دارالذمه در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== {{پانویس}} +==پانویس== {{پانویس}} )) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = دارالذمه | |||
| عنوان مدخل = دارالذمه | |||
| مداخل مرتبط = [[دارالذمه در فقه سیاسی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
به سرزمینی که [[اهل کتاب]] ([[یهودیان]]، [[مسیحیان]] و [[زردشتیان]]) طی قرار داد «[[ذمه]]» با [[دارالاسلام]] در آن [[زندگی]] میکنند، «[[دارالذمة]]» گفته میشود. و به این ترتیب یهودیان و مسیحیان و زردشتیانی که با [[مسلمانان]] [[قرارداد]] «ذمه» منعقد کردهاند، «[[ذمی]]» اطلاق میشوند. | |||
مناطق همپیمان با مسلمانان (دارالذمه) به سه صورت قابل تصور است: | |||
# سرزمینهای ذمینشین پراکنده بدون تمرکز که در قلمروی دارالاسلام قرار گرفته است؛ | |||
# مناطق خاصی از دارالاسلام که محل سکونت ذمیان به طور متمرکز است، به نحوی که ذمیان در آن منطقه دارای [[تشکیلات]] [[دینی]] و [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] بوده و از نوعی سازماندهی و تمرکز برخوردارند، بدانگونه که در جلفای [[اصفهان]] دیده میشود؛ | |||
# کشورهایی که مردمشان پیرو یکی از [[ادیان]] رسمی سهگانه ([[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[زردشتی]]) هستند و با [[دولت اسلامی]] ([[دار الاسلام]] و قرارداد «ذمه» منعقد کردهاند. | |||
==پانویس== | گرچه [[فقها]] دارالذمه را بیشتر در مورد دو مصداق اول مورد بحث قرار دادهاند، ولی دارالذمه از دیدگاه نظری در مورد سوم نیز صادق و قابل بحث است. | ||
بر سه مورد فوق میتوان شکل چهارمی از دارالذمه را افزود و آن عبارت از هر مکان مشخصی است که ذمی در آن سکونت و یا کار میکند؛ زیرا مصونیت در [[مال]] و [[جان]] و عرض و آزادیهای مشروعی که به مقتضای [[قرارداد ذمه]] نصیب ذمیان میشود شامل هر جایی است که محل سکونت و کار ذمی است میشود. به این لحاظ میتوان [[خانهها]] و محل کار ذمیان را نیز مشمول آثار حقوقی و [[سیاسی]] [[دار الذمه]] شمرد. | |||
تداخل دارالذمه با دارالاسلام در فرضهای اول و دوم و چهارم هرگز چنین دارالذمهای را از قلمروی دارالاسلام خارج نمیکند، و در چنین فرضهایی کلیت دارالاسلام محفوظ میماند، و در [[حقیقت]] هر دو عنوان (دارالاسلام و دارالذمه) در چنین مناطقی صادق خواهد بود. | |||
[[وحدت]] جغرافیایی و [[حقوق]] دارالاسلام و دارالذمه به ویژه در مواردی که مناطق ذمینشین از تمرکز و [[تشکل]] برخوردار نیست و مرز مشخصی بین آن مناطق (ذمینشین) و دیگر [[سرزمینهای اسلامی]] وجود ندارد، به طور کامل روشن و غیرقابل تردید است. | |||
ولی در مورد [[دارالذمه]] بنابر فرض دوم (مناطق ذمینشین متمرکز و سازمانیافته) اطلاق [[دارالاسلام]] بر آن قابل مناقشه است، به ویژه در مواردی که چنین مراکزی در داخل دارالاسلام به صورت استان یا ایالت با [[استقلال]] داخلی یا حالت [[خودمختاری]] همراه باشد که در این صورت این مناطق را تنها به لحاظ [[وابستگی]] و پیوستگی که به دارالاسلام دارند، نمیتوان دارالاسلام نامید. | |||
کشورهایی که [[اهل کتاب]] در آن به سر میبرند و دارای [[حاکمیت]] مستقل هستند و با دارالاسلام [[قرارداد]] «[[ذمه]]» منعقد کردهاند، بیشک از قلمروی دارالاسلام خارج هستند؛ زیرا دارالاسلام با هر شاخص و ممیزهای منظور و تعریف بشود بر چنین کشوری صادق نخواهد بود. | |||
عمدهترین شاخصهایی که در تعریف دارالاسلام آمده است، عبارت است از حاکمیت اسلام، حاکمیت [[مسلمانان]]، اجرای [[شعائر]] [[اسلام]]، [[اجرای احکام اسلام]]، [[زندگی]] مسلمانان به صورت [[تابعیت]] اصلی، و [[پیروزی]] مسلمانان. | |||
واضح است که هیچکدام از این شاخصها در مورد دارالذمۀ مستقل صادق نیست، جز شاخص «[[احساس امنیت]] مسلمانان» که در برخی از تعاریف به عنوان علامت تشخیص دارالاسلام آمده بود. ولی تردید نمیتوان داشت که این شاخص به تنهایی نمیتواند دلیل دارالاسلام بودن کشوری تلقی شود، همچنین جائز است با شرط [[مالی]] همراه باشد و یا بدون بار مالی منعقد شود<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۲۵۸ - ۲۵۷ و ۲۵۱ - ۲۵۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱۶.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مفاهیم]] | ||
[[رده: | [[رده:اصطلاحات فقهی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۵
مقدمه
به سرزمینی که اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زردشتیان) طی قرار داد «ذمه» با دارالاسلام در آن زندگی میکنند، «دارالذمة» گفته میشود. و به این ترتیب یهودیان و مسیحیان و زردشتیانی که با مسلمانان قرارداد «ذمه» منعقد کردهاند، «ذمی» اطلاق میشوند.
مناطق همپیمان با مسلمانان (دارالذمه) به سه صورت قابل تصور است:
- سرزمینهای ذمینشین پراکنده بدون تمرکز که در قلمروی دارالاسلام قرار گرفته است؛
- مناطق خاصی از دارالاسلام که محل سکونت ذمیان به طور متمرکز است، به نحوی که ذمیان در آن منطقه دارای تشکیلات دینی و فرهنگی و اجتماعی بوده و از نوعی سازماندهی و تمرکز برخوردارند، بدانگونه که در جلفای اصفهان دیده میشود؛
- کشورهایی که مردمشان پیرو یکی از ادیان رسمی سهگانه (یهود، مسیحیت و زردشتی) هستند و با دولت اسلامی (دار الاسلام و قرارداد «ذمه» منعقد کردهاند.
گرچه فقها دارالذمه را بیشتر در مورد دو مصداق اول مورد بحث قرار دادهاند، ولی دارالذمه از دیدگاه نظری در مورد سوم نیز صادق و قابل بحث است.
بر سه مورد فوق میتوان شکل چهارمی از دارالذمه را افزود و آن عبارت از هر مکان مشخصی است که ذمی در آن سکونت و یا کار میکند؛ زیرا مصونیت در مال و جان و عرض و آزادیهای مشروعی که به مقتضای قرارداد ذمه نصیب ذمیان میشود شامل هر جایی است که محل سکونت و کار ذمی است میشود. به این لحاظ میتوان خانهها و محل کار ذمیان را نیز مشمول آثار حقوقی و سیاسی دار الذمه شمرد.
تداخل دارالذمه با دارالاسلام در فرضهای اول و دوم و چهارم هرگز چنین دارالذمهای را از قلمروی دارالاسلام خارج نمیکند، و در چنین فرضهایی کلیت دارالاسلام محفوظ میماند، و در حقیقت هر دو عنوان (دارالاسلام و دارالذمه) در چنین مناطقی صادق خواهد بود.
وحدت جغرافیایی و حقوق دارالاسلام و دارالذمه به ویژه در مواردی که مناطق ذمینشین از تمرکز و تشکل برخوردار نیست و مرز مشخصی بین آن مناطق (ذمینشین) و دیگر سرزمینهای اسلامی وجود ندارد، به طور کامل روشن و غیرقابل تردید است.
ولی در مورد دارالذمه بنابر فرض دوم (مناطق ذمینشین متمرکز و سازمانیافته) اطلاق دارالاسلام بر آن قابل مناقشه است، به ویژه در مواردی که چنین مراکزی در داخل دارالاسلام به صورت استان یا ایالت با استقلال داخلی یا حالت خودمختاری همراه باشد که در این صورت این مناطق را تنها به لحاظ وابستگی و پیوستگی که به دارالاسلام دارند، نمیتوان دارالاسلام نامید.
کشورهایی که اهل کتاب در آن به سر میبرند و دارای حاکمیت مستقل هستند و با دارالاسلام قرارداد «ذمه» منعقد کردهاند، بیشک از قلمروی دارالاسلام خارج هستند؛ زیرا دارالاسلام با هر شاخص و ممیزهای منظور و تعریف بشود بر چنین کشوری صادق نخواهد بود.
عمدهترین شاخصهایی که در تعریف دارالاسلام آمده است، عبارت است از حاکمیت اسلام، حاکمیت مسلمانان، اجرای شعائر اسلام، اجرای احکام اسلام، زندگی مسلمانان به صورت تابعیت اصلی، و پیروزی مسلمانان.
واضح است که هیچکدام از این شاخصها در مورد دارالذمۀ مستقل صادق نیست، جز شاخص «احساس امنیت مسلمانان» که در برخی از تعاریف به عنوان علامت تشخیص دارالاسلام آمده بود. ولی تردید نمیتوان داشت که این شاخص به تنهایی نمیتواند دلیل دارالاسلام بودن کشوری تلقی شود، همچنین جائز است با شرط مالی همراه باشد و یا بدون بار مالی منعقد شود[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۲۵۸ - ۲۵۷ و ۲۵۱ - ۲۵۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۶.