سوره عبس: تفاوت میان نسخهها
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = سوره | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سوره عبس در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
«عَبَسَ» فعل ماضی است به معنای «چهره در هم کشید». و چون [[سوره]] با این واژه شروع شده به آن، نامگذاری شده است. | «عَبَسَ» فعل ماضی است به معنای «چهره در هم کشید». و چون [[سوره]] با این واژه شروع شده به آن، نامگذاری شده است. | ||
غرض سوره، [[عتاب]] هر کسی است که [[ثروتمندان]] را بر ضعفاء و [[مساکین]] از [[مؤمنین]] مقدم میدارد، [[اهل]] [[دنیا]] را [[احترام]] میکند و اهل [[آخرت]] را [[خوار]] میشمارد، بعد از این عتاب رشته [[کلام]] به اشاره به [[خواری]] و بیمقداری [[انسان]] در خلقتش و این که در [[تدبیر]] امورش سراپا [[حاجت]] است و با این حال به [[نعمت]] [[پروردگار]] و تدبیر [[عظیم]] او [[کفران]] میکند، کشیده شده است. در این سوره از مراحل [[خلقت انسان]] و [[نعمتهای خدا]] و [[حیات]] در [[زمین]] و سپس [[قیامت]] و چهرههای خندان و [[اندوهگین]] در آخرت سخن به میان آمده است. گفته شده: این سوره بدون هیچ تردیدی در [[مکه]] نازل شده است. | غرض سوره، [[عتاب]] هر کسی است که [[ثروتمندان]] را بر ضعفاء و [[مساکین]] از [[مؤمنین]] مقدم میدارد، [[اهل]] [[دنیا]] را [[احترام]] میکند و اهل [[آخرت]] را [[خوار]] میشمارد، بعد از این عتاب رشته [[کلام]] به اشاره به [[خواری]] و بیمقداری [[انسان]] در خلقتش و این که در [[تدبیر]] امورش سراپا [[حاجت]] است و با این حال به [[نعمت]] [[پروردگار]] و تدبیر [[عظیم]] او [[کفران]] میکند، کشیده شده است. در این سوره از مراحل [[خلقت انسان]] و [[نعمتهای خدا]] و [[حیات]] در [[زمین]] و سپس [[قیامت]] و چهرههای خندان و [[اندوهگین]] در آخرت سخن به میان آمده است. گفته شده: این سوره بدون هیچ تردیدی در [[مکه]] نازل شده است. | ||
==ویژگیهای سوره عبس== | == ویژگیهای سوره عبس == | ||
#دارای ۴۲ [[آیه]] به عدد [[کوفی]] و حجازی، ۴۱ آیه به عدد [[بصری]]، چهل آیه به عدد شامی، ۱۳۳ کلمه و ۵۳۳ حرف است. | # دارای ۴۲ [[آیه]] به عدد [[کوفی]] و حجازی، ۴۱ آیه به عدد [[بصری]]، چهل آیه به عدد شامی، ۱۳۳ کلمه و ۵۳۳ حرف است. | ||
#در [[ترتیب نزول]]، بیست و چهارمین و در [[قرآن کریم]] هشتآدمین سوره است. | # در [[ترتیب نزول]]، بیست و چهارمین و در [[قرآن کریم]] هشتآدمین سوره است. | ||
#پس از [[سوره نجم]] و پیش از [[سوره قدر]] و پیش از [[هجرت]] در مکه نازل شد و آیه [[مدنی]] ندارد. | # پس از [[سوره نجم]] و پیش از [[سوره قدر]] و پیش از [[هجرت]] در مکه نازل شد و آیه [[مدنی]] ندارد. | ||
#از سورههای مفصل و از نوع طوال آن و شامل بخشی از یک [[حزب]] [[قرآن]] است. | # از سورههای مفصل و از نوع طوال آن و شامل بخشی از یک [[حزب]] [[قرآن]] است. | ||
#گفتهاند آیه ۱۲ این سوره با [[آیه سیف]] [[نسخ]] شد. | # گفتهاند آیه ۱۲ این سوره با [[آیه سیف]] [[نسخ]] شد. | ||
==مطالب سوره عبس== | == مطالب سوره عبس == | ||
# | # عظمت، [[هدایتگری]]، آموزندگی و سازندگی قرآن؛ | ||
# [[سرزنش]] شدید [[متکبران]] و [[نهی]] از [[رفتار]] تحقیرآمیز؛ | # [[سرزنش]] شدید [[متکبران]] و [[نهی]] از [[رفتار]] تحقیرآمیز؛ | ||
#شکستن [[حس]] [[برتریجویی]] [[انسان]] با توجهدادن به منشأ پیدایی وی؛ | # شکستن [[حس]] [[برتریجویی]] [[انسان]] با توجهدادن به منشأ پیدایی وی؛ | ||
#شمارش برخی از [[نعمتهای خداوند]] برای [[بشر]]؛ | # شمارش برخی از [[نعمتهای خداوند]] برای [[بشر]]؛ | ||
#خبر از وقوع حتمی قیامت و اوضاع هولناک انسان در آن [[روز]]. | # خبر از وقوع حتمی قیامت و اوضاع هولناک انسان در آن [[روز]]. | ||
==دفع یک [[شبهه]]== | == دفع یک [[شبهه]] == | ||
در باره [[شأن نزول]] سوره عبس گفته شده: جمعی از بزرگان [[قریش]] در مکه در حضور [[پیامبر]]{{صل}} جمع بودند که [[نابینایی]] به نام عبدالله ابن امکلثوم وارد شد. با ورود او یک نفر به دلیل [[ناراحتی]] از ورودش چهره در هم کشید و [[عبوس]] شد (گفته شده: آن یک نفر - بنا به [[اختلاف روایات]] - یا [[پیامبر]]{{صل}} بود یا مردی از [[بنیامیه]]) و [[خداوند]] از این [[رفتار]] [[انتقاد]] کرد و متذکر برخی نکات [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] شد. | در باره [[شأن نزول]] سوره عبس گفته شده: جمعی از بزرگان [[قریش]] در مکه در حضور [[پیامبر]] {{صل}} جمع بودند که [[نابینایی]] به نام عبدالله ابن امکلثوم وارد شد. با ورود او یک نفر به دلیل [[ناراحتی]] از ورودش چهره در هم کشید و [[عبوس]] شد (گفته شده: آن یک نفر - بنا به [[اختلاف روایات]] - یا [[پیامبر]] {{صل}} بود یا مردی از [[بنیامیه]]) و [[خداوند]] از این [[رفتار]] [[انتقاد]] کرد و متذکر برخی نکات [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] شد. | ||
[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در پاسخ از کسانی که گفتهاند شخصی که چهره در هم کشید، همانا [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است، میفرماید: [[آیات]] [[سوره]] مورد بحث دلالت روشنی ندارد بر این که مراد از شخص مورد [[عتاب]] رسول خدا{{صل}} است، بلکه صرفاً خبری میدهد و انگشت روی صاحب خبر نمیگذارد، از این بالاتر این که در این آیات شواهدی هست که دلالت دارد شخصی غیر رسول خدا{{صل}} منظور نظر است، چون همه میدانند که صفت [[عبوس]] از [[صفات]]رسول خدا{{صل}} نبوده، و آن جناب حتی با [[کفار]] عبوسی نمیکرده، تا چه رسد به [[مؤمنین]] [[رشد]] یافته، از این گذشته، اشکال [[سید مرتضی]] بر روایاتی که مصداق را رسول خدا{{صل}} دانستهاند، وارد است، که میگوید از [[اخلاق]] رسول خدا{{صل}} نبوده، و در [[طول حیات]] شریفش سابقه نداشته که [[دل]] اغنیاء را به دست آورد و از فقراء روی بگرداند. | [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در پاسخ از کسانی که گفتهاند شخصی که چهره در هم کشید، همانا [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است، میفرماید: [[آیات]] [[سوره]] مورد بحث دلالت روشنی ندارد بر این که مراد از شخص مورد [[عتاب]] رسول خدا {{صل}} است، بلکه صرفاً خبری میدهد و انگشت روی صاحب خبر نمیگذارد، از این بالاتر این که در این آیات شواهدی هست که دلالت دارد شخصی غیر رسول خدا {{صل}} منظور نظر است، چون همه میدانند که صفت [[عبوس]] از [[صفات]]رسول خدا {{صل}} نبوده، و آن جناب حتی با [[کفار]] عبوسی نمیکرده، تا چه رسد به [[مؤمنین]] [[رشد]] یافته، از این گذشته، اشکال [[سید مرتضی]] بر روایاتی که مصداق را رسول خدا {{صل}} دانستهاند، وارد است، که میگوید از [[اخلاق]] رسول خدا {{صل}} نبوده، و در [[طول حیات]] شریفش سابقه نداشته که [[دل]] اغنیاء را به دست آورد و از فقراء روی بگرداند. | ||
با توجه به این که خود [[خدای تعالی]] [[خُلق]] آن جناب را [[عظیم]] شمرده، و قبل از [[نزول]] سوره مورد بحث، در سوره نون که به [[اتفاق]] [[مفسران]]، بعد از سوره {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref> نازل شده، فرموده: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>، چطور [[تصور]] دارد که پیامبر{{صل}} در اول بعثتش خُلقی عظیم داشته باشد، و خدای تعالی به این صفت او را بهطور مطلق بستاید؛ ولی بعد برگردد و بخاطر پارهای [[اعمال]]، خُلق او را [[مذمت]] کند، و چنین [[خلق]] نکوهیدهای را به او نسبت دهد که تو به اغنیاء متمایل هستی که [[مشرک]] و کافرند، و برای به دست آوردن [[دل]] آنان از فقرای [[مؤمنان]] روی میگردانی؟ | با توجه به این که خود [[خدای تعالی]] [[خُلق]] آن جناب را [[عظیم]] شمرده، و قبل از [[نزول]] سوره مورد بحث، در سوره نون که به [[اتفاق]] [[مفسران]]، بعد از سوره {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.</ref> نازل شده، فرموده: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>، چطور [[تصور]] دارد که پیامبر {{صل}} در اول بعثتش خُلقی عظیم داشته باشد، و خدای تعالی به این صفت او را بهطور مطلق بستاید؛ ولی بعد برگردد و بخاطر پارهای [[اعمال]]، خُلق او را [[مذمت]] کند، و چنین [[خلق]] نکوهیدهای را به او نسبت دهد که تو به اغنیاء متمایل هستی که [[مشرک]] و کافرند، و برای به دست آوردن [[دل]] آنان از فقرای [[مؤمنان]] روی میگردانی؟ | ||
افزون بر این، مگر [[خدای تعالی]] در یکی از سورههای مکی یعنی در [[سوره شعراء]] به آن جناب نفرموده بود: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>؛ اتفاقاً این [[آیه]] در [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} است، که در اوائل [[دعوت]] نازل شده. | افزون بر این، مگر [[خدای تعالی]] در یکی از سورههای مکی یعنی در [[سوره شعراء]] به آن جناب نفرموده بود: {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>؛ اتفاقاً این [[آیه]] در [[سیاق آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} است، که در اوائل [[دعوت]] نازل شده. | ||
از این گذشته، مگر به آن جناب نفرموده بود: {{متن قرآن|لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«به چیزی که دستههایی از کافران را بدان بهرهمند کردهایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref> پس چطور ممکن است در [[سوره حجر]] که در اول [[دعوت علنی]] [[اسلام]] نازل شده به آن جناب دستور دهد اعتنایی به زرق و برقزندگی دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل [[مؤمنین]] [[تواضع]] کند، و در همین [[سوره]] و در همین [[سیاق]] او را مامور سازد که از [[مشرکین]] [[اعراض]] کند، و بفرماید: {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.</ref> آن وقت در [[سوره عبس]] خبر دهد که آن جناب بجای [[اعراض از مشرکین]]، از مؤمنین اعراض نموده، و به جای [[تواضع]] در برابر مؤمنین در برابر مشرکین تواضع کرده است!؟ علاوه بر این [[زشتی]] عمل مذکور چیزی است که [[عقل]] به زشتی آن [[حکم]] میکند، و هر عاقلی از آن متنفر است، تا چه رسد به [[خاتم انبیاء]]{{صل}}، و چنین [[قبیح]] [[عقلی]] احتیاج به [[نهی]] لفظی ندارد، چون هر عاقلی تشخیص میدهد که [[دارایی]] و [[ثروت]] به هیچ وجه ملاک [[فضیلت]] نیست، و ت | از این گذشته، مگر به آن جناب نفرموده بود: {{متن قرآن|لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«به چیزی که دستههایی از کافران را بدان بهرهمند کردهایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.</ref> پس چطور ممکن است در [[سوره حجر]] که در اول [[دعوت علنی]] [[اسلام]] نازل شده به آن جناب دستور دهد اعتنایی به زرق و برقزندگی دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل [[مؤمنین]] [[تواضع]] کند، و در همین [[سوره]] و در همین [[سیاق]] او را مامور سازد که از [[مشرکین]] [[اعراض]] کند، و بفرماید: {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.</ref> آن وقت در [[سوره عبس]] خبر دهد که آن جناب بجای [[اعراض از مشرکین]]، از مؤمنین اعراض نموده، و به جای [[تواضع]] در برابر مؤمنین در برابر مشرکین تواضع کرده است!؟ علاوه بر این [[زشتی]] عمل مذکور چیزی است که [[عقل]] به زشتی آن [[حکم]] میکند، و هر عاقلی از آن متنفر است، تا چه رسد به [[خاتم انبیاء]] {{صل}}، و چنین [[قبیح]] [[عقلی]] احتیاج به [[نهی]] لفظی ندارد، چون هر عاقلی تشخیص میدهد که [[دارایی]] و [[ثروت]] به هیچ وجه ملاک [[فضیلت]] نیست، و ت | ||
رجیح دادن جانب یک [[ثروتمند]] بخاطر ثروتش بر جانب [[فقیر]]، و دل او را به دست آوردن، و به این رو ترش کردن [[رفتاری]] [[زشت]] و ناستوده است. | رجیح دادن جانب یک [[ثروتمند]] بخاطر ثروتش بر جانب [[فقیر]]، و دل او را به دست آوردن، و به این رو ترش کردن [[رفتاری]] [[زشت]] و ناستوده است. | ||
خط ۴۰: | خط ۳۵: | ||
با در نظر گرفتن مطالب یاد شده، نادرستی گفتار بعضی از [[مفسران]] روشن میشود که گفتهاند: [[خدای تعالی]] آن جناب را از این [[رفتار]] [[نهی]] نکرده مگر در این مورد، پس این کار [[معصیت]] نبوده مگر بعد از نهی اما قبل از آن، آن جناب میتوانسته چنین رفتاری داشته باشد. | با در نظر گرفتن مطالب یاد شده، نادرستی گفتار بعضی از [[مفسران]] روشن میشود که گفتهاند: [[خدای تعالی]] آن جناب را از این [[رفتار]] [[نهی]] نکرده مگر در این مورد، پس این کار [[معصیت]] نبوده مگر بعد از نهی اما قبل از آن، آن جناب میتوانسته چنین رفتاری داشته باشد. | ||
وجه نادرستی این سخن این است که: در وهله اول، به چه دلیل میگویید [[رسول خدا]]{{صل}} بجز در آن هنگام نهی نشده، نه بعدش و نه قبلش؟ و در وهله دوم، گفته شد این رفتار به [[حکم عقل]] ناستوده است، و صدورش از شخصی [[کریم]] الخلق که خدایش او را به [[خلق عظیم]] ستوده محال است، آن هم با بیانی مطلق و بدون قید وی را ستوده و فرموده: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>، علاوه بر این کلمه [[خلق]] به معنای [[ملکه]] راسخه در [[دل]] است، و کسی که دارای چنین ملکهای است عملی منافی با آن انجام نمیدهد. | وجه نادرستی این سخن این است که: در وهله اول، به چه دلیل میگویید [[رسول خدا]] {{صل}} بجز در آن هنگام نهی نشده، نه بعدش و نه قبلش؟ و در وهله دوم، گفته شد این رفتار به [[حکم عقل]] ناستوده است، و صدورش از شخصی [[کریم]] الخلق که خدایش او را به [[خلق عظیم]] ستوده محال است، آن هم با بیانی مطلق و بدون قید وی را ستوده و فرموده: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>، علاوه بر این کلمه [[خلق]] به معنای [[ملکه]] راسخه در [[دل]] است، و کسی که دارای چنین ملکهای است عملی منافی با آن انجام نمیدهد. | ||
در [[مجمع البیان]]، از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] آورده که فرموده است این [[آیات]] در باره مردی از [[بنی امیه]] نازل شده که در حضور رسول خدا{{صل}} نشسته بود، [[ابن ام مکتوم]] آمد، مرد [[اموی]] وقتی او را دید قیافهاش را در هم کشید، و او را کثیف پنداشته، دامن خود را از او جمع کرد، و چهره خود را [[عبوس]] نموده رویش را از او گردانید، و خدای تعالی داستانش را در این آیات حکایت نموده عملش را [[توبیخ]] نمود<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۲۰، صفحه ۲۰۳و۱۹۹؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۲۶، صفحه ۱۱۹؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز، جلد۱، صفحه ۵۰۱؛ هاشم زاده هریسی، هاشم، شناخت سورههای قرآن، صفحه ۵۰۹؛ زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)، جلد۱، صفحه ۱۹۳؛ جمعی از محققان، علوم القرآن عندالمفسرین، جلد۱، صفحه ۳۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ص:۲۹۹۳.</ref> | در [[مجمع البیان]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] آورده که فرموده است این [[آیات]] در باره مردی از [[بنی امیه]] نازل شده که در حضور رسول خدا {{صل}} نشسته بود، [[ابن ام مکتوم]] آمد، مرد [[اموی]] وقتی او را دید قیافهاش را در هم کشید، و او را کثیف پنداشته، دامن خود را از او جمع کرد، و چهره خود را [[عبوس]] نموده رویش را از او گردانید، و خدای تعالی داستانش را در این آیات حکایت نموده عملش را [[توبیخ]] نمود<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۲۰، صفحه ۲۰۳و۱۹۹؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۲۶، صفحه ۱۱۹؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز، جلد۱، صفحه ۵۰۱؛ هاشم زاده هریسی، هاشم، شناخت سورههای قرآن، صفحه ۵۰۹؛ زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)، جلد۱، صفحه ۱۹۳؛ جمعی از محققان، علوم القرآن عندالمفسرین، جلد۱، صفحه ۳۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ص:۲۹۹۳.</ref> | ||
==اسامی | == اسامی سوره عبس == | ||
دو نام دیگر سوره عبس چنین است: | دو نام دیگر سوره عبس چنین است: | ||
#'''أعمی:''' واژه «أعمی» در [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى}}<ref>«که آن نابینا نزد وی آمد» سوره عبس، آیه ۲.</ref> آمده است. این آیه بیانگر داستان نابینای [[فقیری]] است که در کنار [[ثروتمند]] متکبری نشست و مورد | # '''أعمی:''' واژه «أعمی» در [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى}}<ref>«که آن نابینا نزد وی آمد» سوره عبس، آیه ۲.</ref> آمده است. این آیه بیانگر داستان نابینای [[فقیری]] است که در کنار [[ثروتمند]] متکبری نشست و مورد تحقیر و بیمهری وی قرار گرفت. این [[سوره]] در حمایت از آن نابینا و به خاطر [[درهم]] کوبیدن صفت [[زشت]] [[تکبر]] نازل شد؛ لذا به آن «اعمی» گفتهاند. | ||
#'''سَفَره:''' واژه «سَفَره» جمع «[[سفیر]]» و به معنای فرستادگان است که در آیه {{متن قرآن|بِأَيْدِي سَفَرَةٍ}}<ref>«به دست نویسندگانی» سوره عبس، آیه ۱۵.</ref> به کار رفته و منظور از آن [[فرشتگان]] فرستاده [[خداوند]] است<ref>سخاوی، علی بن محمد، جمال القراء و کمال الاقراء، جلد۱، صفحه ۱۸۴؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ حجتی، محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه ۱۴۸.</ref>.<ref>فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم | # '''سَفَره:''' واژه «سَفَره» جمع «[[سفیر]]» و به معنای فرستادگان است که در آیه {{متن قرآن|بِأَيْدِي سَفَرَةٍ}}<ref>«به دست نویسندگانی» سوره عبس، آیه ۱۵.</ref> به کار رفته و منظور از آن [[فرشتگان]] فرستاده [[خداوند]] است<ref>سخاوی، علی بن محمد، جمال القراء و کمال الاقراء، جلد۱، صفحه ۱۸۴؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ حجتی، محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه ۱۴۸.</ref>.<ref>[[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ص۷۹۵.</ref> | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده: 9030760879.jpg|22px]] [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|'''فرهنگنامه علوم قرآنی''']] | # [[پرونده: 9030760879.jpg|22px]] [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|'''فرهنگنامه علوم قرآنی''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:سورههای قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۰
مقدمه
«عَبَسَ» فعل ماضی است به معنای «چهره در هم کشید». و چون سوره با این واژه شروع شده به آن، نامگذاری شده است.
غرض سوره، عتاب هر کسی است که ثروتمندان را بر ضعفاء و مساکین از مؤمنین مقدم میدارد، اهل دنیا را احترام میکند و اهل آخرت را خوار میشمارد، بعد از این عتاب رشته کلام به اشاره به خواری و بیمقداری انسان در خلقتش و این که در تدبیر امورش سراپا حاجت است و با این حال به نعمت پروردگار و تدبیر عظیم او کفران میکند، کشیده شده است. در این سوره از مراحل خلقت انسان و نعمتهای خدا و حیات در زمین و سپس قیامت و چهرههای خندان و اندوهگین در آخرت سخن به میان آمده است. گفته شده: این سوره بدون هیچ تردیدی در مکه نازل شده است.
ویژگیهای سوره عبس
- دارای ۴۲ آیه به عدد کوفی و حجازی، ۴۱ آیه به عدد بصری، چهل آیه به عدد شامی، ۱۳۳ کلمه و ۵۳۳ حرف است.
- در ترتیب نزول، بیست و چهارمین و در قرآن کریم هشتآدمین سوره است.
- پس از سوره نجم و پیش از سوره قدر و پیش از هجرت در مکه نازل شد و آیه مدنی ندارد.
- از سورههای مفصل و از نوع طوال آن و شامل بخشی از یک حزب قرآن است.
- گفتهاند آیه ۱۲ این سوره با آیه سیف نسخ شد.
مطالب سوره عبس
- عظمت، هدایتگری، آموزندگی و سازندگی قرآن؛
- سرزنش شدید متکبران و نهی از رفتار تحقیرآمیز؛
- شکستن حس برتریجویی انسان با توجهدادن به منشأ پیدایی وی؛
- شمارش برخی از نعمتهای خداوند برای بشر؛
- خبر از وقوع حتمی قیامت و اوضاع هولناک انسان در آن روز.
دفع یک شبهه
در باره شأن نزول سوره عبس گفته شده: جمعی از بزرگان قریش در مکه در حضور پیامبر (ص) جمع بودند که نابینایی به نام عبدالله ابن امکلثوم وارد شد. با ورود او یک نفر به دلیل ناراحتی از ورودش چهره در هم کشید و عبوس شد (گفته شده: آن یک نفر - بنا به اختلاف روایات - یا پیامبر (ص) بود یا مردی از بنیامیه) و خداوند از این رفتار انتقاد کرد و متذکر برخی نکات اخلاقی و تربیتی شد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در پاسخ از کسانی که گفتهاند شخصی که چهره در هم کشید، همانا رسول خدا (ص) بوده است، میفرماید: آیات سوره مورد بحث دلالت روشنی ندارد بر این که مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (ص) است، بلکه صرفاً خبری میدهد و انگشت روی صاحب خبر نمیگذارد، از این بالاتر این که در این آیات شواهدی هست که دلالت دارد شخصی غیر رسول خدا (ص) منظور نظر است، چون همه میدانند که صفت عبوس از صفاترسول خدا (ص) نبوده، و آن جناب حتی با کفار عبوسی نمیکرده، تا چه رسد به مؤمنین رشد یافته، از این گذشته، اشکال سید مرتضی بر روایاتی که مصداق را رسول خدا (ص) دانستهاند، وارد است، که میگوید از اخلاق رسول خدا (ص) نبوده، و در طول حیات شریفش سابقه نداشته که دل اغنیاء را به دست آورد و از فقراء روی بگرداند.
با توجه به این که خود خدای تعالی خُلق آن جناب را عظیم شمرده، و قبل از نزول سوره مورد بحث، در سوره نون که به اتفاق مفسران، بعد از سوره ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ﴾[۱] نازل شده، فرموده: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۲]، چطور تصور دارد که پیامبر (ص) در اول بعثتش خُلقی عظیم داشته باشد، و خدای تعالی به این صفت او را بهطور مطلق بستاید؛ ولی بعد برگردد و بخاطر پارهای اعمال، خُلق او را مذمت کند، و چنین خلق نکوهیدهای را به او نسبت دهد که تو به اغنیاء متمایل هستی که مشرک و کافرند، و برای به دست آوردن دل آنان از فقرای مؤمنان روی میگردانی؟
افزون بر این، مگر خدای تعالی در یکی از سورههای مکی یعنی در سوره شعراء به آن جناب نفرموده بود: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۳]، ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴]؛ اتفاقاً این آیه در سیاق آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾ است، که در اوائل دعوت نازل شده.
از این گذشته، مگر به آن جناب نفرموده بود: ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۵] پس چطور ممکن است در سوره حجر که در اول دعوت علنی اسلام نازل شده به آن جناب دستور دهد اعتنایی به زرق و برقزندگی دنیاداران نکند، و در عوض در مقابل مؤمنین تواضع کند، و در همین سوره و در همین سیاق او را مامور سازد که از مشرکین اعراض کند، و بفرماید: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۶] آن وقت در سوره عبس خبر دهد که آن جناب بجای اعراض از مشرکین، از مؤمنین اعراض نموده، و به جای تواضع در برابر مؤمنین در برابر مشرکین تواضع کرده است!؟ علاوه بر این زشتی عمل مذکور چیزی است که عقل به زشتی آن حکم میکند، و هر عاقلی از آن متنفر است، تا چه رسد به خاتم انبیاء (ص)، و چنین قبیح عقلی احتیاج به نهی لفظی ندارد، چون هر عاقلی تشخیص میدهد که دارایی و ثروت به هیچ وجه ملاک فضیلت نیست، و ت
رجیح دادن جانب یک ثروتمند بخاطر ثروتش بر جانب فقیر، و دل او را به دست آوردن، و به این رو ترش کردن رفتاری زشت و ناستوده است.
با در نظر گرفتن مطالب یاد شده، نادرستی گفتار بعضی از مفسران روشن میشود که گفتهاند: خدای تعالی آن جناب را از این رفتار نهی نکرده مگر در این مورد، پس این کار معصیت نبوده مگر بعد از نهی اما قبل از آن، آن جناب میتوانسته چنین رفتاری داشته باشد.
وجه نادرستی این سخن این است که: در وهله اول، به چه دلیل میگویید رسول خدا (ص) بجز در آن هنگام نهی نشده، نه بعدش و نه قبلش؟ و در وهله دوم، گفته شد این رفتار به حکم عقل ناستوده است، و صدورش از شخصی کریم الخلق که خدایش او را به خلق عظیم ستوده محال است، آن هم با بیانی مطلق و بدون قید وی را ستوده و فرموده: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۷]، علاوه بر این کلمه خلق به معنای ملکه راسخه در دل است، و کسی که دارای چنین ملکهای است عملی منافی با آن انجام نمیدهد.
در مجمع البیان، از امام صادق (ع) روایت آورده که فرموده است این آیات در باره مردی از بنی امیه نازل شده که در حضور رسول خدا (ص) نشسته بود، ابن ام مکتوم آمد، مرد اموی وقتی او را دید قیافهاش را در هم کشید، و او را کثیف پنداشته، دامن خود را از او جمع کرد، و چهره خود را عبوس نموده رویش را از او گردانید، و خدای تعالی داستانش را در این آیات حکایت نموده عملش را توبیخ نمود[۸].[۹]
اسامی سوره عبس
دو نام دیگر سوره عبس چنین است:
- أعمی: واژه «أعمی» در آیه ﴿أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى﴾[۱۰] آمده است. این آیه بیانگر داستان نابینای فقیری است که در کنار ثروتمند متکبری نشست و مورد تحقیر و بیمهری وی قرار گرفت. این سوره در حمایت از آن نابینا و به خاطر درهم کوبیدن صفت زشت تکبر نازل شد؛ لذا به آن «اعمی» گفتهاند.
- سَفَره: واژه «سَفَره» جمع «سفیر» و به معنای فرستادگان است که در آیه ﴿بِأَيْدِي سَفَرَةٍ﴾[۱۱] به کار رفته و منظور از آن فرشتگان فرستاده خداوند است[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.
- ↑ «به چیزی که دستههایی از کافران را بدان بهرهمند کردهایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۲۰، صفحه ۲۰۳و۱۹۹؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۲۶، صفحه ۱۱۹؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز، جلد۱، صفحه ۵۰۱؛ هاشم زاده هریسی، هاشم، شناخت سورههای قرآن، صفحه ۵۰۹؛ زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)، جلد۱، صفحه ۱۹۳؛ جمعی از محققان، علوم القرآن عندالمفسرین، جلد۱، صفحه ۳۱۵.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ص:۲۹۹۳.
- ↑ «که آن نابینا نزد وی آمد» سوره عبس، آیه ۲.
- ↑ «به دست نویسندگانی» سوره عبس، آیه ۱۵.
- ↑ سخاوی، علی بن محمد، جمال القراء و کمال الاقراء، جلد۱، صفحه ۱۸۴؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صفحه ۵۸۹؛ حجتی، محمد باقر، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه ۱۴۸.
- ↑ فرهنگ نامه علوم قرآنی، ص۷۹۵.