زمزم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
#'''تُکتَم''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.
#'''تُکتَم''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.
#'''حرمیه''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''حرمیه''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''حفیرة العباس''': یکی از نام‌های زمزم است<ref>شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.</ref>.
#'''حفیرة عبد المطلب''': یکی از نام‌های زمزم است چون به دست عبدالمطلب حفر گردید<ref>وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.</ref>.


==[[چاه]] اسماعیل==
==[[چاه]] اسماعیل==

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۲

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

زمزم: چاهی کنار خانه خدا در مکّه که جوشش آب آن به اعجاز الهی بود. وقتی حضرت ابراهیم، همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را در مکّه گذاشت، در آن سرزمین آب نبود. هاجر برای یافتن آب، هفت‌ بار فاصله دو کوه "صفا" و "مروه" را طی کرد، امّا آبی برای اسماعیل خردسال نیافت. وقتی ناامید نزد کودک بازگشت، دید که از زیر پای اسماعیل، چشمه‌ای جوشیده است. از آن پس کاروانیانِ مسافر در آن منطقه فرود می‌آمدند و مکه رونق یافت. آب زمزم، مقدّس است و در روایت است که در آن شفاست. اکنون هم چاه زمزم در زیر مسجد الحرام قرار دارد و حجّاج، از آب آن به عنوان تبرّک می‌آورند. در سال‌های اخیر، وضع آن را تغییر داده‌اند و به صورت لوله‌کشی به قسمت‌های بیرونی مسجد الحرام رسانده‌اند[۱].

نام‌های زمزم

  1. بِرکه: از اسامی زمزم است[۲].
  2. بُشری: یکی از نام‌های زمزم است[۳].[۴]
  3. تُکتَم: یکی از نام‌های زمزم است[۵].
  4. حرمیه: یکی از نام‌های زمزم است[۶].
  5. حفیرة العباس: یکی از نام‌های زمزم است[۷].
  6. حفیرة عبد المطلب: یکی از نام‌های زمزم است چون به دست عبدالمطلب حفر گردید[۸].

چاه اسماعیل

به چاه زمزم اطلاق می‌شود[۹].[۱۰]

تبرک به زمزم

سیره مسلمانان و زائران بیت الله این بوده که از آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و به آن تبرک جسته و استشفا نمایند. این سنت در میان مسلمانان هر عصر استمرار داشته و اکنون نیز ادامه دارد. زائری نیست که به مسجدالحرام بیاید و از زمزم ننوشد و کمتر کسی است که از حج برگردد و آب زمزم سوغات نیاورد. پیامبر خدا(ص) پس از هجرت از مکه به مدینه، همواره از دیگران می‌خواستند که از این آب برایش هدیه ببرند و همیشه ترغیب می‌کردند که مردم از این آب بنوشند و سیراب شوند. رسول اکرم(ص) درباره آب زمزم فرموده‎اند: «مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ لِمَا شُرِبَ لَهُ‌»[۱۱] و نیز فرموده‎اند: آب زمزم برای هر مقصدی که بنوشند سودمند است. اگر به قصد شفا باشد شفا یابد و اگر به وسیله آن از شرور به خدا پناه برند، خدا پناه می‎دهد و اگر برای رفع تشنگی بنوشند سیراب شوند و اگر برای رفع گرسنگی بنوشند سیر گردند. این آب اثر ضربت جبرئیل و آبشخور اسماعیل است.

در جای دیگری فرمودند: سیراب شدن از آب زمزم، نفاق را از میان می‌برد. در خبر دیگری آمده است که جبرئیل؛ سینه مبارک پیامبر را با آب زمزم شست‎وشو داد. آثار تبرک و استشفاء به آب زمزم مورد توجه بزرگان بوده است و مولفان نیز به بیان مواردی از آن پرداخته‌اند. یکی از نویسندگان در کتاب خود به نام «معجزات الشفاء بماء زمزم» به بیان مواردی پرداخته که بیمارانی چند به برکت زمزم از بیماری‎های صعب العلاج شفا یافته‌اند و آن گاه به تحلیل این مطلب پرداخته و می‎افزاید: نباید این گونه موارد را از دید علمی رد کرد؛ زیرا خداوندی که در داروها شفا قرار داده، قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد[۱۲].[۱۳]

پیدایش زمزم

هنگامی که میان مادر اسماعیل(ع) یعنی هاجر و ساره همسر دیگر ابراهیم(ع) کدورتی پیش آمد، ایشان، هاجر و تنها فرزندش اسماعیل(ع) او را به وادی خشک و سوزان مکه آورد ﴿بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ[۱۴] و شاید نیز خداوند او را مأمور ساخته بود دست به این مهاجرت زند. همراه مادر اسماعیل(ع) تمشک آبی بود و هیچ گونه زاد توشه‌ای غیر از آن نداشت. ابراهیم(ع) آن دو را کنار درختچه‌ای در نزدیکی مکان کعبه نشانید و سپس از مکه خارج شد و آنان را به خدا سپرد ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ...[۱۵] پس از اندک زمانی آب همراه هاجر تمام شد و شیرش نیز خشک گردید. تشنگی فرزند، مادر را به تلاش برای یافتن آب وا داشت. هاجر در پی آب، فاصله میان «صفا و مروه» را دوان دوان می‌پیمود و یا به روایت ازرقی، همواره از صفا به مروه در حرکت بود تا مرگ فرزند را شاهد نباشد. او این مسیر را هفت بار طی کرد. هنگامی که نزد کودک خود بازگشت، جبرئیل(ع) بر او ظاهر شده و با پای خود بر زمین کوبید که به قدرت الهی آب از همان جا به روی زمین فوران زد. مادر اسماعیل(ع) مقداری خاک و شن اطراف آن ریخت تا مبادا پیش از آنکه آب را در مشک بریزد، به زمین فرود رود که اگر چنین نمی‌کرد شاید چشمه روانی می‌شد. هاجر مشک را پر کرد و فرزندش نوشانید.

با پیدایش زمزم، پرندگان آن سرزمین خشک، از وجود آب با خبر و در اطراف آن جمع شدند. سر و صدا و پرواز پرندگان در حوالی زمزم، کاروان جرهمیان را که از آن مسیر می‌گذشتند، به سوی خود کشاند، آنان در کمال ناباوری، پیش روی خود آبی گوارا دیدند، از آن نوشیده، ظرف‌های خود را نیز پر کردند و از آن پس زمزم شهرت یافت[۱۶]. در تاریخ آمده است که: جرهمیان حرمت حرم و خانه کعبه را رعایت نکرده، آن را خوار و سبک می‌شمردند و اموالی را که به کعبه هدیه می‌شد به ناحق می‌بردند و چون دانستند ولایت و ریاست کعبه از دست آنان خارج خواهد شد، رئیس ایشان عمرو بن حارث بن مضاض دستور داد حجرالاسود را از رکن خانه برداشته و دو بره آهوی زرینی را که از آن کعبه بود و آن را «غزالی الکعبه» می‌نامیدند و دیگر سلاح‌هایی را که در آن خانه وجود داشت برداشته در چاه زمزم پنهان کردند و چاه را نیز از خاک پر کرده، به صورت زمین همواری درآوردند و رفته رفته مکان آن فراموش گردید[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۹.
  2. تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه، قائدان، ص۶۰.
  3. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  4. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۸۶.
  5. معجم البلدان، ج۳، ص۱۶۷.
  6. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  7. شفاء الغرام، ج۱، ص۴۰۴.
  8. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۴۷۴.
  9. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۳۵.
  10. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۴۳.
  11. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۵۲.
  12. معجزات الشفاء بماء زمزم ص۶۳. (از حاکم و دارقطنی).
  13. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۴۰.
  14. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  15. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  16. ازرقی، اخبار مکه، ج۲، صص ۳۹ تا ۴۱.
  17. حج در اندیشه اسلامی، سید علی قاضی عسکر، ص۱۶۸.
  18. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۲۲۷.