اصحاب: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
(←مقدمه) برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
این روش [[قرآن]] برای ذکر حوادث گذشته به [[پیامبر]] که اهدافی [[تربیتی]] و [[تسلی دادن]] را دنبال میکند و حوادث [[تاریخی]] متفاوتی با آنچه در اذهان مخاطبان بوده را ترسیم میکند و برخی از آنها حوادث [[دوران فترت]] است. {{متن قرآن|لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ}}<ref>«دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند، بهشتیانند که رستگارند» سوره حشر، آیه ۲۰.</ref> یا به خوبی و [[بدی]]، مثل: {{متن قرآن|وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ}}<ref>«و اگر از راستیان باشد پس تو را از راستیان درود باد» سوره واقعه، آیه ۹۰-۹۱.</ref> {{متن قرآن|َأَصْحَابُ الْيَمِينِ}}<ref>«و راستیان، کیانند راستیان؟» سوره واقعه، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ}}<ref>«و اما اگر از دروغانگاران گمراه باشد،» سوره واقعه، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ}}<ref>«(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ}}<ref>«و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۹.</ref>. یا [[آتش]] و [[بهشت]]: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ}}<ref>«و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟» سوره مدثر، آیه ۳۱.</ref> که البته همیشه تعبیرها یکسان نیست: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«و آنان که در (انکار) آیات ما با گمان به ستوه آوردن ما میکوشند دوزخیاند» سوره حج، آیه ۵۱.</ref> در [[سوره]] {{متن قرآن|ن وَالْقَلَمِ}}<ref>«نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.</ref>[[سخن]] از {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}} یعنی صاحبان باغ در صنعاء است، که قصد ندادن [[حق]] محرومان را داشتند، و وقتی مواجه با نابودی کامل شدند، یکدیگر را ملامت کردند {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بیگمان ما ستمکاره بودهایم» سوره قلم، آیه ۲۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۲۲.</ref>. | این روش [[قرآن]] برای ذکر حوادث گذشته به [[پیامبر]] که اهدافی [[تربیتی]] و [[تسلی دادن]] را دنبال میکند و حوادث [[تاریخی]] متفاوتی با آنچه در اذهان مخاطبان بوده را ترسیم میکند و برخی از آنها حوادث [[دوران فترت]] است. {{متن قرآن|لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ}}<ref>«دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند، بهشتیانند که رستگارند» سوره حشر، آیه ۲۰.</ref> یا به خوبی و [[بدی]]، مثل: {{متن قرآن|وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ}}<ref>«و اگر از راستیان باشد پس تو را از راستیان درود باد» سوره واقعه، آیه ۹۰-۹۱.</ref> {{متن قرآن|َأَصْحَابُ الْيَمِينِ}}<ref>«و راستیان، کیانند راستیان؟» سوره واقعه، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ}}<ref>«و اما اگر از دروغانگاران گمراه باشد،» سوره واقعه، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ}}<ref>«(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ}}<ref>«و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۹.</ref>. یا [[آتش]] و [[بهشت]]: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ}}<ref>«و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟» سوره مدثر، آیه ۳۱.</ref> که البته همیشه تعبیرها یکسان نیست: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«و آنان که در (انکار) آیات ما با گمان به ستوه آوردن ما میکوشند دوزخیاند» سوره حج، آیه ۵۱.</ref> در [[سوره]] {{متن قرآن|ن وَالْقَلَمِ}}<ref>«نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.</ref>[[سخن]] از {{متن قرآن|أَصْحَابُ الْجَنَّةِ}} یعنی صاحبان باغ در صنعاء است، که قصد ندادن [[حق]] محرومان را داشتند، و وقتی مواجه با نابودی کامل شدند، یکدیگر را ملامت کردند {{متن قرآن|سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ}}<ref>«گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بیگمان ما ستمکاره بودهایم» سوره قلم، آیه ۲۹.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۲۲.</ref>. | ||
==اصحاب== | |||
[[صحابه]] به مسلمانانی گفته میشود که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[ملاقات]] کردهاند و تا پایان [[عمر]] به او [[ایمان]] داشتهاند. بنابر [[اعتقاد اهل سنت]]، همه صحابه [[عادل]] بودهاند و چنانچه عملی خلاف [[عدالت]] از آنان سرزده باشد، به سبب خطای در [[اجتهاد]] بوده است؛ ولی از نظرگاه [[شیعه]]، صحابه از این لحاظ با دیگر [[مسلمانان]] فرقی ندارند و عدالت هر یک از آنها باید به طریق معتبر ثابت شود. برای [[زنان]] نیز تعبیر [[صحابیات]] به کار رفته است. | |||
کتاب [[فرهنگ قرآن]] در تعریف صحابه چهار دیدگاه را بازگوی میکند. | |||
#[[صحابی]] کسی است که یک یا دو سال، [[پیامبر]]{{صل}} را [[درک]] کرده است و در یک یا دو [[غزوه]]، آن حضرت را [[همراهی]] کرده باشد. | |||
#هر فرد بالغی که پیامبر{{صل}} را دیده باشد و با درک و [[فهم]] خودش [[دین اسلام]] را [[پسندیده]] باشد و [[مسلمان]] شده باشد، صحابی است؛ گرچه مدت [[زمان]] همراهی او با پیامبر{{صل}} ساعتی از [[روز]] باشد. | |||
#هر شخصی که مصاحب آن حضرت بوده است، چه یک ماه چه یک روز و چه یک [[ساعت]]، همین که او را دیده باشد، صحابی است. | |||
#در عرف، صحابی به کسی اطلاق میشود که مدت زمان زیادی [[مصاحب]] پیامبر{{صل}} بوده باشد<ref>فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۳۲۶؛ اسد الغابه فی معرفة صحابه، ج۱، ص۱۳.</ref>. | |||
پس از آنکه [[خلیفه دوم]]، [[مغیره]] را از [[حکومت بصره]] [[عزل]] کرد و [[ابوموسی]] را به جای او قرار داد، گروهی از [[انصار پیامبر]]{{صل}} را نیز به همراه او به [[بصره]] گسیل داشت. دینوری در [[الاخبارالطوال]] تعداد آنها را ده نفر ذکر کرده است و [[انس بن مالک]] و [[برابن مالک]] را از جمله این افراد معرفی کرده است<ref>الاخبار الطوال، ص۱۵۲.</ref>. اما [[مورخان]] دیگر مانند [[طبری]] و [[ابن خلدون]] و [[ابن اثیر]]، تعداد همراهان ابوموسی را ۲۹ نفر نوشتهاند و از انس بن مالک و [[عمران بن حصین]] و [[هشام بن عامر]] بهعنوان صحابی یاد میکنند که با ابوموسی به بصره کوچ کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۸۱؛ العبر، ج۱، ص۵۳۵: کامل، ج۸، ص۳۷۴.</ref>. و از دیگر همراهان او نامی به میان نیاوردهاند.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۱۷.</ref> | |||
== [[اصحاب الحجر]] == | == [[اصحاب الحجر]] == |
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۹
مقدمه
از جمله آیاتی که با کلمه اصحاب به دستهبندی و گروه بندی جمعیتها میپردازد و طبقهای را از میان اقوام، ملتها، یا شخصیتهای تاریخی و پیامبران و یا صف بندی افراد خوب و بد به وجود میآورد. در برخی موارد از اصحاب به عنوان اصطلاح خاص از جمعیتی که با آنان سخن دارد، یاد میکند و گروهی را نام میبرد که با یکدیگر عجین و قرین بودهاند، مانند اصحاب اخدود، اصحابایکه، اصحاب حجر، اصحاب رس، اصحاب رقیم، اصحاب سبت، اصحاب فیل، اصحاب کهف، اصحاب مؤتفکات، اصحاب موسی، و اصحاب سفینه. چنان که در آیه ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾[۱]، به قضیه "اصحاب سبت" اشاره شده و تفصیل آن در آیه ﴿ فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲] آمده است و در آیه ﴿ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى أَن تَزَكَّى وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى فَأَرَاهُ الآيَةَ الْكُبْرَى﴾[۳] به قصه موسی اشاره شده، در حالی که تفصیل و تبیین برخی از جزئیات آن در آیات سوم یا چهل و چهارم سوره قصص، آمده است، مثل: ﴿فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ﴾[۴] و همچنین است در سایر قصص قرآن. مثلاً درباره داستان فیل میگوید: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ﴾[۵].
این روش قرآن برای ذکر حوادث گذشته به پیامبر که اهدافی تربیتی و تسلی دادن را دنبال میکند و حوادث تاریخی متفاوتی با آنچه در اذهان مخاطبان بوده را ترسیم میکند و برخی از آنها حوادث دوران فترت است. ﴿لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾[۶] یا به خوبی و بدی، مثل: ﴿وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ﴾[۷] ﴿َأَصْحَابُ الْيَمِينِ﴾[۸]، ﴿وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ﴾[۹]، ﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ﴾[۱۰]، ﴿وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ﴾[۱۱]. یا آتش و بهشت: ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾[۱۲] که البته همیشه تعبیرها یکسان نیست: ﴿وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ﴾[۱۳] در سوره ﴿ن وَالْقَلَمِ﴾[۱۴]سخن از ﴿أَصْحَابُ الْجَنَّةِ﴾ یعنی صاحبان باغ در صنعاء است، که قصد ندادن حق محرومان را داشتند، و وقتی مواجه با نابودی کامل شدند، یکدیگر را ملامت کردند ﴿سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ﴾[۱۵][۱۶].
اصحاب
صحابه به مسلمانانی گفته میشود که پیامبر اکرم(ص) را ملاقات کردهاند و تا پایان عمر به او ایمان داشتهاند. بنابر اعتقاد اهل سنت، همه صحابه عادل بودهاند و چنانچه عملی خلاف عدالت از آنان سرزده باشد، به سبب خطای در اجتهاد بوده است؛ ولی از نظرگاه شیعه، صحابه از این لحاظ با دیگر مسلمانان فرقی ندارند و عدالت هر یک از آنها باید به طریق معتبر ثابت شود. برای زنان نیز تعبیر صحابیات به کار رفته است. کتاب فرهنگ قرآن در تعریف صحابه چهار دیدگاه را بازگوی میکند.
- صحابی کسی است که یک یا دو سال، پیامبر(ص) را درک کرده است و در یک یا دو غزوه، آن حضرت را همراهی کرده باشد.
- هر فرد بالغی که پیامبر(ص) را دیده باشد و با درک و فهم خودش دین اسلام را پسندیده باشد و مسلمان شده باشد، صحابی است؛ گرچه مدت زمان همراهی او با پیامبر(ص) ساعتی از روز باشد.
- هر شخصی که مصاحب آن حضرت بوده است، چه یک ماه چه یک روز و چه یک ساعت، همین که او را دیده باشد، صحابی است.
- در عرف، صحابی به کسی اطلاق میشود که مدت زمان زیادی مصاحب پیامبر(ص) بوده باشد[۱۷].
پس از آنکه خلیفه دوم، مغیره را از حکومت بصره عزل کرد و ابوموسی را به جای او قرار داد، گروهی از انصار پیامبر(ص) را نیز به همراه او به بصره گسیل داشت. دینوری در الاخبارالطوال تعداد آنها را ده نفر ذکر کرده است و انس بن مالک و برابن مالک را از جمله این افراد معرفی کرده است[۱۸]. اما مورخان دیگر مانند طبری و ابن خلدون و ابن اثیر، تعداد همراهان ابوموسی را ۲۹ نفر نوشتهاند و از انس بن مالک و عمران بن حصین و هشام بن عامر بهعنوان صحابی یاد میکنند که با ابوموسی به بصره کوچ کردند[۱۹]. و از دیگر همراهان او نامی به میان نیاوردهاند.[۲۰]
اصحاب الحجر
اصحاب اخدود
اصحاب القریة
اصحاب سفینه
اصحاب صفه
اصحاب المیمنة
اصحاب المشئمة
اصحاب پیامبران
اصحاب پیامبر خاتم
اصحاب ائمه
منابع
پانویس
- ↑ «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناختهاید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵.
- ↑ اما ستمگران از ایشان گفتاری را به جای آنچه به آنان گفته شده بود جایگزین کردند آنگاه ما بر آنان برای ستمی که میکردند عذابی از آسمان فرستادیم. و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم و (یاد کن) آنگاه را که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند میدهید که خداوند یا آنان را نابود یا به سختی عذاب خواهد کرد؟ گفتند: تا عذری نزد پروردگارتان گردد و باشد که آنان پرهیزگاری ورزند. آنگاه چون اندرزی که به ایشان داده شده بود از یاد بردند کسانی را که (مردم را) از کار بد باز میداشتند رهایی بخشیدیم و ستمورزان را برای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی سخت فرو گرفتیم. و چون از (ترک) آنچه از آن باز داشته شده بودند سرپیچیدند به آنان فرمودیم: بوزینگانی باشید رانده! و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت آگاهاند که هنگام رستخیز کسی را بر آنان برمیانگیزد تا بدترین عذاب را به آنها بچشاند؛ بیگمان پروردگارت زودکیفر است و به راستی او آمرزندهای بخشاینده است. و آنان را در زمین به امّتهایی (گوناگون) بخش کردیم، برخی از ایشان شایستهاند و برخی، نه چنیناند و آنان را با خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که (به راه راست) باز گردند. پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را میگیرند و میگویند: به زودی (توبه میکنیم و) آمرزیده خواهیم شد و اگر باز کالای ناپایداری مانند آن به دستشان برسد آن را میگیرند! آیا از اینان در کتاب (تورات) پیمان گرفته نشده است که جز حقّ به خداوند نسبت ندهند؟ در حالی که آنچه در آن (کتاب) است آموختهاند و سرای واپسین برای آنان که پرهیزگاری میورزند بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟ و آنان که به کتاب (آسمانی) چنگ میزنند و نماز را بر پا میدارند، ما پاداش نکوکاران را تباه نمیگردانیم و (یاد کن) آنگاه را که کوه طور را از جای کندیم و چون سایبانی بر فراز آنان برافراختیم و پنداشتند که بر سرشان فرود میآید؛ (و فرمودیم:) آنچه به شما دادهایم با توانمندی دریافت دارید و از آنچه در آن است یاد کنید باشد که پرهیزگاری ورزید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۶۲-۱۷۱.
- ↑ آیا داستان موسی به تو رسیده است؟ آنگاه که پروردگارش او را در سرزمین پاک «طوی» فرا خواند، (فرمود:) به سوی فرعون برو که او سرکشی کرده است. (به او) بگو: آیا سر آن داری که پاکیزگی یابی؟ و تو را به سوی پروردگارت رهنمایی کنم تا خداترس گردی؟ پس به او آن بزرگترین معجزه را نشان داد؛ سوره نازعات، آیه: ۱۵-۲۰.
- ↑ «و چون دو دسته یکدیگر را دیدند، همراهان موسی گفتند: بیگمان ما گرفتار شدهایم!» سوره شعراء، آیه ۶۱.
- ↑ «آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟» سوره فیل، آیه ۱-۲.
- ↑ «دوزخیان و بهشتیان برابر نیستند، بهشتیانند که رستگارند» سوره حشر، آیه ۲۰.
- ↑ «و اگر از راستیان باشد پس تو را از راستیان درود باد» سوره واقعه، آیه ۹۰-۹۱.
- ↑ «و راستیان، کیانند راستیان؟» سوره واقعه، آیه ۲۷.
- ↑ «و اما اگر از دروغانگاران گمراه باشد،» سوره واقعه، آیه ۹۲.
- ↑ «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸.
- ↑ «و (دیگر) ناخجستگان، و ناخجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۹.
- ↑ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟» سوره مدثر، آیه ۳۱.
- ↑ «و آنان که در (انکار) آیات ما با گمان به ستوه آوردن ما میکوشند دوزخیاند» سوره حج، آیه ۵۱.
- ↑ «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
- ↑ «گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بیگمان ما ستمکاره بودهایم» سوره قلم، آیه ۲۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۲۲.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۳۲۶؛ اسد الغابه فی معرفة صحابه، ج۱، ص۱۳.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۱۵۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۸۱؛ العبر، ج۱، ص۵۳۵: کامل، ج۸، ص۳۷۴.
- ↑ حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۳۱۷.