سفر پیامبر خاتم به شام: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
(←منابع) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[سفر پیامبر خاتم به شام در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = پیامبر خاتم (پرسش) | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
گزارش نخستین [[سفر پیامبر به شام]] و [[ملاقات]] آن [[حضرت]] با [[بحیرای راهب]]، از جمله [[اخبار]] مشکوک و قصهگونهای است که [[دشمنان رسول اکرم]] {{صل}} از آن بهرهبرداری بسیاری کردهاند. | |||
[[معاندان]] قدیم و [[جدید]] [[پیامبر]] {{صل}} که [[رسالت]] آسمانی او را [[انکار]] میکنند، همواره کوشیدهاند تا برای وی [[معلم]] یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که [[رسول خدا]] {{صل}} [[قرآن]] و [[تعالیم]] خویش را از این معلمان آموخته است<ref>غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص۱۸۴.</ref>. | |||
[[ابوطالب]] با کاروان [[قریش]] برای [[تجارت]] به سوی [[شام]] میرفت و چون آماده حرکت شد، [[پیامبر]] {{صل}} با [[اشتیاق]]، خواستار [[همراهی]] با او شد. [[ابوطالب]] گفت: "به [[خدا]] وی را همراه میبرم و هرگز از او جدا نمیشوم". [[ابوطالب]]، [[پیامبر]] {{صل}} را با خود برد تا کاروان به "بصری" [[شام]] رسید و بحیرا [[راهب]] [[نصرانی]]، صومعهای داشت که در آن به سر میبرد. چون کاروان نزدیک صومعه آمد، بحیرا غذای زیادی برای آنها آماده کرد. | |||
وقتی بحیرا [[پیامبر]] {{صل}} را دید، [[مشاهده]] کرد که ابری بر سر [[رسول خدا]] {{صل}}[[سایه]] افکنده است. از [[پیامبر]] {{صل}} سؤالاتی از احوال [[خواب]] و [[بیداری]] وی پرسید و [[حضرت]] به او پاسخ داد و همه را موافق صفاتی یافت که از وی خوانده بود. آنگاه میان دو کتف وی را نگاه کرد و خاتم [[نبوت]] را دید. | |||
بحیرا از [[ابوطالب]] پرسید: "این پسر چه نسبتی با تو دارد؟ [[ابوطالب]] در جوابش فرمود: این، پسر من است. بحیرا پاسخ داد: پدر این پسر، زنده نیست. [[ابوطالب]] گفت: برادرزاده من است و پدرش، در حالی که مادرش باردار بود، در گذشت. بحیرا گفت: راست گفتی! او را به دیار خویش ببر و از [[یهودیان]] بر او بیمناک باش که به [[خدا]]! اگر او را ببینند و آنچه از او میدانم، بدانند، به او آسیب میرسانند که [[سرنوشت]] بزرگی دارد. [[ابوطالب]] او را با شتاب به [[مکه]] بازگرداند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷-۳۸.</ref>. [[نقل]] شده است که [[پیامبر]] {{صل}} ۱۲ سال داشت که به این سفر رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref> | |||
==نخستین [[سفر]] به شام== | |||
رسم [[بازرگانان]] [[قریش]] بر این بود که هر سال برای [[تجارت]] و [[بازرگانی]]، به مرکز بازرگانی آن [[زمان]]، یعنی [[شام]]، رهسپار، میشدند. [[ابو طالب]] نیز تصمیم به انجام این سفر گرفت، ولی به دلیل [[بیم]] و ترسی که از [[دشواری]] سفر و خطرهای عبور از صحرا بر [[جان]] [[پیامبر]] داشت، در [[اندیشه]] همراه بردن آن حضرت نبود، اما از آنجا که [[شاهد]] پافشاری برادرزاده خود بود و میدید هنگام جدایی از عمو، [[اشک]] در چشمان مبارکش حلقه زده، در لحظه سفر تصمیم خود را عوض کرد و این نخستین سفر [[رسول خدا]]{{صل}} به [[همراهی]] عمویش به شام تلقی میشد. پیامبر در این سفر بر وضعیت سفر از طریق صحرا اطلاع حاصل کرد و با راههای حرکت کاروانها آشنا گردید. | |||
در این سفر [[بحیرای راهب]]، با پیامبر دیدار کرد و نشانههای آخرین [[پیامبری]] را که [[حضرت عیسی]]{{ع}} به ظهور وی نوید داده بود، در او [[مشاهده]] کرد؛ زیرا وی به [[تورات]] و [[انجیل]] و دیگر منابعی که بر ظهور وجود [[مقدس]] [[پیامبر خاتم]] مژده داده بود، آشنایی کامل داشت. [[بحیرا]] به عموی وی ابو طالب توصیه کرد آن حضرت را به [[مکه]] بازگرداند و برای [[مراقبت]] از وجود [[مبارک]] وی از سوءقصد [[یهودیان]]،<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۹۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۱، ص۹۱- ۹۴.</ref> [[احتیاط]] لازم را به کار ببرد. بدینترتیب، ابو طالب به اتفاق برادرزاده خود رسول خدا{{صل}} به مکه بازگشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۷۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | |||
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[نام پیامبر خاتم]] ([[نامهای پیامبر خاتم]]) | * [[نام پیامبر خاتم]] ([[نامهای پیامبر خاتم]]) | ||
* [[کنیههای پیامبر خاتم]] | * [[کنیههای پیامبر خاتم]] | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۴۶: | ||
** [[پس از شهادت پیامبر خاتم]] | ** [[پس از شهادت پیامبر خاتم]] | ||
* [[پرسش و پاسخ دوران پیامبر خاتم]] | * [[پرسش و پاسخ دوران پیامبر خاتم]] | ||
{{پایان | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:تاریخ پیامبر خاتم]] | |||
[[رده:پیامبر خاتم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۱
مقدمه
گزارش نخستین سفر پیامبر به شام و ملاقات آن حضرت با بحیرای راهب، از جمله اخبار مشکوک و قصهگونهای است که دشمنان رسول اکرم (ص) از آن بهرهبرداری بسیاری کردهاند.
معاندان قدیم و جدید پیامبر (ص) که رسالت آسمانی او را انکار میکنند، همواره کوشیدهاند تا برای وی معلم یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که رسول خدا (ص) قرآن و تعالیم خویش را از این معلمان آموخته است[۱].
ابوطالب با کاروان قریش برای تجارت به سوی شام میرفت و چون آماده حرکت شد، پیامبر (ص) با اشتیاق، خواستار همراهی با او شد. ابوطالب گفت: "به خدا وی را همراه میبرم و هرگز از او جدا نمیشوم". ابوطالب، پیامبر (ص) را با خود برد تا کاروان به "بصری" شام رسید و بحیرا راهب نصرانی، صومعهای داشت که در آن به سر میبرد. چون کاروان نزدیک صومعه آمد، بحیرا غذای زیادی برای آنها آماده کرد.
وقتی بحیرا پیامبر (ص) را دید، مشاهده کرد که ابری بر سر رسول خدا (ص)سایه افکنده است. از پیامبر (ص) سؤالاتی از احوال خواب و بیداری وی پرسید و حضرت به او پاسخ داد و همه را موافق صفاتی یافت که از وی خوانده بود. آنگاه میان دو کتف وی را نگاه کرد و خاتم نبوت را دید.
بحیرا از ابوطالب پرسید: "این پسر چه نسبتی با تو دارد؟ ابوطالب در جوابش فرمود: این، پسر من است. بحیرا پاسخ داد: پدر این پسر، زنده نیست. ابوطالب گفت: برادرزاده من است و پدرش، در حالی که مادرش باردار بود، در گذشت. بحیرا گفت: راست گفتی! او را به دیار خویش ببر و از یهودیان بر او بیمناک باش که به خدا! اگر او را ببینند و آنچه از او میدانم، بدانند، به او آسیب میرسانند که سرنوشت بزرگی دارد. ابوطالب او را با شتاب به مکه بازگرداند"[۲]. نقل شده است که پیامبر (ص) ۱۲ سال داشت که به این سفر رفت[۳].[۴]
نخستین سفر به شام
رسم بازرگانان قریش بر این بود که هر سال برای تجارت و بازرگانی، به مرکز بازرگانی آن زمان، یعنی شام، رهسپار، میشدند. ابو طالب نیز تصمیم به انجام این سفر گرفت، ولی به دلیل بیم و ترسی که از دشواری سفر و خطرهای عبور از صحرا بر جان پیامبر داشت، در اندیشه همراه بردن آن حضرت نبود، اما از آنجا که شاهد پافشاری برادرزاده خود بود و میدید هنگام جدایی از عمو، اشک در چشمان مبارکش حلقه زده، در لحظه سفر تصمیم خود را عوض کرد و این نخستین سفر رسول خدا(ص) به همراهی عمویش به شام تلقی میشد. پیامبر در این سفر بر وضعیت سفر از طریق صحرا اطلاع حاصل کرد و با راههای حرکت کاروانها آشنا گردید. در این سفر بحیرای راهب، با پیامبر دیدار کرد و نشانههای آخرین پیامبری را که حضرت عیسی(ع) به ظهور وی نوید داده بود، در او مشاهده کرد؛ زیرا وی به تورات و انجیل و دیگر منابعی که بر ظهور وجود مقدس پیامبر خاتم مژده داده بود، آشنایی کامل داشت. بحیرا به عموی وی ابو طالب توصیه کرد آن حضرت را به مکه بازگرداند و برای مراقبت از وجود مبارک وی از سوءقصد یهودیان،[۵] احتیاط لازم را به کار ببرد. بدینترتیب، ابو طالب به اتفاق برادرزاده خود رسول خدا(ص) به مکه بازگشت.[۶]
منابع
جستارهای وابسته
- نام پیامبر خاتم (نامهای پیامبر خاتم)
- کنیههای پیامبر خاتم
- کنیه پیامبر خاتم
- القاب پیامبر خاتم (لقبهای پیامبر خاتم)
- تبار پیامبر خاتم (نسب پیامبر خاتم)
- خاندان پیامبر خاتم
- پدر پیامبر خاتم (عبدالله بن عبدالمطلب)
- مادر پیامبر خاتم (آمنه بنت وهب)
- برادران پیامبر خاتم
- خواهران پیامبر خاتم
- ازدواج پیامبر خاتم
- همسران پیامبر خاتم
- کنیزان پیامبر خاتم
- فرزندان پیامبر خاتم
- همسران فرزندان پیامبر خاتم
- سرگذشت تاریخی پیامبر خاتم (سرگذشت زندگی پیامبر خاتم):
- بیعت با پیامبر خاتم
- جنگهای پیامبر خاتم
- عصر پیامبر خاتم
- شرایط سیاسی و اجتماعی عصر پیامبر خاتم
- شرایط دینی و فرهنگی عصر پیامبر خاتم
- شمایل پیامبر خاتم
- صفات ظاهری پیامبر خاتم (سیمای پیامبر خاتم)
- امامت پیامبر خاتم (ولایت پیامبر خاتم)
- نصب الهی پیامبر خاتم
- صفات پیامبر خاتم (ویژگیهای پیامبر خاتم):
- صفات امامت در پیامبر خاتم
- علم لدنی پیامبر خاتم:
- عصمت پیامبر خاتم:
- افضلیت پیامبر خاتم
- فضایل پیامبر خاتم:
- مناقب پیامبر خاتم:
- معجزات پیامبر خاتم:
- دیدگاههایی درباره شخصیت پیامبر خاتم
- سیره پیامبر خاتم:
- ویژگیهای عملی پیامبر خاتم
- سیره عبادی پیامبر خاتم
- سیره عرفانی پیامبر خاتم
- سیره اخلاقی پیامبر خاتم:
- سیره اعتقادی پیامبر خاتم:
- سیره علمی پیامبر خاتم
- سیره تبلیغی پیامبر خاتم
- سیره تربیتی پیامبر خاتم
- سیره خانوادگی پیامبر خاتم
- سیره اجتماعی پیامبر خاتم
- سیره سیاسی پیامبر خاتم:
- سیره اقتصادی پیامبر خاتم
- سیره قضایی پیامبر خاتم:
- سیره نظامی و جنگی پیامبر خاتم:
- مأموریت پیامبر خاتم
- نقشهای ویژه پیامبر خاتم
- کارگزاران پیامبر خاتم
- صحابه پیامبر خاتم (یاران پیامبر خاتم)
- یاران پیامبر خاتم
- مخالفان یا دشمنان پیامبر خاتم:
- دشمنی با پیامبر خاتم
- وظایف امت نسبت به پیامبر خاتم:
- شناخت شخصیت و جایگاه پیامبر خاتم
- شناخت حقوق پیامبر خاتم
- شناخت سیره و معارف پیامبر خاتم
- ایمان به پیامبر خاتم (کفر به دشمنان پیامبر خاتم)
- پذیرش ولایت پیامبر خاتم (بیزاری از دشمنان او)
- محبت به پیامبر خاتم (بغض به دشمنان او):
- مودت پیامبر خاتم (عداوت با دشمنان او)
- تمسک به پیامبر خاتم
- اعتصام به پیامبر خاتم
- تبعیت از پیامبر خاتم
- اطاعت از پیامبر خاتم
- معیت با پیامبر خاتم
- وفاداری در بیعت با پیامبر خاتم
- اجابت دعوت پیامبر خاتم
- مظلومیت پیامبر خاتم
- پرسش و پاسخ دوران پیامبر خاتم
پانویس
- ↑ غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص۱۸۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷-۳۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، تولد و کودکی پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۹۴؛ الصحیح من سیرة النبی، ج۱، ص۹۱- ۹۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۷۸.