جز
جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق.' به 'ﻫ.ق') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
در کتابهای لغت برای «[[علم]]»، در مقابل «[[جهل]]»، معانی گوناگونی ذکر کردهاند؛ از قبیل [[معرفت]]، [[ادراک]] و [[شعور]] [[یقینی]] به امری<ref>تاج العروس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ | در کتابهای لغت برای «[[علم]]»، در مقابل «[[جهل]]»، معانی گوناگونی ذکر کردهاند؛ از قبیل [[معرفت]]، [[ادراک]] و [[شعور]] [[یقینی]] به امری<ref>تاج العروس (ط. دارالفکر، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ج۱۷، ص۴۹۵.</ref>. حتی برخی در تعریف علم، به فصل اخیر آن اکتفا نمودهاند و علم را به معرفت و یا [[یقین]] معنا نمودهاند<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی) (مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۱۴ﻫ.ق)، ج۲، ص۴۲۷.</ref>؛ در صورت اول، علم یک مفعول میگیرد و در صورتی که به معنای یقین باشد، دو مفعول میگیرد. ولی همه این معانی به یک معنای [[بدیهی]] باز میگردد و آن ادراک [[حقیقت]] یک امر، ذاتاً و یا وصفاً است که در صورت اول، متعلَّق علم تنها ذات شیء است؛ مثل: | ||
{{متن قرآن|لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ}}<ref>«تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> | {{متن قرآن|لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ}}<ref>«تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref> | ||
در صورت دوم، متعلق علم، ذات و وصف است و به عبارت دیگر، دو مفعول میگیرد: | در صورت دوم، متعلق علم، ذات و وصف است و به عبارت دیگر، دو مفعول میگیرد: | ||
{{متن قرآن|فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ}}<ref>«پس اگر آنان را مؤمن دانستید.».. سوره ممتحنه، آیه ۱۰؛ ر. ک: مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیة، | {{متن قرآن|فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ}}<ref>«پس اگر آنان را مؤمن دانستید.».. سوره ممتحنه، آیه ۱۰؛ ر. ک: مفردات ألفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۲ﻫ.ق)، ص۵۸۰.</ref>. | ||
از طرف دیگر، علم به حصولی و حضوری تقسیم میشود و اصل در علم، انکشاف ذات معلوم نزد عالم است. از همین رو، برخی از اهل لغت معنای علم را حضور و احاطه بر امری گرفتهاند که بنا به [[اختلاف]] قوا وحدود معلوم، [[میزان]] علم فرق میکند؛ گاه ذات معلوم در نزد عالم منکشف میشود، گاه خصوصیات آن و گاه [[علم یقینی]] و آرامشآور حاصل میشود و گاهی نیز از [[علوم]] ظنّی است. بنا بر هر یک از این موارد، مفعول علم یک و یا دو چیز خواهد بود<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۸، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۳۴۵.</ref> | از طرف دیگر، علم به حصولی و حضوری تقسیم میشود و اصل در علم، انکشاف ذات معلوم نزد عالم است. از همین رو، برخی از اهل لغت معنای علم را حضور و احاطه بر امری گرفتهاند که بنا به [[اختلاف]] قوا وحدود معلوم، [[میزان]] علم فرق میکند؛ گاه ذات معلوم در نزد عالم منکشف میشود، گاه خصوصیات آن و گاه [[علم یقینی]] و آرامشآور حاصل میشود و گاهی نیز از [[علوم]] ظنّی است. بنا بر هر یک از این موارد، مفعول علم یک و یا دو چیز خواهد بود<ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (ط. وزارت فرهنگ و ارشاد اسامی، ۱۳۶۸ ه. ش.)، ج۸، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۳۴۵.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
# تعاریفی که در کتابهای لغت برای علم شده، از قبیل [[شعور]]، [[معرفت]]، ادراک، [[یقین]]، [[طمأنینه]] و سکون [[نفسانی]]، همگی به نوعی دور مصرَّح و یا غیر مصرَّح در تعریف علم باز میگردد. همان طور که مفهوم وجود، بدیهی و غیرقابل تعریف است، مفاهیمی که به صفات ذاتی وجود باز میگردد نیز غیر قابل تعریف است. به همین ترتیب، مفاهیمی از قبیل کمال، بهاء، [[وحدت]]، بساطت، [[حیات]]، [[قدرت]]، علم، [[اراده]] و معرفت نیز - به دلیل [[بداهت]] آنان - غیر قابل تعریف میباشند. | # تعاریفی که در کتابهای لغت برای علم شده، از قبیل [[شعور]]، [[معرفت]]، ادراک، [[یقین]]، [[طمأنینه]] و سکون [[نفسانی]]، همگی به نوعی دور مصرَّح و یا غیر مصرَّح در تعریف علم باز میگردد. همان طور که مفهوم وجود، بدیهی و غیرقابل تعریف است، مفاهیمی که به صفات ذاتی وجود باز میگردد نیز غیر قابل تعریف است. به همین ترتیب، مفاهیمی از قبیل کمال، بهاء، [[وحدت]]، بساطت، [[حیات]]، [[قدرت]]، علم، [[اراده]] و معرفت نیز - به دلیل [[بداهت]] آنان - غیر قابل تعریف میباشند. | ||
# در کتب [[عقلی]] نیز در بداهت تعریف علم [[اقامه برهان]] شده؛ به این ترتیب که: اگر بخواهیم علم را به علم تعریف کنیم، دور مصرح است و اگر به غیر علم تعریف کنیم، لازم است قبلاً علم به آن داشته باشیم؛ بنابراین، همه تعاریفی که برای معرفی علم و معرفت و [[آگاهی]] ذکر شده، تعاریفی تنبیهی است و تعریف حقیقی نخواهد بود. | # در کتب [[عقلی]] نیز در بداهت تعریف علم [[اقامه برهان]] شده؛ به این ترتیب که: اگر بخواهیم علم را به علم تعریف کنیم، دور مصرح است و اگر به غیر علم تعریف کنیم، لازم است قبلاً علم به آن داشته باشیم؛ بنابراین، همه تعاریفی که برای معرفی علم و معرفت و [[آگاهی]] ذکر شده، تعاریفی تنبیهی است و تعریف حقیقی نخواهد بود. | ||
# آنچه در کلمات [[اهل بیت]] {{عم}} در تعریف علم ذکر شده، از قبیل [[نور]]<ref>منیة المرید (ط. مکتب الإعادم الإسلامی، ۱۴۰۹ هق)، ص۱۶۷.</ref>، حیات<ref>غررالحکم و دررالکلم (ط. دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ | # آنچه در کلمات [[اهل بیت]] {{عم}} در تعریف علم ذکر شده، از قبیل [[نور]]<ref>منیة المرید (ط. مکتب الإعادم الإسلامی، ۱۴۰۹ هق)، ص۱۶۷.</ref>، حیات<ref>غررالحکم و دررالکلم (ط. دار الکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ ﻫ.ق)، ص۱۸۵.</ref>، کمال و [[شرف]]<ref>کنزالفوائد (ط. دارالذخائر، ۱۴۱۰ ﻫ.ق)، ج۱، ص۳۱۹.</ref> و [[هدایت]]<ref>غررالحکم و دررالکلم، ص۸۴۶.</ref>، در [[حقیقت]] تنبیهی به [[کمالات]] علم است و همگی اشاره به [[کمالات وجودی]] و یا ارزشی علم دارد. | ||
# از آنجا که علم از لوازم بین هستی است، هر آنچه که بهرهای از هستی برده باشد، در همان مرتبه عالم است. بنابر همین [[برهان]]، در کتب عقلی برای همه موجودات - در هر مرتبه از کمال که باشند - مرتبهای از [[درک]] و [[شعور]] و [[علم]] را [[اثبات]] میکنند؛ ولو برای [[انسان]] قابل درک نباشد. | # از آنجا که علم از لوازم بین هستی است، هر آنچه که بهرهای از هستی برده باشد، در همان مرتبه عالم است. بنابر همین [[برهان]]، در کتب عقلی برای همه موجودات - در هر مرتبه از کمال که باشند - مرتبهای از [[درک]] و [[شعور]] و [[علم]] را [[اثبات]] میکنند؛ ولو برای [[انسان]] قابل درک نباشد. | ||
# در [[نظام]] عالم، تنها موجودی که هستی او ذاتی او است، ذات باری [[متعال]] است. به همین دلیل، تنها موجودی که علم او نیز ذاتی او است و در [[آگاهی]] محتاج غیر نیست، [[خداوند]] است و لذا همه عالم، چنان که در هستی محتاج اویند، در علم نیز محتاج و متکی به خداوند میباشند. | # در [[نظام]] عالم، تنها موجودی که هستی او ذاتی او است، ذات باری [[متعال]] است. به همین دلیل، تنها موجودی که علم او نیز ذاتی او است و در [[آگاهی]] محتاج غیر نیست، [[خداوند]] است و لذا همه عالم، چنان که در هستی محتاج اویند، در علم نیز محتاج و متکی به خداوند میباشند. |