منشأ عصمت پیامبران: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۳: خط ۶۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عصمت]]
[[رده:منشأ عصمت]]
[[رده:منشأ عصمت]]

نسخهٔ ‏۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۲

مقدمه

مصونیت پیامبران خدا از کجا سرچشمه گرفته است؟ پاسخ اجمالی آن است که معصوم، دارای ملکه نفسانی نیرومندی است که در سخت‌ترین شرایط هم او را از ارتکاب گناه بازمی‌دارد؛ ملکه‌ای که از آگاهی کامل و دائم به زشتی گناه و اراده قوی بر مهار کردن تمایلات نفسانی، حاصل می‌گردد. از اینجا روشن می‌گردد که عصمت قبل از هر چیز به خود بازمی‌گردد، ولی چنین ملکه‌ای چون با عنایت خاص الهی تحقق می‌یابد گاه فاعلیت آن، به خدای متعال نیز نسبت داده می‌شود. وگرنه، چنان نیست که خدای متعال، انسان معصوم را جبراً از گناه بازدارد و اختیار را از او سلب کند. البته عصمت به معنای دیگری نیز به پروردگار نسبت داده می‌شود و آن اینکه او مصونیت آنان را تضمین کرده است[۱].

البته هنوز هم این پرسش باقی است که نقش خداوند در شکل‌گیری عصمت به چه معناست. عصمت تا آنجا که فعل خداوند متعال است، چگونگی آن برای بشر قابل‌درک نیست، اما بر اساس آموزه‌های وحیانی، بعضی از ابزارها و زمینه‌هایی که توسط خداوند، به‌عنوان مقدمات تحقق عصمت فراهم می‌گردد، عبارت‌اند از:

  1. علم و معرفت و تأیید و توفیق الهی: برای نداشتن هرگونه لغزشی در مسائل علمی و داشتن آمادگی پاسخ به هر پرسشی که لازمه نبوت و رسالت است، خداوند پیامبرانش را از دانش و حکمت سرشار کرده و در پاسخ‌دهی به سؤالات گوناگون مورد تأیید و پشتیبانی غیبی قرار می‌دهد. در درس پیشین، در بحث لزوم علم الهی برای انبیا، حدیثی از حضرت رضا(ع) نقل شد که در اینجا نیز با تکیه بر بحث عصمت، به آن اشاره می‌شود: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِه‏‏»[۲]. هنگامی‌که خداوند عزوجل بنده‌ای را برای اصلاح امور بندگانش انتخاب می‌کند، سینه‌اش را برای آن کار می‌گشاید، و علم را به وی الهام می‌کند که از آن پس، در پاسخ سؤالات درنماند و در این مسیر از راه درست منحرف نشود؛ لذا وی معصوم، و از جانب خداوند تأیید و توفیق می‌یابد، و از همه خطاها، لغزش‌ها و واماندگی‌ها در امان خواهد بود. خداوند وی را به این موارد اختصاص داده است تا حجت بر بندگانش باشد.
  2. امداد موجودات آسمانی و فرشتگان الهی: دیگر عامل بازدارنده پیامبران از خطا، یک عامل غیبی است. خداوند فرستادگان خود را با قدرت و نیرویی مجهز کرده که نمی‌گذارد آنان به خطا و اشتباه بیفتند و این لطف الهی در حق آنان برای این است که اعتماد مردم را به خود جلب کنند و در نتیجه، هدایت مردم که برای آن هدف برانگیخته شده‌اند عملی گردد[۳]. از جمله، خداوند متعال برخی از فرشتگان الهی را جهت تأمین زمینه‌های عصمت انبیا مأمور می‌سازد. امام باقر(ع) در مورد این فرشتگان می‌فرمایند: «يُوَكِّلُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْبِيَائِهِ مَلَائِكَةً يُحْصُونَ أَعْمَالَهُمْ وَ يُؤَدُّونَ إِلَيْهِمْ تَبْلِيغَهُمُ الرِّسَالَةَ وَ وَكَّلَ بِمُحَمَّدٍ مَلَكاً عَظِيماً مُنْذُ فُصِلَ عَنِ الرَّضَاعِ يُرْشِدُهُ إِلَى الْخَيْرَاتِ وَ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ يَصُدُّهُ عَنِ الشَّرِّ وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاق‏»[۴]. خداوند متعال بر انبیا، فرشتگانی را موکل می‌سازد که به اعمال ایشان آگاهی داشته و موارد تبلیغ رسالت را برای ایشان بیان می‌کنند. خداوند فرشته عظیمی را از بعد از دوران شیرخوارگی بر رسول خدا(ص) موکل کرد تا او را به‌سوی امور نیکو و مکرمت‌های اخلاقی ارشاد نماید و وی را او امور شر و نقیصه‌های اخلاقی بازدارد[۵]. در تاریخ زندگانی رسول خدا(ص) آمده است: در سن هفت‌سالگی، من در ساختن خانه‌ای کمک می‌کردم. خاک را در دامن خویش ریختم تا آن را بردارم، اما ممکن بود عورت من آشکار شود؛ لذا صدایی از بالای سرم شنیدم که گفت: دامن خود را رها کن. کسی را ندیدم، اما دامن خویش را رها کرده، بازگشتم[۶]. بنابراین در مواردی که امکان دارد پیامبران الهی، اشتباه یا خطایی انجام دهند که از حوزه اختیار ایشان خارج است، فرشتگان الهی به کمک ایشان آمده، از بروز خطا جلوگیری می‌کنند.
  3. تصرف تکوینی خداوند: خداوند متعال گاهی به تصرف خویش در تکوین، پیامبرش را از گناه یا خطا بازمی‌دارد. امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر اکرم|رسول خدا(ص) نقل می‌کنند که فرمود: "من پیش از بعثت هرگز با اهل جاهلیت در کارهایی که انجام می‌دادند، همراهی نکردم. یک شب قصد کردم که به بازی ایشان بنگرم که ناگاه حق‌تعالی خواب را بر من چیره ساخت و لذا به‌هیچ‌وجه لهو و لعب ایشان را ندیده و نشنیدم. پس دانستم که خداوند از این کار راضی نیست و ازاین‌رو هرگز به اعمال ایشان نگاه نکردم"[۷].
  4. پدران و مادران صالح انبیای الهی: بی‌تردید پاکی و طهارت جسمی و روحی پدر و مادر نقشی اساسی در اعتقادات، اعمال و رفتار فرزندان دارد[۸]؛ لذا خداوند متعال، همه انبیا را در همه نسل‌ها از طریق پدران و مادران صالح به این عالم آورده است، پس هیچ‌گاه کارهای ناشایست جاهلی، دامن هیچ‌یک از اجداد ایشان را آلوده نساخته است. حضرت صادق(ع) در حدیث زیر به این عنایت ویژه الهی و حکمت آن، اشاره نموده، می‌فرمایند: "ما این‌گونه اعتقاد داریم که زمین از حجت خالی نمی‌ماند و همه حجت‌ها از نسل انبیا می‌باشند. خداوند هرگز پیامبری را جز از نسل انبیا مبعوث نکرده است، به این دلیل که خداوند برای فرزندان آدم راهی روشن را گشود و از حضرت آدم(ع) نسل طاهر و پاکی را خارج کرده است که انبیا و رسولان الهی از آن نسل می‌باشند... کسی که نگهبان علم الهی و امین بر غیب خداست، و خداوند اسرارش را نزد او به ودیعه نهاده و حجت حق بر خلق، و بیانگر آیات الهی می‌باشد، جز این صفت را نمی‌تواند داشته باشد... خداوند عزوجل از فرزندان حضرت آدم(ع) انسان‌هایی را برگزید، ولادت آنها را پاک قرارداد، و بدن‌هایشان را پاکیزه گردانید. ایشان را در صلب‌های مردان و رحم‌های زنان محافظت نمود و از آنها انبیا و رسولان الهی را بیرون آورد. پس آنها پاکیزه‌ترین شاخه‌های حضرت آدم می‌باشند"[۹].

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع عصمت

منابع

پانویس

  1. آموزش عقاید، ص۱۹۱.
  2. کافی، ج ۱، ص۲۰۲ و ۲۰۳.
  3. اصول عقاید اسلامی، ص۴۵.
  4. بحار الانوار، ج ۱۵، ص۳۶۲.
  5. امیرالمؤمنین(ع) نیز می‌فرمایند «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ(ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»، از زمانی که رسول خدا(ص) از شیر گرفته شد، خداوند بزرگ‌ترین فرشتگانش را همنشین او قرار داد تا شب و روز او را در مسیر کرامت‌ها و محاسن اخلاقی جهان سوق دهد نهج البلاغه خطبه، ۱۹۲، ص۳۰۰.
  6. حیاة القلوب، ج ۲، ص۶۷.
  7. حیاة القلوب (کتاب)|حیاة القلوب، ج ۲، ص۶۷.
  8. کافی، ج ۵، ص۵۶۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۲، ص۱۱۷.
  9. احتجاج، ج۲، ص۳۳۷ و ۳۴۰.