خباب بن الارت در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[خباب بن الارت]]''' است. "'''[[خباب بن الارت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = خباب بن الارت
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[خباب بن الارت در قرآن]] - [[خباب بن الارت در تاریخ اسلامی]][[خباب بن الارت در نهج البلاغه]] - [[خباب بن الارت در حدیث]]</div>
| عنوان مدخل  = خباب بن الارت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[خباب بن الارت در قرآن]] - [[خباب بن الارت در تاریخ اسلامی]] - [[خباب بن الارت در نهج البلاغه]] - [[خباب بن الارت در حدیث]] - [[خباب بن الارت در تراجم و رجال]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
خباب بن ارت از [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]]، به بیان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} اولین [[زن]] از نژاد نبط در سرزمین [[عراق]] است که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد<ref>این عبارت اگرچه در متن نهج البلاغه نیامده، ولی در سایر کتاب‌های روایی آمده است.</ref>.
خباب بن ارت از [[قبیله بنی‌تمیم]]، به بیان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} اولین [[زن]] از نژاد نبط در سرزمین [[عراق]] است که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد<ref>این عبارت اگرچه در متن نهج البلاغه نیامده، ولی در سایر کتاب‌های روایی آمده است.</ref>.


خباب اگر چه [[اهل عراق]] بوده، ولی در [[جاهلیت]] به [[اسارت]] رفت و در [[مکّه]] به‌عنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون [[پیامبر]] {{صل}} در [[مکه]] [[مبعوث]] شد او ششمین نفری بود که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد و در برابر این [[ایمان آوردن]] تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، به‌گونه‌ای که او را بر [[آتش]] و [[آهن گداخته]] کشاندند و آثارش تا پایان [[عمر]] بر پشتش باقی بود! وقتی در [[مدینه]] به او گفته شد که از [[اهل مکه]] چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آن‌ها برای من آتشی می‌افروختند و مرا با پشت بر آن می‌افکندند و چربی و [[آب]] گوشت‌های پشت من، آن [[آتش]] را خاموش می‌کرد.  
خباب اگر چه [[اهل عراق]] بوده، ولی در [[جاهلیت]] به [[اسارت]] رفت و در [[مکّه]] به‌عنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون [[پیامبر]] {{صل}} در [[مکه]] [[مبعوث]] شد او ششمین نفری بود که به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد و در برابر این [[ایمان آوردن]] تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، به‌گونه‌ای که او را بر [[آتش]] و [[آهن گداخته]] کشاندند و آثارش تا پایان [[عمر]] بر پشتش باقی بود! وقتی در [[مدینه]] به او گفته شد که از [[اهل مکه]] چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آن‌ها برای من آتشی می‌افروختند و مرا با پشت بر آن می‌افکندند و چربی و [[آب]] گوشت‌های پشت من، آن [[آتش]] را خاموش می‌کرد.  


[[امام]] در [[نهج البلاغه]] به این دو، یعنی [[اسلام]] او و زجر و شکنجه‌اش اشاره دارد و می‌فرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و [[اجبار]] یا [[طمع]] و تشویقی به جدّ، [[اسلام]] را پذیرفت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref> و در این راه به گرفتاری‌هایی در بدنش مبتلا شد"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>. خباب نه از روی [[ترس]] و خستگی و وادادگی، که از روی [[اطاعت]] و فرمان‌بری به امر [[پیامبر اکرم]] گردن نهاد و همراه [[مقداد]]، [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. این دو [[صحابی]] مدّت‌ها در کنار هم در خانه یکی از [[انصار]]، زندگی می‌کردند. او در [[جنگ بدر]] و سایر [[جنگ‌ها]] در رکاب [[پیامبر اکرم]] شرکت داشت و در سال‌های آخر عمرش به [[کوفه]] آمد و ر [[جنگ‌های امام علی]] {{ع}} نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار [[امام علی]] {{ع}} به‌دلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب [[علی]] {{ع}} در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در [[کوفه]] دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از [[کوفه]] او را [[دفن]] کنند. [[امام]] در برگشت از [[صفین]] بر سر مزار او حاضر شد و در [[مدح]] او فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند خبّاب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد، هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] [[قناعت]] می‌کرد، از [[خداوند]] [[خشنود]] بود و زندگی او با [[جهاد]] [در [[راه خدا]]] گذشت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۲۲.</ref>.
[[امام]] در [[نهج البلاغه]] به این دو، یعنی [[اسلام]] او و زجر و شکنجه‌اش اشاره دارد و می‌فرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و [[اجبار]] یا [[طمع]] و تشویقی به جدّ، [[اسلام]] را پذیرفت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱</ref> و در این راه به گرفتاری‌هایی در بدنش مبتلا شد"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>. خباب نه از روی [[ترس]] و خستگی و وادادگی، که از روی [[اطاعت]] و فرمان‌بری به امر [[پیامبر اکرم]] گردن نهاد و همراه [[مقداد]]، [[صحابی]] بزرگ [[پیامبر]]، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. این دو [[صحابی]] مدّت‌ها در کنار هم در خانه یکی از [[انصار]]، زندگی می‌کردند. او در [[جنگ بدر]] و سایر [[جنگ‌ها]] در رکاب [[پیامبر اکرم]] شرکت داشت و در سال‌های آخر عمرش به [[کوفه]] آمد و ر [[جنگ‌های امام علی]] {{ع}} نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار [[امام علی]] {{ع}} به‌دلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب [[علی]] {{ع}} در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در [[کوفه]] دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از [[کوفه]] او را [[دفن]] کنند. [[امام]] در برگشت از [[صفین]] بر سر مزار او حاضر شد و در [[مدح]] او فرمود: [[خدا]] [[رحمت]] کند خبّاب را که از صمیم [[دل]] [[اسلام]] آورد، هجرتش از روی [[اطاعت]] بود، به‌قدر [[حاجت]] [[قناعت]] می‌کرد، از [[خداوند]] [[خشنود]] بود و زندگی او با [[جهاد]] [در [[راه خدا]]] گذشت<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۱.</ref>»<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۳۲۲.</ref>.
 
== پرسش‌های وابسته ==
 
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:خباب بن الارت]]
 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب امام علی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۱

مقدمه

خباب بن ارت از قبیله بنی‌تمیم، به بیان امیرالمؤمنین (ع) اولین زن از نژاد نبط در سرزمین عراق است که به پیامبر ایمان آورد[۱].

خباب اگر چه اهل عراق بوده، ولی در جاهلیت به اسارت رفت و در مکّه به‌عنوان برده به فروش رسید و در نزد آهنگری به شاگردی مشغول شد. چون پیامبر (ص) در مکه مبعوث شد او ششمین نفری بود که به پیامبر ایمان آورد و در برابر این ایمان آوردن تاوانی بسیار سنگین پرداخت کرد، به‌گونه‌ای که او را بر آتش و آهن گداخته کشاندند و آثارش تا پایان عمر بر پشتش باقی بود! وقتی در مدینه به او گفته شد که از اهل مکه چه کشیدی؟ گفت: پشت مرا نگاه کنید! آن‌ها برای من آتشی می‌افروختند و مرا با پشت بر آن می‌افکندند و چربی و آب گوشت‌های پشت من، آن آتش را خاموش می‌کرد.

امام در نهج البلاغه به این دو، یعنی اسلام او و زجر و شکنجه‌اش اشاره دارد و می‌فرماید: "او از روی میل و رغبت، بدون هیچ اکراه و اجبار یا طمع و تشویقی به جدّ، اسلام را پذیرفت[۲] و در این راه به گرفتاری‌هایی در بدنش مبتلا شد"[۳]. خباب نه از روی ترس و خستگی و وادادگی، که از روی اطاعت و فرمان‌بری به امر پیامبر اکرم گردن نهاد و همراه مقداد، صحابی بزرگ پیامبر، به مدینه هجرت کرد. این دو صحابی مدّت‌ها در کنار هم در خانه یکی از انصار، زندگی می‌کردند. او در جنگ بدر و سایر جنگ‌ها در رکاب پیامبر اکرم شرکت داشت و در سال‌های آخر عمرش به کوفه آمد و ر جنگ‌های امام علی (ع) نیز شرکت کرد. او در آخرین پیکار امام علی (ع) به‌دلیل بیماری شرکت نداشت و در غیاب علی (ع) در سن ۷۳ سالگی در سال ۳۷ ق در کوفه دار فانی را وداع گفت و وصیّت کرد که خارج از کوفه او را دفن کنند. امام در برگشت از صفین بر سر مزار او حاضر شد و در مدح او فرمود: خدا رحمت کند خبّاب را که از صمیم دل اسلام آورد، هجرتش از روی اطاعت بود، به‌قدر حاجت قناعت می‌کرد، از خداوند خشنود بود و زندگی او با جهاد [در راه خدا] گذشت[۴]»[۵].

منابع

پانویس

  1. این عبارت اگرچه در متن نهج البلاغه نیامده، ولی در سایر کتاب‌های روایی آمده است.
  2. نهج البلاغه، حکمت ۴۱
  3. نهج البلاغه، حکمت ۴۱.
  4. نهج البلاغه، حکمت ۴۱.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۲۲.