَ إِنْ أَفْتَاكَ الْمَفْتُونُ »؛ مسند ابن حنبل: ج ۶ ص ۲۲۳ ح ۱۷۷۵۷، المعجم الکبیر: ج ۲۲ ص ۲۱۹ ح ۵۸۵، مسند الشامیّین: ج ۱ ص ۴۴۴ ح ۷۸۲ (همگی به نقل از ابو ثعلبه خشنی).
- ↑ «هر چند فتوا دهندگان، تو را [بر خلاف آنچه احساس میکنی ،] فتوا دهند».
- ↑ ر. ک: ص ۲۵۹ ح ۵ ـ ۷.
- ↑ ر. ک: ص ۲۵۷ ح ۱ ـ ۳ وص ۲۵۹ ح ۴ وص ۲۶۱ ح ۸.
- ↑ «فَإِنَّهُ لَمْ يَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ يَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِيحٍ »؛ نهج البلاغة: نامه ۳۱.
- ↑ « لَوْ لَمْ يَنْهَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَنْ مَحَارِمِهِ لَوَجَبَ أَنْ يَجْتَنِبَهَا الْعَاقِل»؛ غرر الحکم: ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۷۵۹۵.
- ↑ همچنین برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: فلسفه وحی و نبوّت، از نگارنده (ری شهری).
- ↑ ر. ک: ص ۲۷۵ (فصل دوم: ارزش نیکی).
- ↑ ر. ک: ص ۲۸۵ (فصل سوم: تشویق به نیکی کردن).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / اندیشیدن).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۹ (فصل ششم: برکتهای نیکی).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۳ (خاستگاههای نیکی / دانش و راستی) وص ۳۰۵ (رشد).
- ↑ ر. ک: ص ۳۰۵ (خاستگاههای نیکی / کمک خواستن از خدا).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج۱۲، ص۲۵۰-۲۵۵.