زید بن وهب جهنی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = زید بن وهب جهنی | |||
| عنوان مدخل = [[زید بن وهب جهنی]] | |||
| مداخل مرتبط = [[زید بن وهب جهنی در علوم قرآنی]] - [[زید بن وهب جهنی در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
رجالشناسان [[اهل تسنن]] [[ابو سلیمان زید بن وهب جهنی کوفی]] را [[کوفی]] دانسته و گفتهاند به سوی [[رسول خدا]]{{صل}} کوچ کرد و در بین راه بود که آن [[حضرت]] [[رحلت]] کرد؛ ازاینرو، محضر آن حضرت را [[درک]] نکرد. از [[عمر]]، [[عثمان]]، | رجالشناسان [[اهل تسنن]] [[ابو سلیمان زید بن وهب جهنی کوفی]] را [[کوفی]] دانسته و گفتهاند به سوی [[رسول خدا]] {{صل}} کوچ کرد و در بین راه بود که آن [[حضرت]] [[رحلت]] کرد؛ ازاینرو، محضر آن حضرت را [[درک]] نکرد. از [[عمر]]، [[عثمان]]، [[امام علی]] {{ع}}، [[ابو ذر]]، [[ابن مسعود]]، [[حذیفه]] و غیر آنان [[روایت]] کرده و [[قرآن]] را از ابن مسعود آموخته است<ref>ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۹۶، رقم ۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.</ref>. | ||
[[ابن حجر]] از [[ابو بکر بن منجویه]] نقل کرده که وی در سال ۹۳ از [[دنیا]] رفته<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.</ref>، ولی [[ذهبی]] [[وفات]] او را سال ۸۳ بیان کرده است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۶، رقم ۷۸.</ref>. | [[ابن حجر]] از [[ابو بکر بن منجویه]] نقل کرده که وی در سال ۹۳ از [[دنیا]] رفته<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.</ref>، ولی [[ذهبی]] [[وفات]] او را سال ۸۳ بیان کرده است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۶، رقم ۷۸.</ref>. | ||
[[وثاقت]]: وثاقت وی نزد اهل تسنن مسلّم است؛ زیرا ابن حجر او را از [[راویان]] [[صحاح سته]] معرفی و از جمعی از رجالشناسان اهل تسنن مانند [[ابن معین]]، [[ابن سعد]]، [[ابن خراش]] و عجلی [[ثقه]] بودن او را نقل کرده است<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.</ref>؛ اما رجالشناسان [[شیعه]] درباره وثابت وی نفیا و اثباتا چیزی نگفتهاند<ref>ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.</ref>. | [[وثاقت]]: وثاقت وی نزد اهل تسنن مسلّم است؛ زیرا ابن حجر او را از [[راویان]] [[صحاح سته]] معرفی و از جمعی از رجالشناسان اهل تسنن مانند [[ابن معین]]، [[ابن سعد]]، [[ابن خراش]] و عجلی [[ثقه]] بودن او را نقل کرده است<ref>ر. ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.</ref>؛ اما رجالشناسان [[شیعه]] درباره وثابت وی نفیا و اثباتا چیزی نگفتهاند<ref>ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.</ref>. | ||
[[مذهب]]: [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام علی]]{{ع}} به شمار آورده<ref>رجال الطوسی، ص۴۲، رقم ۶.</ref> و کتابی برای او ذکر کرده که در آن خطبههایی از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} که در جمعهها و عیدها بر روی [[منبر]] بیان فرمودهاند، گردآوری کرده است<ref>ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.</ref>. | [[مذهب]]: [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} به شمار آورده<ref>رجال الطوسی، ص۴۲، رقم ۶.</ref> و کتابی برای او ذکر کرده که در آن خطبههایی از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} که در جمعهها و عیدها بر روی [[منبر]] بیان فرمودهاند، گردآوری کرده است<ref>ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.</ref>. | ||
[[برقی]] نیز او را در زمرۀ [[اصحاب امیر المؤمنین]]{{ع}} میداند<ref>طوسی، الفهرست، ص۷۲.</ref> و [[صدوق]] [[اعتراض]] او را بر ابو بکر در تصاحب [[خلافت]] روایت کرده است<ref>ر.ک: صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۵ (ابواب الاثنی عشر، ح۴).</ref>. از ابن سعد نقل شده که از حضور او با [[امام علی]]{{ع}} در جنگهای [[زمان]] آن حضرت خبر داده است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۹۶، رقم ۷۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref> | [[برقی]] نیز او را در زمرۀ [[اصحاب امیر المؤمنین]] {{ع}} میداند<ref>طوسی، الفهرست، ص۷۲.</ref> و [[صدوق]] [[اعتراض]] او را بر ابو بکر در تصاحب [[خلافت]] روایت کرده است<ref>ر. ک: صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۵ (ابواب الاثنی عشر، ح۴).</ref>. از ابن سعد نقل شده که از حضور او با [[امام علی]] {{ع}} در جنگهای [[زمان]] آن حضرت خبر داده است<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۹۶، رقم ۷۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref> | ||
== دلیل [[مفسر]] بودن == | == دلیل [[مفسر]] بودن == | ||
در طبقات المفسرین [[سیوطی]] و داوودی نام وی نیامده و هرچند دارای کتاب بوده، ولی کتاب [[تفسیری]] برای وی ذکر نشده است و رجالشناسان نیز عنوان [[مفسر]] را در موردش به کار نبردهاند؛ اما آقای [[معرفت]] بدون ذکر [[شاهد]] و دلیل او را از [[مفسران]] [[تابعی]] به شمار آورده است<ref>ر.ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. دلیلی بر مفسر بودن وی به نظر نمیرسد، مگر [[روایات تفسیری]] نقل شده از او در [[تفاسیر شیعه]] و [[سنّی]] که آنهم معلوم نیست به مقداری باشد که بتوان براساس آن او را از مفسران دانست <ref>بر اساس برنامه رایانهای معجم فقهی، در کل تفاسیر شیعه و سنی ۵۹ مورد نقل شده است که معلوم است بخشی از آن تکراری و بخشی غیرمربوط به تفسیر میباشد از تفسیر تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی هیچ مورد ذکری گزارش نشده و از تفسیر جامع البیان طبری فقط ۹ مورد گزارش شده است.</ref>. | در طبقات المفسرین [[سیوطی]] و داوودی نام وی نیامده و هرچند دارای کتاب بوده، ولی کتاب [[تفسیری]] برای وی ذکر نشده است و رجالشناسان نیز عنوان [[مفسر]] را در موردش به کار نبردهاند؛ اما آقای [[معرفت]] بدون ذکر [[شاهد]] و دلیل او را از [[مفسران]] [[تابعی]] به شمار آورده است<ref>ر. ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. دلیلی بر مفسر بودن وی به نظر نمیرسد، مگر [[روایات تفسیری]] نقل شده از او در [[تفاسیر شیعه]] و [[سنّی]] که آنهم معلوم نیست به مقداری باشد که بتوان براساس آن او را از مفسران دانست <ref>بر اساس برنامه رایانهای معجم فقهی، در کل تفاسیر شیعه و سنی ۵۹ مورد نقل شده است که معلوم است بخشی از آن تکراری و بخشی غیرمربوط به تفسیر میباشد از تفسیر تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی هیچ مورد ذکری گزارش نشده و از تفسیر جامع البیان طبری فقط ۹ مورد گزارش شده است.</ref>. | ||
به آرای تفسیری از وی دست نیافتهام اما برخی از روایات تفسیری نقل شده از او چنین است: | به آرای تفسیری از وی دست نیافتهام اما برخی از روایات تفسیری نقل شده از او چنین است: | ||
از [[حذیفه]] [[روایت]] کرده که گفته است: «[[خدای متعال]] هیچ آیهای را که در آن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} وجود دارد، نازل نکرده، مگر علی{{ع}} [[امیر]] و [[شریف]] آن است»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۳۳.</ref>. | از [[حذیفه]] [[روایت]] کرده که گفته است: «[[خدای متعال]] هیچ آیهای را که در آن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} وجود دارد، نازل نکرده، مگر علی {{ع}} [[امیر]] و [[شریف]] آن است»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۳۳.</ref>. | ||
[[طبری]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> از [[زید بن وهب]] نقل کرده که من در نزد حذیفه بودم، این [[آیه]] را قرائت کردم؛ گفت: با [[اهل]] این آیه هنوز [[جنگ]] نشده است به این آیه تاکنون عمل نشده است»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۳۰، ح۱۶۵۴۲، حدیثهای ۱۶۵۴۱ و ۱۶۵۴۳ نیز نظیر آن است.</ref>. | [[طبری]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> از [[زید بن وهب]] نقل کرده که من در نزد حذیفه بودم، این [[آیه]] را قرائت کردم؛ گفت: با [[اهل]] این آیه هنوز [[جنگ]] نشده است به این آیه تاکنون عمل نشده است»<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۳۰، ح۱۶۵۴۲، حدیثهای ۱۶۵۴۱ و ۱۶۵۴۳ نیز نظیر آن است.</ref>. | ||
از وی نقل شده که در عبور از [[ربذه]] [[ابوذر]] را [[ملاقات]] کردم. به وی گفتم: چه چیزی سبب شد که در این بلاد [[منزل]] بگیری | از وی نقل شده که در عبور از [[ربذه]] [[ابوذر]] را [[ملاقات]] کردم. به وی گفتم: چه چیزی سبب شد که در این بلاد [[منزل]] بگیری به اینجا [[تبعید]] شوی گفت: در [[شام]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را میانبارند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>را قرائت کردم. [[معاویه]] گفت: این آیه درباره ما نیست، درباره [[اهل کتاب]] است. گفتم: این آیه هم درباره ما و هم درباره آنان است»....<ref>طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۶۱-۳۶۲، ح۱۶۶۸۶، ۱۶۶۸۷ و ۱۶۶۸۹.</ref>. | ||
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ}}<ref>«و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید میگویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.</ref> از [[سلمان]] [[روایت]] کرده که درباره این آیه گفت: «آنان هنوز نیامدهاند | در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ}}<ref>«و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید میگویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.</ref> از [[سلمان]] [[روایت]] کرده که درباره این آیه گفت: «آنان هنوز نیامدهاند چنین افرادی هنوز به وجود نیامدهاند»<ref>طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۵۹، ح۳۳۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۱۶۳-۱۶۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:زید بن وهب جهنی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳
مقدمه
رجالشناسان اهل تسنن ابو سلیمان زید بن وهب جهنی کوفی را کوفی دانسته و گفتهاند به سوی رسول خدا (ص) کوچ کرد و در بین راه بود که آن حضرت رحلت کرد؛ ازاینرو، محضر آن حضرت را درک نکرد. از عمر، عثمان، امام علی (ع)، ابو ذر، ابن مسعود، حذیفه و غیر آنان روایت کرده و قرآن را از ابن مسعود آموخته است[۱].
ابن حجر از ابو بکر بن منجویه نقل کرده که وی در سال ۹۳ از دنیا رفته[۲]، ولی ذهبی وفات او را سال ۸۳ بیان کرده است[۳].
وثاقت: وثاقت وی نزد اهل تسنن مسلّم است؛ زیرا ابن حجر او را از راویان صحاح سته معرفی و از جمعی از رجالشناسان اهل تسنن مانند ابن معین، ابن سعد، ابن خراش و عجلی ثقه بودن او را نقل کرده است[۴]؛ اما رجالشناسان شیعه درباره وثابت وی نفیا و اثباتا چیزی نگفتهاند[۵].
مذهب: شیخ طوسی او را از اصحاب امام علی (ع) به شمار آورده[۶] و کتابی برای او ذکر کرده که در آن خطبههایی از امیر المؤمنین (ع) که در جمعهها و عیدها بر روی منبر بیان فرمودهاند، گردآوری کرده است[۷].
برقی نیز او را در زمرۀ اصحاب امیر المؤمنین (ع) میداند[۸] و صدوق اعتراض او را بر ابو بکر در تصاحب خلافت روایت کرده است[۹]. از ابن سعد نقل شده که از حضور او با امام علی (ع) در جنگهای زمان آن حضرت خبر داده است[۱۰].[۱۱]
دلیل مفسر بودن
در طبقات المفسرین سیوطی و داوودی نام وی نیامده و هرچند دارای کتاب بوده، ولی کتاب تفسیری برای وی ذکر نشده است و رجالشناسان نیز عنوان مفسر را در موردش به کار نبردهاند؛ اما آقای معرفت بدون ذکر شاهد و دلیل او را از مفسران تابعی به شمار آورده است[۱۲]. دلیلی بر مفسر بودن وی به نظر نمیرسد، مگر روایات تفسیری نقل شده از او در تفاسیر شیعه و سنّی که آنهم معلوم نیست به مقداری باشد که بتوان براساس آن او را از مفسران دانست [۱۳].
به آرای تفسیری از وی دست نیافتهام اما برخی از روایات تفسیری نقل شده از او چنین است: از حذیفه روایت کرده که گفته است: «خدای متعال هیچ آیهای را که در آن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ وجود دارد، نازل نکرده، مگر علی (ع) امیر و شریف آن است»[۱۴].
طبری در تفسیر ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۱۵] از زید بن وهب نقل کرده که من در نزد حذیفه بودم، این آیه را قرائت کردم؛ گفت: با اهل این آیه هنوز جنگ نشده است به این آیه تاکنون عمل نشده است»[۱۶].
از وی نقل شده که در عبور از ربذه ابوذر را ملاقات کردم. به وی گفتم: چه چیزی سبب شد که در این بلاد منزل بگیری به اینجا تبعید شوی گفت: در شام آیه ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾[۱۷]را قرائت کردم. معاویه گفت: این آیه درباره ما نیست، درباره اهل کتاب است. گفتم: این آیه هم درباره ما و هم درباره آنان است»....[۱۸].
در تفسیر ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ﴾[۱۹] از سلمان روایت کرده که درباره این آیه گفت: «آنان هنوز نیامدهاند چنین افرادی هنوز به وجود نیامدهاند»[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۹۶، رقم ۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۶، رقم ۷۸.
- ↑ ر. ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۶۸، رقم ۷۸۱.
- ↑ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۲، رقم ۶.
- ↑ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۷، ص۳۶۰، رقم ۴۸۸۸.
- ↑ طوسی، الفهرست، ص۷۲.
- ↑ ر. ک: صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۵ (ابواب الاثنی عشر، ح۴).
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۹۶، رقم ۷۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ ر. ک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ بر اساس برنامه رایانهای معجم فقهی، در کل تفاسیر شیعه و سنی ۵۹ مورد نقل شده است که معلوم است بخشی از آن تکراری و بخشی غیرمربوط به تفسیر میباشد از تفسیر تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان طبرسی هیچ مورد ذکری گزارش نشده و از تفسیر جامع البیان طبری فقط ۹ مورد گزارش شده است.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۳۳.
- ↑ «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۳۰، ح۱۶۵۴۲، حدیثهای ۱۶۵۴۱ و ۱۶۵۴۳ نیز نظیر آن است.
- ↑ «و آنان را که زر و سیم را میانبارند» سوره توبه، آیه ۳۴.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۶، ص۳۶۱-۳۶۲، ح۱۶۶۸۶، ۱۶۶۸۷ و ۱۶۶۸۹.
- ↑ «و چون به ایشان گفته شود در زمین تباهی نورزید میگویند جز این نیست که ما مصلحیم» سوره بقره، آیه ۱۱.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۵۹، ح۳۳۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۶۳-۱۶۴.