|
|
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| [[تفسیری]] با این عنوان در یک مجلد چاپ شده و در دسترس است<ref>این تفسیر بارها چاپ شده است. نسخه مورد استفاده ما در این نوشتار نسخهای است که مدرسة الامام - المهدی{{ع}} در قم در سال ۱۴۰۹ ه. ق چاپ و منتشر کرده است. آقا بزرگ تهرانی خبر داده است که این تفسیر نخست در سال ۱۲۶۸ در تهران به چاپ رسیده و بار دوم در سال ۱۳۱۳ و بار سوم در سال ۱۳۱۵ در حاشیه تفسیر قمی چاپ آن تکرار شده است (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۸۵، رقم ۱۲۹۵). در سال ۱۴۲۱ ه. ق نیز با تحقیق سید علی عاشور و با عنوان تفسیر الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری{{ع}} در بیروت به همت دار احیاء التراث العربی تجدید چاپ شده است.</ref> و بر مقدمهای در [[فضیلت]] [[قرآن]] و [[دانش]] [[قرآنی]] و [[تفسیر]] [[سوره حمد]] و ۱۴۸ [[آیه]] از [[سورۀ بقره]]<ref>آیه ۱-۱۱۴، آیۀ ۱۵۸-۱۷۹، آیۀ ۱۹۸-۲۱۰ و آیۀ ۲۸۲</ref> مشتمل است. در آغاز با سندی به صورت ذیل<ref>{{عربی|قال محمد بن علی بن محمد بن جعفر بن دقّاق حدثنی الشیخان الفقیهان ابو الحسن محمد بن احمد بن علی بن الحسن بن شاذان و ابو محمد جعفر بن احمد علی القمّی - رحمة الله علیه - قالا: حدّثنا الشیخ الفقیه ابو جعفر محمد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی - رحمة الله علیه - قال: اخبرنا ابو الحسین محمد بن القاسم المفسّر الاسترآبادی الخطیب، قال: حدّثنی ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابو الحسن علی بن محمد بن سیّار}} و در بعضی نسخهها قبل از ابو جعفر بن محمد بن علی بن الحسین به این صورت است: {{عربی|قال الشیخ ابو الفضل شاذان بن جبرئیل بن اسماعیل القمی - ادام الله تأییده - حدثنا السید محمد بن شراهتک (سراهنک) الحسینی الجرجانی عن السید ابی جعفر مهدی بن الحارث الحسینی المرعشی عن الشیخ الصدوق ابی عبد الله جعفر بن محمد الدوریستی عن ابیه عن الشیخ الفقیه ابی جعفر محمد بن علی}} ر.ک: العسکری، الامام الحسن بن علی{{ع}}، التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری{{ع}}، تحقیق و نشر مدرسة الامام المهدی، قم المقدسة، سنه ۱۴۰۹، ص۷-۹.</ref>، ضمن بیان حکایتی از دو [[شیعه]] به نام «ابو یعقوب»، [[یوسف بن محمد بن زیاد]] و «ابو الحسن»، [[علی بن محمد بن سیار]] نقل شده که «روزی [[امام حسن عسکری]]{{ع}} [[وعده]] دادند که [[تفسیری]] از [[قرآن]] را مشتمل بر بعضی از [[اخبار]] [[آل محمد]]{{عم}} برای ما بیان فرمایند. ما خوشحال شدیم و گفتیم: پس در این صورت به همۀ [[علوم]] و [[معانی قرآن]] راه مییابیم؟ فرمود: نه، آنچه میخواهم به شما بیاموزم، [[امام صادق]]{{ع}} نیز به یکی از اصحابش آموخت. آن شخص خوشحال شد و از امام صادق پرسید: یابن [[رسول الله]]، آیا همۀ [[علم قرآن]] را فراگرفتهام؟ فرمود: [[خیر]] فراوانی بهدست آوردهای و [[فضیلت]] گستردهای به تو دادهاند، ولی آنچه فرا گرفتهای مقدار کمی از [[دانش]] قرآن است. [[خدای عزّ و جلّ]] میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا}}<ref>«بگو: اگر برای (نوشتن) کلمات پروردگارم دریا مرکّب میبود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد آن دریا پایان مییافت هر چند دریایی همچند آن را نیز به کمک میآوردیم» سوره کهف، آیه ۱۰۹.</ref>. | | ==درباره کتاب== |
| | [[امام حسن عسکری]]، [[فرزند]] [[امام علی النقی]] در [[روز]] هشتم [[ربیع الثانی]] یا ۲۴ [[ربیع الاول]] سال ۲۳۲ق در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد و در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ق با [[توطئه]] [[معتمد]] [[خلیفه عباسی]] در [[شهر]] سامرای [[عراق]] در سن ۲۸ سالگی به [[شهادت]] رسید. آن [[حضرت]] چون در محله [[عسکر]] در شهر [[سامرا]] [[زندگی]] میکرد و در محاصره [[سپاه]] [[عباسی]] بود به «[[عسکری]]» [[لقب]] یافت و برنامه و مواضع او، به عنوان [[مرجع]] [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] قلمداد گردید. |
|
| |
|
| هنگامی که موعد فرا رسید، فرمود: هرروز قسمتی از آن را برای شما تعیین میکنم تا بنویسید؛ پس ملازم من باشید و مرتب حاضر شوید تا [[خدای متعال]] بهرۀ شما را از [[سعادت]] بسیار سازد. اولین چیزیکه بر ما [[املا]] کرد، احادیثی دربارۀ فضیلت قرآن و [[اهل]] آن بود. بعد از آن [[تفسیر]] را بر ما املا فرمود و در مدت اقامت ما در نزد آن [[حضرت]] که هفت سال بود، آن را نگاشتیم و هرروز به مقداری که نشاط داشتیم، جزئی از آن را مینوشتیم»<ref>ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری{{عم}}، ص۹-۱۳.</ref>.
| | [[متوکل عباسی]] آن حضرت را به [[زندان]] انداخت؛ زیرا [[عباسیان]] از [[نفوذ]] علمی و [[معنوی]] [[امام]]{{ع}} سخت در [[هراس]] بودند و به همین جهت با شدت تمام، او را تحت کنترل خود در آوردند تا از پیروانش دور بماند. کِندی [[فیلسوف]] عراقی در [[زمان]] آن حضرت، تناقضاتی درباره [[قرآن]] به [[گمان]] خویش به صورت [[کتابی]] مستقل تدوین کرد، [[امام عسکری]] به وسیله بعضی از [[منسوبان]] حوزه علمی او، تماس برقرار کرد و [[کوشش]] او را با [[شکست]] مواجه ساخت و بر او ثابت نمود که [[اشتباه]] کرده است، کِندی پس از آنکه [[استدلال]] [[استوار]] امام را دریافت نمود، [[توبه]] کرد و اوراق خود را سوزانید<ref>مناقب، ج۳، ص۵۲۶.</ref>. |
|
| |
|
| از این خبر بهدست میآید که این [[تفسیر]] به املای [[امام حسن عسکری]]{{ع}} و [[نوشتن]] آن به دست ابو یعقوب و ابو الحسن و به [[فرمان]] خود [[امام]] بوده و در مدت هفت سال - هرروز به مقداری که نشاط داشتهاند - نوشتن آن ادامه داشته است؛ بنابراین، میتوان گفت آن تفسیر بیش از مقدار موجود بوده است؛ زیرا مقدار موجود در حدی نیست که نوشتن آن هفت سال مداوم طول بکشد، ولی بههرحال این خبر دلالت دارد که این تفسیر موجود درسهای تفسیر [[امام عسکری]]{{ع}} برای دو نفر از شیعیانش بوده است و در نتیجه، این تفسیر بخشی از [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] میباشد.
| | امام عسکری{{ع}} بیانات قابل توجهی در باب [[خلق]] قرآن برای [[ابوهاشم جعفری]] ایراد فرمود. [[دولت عباسی]] در برابر [[یاران امام]] بهگونه بیرحمانه [[شدت عمل]] نشان میداد تا [[خط مشی]] او را با ناکامی مواجه سازند. از امام عسکری{{ع}} [[روایات]] گوناگون و [[پندآموزی]] در موضوعات گوناگون نقل شده است که مجموعه آنها را در کتاب «[[مسند]] امام حسن عسکری» تألیف [[عزیز الله عطاردی]] میتوان مطالعه و مورد بررسی قرار داد. |
|
| |
|
| کتابشناس معروف [[شیعه]] - [[آقا بزرگ تهرانی]] - نیز از این تفسیر با عناوین تفسیر الامام العسکری و تفسیر العسکری یاد کرده و در توصیف آن فرموده است: آن را امام [[ابو محمد حسن بن علی عسکری]] متولد ۲۳۲ بهپا دارندۀ امر [[امامت]] در سال ۲۵۴ و متوفای ۱۲۶۰ [[املا]] کرده است<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۷، ذیل رقم ۱۲۲۳ و ص۱۲۸۵، رقم ۱۲۹۵.</ref>.
| | در خصوص [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری]]{{ع}}، [[محدثان]]، [[مفسران]]، [[فقیهان]] و [[عالمان]] [[علم رجال]] از [[قرن چهارم]] تاکنون در اعتبار این [[تفسیر]] [[اختلاف]] نظر دارند، گروهی آن را از آن حضرت دانستهاند و دسته دیگر آن را ساخته و پرداخته دیگران دانستهاند. گروهی نیز گفتهاند: هر چند اِسناد این [[تفسیر]] به [[امام]]{{ع}} [[ضعیف]] است، ولی بعضی از منقولات آن صحیح است و با قرائن خارجی دیگری، میتوان آنها را در ردیف [[احادیث]] قابل قبول به شمار آورد. |
|
| |
|
| البته [[دانشمندان]] در اعتبار این تفسیر و استناد آن به امام حسن عسکری{{ع}} [[اختلاف]] دارند؛ جمعی آن را ساختگی و نسبت داده شده به امام میدانند و عدهای بر آن [[اعتماد]] کرده و استناد آن را به امام تقویت میکنند.
| | از جمله کسانی که این تفسیر را جعلی دانستهاند: [[ابن غضائری]] صاحب کتاب «[[الضعفاء]]»، [[علامه حلی]] صاحب «[[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال]]»، [[تفرشی]] صاحب «[[نقد الرجال (کتاب)|نقد الرجال]]»، [[محقق داماد]] صاحب «[[شارع النجاة]]»، [[استرآبادی]] صاحب «[[منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال (کتاب)|منهج المقال]]»، [[اردبیلی]] صاحب «[[جامع الرواة (کتاب)|جامع الرواة]]»، [[عنايتالله قهپايى]] صاحب [[مجمع الرجال]] [[محمد جواد بلاغی]] صاحب «[[آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن]]»، [[محقق شوشتری]] صاحب «[[الاخبار الدخیله]]»، میرزا [[ابوالحسن شعرانی]] صاحب «[[حاشیة مجمع البیان]]»، [[آیت الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] صاحب «[[معجم رجال الحدیث]]»، [[سید محمد هاشم خوانساری]] صاحب «[[رسالة فی تحقیق حال الکتاب]]» معروف به [[فقه الرضا]]. این بزرگان [[علم]] و تحقیق [[دلایل]] [[استواری]]، بر جعلی بودن این تفسیر از جهت [[سند]] و محتوای آن ارائه نمودهاند. |
|
| |
|
| [[محمد جواد بلاغی]] در آلاء الرحمن<ref>ر.ک: بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹.</ref>، [[محمد تقی شوشتری]] در الاخبار الدخیلة<ref>ر.ک: تستری، الاخبار الدخیلة، ج۱، ص۸۸ و ۱۵۲.</ref>، [[آیتالله]] [[خویی]] در شرح حال [[علی بن محمد بن سیار]]<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۲، ص۱۴۷، رقم ۸۴۲۸.</ref> و [[محمد هادی معرفت]] در معرفی تفسیر برهان<ref>معرفت، [[التفسیر و المفسرون]] فی ثوبه القشیب، ج۲، ص۳۳۱.</ref> به ساختگی بودن این تفسیر تصریح کردهاند. | | کسانی هم این تفسیر را همچون سایر [[کتابهای حدیث]] پذیرفتهاند و گفتهاند: در این اثر، صحیح و ضعیف با هم در آمیخته است، اگر قرائن و شواهد خارجی، هر یک از محتوای [[روایات]] آن را [[تأیید]] نماید، میتوان آن را پذیرفت و اگر ردّ نماید، طبعاً قابل قبول نخواهد بود، کسانی همچون [[صدوق]] صاحب «[[الفقیه]]» و [[ابومنصور طبرسی]] صاحب [[الاحتجاج]] و [[قطب راوندی]] صاحب «[[الخرائج]]» و [[ابنشهرآشوب]] صاحب «[[المناقب و معالم العلماء]]» به صورت جزم آن را از [[امام عسکری]]{{ع}} دانستهاند. همچنین [[مجلسی]] اول، صاحب «[[روضة المتقین]]»، مجلسی دوم صاحب «[[بحارالانوار]]»، [[حرّ عاملی]] صاحب «[[وسائل الشیعه]]» و «[[اثبات الهداة]]»، [[فیض کاشانی]] صاحب «[[تفسیر الصافی]]»، [[سید هاشم بحرانی]] صاحب «[[البرهان]]»، [[حویزی]] صاحب «[[نورالثقلین]]»، [[وحید بهبهانی]] صاحب «[[التعلیق علی منهج المقال]]»، [[آقابزرگ طهرانی]] صاحب «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه]]» و [[محدث نوری]] صاحب «[[المستدرک]]» آن را صحیح و از امام عسکری{{ع}} دانستهاند. |
|
| |
|
| در مقابل، [[محمد تقی مجلسی]] درباره این [[تفسیر]] فرموده است: «کسی که با [[کلام]] [[ائمه]]{{عم}} سروکار داشته باشد، میداند که این تفسیر گفتار آنان است. شیخ ما [[شهید ثانی]] بر آن [[اعتماد]] و [[روایات]] فراوانی از آن را در کتابهایش نقل کرده و اعتماد شاگردی مثل [[صدوق]] کافی است»<ref>التفسیر المنسوب الی الامام العسکری{{ع}}، ص۷۲۴ (بحث حول التفسیر) به نقل از مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین، ج۱۴، ص۲۵۰.</ref>.
| | کسی که با نگاه تحقیقی و دیده [[انصاف]] به این اثر بنگرد به این نتیجه میرسد که: |
| | | #[[علی بن ابراهیم قمی]] و [[محمد بن مسعود عیاشی]] که هر دو از [[مفسران]] متقدم [[شیعه]] به شیوه [[روایی]] و [[حدیثی]] هستند در «[[تفسیر قمی]]» و «[[تفسیر عیاشی]]» هیچ روایتی را از این کتاب نقل نکردهاند. اگر چنین [[تفسیری]] از [[امام عسکری]] میبود حتماً از چشم تیزبین آنان به عنوان [[تفسیر روایی]] دور نمیماند؟! |
| [[محمد باقر مجلسی]] فرموده است: «کتاب تفسیر [[امام]] از کتابهای معروف است و صدوق به آن اعتماد کرده و از آن [[روایت]] نقل کرده است، گرچه برخی [[محدّثان]] آن را رد کردهاند، ولی صدوق به آن آشناتر و زمانش به آن نزدیکتر است از کسی که آن را رد کرده است و بیشتر [[علما]] از آن روایت کردهاند، بدون اینکه بر آن اشکالی کرده باشند»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۲۸.</ref>.
| | #[[اضطراب]] و [[آشفتگی]] در متن [[روایات تفسیری]] این [[تفسیر]]، بهگونهای است که نمیتوان آن را از [[امام]] معصومی چون [[امام حسن عسکری]]{{ع}} دانست. |
| | | #از میان [[محدثان]] متقدم [[محمد بن یعقوب کلینی]] هم در مجموعه «[[الکافی]]» هیچ حدیثی از این تفسیر منسوب به امام عسکری{{ع}} نقل نکرده است، بعد از او هم محدثی چون ابن قولویه حدیثی از این کتاب را در آثارش نقل نکرده است. |
| شیخ [[حر عاملی]] در وسائل الشیعة فرموده است: [[تفسیر]] [[امام حسن بن علی عسکری]]{{ع}} را با سند خود از شیخ [[ابو جعفر طوسی]] از [[مفید]] از [[صدوق]] از [[محمد بن قاسم]]- [[مفسر]] [[استرآبادی]] - از [[یوسف بن محمد بن زیاد]] و [[علی بن محمد بن سیار]] - که صدوق و [[طبرسی]] فرمودهاند از شیعۀ [[امامیه]] بودهاند - از پدرشان از امام روایت میکنیم. این تفسیر آن [[تفسیری]] نیست که برخی از [[علمای رجال]] رد کردهاند؛ زیرا آن کتاب از [[ابو الحسن]] سوم روایت میشود و این تفسیر از [[ابو محمد]]{{ع}} روایت شده است و آن را [[سهل دیباجی]] از پدرش روایت میکند و هیچیک از آن دو نفر در سند این تفسیر نیامدهاند. در آن کتاب روایاتی از غیر [[معروفها]] وجود دارد، ولی این تفسیر از این قسم روایات خالی است. [[رئیس]] محدّثان، [[ابن بابویه]]، بر آن اعتماد کرده و [[احادیث]] فراوانی از آن را در کتاب [[من لا یحضره الفقیه]] و سایر کتابهایش نقل کرده است. همچنین طبرسی و علمای دیگر ما از آن روایت کردهاند»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۹.</ref>.
| | #[[طوسی]] به عنوان [[مفسر]] بزرگ و جامع [[شیعی]] در «[[التبیان]]» نیز، هیچگونه [[نقلی]] از این کتاب ننموده و اشارهای هم بدان نکرده است. |
| | | #با توجه به این که امام حسن عسکری{{ع}} در نیمه [[قرن سوم]] به [[شهادت]] رسیده است، این سوال پیش میآید که چگونه تا یک قرن بعد، نامی از این تفسیر به میان نمیآید؟ ولی ناگهان [[محمد بن قاسم استرآبادی]] این اثر را از زبان [[ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد]] و [[ابوالحسن محمد بن یسار]] به عنوان [[شاگردان امام عسکری]]{{ع}} نقل میکند که [[ابن غضائری]]، [[محمد بن قاسم]] را به عنوان {{عربی|"ضعیفٌ کَذّابٌ"}} و آن دو نفر را به عنوان {{عربی|"عَنْ رَجُلَیْنِ مَجْهُولَینِ"}} نام میبرد و در پایان نتیجه میگیرد که: {{عربی|"والتفسیر موضوع عن سهل الدیباجی عن ابیه بأحادیث من هذه المناکیر!"}}، «و تفسیر از [[سهل]] دیباجی از پدرش، به احادیثی این چنین [[زشت]] [[جعل]] شده است»<ref>مجمع الرجال، ج۶، ص۲۵.</ref>. [[محقق شوشتری]] در کتاب «الأخبار الدخیله» گوید: «فصل دوم در [[اخبار]] تفسیری است که آن را به ناروا، به امام عسکری{{ع}} نسبت دادهاند که در [[افتراء]] بودن و بطلان منسوب بودن این کتاب به امام{{ع}} کافی است که اولاً: [[احمد بن حسین غضائری]] استاد [[نجاشی]]، استاد فن و یکی از [[پیشوایان]] [[علم رجال]]... [[شهادت]] بر بطلان آن داده است»<ref>الاخبار الدخیله، ج۱، ص۱۵۲ تا ۲۸۸.</ref>؛ |
| [[محدث نوری]] نیز در مستدرک [[روایات]] فراوانی از این [[تفسیر]] نقل<ref>ر.ک: نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۰۱، ح۸/۹۱ و ص۱۰۲، ح۲/۹۵ و ص۲۸۸، ح۸/۶۳۰ و ص۳۲۳، ح۱۳/۷۳۱ و ج۳، ص۴۳۸، ح۵/۳۹۴۷ و ج۴، ص۱۳۶، ح۵/۴۳۱۹ و ص۲۲۸، ح۳/۴۵۶۲ و ص۲۴۶، ح۱/۴۶۱۱ و ص۲۴۸، ح۱/۴۶۱۵ و ص۲۶۱، ح۱۳/۴۶۴۷ و ص۳۳۲، ح۱۲/۴۸۱۰ و ص۴۱۰، ح۳/۵۰۳۷ و ج۵، ص۶۶، ح۳/۵۳۷۲ و ص۲۹۹، ح۲/۵۹۱۳ و ج۷، ص۱۰۷، ح۵/۷۷۷۰ و ج۷، ص۵۱۵، ح۳/۸۷۸۷ و ج۱۱، ص۲۹۵، ح۱/۱۳۰۷۶ و ج۱۲، ص۲۰۲، ح۲/۱۳۸۸۴ و ج۱۷، ص۲۶۴، ح۳۳/۲۱۲۹۷.</ref> و در خاتمه مستدرک در [[تأیید]] استناد آن به [[امام عسکری]]{{ع}} و رفع اشکال از آن [[کوشش]] بسیار کرده است<ref>ر.ک: نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۶۶۱-۶۶۴ الفائدة الخامسة من الخاتمة فی شرح مشیخة کتاب من لا یحضره الفقیه، رصد - اسناد صدوق به محمد بن قاسم استرآبادی.</ref>. | | #با همه این مطالب، این نکته را نباید نادیده انگاشت که دلیلی بر جعلی بودن کل مطلب آن وجود ندارد، همانگونه که دلیلی بر صدور تمام مطالب آن از جانب [[معصوم]]{{ع}} نیز وجود ندارد. بنابراین، هر روایتی از این اثر که با [[روایات]] و قرائن و شواهد دیگر [[تأیید]] گردد میتوان به آن [[اعتماد]] کرد وگرنه، نه!<ref>التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، به کوشش محمد صالحی اندیمشکی، قم، انتشارات ذوی القربی، ۱۳۸۸ش.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (مقاله)|مقاله «تفسیر منسوب به امام حسن عسکری»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> |
| | |
| جمعی مانند [[طبرسی]] در احتجاج<ref>طبرسی، در مقدمه [[الاحتجاج]]، ص۴ تصریح کرده است: روایاتی را که از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در این کتاب میآورم، همه را با یک سند از روایاتی که در تفسیرش ذکر فرموده، نقل میکنم. پس میتوان او را از ناقلان روایات تفسیر منسوب به آن [[حضرت]] دانست. با توجه به ظاهر کلمه «تفسیره» در [[کلام]] وی که گویای اضافه تفسیر به [[امام]]{{ع}} است، میتوان گفت در نظر وی استناد این تفسیر به امام{{ع}} تمام بوده و از این نظر شبههای نداشته است، گرچه اشتهار روایات آن را در حد اشتهار روایات سایر کتابهایی که در [[احتجاج]] از آنها [[روایت]] کرده، نمیدانسته است؛ زیرا فرموده است:
| |
| «اکثر روایاتی را که در احتجاج میآوریم، به خاطر وجود [[اجماع]] بر آن و یا موافقت آن با [[دلیل عقلی]] یا اشتهار آن در سیرهها و کتابها بین مخالف و موافق ([[سنی]] و [[شیعه]]) سند آنها را نمیآورم، جز آنچه را از [[ابا محمد]] [[حسن عسکری]]{{ع}} روایت کردهام؛ زیرا هرچند آن نیز شامل مثل خصوصیات مزبور است، ولی چون اشتهار آن در حد غیر آن نیست، سند آن را تنها در اولین جزء از آن ذکر کرده و در غیر آن نیاوردهام؛ زیرا همه آنچه را از آن [[حضرت]] [[روایت]] کردهام، با یک سند از مجموع روایاتی که در تفسیرش ذکر فرموده است، نقل کردهام» ([[الاحتجاج]]، ص۴).</ref> و [[شهید ثانی]] در منیة المرید<ref>ر.ک: شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۹، فصل من التفسیر المنسوب الی العسکری{{ع}}.</ref> و [[فیض کاشانی]] در صافی<ref>فیض کاشانی در تفسیر صافی، ج۱، ص۷۶ در مقدمه دوازدهم تصریح کرده است که در تفسیر اکثر [آیات] سوره بقره بیشترین تفسیر از تفسیر منسوب به ابی محمد العسکری{{ع}} اخذ نمودهام و آن تفسیر نیکویی است.</ref> و [[سید هاشم بحرانی]] در [[تفسیر برهان]]<ref>ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۹، ۸۷ و ۹۱.</ref> و [[ابو الحسن شریف]] در مرآة الانوار<ref>ر.ک: عاملی، مرآة الانوار، ص۱۹۷، ۱۹۹ و ۱۲۳.</ref> و شبّر در تسلیة الفؤاد<ref>ر.ک: شبّر، تسلیة الفؤاد، ص۱۹۸.</ref> از این [[تفسیر]] روایت نقل کردهاند و تمام آن به صورت پراکنده در [[بحار الانوار]] نقل شده است<ref>آقای سید محمد باقر ابطحی در پاورقی صفحات التفسیر المنسوب الی الامام العسکری{{ع}} که از سوی مدرسة الامام المهدی -{{ع}} - منتشر شده، نشانی روایات آن را در بحار الانوار ذکر نموده است.</ref>.
| |
| | |
| [[دلایل]] و مستندات هردو دسته را در [[مکاتب تفسیری]] بررسی کردهام<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۸۷-۹۷.</ref> و از تحقیقی که در آنجا به عمل آمد، معلوم شد دلیل معتبری بر ساختگی بودن و افترای این تفسیر به [[امام]]{{ع}} وجود ندارد و از سوی دیگر، [[دلیل قطعی]] یا معتبری بر صدور همه مطالب آن از امام نیز وجود ندارد و نمیتوان قاطعانه این تفسیر را مستند به امام دانست؛ زیرا استناد هر کتابی به مؤلف یا املاکننده آن، یا باید براساس [[تواتر]] [[قطعی]] یا خبر همراه با قراین و شواهد قطعی باشد، یا سند معتبری بین ما و مؤلف و املاکنندۀ آن وجود داشته باشد که در مورد استناد این تفسیر به امام{{ع}} هیچیک از این امور وجود ندارد؛ نه [[تواتر]] [[قطعی]] یا خبر محفوف به شواهد و قراین قطعی بر استناد آن به [[امام]] دلالت دارد و نه سندی معتبر بین ما و آن [[حضرت]] موجود میباشد و آنچه هست، سندی است که در اول این [[تفسیر]] آمده و آن سند از جهاتی دچار اشکال است؛ | |
| | |
| اولاً: واسطههای بین ما و نخستین شخصی که در سند ذکر شده، نامعلوم است.
| |
| | |
| ثانیاً: در آن سند محمد بن قاسم هست که وثاقتش ثابت نیست.
| |
| | |
| ثالثاً: ابو یعقوب و ابو الحسن که خبر دادهاند [[امام حسن عسکری]]{{ع}} این تفسیر را بر ما [[املا]] فرموده است، افرادی ناشناخته و مجهولالحالاند، مگر اینکه کسی از [[اعتماد]] [[صدوق]] به روایتهایی که در سند آنها [[محمد بن قاسم استرآبادی]] و ابو یعقوب [[یوسف بن محمد بن زیاد]] و ابو الحسن [[علی بن محمد بن سیار]] میباشند، به [[موثق]] بودن آنها [[اطمینان]] پیدا کند و نیز از طریق سندی که شیخ حرّ عاملی با آن سند از این تفسیر [[روایت]] کرده است<ref>ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۵۹.</ref>، مشکل واسطۀ بین خود تا [[شیخ صدوق]] را حل کند و مطابقت تفسیر موجود با [[تفسیری]] که در نزد شیخ حرّ بوده بدون کموزیاد ثابت شود<ref>این مطابقت در صورتی ثابت میشود که تمام این تفسیر در کتاب وسائل الشیعة حر عاملی نقل شده باشد و چنین مطلبی معلوم نیست. مواردی که در وسائل از این تفسیر نقل شده و ما به آن دست یافتهایم، از این قرار است: وسائل الشیعة، ج۱، ص۲۷۹، ح۲۰-۲۱ و ص۴۸۹، ح۲۱ و ج۴، ص۷۴۷، ح۱۰ و ص۸۴۸، ح۱ و ص۹۸۶، ح۷ و ص۱۱۴۱، ح۸ و ص۱۱۴۲، ح۱۰ و ص۱۱۹۴، ح۴ و ج۵، ص۳۹۵، ح۱۴ و ج۶، ص۱۵۴، ح۱۳ و ص۱۵۵، ح۱۴ و ص۱۵۷، ح۶ و ص۳۸۵، ح۲۰ و ج۹، ص۵۴، ح۵ و ج۱۱، ص۳۷۹، ح۸ و ص۴۰۶، ح۱۲ و ص۴۷۳-۴۷۵، ح۱-۱۳ و ج۱۲، ص۳۱۲، ح۳ و ج۱۸، ص۱۹، ح۸ و ۱۴۸، ح۶۳ و ص۱۹۸، ح۵ و ص۲۵۷، ح۱۵ و ج۱۹، ص۳۸، ح۸.</ref> و از این طریق [[سند معتبر]] نسبت به این [[تفسیر]] حاصل نماید. در غیر این صورت، سند معتبری برای صدور این تفسیر از [[امام]] در دست نیست و همۀ مطالب این کتاب با قطعنظر از قراین در [[حکم]] روایتی است که سند آن مجهول و از طریق [[راویان]] ناشناخته از امام نقل شده باشد؛ اما با نظر به قراین، میتوان گفت [[روایات]] این کتاب سه دسته است:
| |
| # روایات محفوف به قراینی که باتوجه به آن قراین به صدور آنها از امام{{ع}} [[اطمینان]] پیدا میشود. از این دسته روایات بهعنوان دلیل میتوان استفاده کرد<ref>شیخ انصاری در بحث حجیت خبر واحد پس از نقل روایتی از این تفسیر از احتجاج طبرسی که شامل جمله {{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ يُقَلِّدُوهُ}} میباشد، فرموده است: این خبر شریف که آثار صدق از آن آشکار است... (انصاری، فرائد الاصول، ص۸۶) گویا ایشان از قوّت متن حدیث و حکیمانه بودن مطالب آن وثوق به صدق آن پیدا کرده است؛ بنابراین، میتوان گفت در نظر شیخ این روایت مصداقی از روایاتی است که با نظر به قراین به صدور آنها وثوق پیدا میشود.</ref>
| |
| #روایاتی که بر اثر اشتمال آنها بر مطالب [[غریب]] و دور از [[ذهن]] یا [[مخالفت]] آنها با [[تاریخ]] مشهور و مانند آن، احتمال صدور آنها از امام [[ضعیف]] است.
| |
| #روایات بدون قرینه که هیچ قرینهای بر تقویت یا [[تضعیف]] صدور آن وجود ندارد که در [[تفسیر آیات]] از این دسته روایات - که شاید بیشتر روایات این کتاب چنین باشد - بهعنوان [[مؤیّد]] میتوان بهره گرفت.
| |
| | |
| گفتنی است که در این تفسیر روایاتی وجود دارد که روایات ناسازگار با [[مقام]] [[منیع]] [[انبیا]]، [[اوصیا]] و [[فرشتگان]] را که در برخی [[تفاسیر روایی]] آمده است، [[نفی]] میکند و این از امتیازات این [[تفسیر]] است؛ برای نمونه در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا}}<ref>«خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: «خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref> در ضمن روایتی طولانی به نقل از [[امام باقر]]{{ع}}، روایتی را که گفته است: «بعوضه علی{{ع}} و مافوق آن [[رسول خدا]]{{صل}} است» [[نفی]] کرده و منشأ این [[تأویل]] [[باطل]] و تطبیق نابهجا را توضیح داده است<ref>ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری{{ع}}، ص۲۰۹ و ۲۱۰.</ref>.
| |
| | |
| همچنین در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ }}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطانها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) میخواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطانها کافر شدند که به مردم جادو میآموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچکس آموزشی نمیدادند مگر که میگفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را میآموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمیرساندند- چیزی را میآموختند که به آنان زیان میرسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر میدانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> قضیۀ [[فریفته شدن]] [[هاروت و ماروت]] به زنی به نام [[زهره]] و [[اراده]] [[زنا]] با وی و ارتکاب [[شرب خمر]] و [[قتل نفس]] از جانب آنان و معذّب بودن آن دو در [[بابل]] که در برخی از [[تفاسیر روایی]] نقل شده، با تعبیر {{متن حدیث|فَقَالَ الْإِمَامُ{{ع}} مَعَاذَ اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ}} و با استناد به [[آیات]] دال بر [[عصمت ملائکه]] بهشدت رد شده است<ref>ر.ک: التفسیر المنسوب الی الامام العسکری{{ع}}، ص۴۷۵.</ref>.
| |
| | |
| [[آقا بزرگ تهرانی]] از کتابهای متعددی که در ترجمۀ این تفسیر یا در تصحیح سند و اعتبار آن تألیف شده، خبر داده است که برای [[آگاهی]] از آنها، نام و مؤلف آنها را ذکر میکنم:
| |
| #آثار حیدری فی ترجمة تفسیر العسکری (به زبان اردو)، «علی صاحبه السلام»، ترجمۀ [[سید شریف حسین صاحب هندی]]؛ این کتاب در [[هند]] چاپ شده است<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱، ص۸، رقم ۳۱.</ref>.
| |
| #«جواهر الایمان فی ترجمة التفسیر القرآن» (به [[زبان فارسی]]) ترجمۀ شیخ [[محمد باقر یزدی سیرجانی کرمانی]]؛ این کتاب در سال ۱۳۲۰ چاپ شده است<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۵، ص۲۶۴، رقم ۱۲۶۹.</ref>.
| |
| #ترجمه [[تفسیر]] العسکری{{ع}} (به [[زبان فارسی]]) با ترجمۀ میرزا [[ابو القاسم حسینی ذهبی شیرازی]] مشهور به [[میرزا بابا]]<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۸۹، رقم ۳۹۷.</ref>.
| |
| #ترجمه تفسیر العسکری{{ع}} (به زبان فارسی) با ترجمه [[عبدالله بن نجمالدین]] مشهور به [[فاضل قندهاری]]، متوفای ۱۳۱۱<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۸۹، رقم ۳۹۸.</ref>.
| |
| #ترجمه تفسیر العسکری{{ع}} (به زبان فارسی) با ترجمۀ [[علی بن حسن زواری]]، [[شاگرد]] [[محقق کرکی]]<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۹۰، رقم ۳۹۹.</ref>.
| |
| #تصحیح سند تفسیر العسکری، تألیف میرزا [[محمد حسین بن میرزا علی اصغر قاضی طباطبائی تبریزی]]، متوفای ۱۲۹۴<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۱۹۵، رقم ۹۶۷.</ref>. این کتاب با عنوان «رسالة فی تفسیر العسکری» و اعتباره نیز در الذریعه آمده است<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.</ref>.
| |
| #رسالة فی تفسیر العسکری»، تألیف میرزا [[ابو المعالی بن مولی محمد ابراهیم کلباسی]]<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.</ref>.
| |
| #رسالة فی تفسیر العسکری، تألیف شیخ [[محمد جواد بلاغی نجفی]]، متوفای ۱۳۵۲<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۱۵۲.</ref>.
| |
| #«الدر الثمین فی جملة من المصنفات و المصنفین»، تألیف میرزا [[ابی الهدی بن میرزا ابو المعالی]] متوفای ۱۳۵۶. این کتاب نیز درباره این تفسیر بحثی دارد<ref>ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۸، ص۶۳ و ۶۴، رقم ۲۱۳.</ref>.
| |
| | |
| آقای استادی جزوهای با عنوان بحث حول هذا التفسیر در بیان وضعیت این تفسیر تألیف کرده که همراه با برخی چاپهای این تفسیر منتشر شده است. کتاب دیگری به تازگی با نام تفسیر [[فاتحة الکتاب]] از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} و [[پژوهشی]] پیرامون آن تألیف و ترجمه [[قدرت الله حسینی شاهمرادی]]، در سال ۱۴۰۴ ه. ق چاپ و منتشر شده است. این کتاب ترجمۀ تفسیر فاتحة الکتاب از این تفسیر را دربر دارد و در پایان آن بر اعتبار و استناد این تفسیر به [[امام]]{{ع}} [[استدلال]] و پافشاری شده است که [[ضعف]] آن باتوجه به آنچه در [[مکاتب تفسیری]] بیان شده<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۸۸-۹۸.</ref>، آشکار است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۲۷۱-۲۷۸.</ref>
| |