شرک در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[شرک]]، نقطه مقابل [[توحید]] است. کلمه [[شرک]]، از مشارکت است. آیا معنای شرکت این است که لزوماً [[انسان]] غیر [[خدا]] را با [[خدا]] شریک بکند، یعنی در آن واحد دو معبود داشته باشد؟ و اگر احیاناً [[انسان]] به کلی [[خدا]] را نپرستد و تنها موجودی غیر [[خدا]] را [[پرستش]] کند، دیگر [[مشرک]] نیست؟
[[شرک]]، نقطه مقابل [[توحید]] است. کلمه [[شرک]]، از مشارکت است. آیا معنای شرکت این است که لزوماً [[انسان]] غیر [[خدا]] را با [[خدا]] شریک بکند، یعنی در آن واحد دو معبود داشته باشد؟ و اگر احیاناً [[انسان]] به کلی [[خدا]] را نپرستد و تنها موجودی غیر [[خدا]] را [[پرستش]] کند، دیگر [[مشرک]] نیست؟


خط ۲۰: خط ۲۰:
اما از جنبه [[توحید عملی]]: هر نوع توجه [[معنوی]] به غیر [[خداوند]] به نحوی که توجه‌کننده بخواهد نوعی [[رابطه قلبی]] و [[معنوی]] میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد، به او [[توسل]] جوید و از او [[اجابت]] بخواهد؛ همه اینها [[شرک]] و [[پرستش]] غیر خداست؛ چون [[عبادت]] جز اینها چیزی نیست و [[عبادت]] غیر [[خدا]] به [[حکم عقل]] و [[ضرورت]] [[شرع]] جایز نیست و مستلزم [[خروج]] از [[اسلام]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۵.</ref>.
اما از جنبه [[توحید عملی]]: هر نوع توجه [[معنوی]] به غیر [[خداوند]] به نحوی که توجه‌کننده بخواهد نوعی [[رابطه قلبی]] و [[معنوی]] میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد، به او [[توسل]] جوید و از او [[اجابت]] بخواهد؛ همه اینها [[شرک]] و [[پرستش]] غیر خداست؛ چون [[عبادت]] جز اینها چیزی نیست و [[عبادت]] غیر [[خدا]] به [[حکم عقل]] و [[ضرورت]] [[شرع]] جایز نیست و مستلزم [[خروج]] از [[اسلام]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۵.</ref>.


==مراتب و درجات [[شرک]]==
== مراتب و درجات [[شرک]] ==
#'''[[شرک]] ذاتی:''' [[اعتقاد]] به چند مبدئی، "[[شرک]] ذاتی" است و نقطه مقابل "[[توحید ذاتی]]" است. [[قرآن]] آنجا که [[اقامه برهان]] می‌کند ([[برهان]] تمانع) و می‌گوید: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ }}<ref> اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.</ref>. در برابر این گروه [[اقامه برهان]] می‌کنند . این گونه [[اعتقاد]] سبب [[خروج]] از چرگه اهل [[توحید]] و [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] است. [[اسلام]] [[شرک]] ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد می‌کند. [[شرک]] ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا [[تثلیث]] یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بوده‌اند، [[جهان]] را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی می‌دانسته‌اند.
# '''[[شرک]] ذاتی:''' [[اعتقاد]] به چند مبدئی، "[[شرک]] ذاتی" است و نقطه مقابل "[[توحید ذاتی]]" است. [[قرآن]] آنجا که [[اقامه برهان]] می‌کند ([[برهان]] تمانع) و می‌گوید: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ }}<ref> اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.</ref>. در برابر این گروه [[اقامه برهان]] می‌کنند. این گونه [[اعتقاد]] سبب [[خروج]] از چرگه اهل [[توحید]] و [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] است. [[اسلام]] [[شرک]] ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد می‌کند. [[شرک]] ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا [[تثلیث]] یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بوده‌اند، [[جهان]] را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی می‌دانسته‌اند.
#'''[[شرک]] صفاتی:''' [[شرک]] صفاتی، یعنی عدم [[وحدت]] صفات با ذاتی. به [[علت]] دقیق بودن مسئله [[شرک]] صفاتی، این مسئله در میان [[عامه]] [[مردم]] هرگز مطرح نمی‌شود. برخی [[اندیشمندان]] که در این گونه مسائل می‌اندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به [[شرک]] در [[صفات]] [[مبتلا]] می‌شوند. [[اشاعره]] از [[متکلمین]] [[اسلامی]] دچار این نوع [[شرک]] شده‌اند. این نوع [[شرک]]، [[شرک]] خفی است و موجب [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] نیست.
# '''[[شرک]] صفاتی:''' [[شرک]] صفاتی، یعنی عدم [[وحدت]] صفات با ذاتی. به [[علت]] دقیق بودن مسئله [[شرک]] صفاتی، این مسئله در میان [[عامه]] [[مردم]] هرگز مطرح نمی‌شود. برخی [[اندیشمندان]] که در این گونه مسائل می‌اندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به [[شرک]] در [[صفات]] [[مبتلا]] می‌شوند. [[اشاعره]] از [[متکلمین]] [[اسلامی]] دچار این نوع [[شرک]] شده‌اند. این نوع [[شرک]]، [[شرک]] خفی است و موجب [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] نیست.
#'''[[شرک]] در [[خالقیت]]:''' یعنی برخی مخلوقات [[خدا]] را با او در [[خالقیت]] شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: [[خداوند]] [[مسئول]] [[خلقت]] [[شرور]] نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ [[شرک]] در [[خالقیت]] صورت گرفته است. این گونه [[شرک]] که [[شرک]] در [[خالقیت]] و فاعلیت است، نقطه مقابل [[توحید افعالی]] است. [[اسلام]] این گونه [[شرک]] را نیز غیر قابل [[گذشت]] می‌داند. البته [[شرک]] در [[خالقیت]] به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، [[شرک]] خفی است نه [[شرک]] جلی، و موجب [[خروج]] کلی از جرگه اهل [[توحید]] و حوزه [[اسلام]] نیست.
# '''[[شرک]] در [[خالقیت]]:''' یعنی برخی مخلوقات [[خدا]] را با او در [[خالقیت]] شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: [[خداوند]] [[مسئول]] [[خلقت]] [[شرور]] نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ [[شرک]] در [[خالقیت]] صورت گرفته است. این گونه [[شرک]] که [[شرک]] در [[خالقیت]] و فاعلیت است، نقطه مقابل [[توحید افعالی]] است. [[اسلام]] این گونه [[شرک]] را نیز غیر قابل [[گذشت]] می‌داند. البته [[شرک]] در [[خالقیت]] به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، [[شرک]] خفی است نه [[شرک]] جلی، و موجب [[خروج]] کلی از جرگه اهل [[توحید]] و حوزه [[اسلام]] نیست.
#'''[[شرک]] در [[پرستش]]:''' نقطه مقابل [[توحید در عبادت]] است. [[شرک]] در [[پرستش]]، [[شرک]] عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله [[پرستش]]، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا [[ستاره]] یا [[خورشید]] یا درخت یا دریا را می‌‌پرستیده‌اند. این نوع از [[شرک]] فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار [[جهان]] یافت می‌‌شود<ref>مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۶.</ref>.
# '''[[شرک]] در [[پرستش]]:''' نقطه مقابل [[توحید در عبادت]] است. [[شرک]] در [[پرستش]]، [[شرک]] عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله [[پرستش]]، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا [[ستاره]] یا [[خورشید]] یا درخت یا دریا را می‌‌پرستیده‌اند. این نوع از [[شرک]] فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار [[جهان]] یافت می‌‌شود<ref>مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۶.</ref>.


در [[باور]] بت‌پرستان، [[بت]] "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این [[بت‌ها]] [[خدا]] باشند. البته عوام آنها چه‌بسا میان [[بت‌ها]] و ارباب فرق نگذاشته، خود [[بت‌ها]] را [[پرستش]] کنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.</ref>.
در [[باور]] بت‌پرستان، [[بت]] "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این [[بت‌ها]] [[خدا]] باشند. البته عوام آنها چه‌بسا میان [[بت‌ها]] و ارباب فرق نگذاشته، خود [[بت‌ها]] را [[پرستش]] کنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.</ref>.
خط ۳۰: خط ۳۰:
نقطه مقابل [[شرک]] در [[پرستش]]، [[توحید عبادی]] است. به اصطلاح "[[توحید عبادی]]" [[رجوع]] شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۷.</ref>.
نقطه مقابل [[شرک]] در [[پرستش]]، [[توحید عبادی]] است. به اصطلاح "[[توحید عبادی]]" [[رجوع]] شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۷.</ref>.


==معناشناسی [[شرک]]==
== معناشناسی [[شرک]] ==
شرک در لغت به معنای [[شریک]]، شرکت و [[مشارکت]] آمده است و "[[مشرک]]" به کسی گفته می‌‌شود که نسبت به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده و برای او شریکی قائل شود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ۴۴۸؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۱؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۱۱؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۴۷. </ref>. به گفته برخی شریک کسی است که در کاری یا چیزی با دیگری سهیم است. لذا گفته شده هر کس برای خدا شریک قائل شود، مشرک است زیرا برای او شریک قرار داده است<ref>ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۴۶۶؛ قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰. </ref>.  
شرک در لغت به معنای [[شریک]]، شرکت و [[مشارکت]] آمده است و "[[مشرک]]" به کسی گفته می‌‌شود که نسبت به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده و برای او شریکی قائل شود<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ۴۴۸؛ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۱؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۱۱؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۴۷. </ref>. به گفته برخی شریک کسی است که در کاری یا چیزی با دیگری سهیم است. لذا گفته شده هر کس برای خدا شریک قائل شود، مشرک است زیرا برای او شریک قرار داده است<ref>ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۴۶۶؛ قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۰. </ref>.  


و در اصطلاح به معنای همتا قرار دادن برای [[خداوند]] است که این همتایی ممکن است در صفات، [[افعال]] و یا ذات او باشد<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۵۷۱. </ref>. لذا با تقارن دو یا چند فرد در عملی یا امری که برای هر یک از آنها بهره یا تاثیری در آن عمل یا امر باشد، شرک در عمل تحقق می‌‌یابد<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۴۸. </ref>. بنابراین در تحقق مفهوم شرک، [[اعتقاد]] به عرضیت غیر خدا در کنار خدا نهفته است.
و در اصطلاح به معنای همتا قرار دادن برای [[خداوند]] است که این همتایی ممکن است در صفات، [[افعال]] و یا ذات او باشد<ref>ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۵۷۱. </ref>. لذا با تقارن دو یا چند فرد در عملی یا امری که برای هر یک از آنها بهره یا تاثیری در آن عمل یا امر باشد، شرک در عمل تحقق می‌‌یابد<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۴۸. </ref>. بنابراین در تحقق مفهوم شرک، [[اعتقاد]] به عرضیت غیر خدا در کنار خدا نهفته است.


==اقسام شرک در [[دین]]==
== اقسام شرک در [[دین]] ==
باتوجه به معنای یاد شده، شرک [[انسان]] در دین بر دو گونه است: نخست شرک [[عظیم]] یا همان [[اثبات]] شریک برای [[خدای متعال]] و دوم: شرک صغیر به معنای مراعات غیر خدا با او در برخی امور که همان [[ریا]] و [[نفاق]] است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۲. </ref>.
باتوجه به معنای یاد شده، شرک [[انسان]] در دین بر دو گونه است: نخست شرک [[عظیم]] یا همان [[اثبات]] شریک برای [[خدای متعال]] و دوم: شرک صغیر به معنای مراعات غیر خدا با او در برخی امور که همان [[ریا]] و [[نفاق]] است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۲. </ref>.


==مراتب شرک==
== مراتب شرک ==
شریک گرفتن مراتب مختلفی به لحاظ [[ظهور]] و خفا دارد. مثلا اعتقاد به دو یا بیشتر بودن خدا یا اعتقاد به اینکه [[بت‌ها]] [[شفیعان]] [[درگاه الهی]] هستند، [[شرک جلی]] (آشکار) شمرده می‌‌شود. کمی از این شرک پنهان‌تر که به آن [[شرک خفی]] گفته می‌‌شود، اعتقاد [[اهل کتاب]] به وجود [[فرزند]] برای خداست و از این [[شرک]] پنهان‌تر نیز [[اعتقاد]] به [[استقلال]] اسباب است مثل اینکه کسی دارو را شفادهنده [[بیماری]] دانسته و [[تمام]] اعتمادش به آن باشد. با این وجود بر معتقدین به همه این مراتب، [[مشرک]] گفته نمی‌شود<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۳. </ref>، چرا که شرک مراتب و گستره خاصی دارد و هر عملی که در آن به غیر [[خدا]] [[ارزش]] و بها داده شود، شرک نامیده نمی‌شود، بلکه اگر این [[کار]] به صورت مستقل و به قصد [[عبادت]] انجام گیرد، شرک نامیده می‌‌شود<ref>ر.ک: مرادی، لیلا و روحی کاووس، نقد مبانی فکری وهابیت بر مسأله امامت، شرک و مصادیق آن، پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین)، ش۲۱، ص۹۳. </ref>.  
شریک گرفتن مراتب مختلفی به لحاظ [[ظهور]] و خفا دارد. مثلا اعتقاد به دو یا بیشتر بودن خدا یا اعتقاد به اینکه [[بت‌ها]] [[شفیعان]] [[درگاه الهی]] هستند، [[شرک جلی]] (آشکار) شمرده می‌‌شود. کمی از این شرک پنهان‌تر که به آن [[شرک خفی]] گفته می‌‌شود، اعتقاد [[اهل کتاب]] به وجود [[فرزند]] برای خداست و از این [[شرک]] پنهان‌تر نیز [[اعتقاد]] به [[استقلال]] اسباب است مثل اینکه کسی دارو را شفادهنده [[بیماری]] دانسته و [[تمام]] اعتمادش به آن باشد. با این وجود بر معتقدین به همه این مراتب، [[مشرک]] گفته نمی‌شود<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۳. </ref>، چرا که شرک مراتب و گستره خاصی دارد و هر عملی که در آن به غیر [[خدا]] [[ارزش]] و بها داده شود، شرک نامیده نمی‌شود، بلکه اگر این [[کار]] به صورت مستقل و به قصد [[عبادت]] انجام گیرد، شرک نامیده می‌‌شود<ref>ر. ک: مرادی، لیلا و روحی کاووس، نقد مبانی فکری وهابیت بر مسأله امامت، شرک و مصادیق آن، پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین)، ش۲۱، ص۹۳. </ref>.  


==دیدگاه [[وهابیت]] در شرک و مصادیق آن==
== دیدگاه [[وهابیت]] در شرک و مصادیق آن ==
[[پیروان اندیشه وهابی]] معتقدند هر عملی که در آن به غیر خدا بها داده شده، شرک و صاحب آن عمل، مشرک است. بر این اساس از منظر ایشان، هر گونه درخواست از غیرخدا و واسطه قرار دادن او جهت رسیدن به حوائج [[دنیوی]] و [[اخروی]] و نیز اعتقاد به وجود برخی [[صفات الهی]] برای غیر خدا همچون [[علم غیب]]، از آنجا که منجر به [[مشارکت]] غیرخدا با خدا در صفات مختص خدا می‌‌شود، شرک شمرده می‌‌شود. لذا در نگاه ایشان اموری همچون: [[تبرک]] جستن به غیرخدا به واسطه ساخت [[قبور انبیا]] و [[اولیاء الله]]، [[زیارت]]، بوسیدن و مس نمودن [[قبور]] ایشان<ref>ابن عبدالوهاب، کتاب التوحید، ص۴۸؛ بن باز، مجموع فتاوی و مقالات المتنوعة، ج۴، ج۳۳۰. </ref>، [[توسل]]<ref>ابن قیم جوزی، زاد المعاد فی هدی خیرالعباد، ج۱، ص۱۴۶. </ref>، [[شفاعت]] خواهی از ایشان<ref>آل شیخ،عبدالرحمان بن حسن، فتح المجید فی شرح کتاب التوحید، ص۱۱۸ و ۱۱۷. </ref> و قسم خوردن به غیر خدا<ref>ابن تیمیه، مجموع الرسائل و المسائل، ج۱، ص۱۷ و ۲۰۹. </ref>شرک بوده و همه کسانی که به این امور [[معتقد]] یا ملتزم شوند، مشرک هستند.
[[پیروان اندیشه وهابی]] معتقدند هر عملی که در آن به غیر خدا بها داده شده، شرک و صاحب آن عمل، مشرک است. بر این اساس از منظر ایشان، هر گونه درخواست از غیرخدا و واسطه قرار دادن او جهت رسیدن به حوائج [[دنیوی]] و [[اخروی]] و نیز اعتقاد به وجود برخی [[صفات الهی]] برای غیر خدا همچون [[علم غیب]]، از آنجا که منجر به [[مشارکت]] غیرخدا با خدا در صفات مختص خدا می‌‌شود، شرک شمرده می‌‌شود. لذا در نگاه ایشان اموری همچون: [[تبرک]] جستن به غیرخدا به واسطه ساخت [[قبور انبیا]] و [[اولیاء الله]]، [[زیارت]]، بوسیدن و مس نمودن [[قبور]] ایشان<ref>ابن عبدالوهاب، کتاب التوحید، ص۴۸؛ بن باز، مجموع فتاوی و مقالات المتنوعة، ج۴، ج۳۳۰. </ref>، [[توسل]]<ref>ابن قیم جوزی، زاد المعاد فی هدی خیرالعباد، ج۱، ص۱۴۶. </ref>، [[شفاعت]] خواهی از ایشان<ref>آل شیخ، عبدالرحمان بن حسن، فتح المجید فی شرح کتاب التوحید، ص۱۱۸ و ۱۱۷. </ref> و قسم خوردن به غیر خدا<ref>ابن تیمیه، مجموع الرسائل و المسائل، ج۱، ص۱۷ و ۲۰۹. </ref>شرک بوده و همه کسانی که به این امور [[معتقد]] یا ملتزم شوند، مشرک هستند.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش