ماریه قبطیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{همسران پیامبر}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = همسران پیامبر خاتم | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ماریه قبطیه در قرآن]] - [[ماریه قبطیه در تاریخ اسلامی]] - [[ماریه قبطیه در حدیث]] - [[ماریه قبطیه در نهج البلاغه]]| پرسش مرتبط  = }}


'''ماریه قبطیه''' دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]]{{صل}} در [[مصر]] به [[دنیا]] آمد و در [[سال هفتم هجری]] در پی [[دعوت]] حاکم مصر به [[اسلام]]، او [[ماریه]] و خواهرش را به عنوان [[هدیه]] برای [[پیامبر]] فرستاد. حضرت با ماریه [[ازدواج]] کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. [[حسادت]] سایر [[همسران]] موجب شد پیامبر او را در بالای [[مدینه]] اسکان دهد. او بانویی [[پاک]] و [[دیندار]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]]{{صل}} بود. ماریه پس از پیامبر تا [[زمان]] [[خلیفه دوم]] زنده بود.
{{جعبه اطلاعات همسران پیامبر خاتم
| نام = ماریه قبطیه
| همسر = همسر رسول خدا{{صل}}
| تصویر = امهات_المؤمنین.png
| اندازه تصویر =
| نسب =
| ملقب به =
| تاریخ تولد =
| محل تولد = مصر
| نام پدر = شمعون
| نام مادر = 
| قبیله =
| تاریخ عقد = ۷ هجری
| سن به هنگام عقد =
| فرزندان = ابراهیم
| محل درگذشت = مدینه
| تاریخ درگذشت = ۱۶ هجری
| طول عمر =
| آرامگاه = قبرستان بقیع
}}


==مقدمه==
'''ماریه قبطیه''' دختر «شمعون» و [[همسر گرامی رسول خدا]] {{صل}} در [[مصر]] به [[دنیا]] آمد و در [[سال هفتم هجری]] در پی [[دعوت]] حاکم مصر به [[اسلام]]، او [[ماریه]] و خواهرش را به عنوان [[هدیه]] برای [[پیامبر]] فرستاد. حضرت با ماریه [[ازدواج]] کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. [[حسادت]] سایر [[همسران]] موجب شد پیامبر او را در بالای [[مدینه]] اسکان دهد. او بانویی [[پاک]] و [[دیندار]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود. ماریه پس از پیامبر تا [[زمان]] [[خلیفه دوم]] زنده بود.
«ماریه قبطیه» دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]]{{صل}}، از [[مادر]] رومی‌اش<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی [[مصر]] ـ به [[دنیا]] آمد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. در [[سال هفتم هجری]]، [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] را همراه نامه‌ای به سوی [[مقوقس]] ـ [[حاکم مصر]] و اسکندریه ـ می‌فرستد تا او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[مقوقس]] در پاسخ به [[دعوت]] [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[ماریه]] را که از دختران [[ملوک]] [[مصر]] بود، همراه خواهرش «سیرین»<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.</ref> همراه هدایای دیگر، برای حضرت می‌فرستد. همچنین، نامه‌ای برای [[رسول خدا]]{{صل}} می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو [[کنیز]] فرستادم که در سرزمین [[عظیم]] قبط، دارای [[منزلت]] هستند»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.  


[[روایت]] کرده‌اند که «[[حاطب بن ابی‌بلتعه]]» در بین راه، [[اسلام]] را بر آن دو عرضه می‌دارد؛ آنها نیز می‌پذیرند و [[مسلمان]] می‌شوند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.</ref>. بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]]{{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>
== مقدمه ==
«ماریه قبطیه» دختر «شمعون» و [[همسر گرامی رسول خدا]] {{صل}}، از [[مادر]] رومی‌اش<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.</ref> در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی [[مصر]] ـ به [[دنیا]] آمد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. در [[سال هفتم هجری]]، [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] را همراه نامه‌ای به سوی [[مقوقس]] ـ [[حاکم مصر]] و اسکندریه ـ می‌فرستد تا او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[مقوقس]] در پاسخ به [[دعوت]] [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}}، [[ماریه]] را که از دختران [[ملوک]] [[مصر]] بود، همراه خواهرش «سیرین»<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.</ref> همراه هدایای دیگر، برای حضرت می‌فرستد. همچنین، نامه‌ای برای [[رسول خدا]] {{صل}} می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو [[کنیز]] فرستادم که در سرزمین [[عظیم]] قبط، دارای [[منزلت]] هستند»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.


==ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]]{{صل}}==
[[روایت]] کرده‌اند که «[[حاطب بن ابی‌بلتعه]]» در بین راه، [[اسلام]] را بر آن دو عرضه می‌دارد؛ آنها نیز می‌پذیرند و [[مسلمان]] می‌شوند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.</ref>. بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]] {{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]] {{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>
پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]]{{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و [[سیرین]] را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref> و او [[عبدالرحمن بن حسان بن ثابت|عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref>، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.


نخستین منزل [[ام‌المؤمنین ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیت‌های برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. [[پیامبر]]{{صل}} او را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنی‌نضیر]] بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[ماریه]] در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و [[پیامبر]]{{صل}} برای دیدنش به آنجا می‌رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.
== ماریه قبطیه و [[زندگی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} ==
پس از ورود به [[مدینه]]، [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} [[ماریه]] را برای خود برگزید و [[سیرین]] را به [[حسان بن ثابت]] بخشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref> و او [[عبدالرحمن بن حسان بن ثابت|عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref>، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.


[[عایشه]] در این باره می‌گوید: «[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[دوست]] می‌داشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]]{{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکرده‌ام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>.
نخستین منزل [[ام‌المؤمنین ماریه]]، [[خانه]] [[حارثة بن نعمان]] بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما [[آزار]] و اذیت‌های برخی از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]]، [[ماریه]] را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. [[پیامبر]] {{صل}} او را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنی‌نضیر]] بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. [[ماریه]] در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و [[پیامبر]] {{صل}} برای دیدنش به آنجا می‌رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.


توجه [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[ماریه]] و شایستگی‌های او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]]{{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]]{{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود‌ طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]]{{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی خدا]]{{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بی‌درنگ به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.</ref> و گفت: «تو را [[بشارت]] می‌دهم که [[رسول الله]]{{صل}} کنیزش را بر خود [[حرام]] کرده است و [[خداوند]] ما را از دست او راحت کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار{{ع}}، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.</ref>.
[[عایشه]] در این باره می‌گوید: «[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] با موهای مجعّد بود. برای همین، [[رسول خدا]] {{صل}} او را [[دوست]] می‌داشت. از این رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]] {{صل}} به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن چینی]] نکرده‌ام.... پس از آزارهای ما، [[رسول خدا]] {{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث [[حسادت]] بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه [[ماریه]]، حامله شد، [[حسادت]] و [[کینه]] ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن [[محروم]] بودیم»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.</ref>.


در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>.
توجه [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[ماریه]] و شایستگی‌های او، [[حسادت]] برخی از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]] و [[حفصه]] را برانگیخته بود. آنها از [[رفتار پیامبر]] {{صل}} با [[ماریه]] و علاقه خاص حضرت به او در [[رنج]] و [[سختی]] بودند تا اینکه روزی [[حفصه]] در روز مخصوص خود، نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد [[پدر]] برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن [[حفصه]]، آن حضرت، [[ماریه]] را نزد خود‌ طلبید. [[حفصه]] به [[خانه]] برگشت و وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} را با [[ماریه]] دید، ناراحت شد و با [[پیامبر]] {{صل}} [[درشتی]] کرد. [[نبی خدا]] {{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از [[حفصه]] خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بی‌درنگ به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.</ref> و گفت: «تو را [[بشارت]] می‌دهم که [[رسول الله]] {{صل}} کنیزش را بر خود [[حرام]] کرده است و [[خداوند]] ما را از دست او راحت کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار {{ع}}، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.</ref>.


مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]]{{صل}}، در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]]{{صل}} ابراهیم را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند [[ماه]]، ابراهیم [[فرزند پیامبر]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت و در [[بقیع]] [[دفن]] شد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.</ref>.
در این هنگام [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد. در این [[آیات]] ضمن ملامت [[حفصه]] و [[عایشه]]، به [[رسول خدا]] {{صل}} خطاب شد که: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.</ref>.


==[[حدیث إفک]]==
مدتی پس از استقرار [[ماریه]] در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]] {{صل}}، در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] به [[دنیا]] آمد. [[جبرئیل]] نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» [[سلام]] داد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.</ref>. [[نقل]] است که [[خاتم انبیا]] {{صل}} ابراهیم را به [[عایشه]] نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» [[عایشه]] از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است»<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.</ref>. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند [[ماه]]، ابراهیم [[فرزند پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفت و در [[بقیع]] [[دفن]] شد<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.</ref>.
[[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: «چرا بر این [[کودک]] می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود»<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]]{{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]]{{ع}} به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]]{{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]]{{ع}} در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از [[ترس]] بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت [[مردانگی]] بی‌بهره است. پس [[علی]]{{ع}} برگشت و جریان را به [[رسول خدا]]{{صل}} اطلاع داد. بدین ترتیب [[ماریه]] از این [[اتهام]] تبرئه شد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>.
 
== [[حدیث إفک]] ==
[[علی بن ابراهیم قمی]] روایتی از سلسله سندش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده است که وقتی [[ابراهیم فرزند پیامبر]] {{صل}} [[وفات]] کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. [[عایشه]] گفت: «چرا بر این [[کودک]] می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او [[فرزند]] [[خادم]] شما جریح بود»<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.</ref>. [[رسول الله]] {{صل}} از گفته [[عایشه]] به شدت عصبانی شد، [[علی]] {{ع}} را فرا خواندند و امر به [[قتل]] جریح داد؛ [[علی]] {{ع}} به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون [[علی]] {{ع}} را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. [[علی]] {{ع}} در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از [[ترس]] بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت [[مردانگی]] بی‌بهره است. پس [[علی]] {{ع}} برگشت و جریان را به [[رسول خدا]] {{صل}} اطلاع داد. بدین ترتیب [[ماریه]] از این [[اتهام]] تبرئه شد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.</ref>.


سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.</ref>
سپس [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.</ref><ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.</ref>


==علاقه‌مندی [[اهل بیت]]{{عم}} به [[ماریه]]==
== علاقه‌مندی [[اهل بیت]] {{عم}} به [[ماریه]] ==
[[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} و [[فاطمه زهرا]]{{س}} نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند؛ چنان که گفته‌اند پس از ولادت ابراهیم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی [[ماریه]] بودند و خود به امور ایشان رسیدگی می‌کردند. [[حضرت علی]]{{ع}} نسبت به [[ماریه]]، [[تعصب]] خاصی داشت<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار{{عم}}، ج۲۲، ص۲۳۷.</ref>؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به [[تهمت]] [[ماریه]] را هم [[علی]]{{ع}} پیگیری کرده بود<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.
[[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} و [[فاطمه زهرا]] {{س}} نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند؛ چنان که گفته‌اند پس از ولادت ابراهیم، [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی [[ماریه]] بودند و خود به امور ایشان رسیدگی می‌کردند. [[حضرت علی]] {{ع}} نسبت به [[ماریه]]، [[تعصب]] خاصی داشت<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار {{عم}}، ج۲۲، ص۲۳۷.</ref>؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به [[تهمت]] [[ماریه]] را هم [[علی]] {{ع}} پیگیری کرده بود<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>.


==اوصاف اخلاقی==
== اوصاف اخلاقی ==
[[ماریه]]، بانویی [[پاک]]<ref>محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.</ref>، [[دیندار]]، [[نیکوکار]]، [[شایسته]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.</ref>. مؤرخان و سیره‌نگاران او را به علت [[دینداری]] ستوده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارد: «آنگاه که [[مصر]] را [[فتح]] کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
[[ماریه]]، بانویی [[پاک]]<ref>محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.</ref>، [[دیندار]]، [[نیکوکار]]، [[شایسته]] و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.</ref>. مؤرخان و سیره‌نگاران او را به علت [[دینداری]] ستوده‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارد: «آنگاه که [[مصر]] را [[فتح]] کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۹.</ref>


==[[زندگی]] [[ماریه]] پس از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}}==
== [[زندگی]] [[ماریه]] پس از [[وفات پیامبر اکرم]] {{صل}} ==
پس از [[وفات پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} از [[زندگی]] و احوال [[ماریه]]، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از [[وفات رسول خدا]]{{صل}}، [[ابوبکر]]، [[حقوقی]] برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، به [[دستور]] [[عمر بن خطاب]] نیز ادامه یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>
پس از [[وفات پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} از [[زندگی]] و احوال [[ماریه]]، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از [[وفات رسول خدا]] {{صل}}، [[ابوبکر]]، [[حقوقی]] برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، به [[دستور]] [[عمر بن خطاب]] نیز ادامه یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>


==[[وفات]]==
== [[وفات]] ==
سرانجام [[ماریه]] در [[محرم]] ۱۶ [[هجری]] و زمان [[خلافت عمر]]، [[وفات]] یافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>. [[عمر]]، [[مردم]] را برای [[تشییع]] جنازه‌اش خبر کرد، بر وی [[نماز]] خواند و او را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>
سرانجام [[ماریه]] در [[محرم]] ۱۶ [[هجری]] و زمان [[خلافت عمر]]، [[وفات]] یافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>. [[عمر]]، [[مردم]] را برای [[تشییع]] جنازه‌اش خبر کرد، بر وی [[نماز]] خواند و او را در [[بقیع]] به [[خاک]] سپرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۶۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم]] (فرزند)
* [[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم]] (فرزند)
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
خط ۵۴: خط ۷۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{صحابه}}
[[رده:همسران پیامبر خاتم]]
 
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:ماریه قبطیه]]
[[رده:همسران پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۵

ماریه قبطیه
همسر رسول خدا(ص)
زادگاهمصر
نام پدرشمعون
تاریخ عقد با پیامر خاتم۷ هجری
فرزندانابراهیم
محل درگذشتمدینه
تاریخ درگذشت۱۶ هجری
آرامگاهقبرستان بقیع

ماریه قبطیه دختر «شمعون» و همسر گرامی رسول خدا (ص) در مصر به دنیا آمد و در سال هفتم هجری در پی دعوت حاکم مصر به اسلام، او ماریه و خواهرش را به عنوان هدیه برای پیامبر فرستاد. حضرت با ماریه ازدواج کرد و در پی این ازدواج، ابراهیم به دنیا آمد. حسادت سایر همسران موجب شد پیامبر او را در بالای مدینه اسکان دهد. او بانویی پاک و دیندار و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود. ماریه پس از پیامبر تا زمان خلیفه دوم زنده بود.

مقدمه

«ماریه قبطیه» دختر «شمعون» و همسر گرامی رسول خدا (ص)، از مادر رومی‌اش[۱] در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی مصر ـ به دنیا آمد[۲]. در سال هفتم هجری، پیامبر خدا (ص) حاطب بن ابی‌بلتعه را همراه نامه‌ای به سوی مقوقس ـ حاکم مصر و اسکندریه ـ می‌فرستد تا او را به اسلام دعوت کند[۳]. مقوقس در پاسخ به دعوت پیامبر گرامی اسلام (ص)، ماریه را که از دختران ملوک مصر بود، همراه خواهرش «سیرین»[۴] همراه هدایای دیگر، برای حضرت می‌فرستد. همچنین، نامه‌ای برای رسول خدا (ص) می‌نویسد که در بخشی از آن چنین آمده است: «من فرستاده تو را اکرام کردم و به سوی تو دو کنیز فرستادم که در سرزمین عظیم قبط، دارای منزلت هستند»[۵].

روایت کرده‌اند که «حاطب بن ابی‌بلتعه» در بین راه، اسلام را بر آن دو عرضه می‌دارد؛ آنها نیز می‌پذیرند و مسلمان می‌شوند[۶]. بنا به روایت دیگر، رسول اکرم (ص) او و خواهرش سیرین را به اسلام فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ روایت اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا پیامبر (ص) مالک ماریه و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت دست به این اقدام بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد[۷].[۸]

ماریه قبطیه و زندگی با رسول خدا (ص)

پس از ورود به مدینه، پیغمبر اسلام (ص) ماریه را برای خود برگزید و سیرین را به حسان بن ثابت بخشید[۹] و او عبدالرحمان بن حسان را به دنیا آورد[۱۰]، پس عبدالرحمان و ابراهیم پسر ماریه پسرخاله هستند[۱۱].

نخستین منزل ام‌المؤمنین ماریه، خانه حارثة بن نعمان بود. او یک سال در این منزل سکونت کرد؛ اما آزار و اذیت‌های برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه، ماریه را بر آن داشت که مصرّانه از حضرت بخواهد او را به جایی دیگر انتقال دهد. پیامبر (ص) او را در بخش بالای مدینه، در نخلستان کوچکی (که از اموال خودشان در غزوه بنی‌نضیر بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت حجاب کرد[۱۲]. ماریه در تابستان و فصل خرماچینی همانجا ساکن بود و پیامبر (ص) برای دیدنش به آنجا می‌رفت[۱۳].

عایشه در این باره می‌گوید: «ماریه، زنی زیبا با موهای مجعّد بود. برای همین، رسول خدا (ص) او را دوست می‌داشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر (ص) به اندازه ماریه بدگویی و سخن چینی نکرده‌ام.... پس از آزارهای ما، رسول خدا (ص) ماریه را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه ماریه، حامله شد، حسادت و کینه ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم»[۱۴].

توجه فرستاده خدا (ص) به ماریه و شایستگی‌های او، حسادت برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه و حفصه را برانگیخته بود. آنها از رفتار پیامبر (ص) با ماریه و علاقه خاص حضرت به او در رنج و سختی بودند تا اینکه روزی حفصه در روز مخصوص خود، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان اجازه خواست برای کاری نزد پدر برود. حضرت به او اجازه داد. پس از رفتن حفصه، آن حضرت، ماریه را نزد خود‌ طلبید. حفصه به خانه برگشت و وقتی رسول خدا (ص) را با ماریه دید، ناراحت شد و با پیامبر (ص) درشتی کرد. نبی خدا (ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از حفصه خواست تا قضیه را مخفی کند؛ اما او بی‌درنگ به عایشه خبر داد[۱۵] و گفت: «تو را بشارت می‌دهم که رسول الله (ص) کنیزش را بر خود حرام کرده است و خداوند ما را از دست او راحت کرد»[۱۶].

در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد. در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه، به رسول خدا (ص) خطاب شد که: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۷].

مدتی پس از استقرار ماریه در مشربه ام‌ابراهیم، ابراهیم، فرزند رسول خدا (ص)، در ذی‌الحجه سال هشتم هجری به دنیا آمد. جبرئیل نازل شد و حضرت را با عنوان «ابا ابراهیم» سلام داد[۱۸]. نقل است که خاتم انبیا (ص) ابراهیم را به عایشه نشان داد و فرمود: «ببین چقدر این بچه، شبیه من است؟» عایشه از روی حسادتش این حرف حضرت را رد کرد و گفت: «او هیچ شباهتی به شما ندارد و این شباهت‌هایی هم که هست اثر شیر بز است»[۱۹]. زمان گذشت تا اینکه بعد از چند ماه، ابراهیم فرزند پیامبر (ص) از دنیا رفت و در بقیع دفن شد[۲۰].

حدیث إفک

علی بن ابراهیم قمی روایتی از سلسله سندش از امام صادق (ع) نقل کرده است که وقتی ابراهیم فرزند پیامبر (ص) وفات کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. عایشه گفت: «چرا بر این کودک می‌گریی؟ او که فرزندت نبود. او فرزند خادم شما جریح بود»[۲۱]. رسول الله (ص) از گفته عایشه به شدت عصبانی شد، علی (ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح داد؛ علی (ع) به مشربه ام‌ابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی (ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. علی (ع) در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از ترس بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت مردانگی بی‌بهره است. پس علی (ع) برگشت و جریان را به رسول خدا (ص) اطلاع داد. بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد[۲۲].

سپس آیه نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۳][۲۴].[۲۵]

علاقه‌مندی اهل بیت (ع) به ماریه

امیرالمؤمنین علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نیز توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند؛ چنان که گفته‌اند پس از ولادت ابراهیم، امیرالمؤمنین (ع) بسیار خوشحال شد. ایشان، همواره حامی ماریه بودند و خود به امور ایشان رسیدگی می‌کردند. حضرت علی (ع) نسبت به ماریه، تعصب خاصی داشت[۲۶]؛ چنانچه گذشت، موضوع رسیدگی به تهمت ماریه را هم علی (ع) پیگیری کرده بود[۲۷].

اوصاف اخلاقی

ماریه، بانویی پاک[۲۸]، دیندار، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود[۲۹]. مؤرخان و سیره‌نگاران او را به علت دینداری ستوده‌اند[۳۰]. پیامبر (ص) در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار می‌دارد: «آنگاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم»[۳۱].[۳۲]

زندگی ماریه پس از وفات پیامبر اکرم (ص)

پس از وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) از زندگی و احوال ماریه، خبر چندانی به ما نرسیده است. تنها می‌دانیم که بعد از وفات رسول خدا (ص)، ابوبکر، حقوقی برای او در نظر گرفت. پرداخت این مقرری پس از مرگ ابوبکر، به دستور عمر بن خطاب نیز ادامه یافت[۳۳].[۳۴]

وفات

سرانجام ماریه در محرم ۱۶ هجری و زمان خلافت عمر، وفات یافت[۳۵]. عمر، مردم را برای تشییع جنازه‌اش خبر کرد، بر وی نماز خواند و او را در بقیع به خاک سپرد[۳۶].[۳۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹.
  2. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
  4. ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک ج۱۱، ص۶۱۷.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۰.
  6. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.
  7. دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.
  8. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۶؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۹۸-۹۹.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
  10. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.
  11. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۳۱۱.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰-۶۱.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار (ع)، ج۲۲، ص۲۲۹؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۱.
  17. «ای پیامبر! چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است برای کسب خشنودی همسرانت حرام می‌داری؟ و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره تحریم، آیه ۱.
  18. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.
  19. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰.
  20. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۷.
  21. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.
  22. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
  23. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
  24. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹.
  25. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۷-۲۵۹.
  26. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ج۲۲، ص۲۳۷.
  27. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۹.
  28. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.
  29. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.
  30. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷.
  31. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۰، ص۷۷.
  32. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۹.
  33. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
  34. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۶۰.
  35. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
  36. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.
  37. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۶۰.