بشر بن براء بن معرور: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه پیامبر' به 'رده:اصحاب پیامبر')
جز (جایگزینی متن - 'صاحب نظران' به 'صاحب‌نظران')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بشر بن براء بن معرور در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[بشر بن براء بن معرور در تاریخ اسلامی]] </div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
به گفته [[زبیدی]]<ref>زبیدی، ج۳، ص۴۵.</ref> ۲۷ تن از [[یاران رسول خدا]] «بِشر» نام داشتند که یکی از آنان [[بِشر بن بَراء بن مَعرور خزرجی]] [[انصاری]]، از تیره بنوسَلِمه شاخه‌ای از بنوعبید بود.
به گفته [[زبیدی]]<ref>زبیدی، ج۳، ص۴۵.</ref> ۲۷ تن از [[یاران رسول خدا]] «بِشر» نام داشتند که یکی از آنان [[بِشر بن بَراء بن مَعرور خزرجی]] [[انصاری]]، از تیره بنوسَلِمه شاخه‌ای از بنوعبید بود.


[[نسب]] وی با شانزده واسطه به [[خزرج]] می‌رسد<ref>ابن حزم، جمهره، ص۳۵۹-۳۵۸.</ref>. وی که [[جوانمرد]]، سفید روی و پیچان موی بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶.</ref>، با پدرش پیش از [[هجرت]] [[مسلمان]] شد و در [[پیمان عقبه]] دوم با [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[دفاع]] از آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد. پدرش نخستین سخنران در آن شب، نخستین [[بیعت کننده]] با [[پیامبر خدا]]{{صل}} و یکی از [[دوازده نقیب]] [[برگزیده]] آن گرامی بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>. برادرش «مبشر» و [[خواهران]] وی «هند»، «سلافه» و «رباب»<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref> و مادرش [[خلیده]] دختر «قیس» از قبیله [[اشجع]] و [[همسر]] «بِشر» قَبیسه نیز از [[نخستین مسلمانان]] [[مدنی]] و از [[بیعت کنندگان]] با رسول خدا{{صل}} بودند <ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.
[[نسب]] وی با شانزده واسطه به [[خزرج]] می‌رسد<ref>ابن حزم، جمهره، ص۳۵۹-۳۵۸.</ref>. وی که [[جوانمرد]]، سفید روی و پیچان موی بود<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶.</ref>، با پدرش پیش از [[هجرت]] [[مسلمان]] شد و در [[پیمان عقبه]] دوم با [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[دفاع]] از آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد. پدرش نخستین سخنران در آن شب، نخستین [[بیعت کننده]] با [[پیامبر خدا]] {{صل}} و یکی از [[دوازده نقیب]] [[برگزیده]] آن گرامی بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶.</ref>. برادرش «مبشر» و [[خواهران]] وی «هند»، «سلافه» و «رباب»<ref>ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.</ref> و مادرش [[خلیده]] دختر «قیس» از قبیله [[اشجع]] و [[همسر]] «بِشر» قَبیسه نیز از [[نخستین مسلمانان]] [[مدنی]] و از [[بیعت کنندگان]] با رسول خدا {{صل}} بودند <ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref>.


از [[فرزندان]] بِشر تنها از پسری به نام «عاصم» و دختری به نام «عالیه»<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref> یاد شده است. به نقل [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۹.</ref> [[معاویه]]، عاصم پسر بِشر را به [[سفارت]] نزد امپراتور [[روم]] و [[جَبَلَة بن اَیهَم غَسّانی]]، برای بازگرداندن وی، یعنی [[جبله]] به [[اسلام]] فرستاده است.
از [[فرزندان]] بِشر تنها از پسری به نام «عاصم» و دختری به نام «عالیه»<ref>ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.</ref> یاد شده است. به نقل [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۹.</ref> [[معاویه]]، عاصم پسر بِشر را به [[سفارت]] نزد امپراتور [[روم]] و [[جَبَلَة بن اَیهَم غَسّانی]]، برای بازگرداندن وی، یعنی [[جبله]] به [[اسلام]] فرستاده است.


بِشر [[برادر]] پیمانی [[واقد بن عبدالله تمیمی]]، حلیف (هم [[پیمان]]) بنوعدی بود. او [[تیراندازی]] چیره دست و نامدار در میان یاران رسول خدا{{صل}} بود که در جنگ‌های آن حضرت، از جمله [[بدر]]، [[أحد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و [[خیبر]] حضوری فعال داشت. او در [[نبرد]] أحد تیرهای بسیاری پرتاب کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۳.</ref> و به نقل [[ابوالیسر]]، پس از نبرد [[احد]]، هنگامی که [[منافقان]] و [[سست]] ایمانان از [[ترس]] [[مشرکان]] [[خواب]] نداشتند، [[مسلمانان]] [[راستین]] را چرت (نعاس گرفت و [[شمشیر]] از دست بِشر بن براء افتاد و او متوجه نشد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۸.</ref>
بِشر [[برادر]] پیمانی [[واقد بن عبدالله تمیمی]]، حلیف (هم [[پیمان]]) بنوعدی بود. او [[تیراندازی]] چیره دست و نامدار در میان یاران رسول خدا {{صل}} بود که در جنگ‌های آن حضرت، از جمله [[بدر]]، [[أحد]]، [[خندق]]، [[حدیبیه]] و [[خیبر]] حضوری فعال داشت. او در [[نبرد]] أحد تیرهای بسیاری پرتاب کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۳.</ref> و به نقل [[ابوالیسر]]، پس از نبرد [[احد]]، هنگامی که [[منافقان]] و [[سست]] ایمانان از [[ترس]] [[مشرکان]] [[خواب]] نداشتند، [[مسلمانان]] [[راستین]] را چرت (نعاس گرفت و [[شمشیر]] از دست بِشر بن براء افتاد و او متوجه نشد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۸.</ref>


او پس از [[فتح خیبر]] در ماه صفر<ref>خلیفة بن خیاط، ص۵۱؛ به نقل از مدائنی: خرج فی المحرم و افتتح فی صفر.</ref> [[سال هفتم هجری]] به سبب سمی که زنی [[یهودی]] به او و [[رسول خدا]] خوراند، [[شهید]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۶۹، ۲۴۳، ۲۹۶ و ۵۹۱؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۰؛ طوسی، ص۲۸.</ref>.
او پس از [[فتح خیبر]] در ماه صفر<ref>خلیفة بن خیاط، ص۵۱؛ به نقل از مدائنی: خرج فی المحرم و افتتح فی صفر.</ref> [[سال هفتم هجری]] به سبب سمی که زنی [[یهودی]] به او و [[رسول خدا]] خوراند، [[شهید]] شد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۶۹، ۲۴۳، ۲۹۶ و ۵۹۱؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۰؛ طوسی، ص۲۸.</ref>.


به گزارش [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۳؛ مقایسه کنید با: واقدی، ج۳۲، ص۶۷، ۶۷۸ و ۶۷۹؛ طبری، ج۲، ص۳۰۳؛ حمیری، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۲۱، ص۶؛ بیهقی، ج۸، ص۴۶.</ref> پس از فتح خیبر، [[زینب]] دختر [[حارث]]، خواهرزاده مرحب و [[همسر]] [[سلام بن مشکم]] که [[پدر]]، شوهر و عمویش در [[پیکار خیبر]] کشته شده بودند، گوسفند مسمومی را کباب کرد و بعد از [[نماز]] [[مغرب]] به رسول خدا{{صل}} و یارانش [[هدیه]] داد. [[پیامبر]] و بشر بن براء زودتر از دیگر [[یاران]] از آن خوردند. رسول خدا{{صل}} لقمه‌اش را پس از جویدن و [[آگاهی]] از [[مسموم]] بودن [[غذا]] بیرون آورد، ولی [[بشر]] به [[احترام]] رسول خدا{{صل}} لقمه‌اش را پیش‌تر فرو داده بود. به روایتی بِشر در دم [[جان]] سپرد و به [[نقلی]] دیگر، پس از فرو بردن لقمه رنگش سیاه شد و پس از یک سال [[بیماری]] و رنجوری، سرانجام [[شهید]] شد. از مجموع [[روایت‌ها]] بر می‌آید که بِشر در [[خیبر]] و هنگام خوردن غذای مسموم از [[دنیا]] رفته است.
به گزارش [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۳؛ مقایسه کنید با: واقدی، ج۳۲، ص۶۷، ۶۷۸ و ۶۷۹؛ طبری، ج۲، ص۳۰۳؛ حمیری، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۲۱، ص۶؛ بیهقی، ج۸، ص۴۶.</ref> پس از فتح خیبر، [[زینب]] دختر [[حارث]]، خواهرزاده مرحب و [[همسر]] [[سلام بن مشکم]] که [[پدر]]، شوهر و عمویش در [[پیکار خیبر]] کشته شده بودند، گوسفند مسمومی را کباب کرد و بعد از [[نماز]] [[مغرب]] به رسول خدا {{صل}} و یارانش [[هدیه]] داد. [[پیامبر]] و بشر بن براء زودتر از دیگر [[یاران]] از آن خوردند. رسول خدا {{صل}} لقمه‌اش را پس از جویدن و [[آگاهی]] از [[مسموم]] بودن [[غذا]] بیرون آورد، ولی [[بشر]] به [[احترام]] رسول خدا {{صل}} لقمه‌اش را پیش‌تر فرو داده بود. به روایتی بِشر در دم [[جان]] سپرد و به [[نقلی]] دیگر، پس از فرو بردن لقمه رنگش سیاه شد و پس از یک سال [[بیماری]] و رنجوری، سرانجام [[شهید]] شد. از مجموع [[روایت‌ها]] بر می‌آید که بِشر در [[خیبر]] و هنگام خوردن غذای مسموم از [[دنیا]] رفته است.


واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۷۹.</ref> روایتی که مقتول خیبر را «مبشِّر» [[برادر]] «بِشر» دانسته، رد کرده و گفته است: صحیح آن است که بِشر در خیبر کشته شده و [[اجماع]] تاریخ‌نگاران نیز بر همین قول است.
واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۶۷۹.</ref> روایتی که مقتول خیبر را «مبشِّر» [[برادر]] «بِشر» دانسته، رد کرده و گفته است: صحیح آن است که بِشر در خیبر کشته شده و [[اجماع]] تاریخ‌نگاران نیز بر همین قول است.


گزارش‌ها درباره [[قاتل]] بِشر ([[زن]] یهودی) گوناگون است. بنا بر گزارشی، او پس از این کار [[مسلمان]] شد و رسول خدا{{صل}} وی را بخشید. به گزارش دیگر، پیامبر او را به بستگان بِشر داد و آنان وی را به [[قصاص]] بِشر کشتند. ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.</ref> به نقل از واقدی، خبر اخیر را درست دانسته است. [[صاحب نظران]] در جمع میان دو گزارش گفته‌اند نخست [[رسول خدا]]{{صل}} به سبب [[مسلمان]] شدن [[قاتل]]، او را بخشید و چون بِشر از [[دنیا]] رفت، او را به [[جرم]] [[قتل]]، [[قصاص]] کرد<ref>بیهقی، ج۸، ص۴۶؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۸۰؛ نوری، شرح، ج۱۴، ص۱۷۹؛ همو، مجموع، ج۱۸، ص۳۸۶ و ۳۸۹.</ref>. در بسیاری از کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]]، درباره [[حکم]] [[اعدام]] قاتلی که به کسی سم خورانده باشد، به این خبر استناد شده است<ref>ابن قدامه، ج۹، ص۳۲۹؛ سرخسی، ج۲۶، ص۱۵۳؛ ابن حزم، محلی، ج۱۱، ص۲۷؛ شربینی، ج۴، ص۷.</ref>.
گزارش‌ها درباره [[قاتل]] بِشر ([[زن]] یهودی) گوناگون است. بنا بر گزارشی، او پس از این کار [[مسلمان]] شد و رسول خدا {{صل}} وی را بخشید. به گزارش دیگر، پیامبر او را به بستگان بِشر داد و آنان وی را به [[قصاص]] بِشر کشتند. ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.</ref> به نقل از واقدی، خبر اخیر را درست دانسته است. [[صاحب‌نظران]] در جمع میان دو گزارش گفته‌اند نخست [[رسول خدا]] {{صل}} به سبب [[مسلمان]] شدن [[قاتل]]، او را بخشید و چون بِشر از [[دنیا]] رفت، او را به [[جرم]] [[قتل]]، [[قصاص]] کرد<ref>بیهقی، ج۸، ص۴۶؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۸۰؛ نوری، شرح، ج۱۴، ص۱۷۹؛ همو، مجموع، ج۱۸، ص۳۸۶ و ۳۸۹.</ref>. در بسیاری از کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]]، درباره [[حکم]] [[اعدام]] قاتلی که به کسی سم خورانده باشد، به این خبر استناد شده است<ref>ابن قدامه، ج۹، ص۳۲۹؛ سرخسی، ج۲۶، ص۱۵۳؛ ابن حزم، محلی، ج۱۱، ص۲۷؛ شربینی، ج۴، ص۷.</ref>.


به روایتی که [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۵، ص۱۲۹.</ref> [[رجال]] سند آن را [[ثقه]] و [[حاکم]]<ref>حاکم، ج۳، ص۲۱۹.</ref> آن را با شرایط مسلم، صحیح دانسته، رسول خدا بِشر را با گفتن جمله {{عربی |"بل سيدكم الفتى الابيض الجعد"}}؛ به [[ریاست]] بنوسلمه برگزید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۱؛ طبرانی، ج۲، ص۱۹، ۳۵ و ۸۱؛ طبرسی، ج۵، ص۶۵.</ref>.
به روایتی که [[ابن حجر]]<ref>فتح، ج۵، ص۱۲۹.</ref> [[رجال]] سند آن را [[ثقه]] و [[حاکم]]<ref>حاکم، ج۳، ص۲۱۹.</ref> آن را با شرایط مسلم، صحیح دانسته، رسول خدا بِشر را با گفتن جمله {{عربی |"بل سيدكم الفتى الابيض الجعد"}}؛ به [[ریاست]] بنوسلمه برگزید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۱؛ طبرانی، ج۲، ص۱۹، ۳۵ و ۸۱؛ طبرسی، ج۵، ص۶۵.</ref>.


واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۵۹۱.</ref> [[زمان]] [[انتصاب]] بشر بن براء را به ریاست بنوسلمه، پیش از [[حدیبیه]] دانسته است. با این حال، واحدی<ref>واحدی، ص۶۶.</ref> و [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶.</ref> این انتصاب را ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ }}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>. و خودداری [[جدّ بن قیس]]، بزرگ بنوسلمه از [[همراهی]] رسول خدا{{صل}} برای [[پیکار]] [[تبوک]] در سال نهم و تقاضای ماندن در [[مدینه]] آورده‌اند که با توجه به نقل واقدی و زمان درگذشت بِشر در سال هفتم یا هشتم [[هجری]]، این سخن صحیح نیست. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۹۱.</ref> بِشر بن براء را گوینده جمله {{عربی|"منا امير ومنكم امير"}}؛ از سوی [[انصار]] در [[سقیفه بنی ساعده]] دانسته که با توجه به زمان درگذشت بشر، صحیح نیست. در [[منابع حدیثی]]، روایتی از [[بشر]] نقل نشده است. [[بخاری]] در [[تاریخ کبیر (کتاب)|تاریخ کبیر]]<ref>بخاری، ج۶، ص۴۹۲.</ref> گوید: [[عاصم بن بشر بن براء]] به صورت منقطع از پدرش [[روایت]] نقل کرده است. [[ابن حبان]] نیز نام بشر را در الثقات<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۹.</ref> خود آورده است.<ref>[[محمد‌الله اکبری|اکبری، محمد‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref>
واقدی<ref>واقدی، ج۱، ص۵۹۱.</ref> [[زمان]] [[انتصاب]] بشر بن براء را به ریاست بنوسلمه، پیش از [[حدیبیه]] دانسته است. با این حال، واحدی<ref>واحدی، ص۶۶.</ref> و [[طبرسی]]<ref>طبرسی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶.</ref> این انتصاب را ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ }}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>. و خودداری [[جدّ بن قیس]]، بزرگ بنوسلمه از [[همراهی]] رسول خدا {{صل}} برای [[پیکار]] [[تبوک]] در سال نهم و تقاضای ماندن در [[مدینه]] آورده‌اند که با توجه به نقل واقدی و زمان درگذشت بِشر در سال هفتم یا هشتم [[هجری]]، این سخن صحیح نیست. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۹۱.</ref> بِشر بن براء را گوینده جمله {{عربی|"منا امير ومنكم امير"}}؛ از سوی [[انصار]] در [[سقیفه بنی ساعده]] دانسته که با توجه به زمان درگذشت بشر، صحیح نیست. در [[منابع حدیثی]]، روایتی از [[بشر]] نقل نشده است. [[بخاری]] در [[تاریخ کبیر (کتاب)|تاریخ کبیر]]<ref>بخاری، ج۶، ص۴۹۲.</ref> گوید: [[عاصم بن بشر بن براء]] به صورت منقطع از پدرش [[روایت]] نقل کرده است. [[ابن حبان]] نیز نام بشر را در الثقات<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۹.</ref> خود آورده است.<ref>[[محمد‌الله اکبری|اکبری، محمد‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref>
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


خط ۳۹: خط ۳۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{صحابه}}
[[رده:بشر بن براء بن معرور]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۱

مقدمه

به گفته زبیدی[۱] ۲۷ تن از یاران رسول خدا «بِشر» نام داشتند که یکی از آنان بِشر بن بَراء بن مَعرور خزرجی انصاری، از تیره بنوسَلِمه شاخه‌ای از بنوعبید بود.

نسب وی با شانزده واسطه به خزرج می‌رسد[۲]. وی که جوانمرد، سفید روی و پیچان موی بود[۳]، با پدرش پیش از هجرت مسلمان شد و در پیمان عقبه دوم با رسول خدا (ص) بر دفاع از آن حضرت بیعت کرد. پدرش نخستین سخنران در آن شب، نخستین بیعت کننده با پیامبر خدا (ص) و یکی از دوازده نقیب برگزیده آن گرامی بود[۴]. برادرش «مبشر» و خواهران وی «هند»، «سلافه» و «رباب»[۵] و مادرش خلیده دختر «قیس» از قبیله اشجع و همسر «بِشر» قَبیسه نیز از نخستین مسلمانان مدنی و از بیعت کنندگان با رسول خدا (ص) بودند [۶].

از فرزندان بِشر تنها از پسری به نام «عاصم» و دختری به نام «عالیه»[۷] یاد شده است. به نقل ابن عساکر[۸] معاویه، عاصم پسر بِشر را به سفارت نزد امپراتور روم و جَبَلَة بن اَیهَم غَسّانی، برای بازگرداندن وی، یعنی جبله به اسلام فرستاده است.

بِشر برادر پیمانی واقد بن عبدالله تمیمی، حلیف (هم پیمان) بنوعدی بود. او تیراندازی چیره دست و نامدار در میان یاران رسول خدا (ص) بود که در جنگ‌های آن حضرت، از جمله بدر، أحد، خندق، حدیبیه و خیبر حضوری فعال داشت. او در نبرد أحد تیرهای بسیاری پرتاب کرد[۹] و به نقل ابوالیسر، پس از نبرد احد، هنگامی که منافقان و سست ایمانان از ترس مشرکان خواب نداشتند، مسلمانان راستین را چرت (نعاس گرفت و شمشیر از دست بِشر بن براء افتاد و او متوجه نشد[۱۰]

او پس از فتح خیبر در ماه صفر[۱۱] سال هفتم هجری به سبب سمی که زنی یهودی به او و رسول خدا خوراند، شهید شد[۱۲].

به گزارش ابن سعد[۱۳] پس از فتح خیبر، زینب دختر حارث، خواهرزاده مرحب و همسر سلام بن مشکم که پدر، شوهر و عمویش در پیکار خیبر کشته شده بودند، گوسفند مسمومی را کباب کرد و بعد از نماز مغرب به رسول خدا (ص) و یارانش هدیه داد. پیامبر و بشر بن براء زودتر از دیگر یاران از آن خوردند. رسول خدا (ص) لقمه‌اش را پس از جویدن و آگاهی از مسموم بودن غذا بیرون آورد، ولی بشر به احترام رسول خدا (ص) لقمه‌اش را پیش‌تر فرو داده بود. به روایتی بِشر در دم جان سپرد و به نقلی دیگر، پس از فرو بردن لقمه رنگش سیاه شد و پس از یک سال بیماری و رنجوری، سرانجام شهید شد. از مجموع روایت‌ها بر می‌آید که بِشر در خیبر و هنگام خوردن غذای مسموم از دنیا رفته است.

واقدی[۱۴] روایتی که مقتول خیبر را «مبشِّر» برادر «بِشر» دانسته، رد کرده و گفته است: صحیح آن است که بِشر در خیبر کشته شده و اجماع تاریخ‌نگاران نیز بر همین قول است.

گزارش‌ها درباره قاتل بِشر (زن یهودی) گوناگون است. بنا بر گزارشی، او پس از این کار مسلمان شد و رسول خدا (ص) وی را بخشید. به گزارش دیگر، پیامبر او را به بستگان بِشر داد و آنان وی را به قصاص بِشر کشتند. ابن سعد[۱۵] به نقل از واقدی، خبر اخیر را درست دانسته است. صاحب‌نظران در جمع میان دو گزارش گفته‌اند نخست رسول خدا (ص) به سبب مسلمان شدن قاتل، او را بخشید و چون بِشر از دنیا رفت، او را به جرم قتل، قصاص کرد[۱۶]. در بسیاری از کتاب‌های فقهی اهل سنت، درباره حکم اعدام قاتلی که به کسی سم خورانده باشد، به این خبر استناد شده است[۱۷].

به روایتی که ابن حجر[۱۸] رجال سند آن را ثقه و حاکم[۱۹] آن را با شرایط مسلم، صحیح دانسته، رسول خدا بِشر را با گفتن جمله "بل سيدكم الفتى الابيض الجعد"؛ به ریاست بنوسلمه برگزید[۲۰].

واقدی[۲۱] زمان انتصاب بشر بن براء را به ریاست بنوسلمه، پیش از حدیبیه دانسته است. با این حال، واحدی[۲۲] و طبرسی[۲۳] این انتصاب را ذیل آیه وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ [۲۴]. و خودداری جدّ بن قیس، بزرگ بنوسلمه از همراهی رسول خدا (ص) برای پیکار تبوک در سال نهم و تقاضای ماندن در مدینه آورده‌اند که با توجه به نقل واقدی و زمان درگذشت بِشر در سال هفتم یا هشتم هجری، این سخن صحیح نیست. ابن عساکر[۲۵] بِشر بن براء را گوینده جمله "منا امير ومنكم امير"؛ از سوی انصار در سقیفه بنی ساعده دانسته که با توجه به زمان درگذشت بشر، صحیح نیست. در منابع حدیثی، روایتی از بشر نقل نشده است. بخاری در تاریخ کبیر[۲۶] گوید: عاصم بن بشر بن براء به صورت منقطع از پدرش روایت نقل کرده است. ابن حبان نیز نام بشر را در الثقات[۲۷] خود آورده است.[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. زبیدی، ج۳، ص۴۵.
  2. ابن حزم، جمهره، ص۳۵۹-۳۵۸.
  3. ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶.
  4. ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹؛ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶.
  5. ابن سعد، ج۳، ص۶۱۹.
  6. ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.
  7. ابن سعد، ج۸، ص۳۹۹؛ ابن حجر، اصابه، ج۸، ص۲۸۴.
  8. ابن عساکر، ج۶۸، ص۱۹.
  9. واقدی، ج۱، ص۲۴۳.
  10. واقدی، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۸.
  11. خلیفة بن خیاط، ص۵۱؛ به نقل از مدائنی: خرج فی المحرم و افتتح فی صفر.
  12. واقدی، ج۱، ص۱۶۹، ۲۴۳، ۲۹۶ و ۵۹۱؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۰؛ طوسی، ص۲۸.
  13. ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۳؛ مقایسه کنید با: واقدی، ج۳۲، ص۶۷، ۶۷۸ و ۶۷۹؛ طبری، ج۲، ص۳۰۳؛ حمیری، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۲۱، ص۶؛ بیهقی، ج۸، ص۴۶.
  14. واقدی، ج۲، ص۶۷۹.
  15. ابن سعد، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۲.
  16. بیهقی، ج۸، ص۴۶؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۸۰؛ نوری، شرح، ج۱۴، ص۱۷۹؛ همو، مجموع، ج۱۸، ص۳۸۶ و ۳۸۹.
  17. ابن قدامه، ج۹، ص۳۲۹؛ سرخسی، ج۲۶، ص۱۵۳؛ ابن حزم، محلی، ج۱۱، ص۲۷؛ شربینی، ج۴، ص۷.
  18. فتح، ج۵، ص۱۲۹.
  19. حاکم، ج۳، ص۲۱۹.
  20. ابن هشام، ج۲، ص۳۱۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۵۷۱؛ طبرانی، ج۲، ص۱۹، ۳۵ و ۸۱؛ طبرسی، ج۵، ص۶۵.
  21. واقدی، ج۱، ص۵۹۱.
  22. واحدی، ص۶۶.
  23. طبرسی، ج۵، ص۶۵ و ۶۶.
  24. «و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره‌گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
  25. ابن عساکر، ج۱۰، ص۲۹۱.
  26. بخاری، ج۶، ص۴۹۲.
  27. ابن حبان، ج۳، ص۲۹.
  28. اکبری، محمد‌الله، مقاله «بشر بن براء بن معرور»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.