صله رحم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{سیره معصوم}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252,...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
'''صِله رَحِم:''' [[دیدار]] و پیوند و [[نیکی]] کردن به [[خویشاوندان]]. یکی از دستورهای [[اخلاقی]] [[اسلام]] که [[ثواب]] بسیاری دارد و موجب [[طول عمر]] و [[برکت]] در [[زندگی]] است. حداقل آن [[دیدار]] است و اگر همراه با [[احسان]] و [[کمک]] به آنان باشد بهتر است. در مقابل آن "قَطع رَحِم" است، به معنای قطع رابطه با [[فامیل]] و بستگان که [[گناه]] است و آثار [[بدی]] دارد. برنامه | '''صِله رَحِم:''' [[دیدار]] و پیوند و [[نیکی]] کردن به [[خویشاوندان]]. یکی از دستورهای [[اخلاقی]] [[اسلام]] که [[ثواب]] بسیاری دارد و موجب [[طول عمر]] و [[برکت]] در [[زندگی]] است. حداقل آن [[دیدار]] است و اگر همراه با [[احسان]] و [[کمک]] به آنان باشد بهتر است. در مقابل آن "قَطع رَحِم" است، به معنای قطع رابطه با [[فامیل]] و بستگان که [[گناه]] است و آثار [[بدی]] دارد. برنامه صله رحم، پیوندهای [[خانوادگی]] را مستحکم و [[دلها]] را شاد میکند و به زندگیها [[صفا]] و [[شادابی]] میبخشد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)| فرهنگنامه دینی]]، ص:۱۳۴.</ref>. | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*کلمه "صله" برگرفته از "وَصَلَ یصل"، در بیان اهل لغت، به معنای پیوند و اتصال دو چیز و رسیدن دو شیء به هم است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۲۶.</ref>. "رحم" نیز از ماده "الرَحِم" در اصل به معنای زهدان [[مادر]] است<ref> | *کلمه "صله" برگرفته از "وَصَلَ یصل"، در بیان اهل لغت، به معنای پیوند و اتصال دو چیز و رسیدن دو شیء به هم است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۲۶.</ref>. "رحم" نیز از ماده "الرَحِم" در اصل به معنای زهدان [[مادر]] است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۲۳۲. </ref>؛ اما به کنایه درباره [[خویشاوندان]] و نزدیکانی که [[قرابت]] نسبی داشته و از یک رحم باشند نیز به کار رفته است<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص ۳۴۷. </ref>. با این توصیف، [[احسان]] به [[خویشاوندان]] نسبی از باب کنایه، صله رحم نامیده میشود<ref>الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۵، ص ۷۸۰.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۶.</ref>. | ||
==[[ضرورت]] انجام | ==[[ضرورت]] انجام صله رحم در [[کلام]] [[نبوی]]{{صل}}== | ||
* | *صله رحم در توصیههای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[جایگاه]] ممتازی دارد و [[روایات]] بسیاری از آن [[حضرت]] درباره اهمیت و [[ضرورت]] این فریضه مهم عبادی [[نقل]] شده است. | ||
*در این [[روایات]]، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مسلمانان]] را به | *در این [[روایات]]، [[رسول خدا]]{{صل}} [[مسلمانان]] را به صله رحم حتی به کمترین حد آن، یعنی [[سلام]] کردن به یکدیگر فرا خواندهاند<ref>تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۸۹؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۸۸؛ ابو الفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص ۱۶۶ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۵۲.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صله رحم را مایه افزایش روزی و به تأخیر افتادن [[مرگ]] افراد<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۵۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۲؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref> و باعث [[آبادانی]] [[شهرها]] دانستهاند<ref>ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۱۰۳؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۹۵ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۴۵.</ref>. ایشان برای امتش به خاطر [[قطع رحم]] میترسید<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۲، ص ۴۲؛ صحیفة الرضا{{ع}}، ص ۷۷ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۰۸.</ref> و آثار بر صله رحم را هم برای [[نیکان]] [[قوم]] و هم برای بدکاران [[قوم]] ثمربخش میدانست<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۵۵، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳: کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۲۵.</ref> و حاضر و [[غایب]] امتش را تا [[روز قیامت]] به انجام صله رحم سفارش میکرده، میفرمود: "حاضر و [[غایب]] و کسانی را که در اصلاب مردان و [[ارحام]] زنام هستند، تا [[روز قیامت]]، به انجام صله رحم سفارش میکنم، هر چند به فاصله پیمودن یک سال راه باشد؛ چرا که صله رحم جزء [[دین]] است"<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ مشکاة الأنوار، ص ۱۶۵ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۰.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۶-۴۸۷.</ref>. | ||
*[[ابوذر غفاری]]، از [[یاران]] نزدیک [[نبی اکرم]]{{صل}} و از [[صحابی]] بزرگ آن [[حضرت]]، در این درباره چنین [[روایت]] کرده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} به من سفارش کرد که | *[[ابوذر غفاری]]، از [[یاران]] نزدیک [[نبی اکرم]]{{صل}} و از [[صحابی]] بزرگ آن [[حضرت]]، در این درباره چنین [[روایت]] کرده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} به من سفارش کرد که صله رحم کنم؛ حتی اگر خویشاوندم به من پشت کند"<ref>{{متن حدیث| أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّه{{صل}} أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَت}}؛ الخصال، ج۱، ص ۳۴۵، و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۴۲۹.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۷.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} به حدی بر | *[[رسول خدا]]{{صل}} به حدی بر صله رحم تأکید داشت که وقتی [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]] از [[جعفر بن ابی طالب]] - که [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را برای [[هجرت]] به [[حبشه]] به عهده داشت - خواست تا [[دین اسلام]] را معرفی کند، او یکی از دستورهای مهم [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[مسلمانان]]، انجام صله رحم و رابطه داشتن با [[خویشاوندان]] بیان کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۳۰؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۸۲ و تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع ، ج ۴، ص ۱۰۷.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۷.</ref>. | ||
== | ==صله رحم در [[سیره]] [[رسول خدا]]{{صل}}== | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} را {{متن حدیث|أَوْصَلَ النَّاسِ لرحمهم}} نامیدهاند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۱۱، ص ۵۰۱ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref> و [[نقل]] شده است که ایشان با [[خویشاوندان]] خود | *[[رسول خدا]]{{صل}} را {{متن حدیث|أَوْصَلَ النَّاسِ لرحمهم}} نامیدهاند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۱۱، ص ۵۰۱ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref> و [[نقل]] شده است که ایشان با [[خویشاوندان]] خود صله رحم میکرد، بدون آنکه آنان را بر دیگر [[مردم]] مقدم بدارد<ref>قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۵۸؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۵۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref>. "[[روایت]] شده است، ایشان{{صل}} هرگاه از مسافرتی باز میگشتند، اولین کسی را که [[ملاقات]] میکردند، دخترشان، [[حضرت زهرا]]{{س}} بود؛ [[پیامبر]]{{صل}} پس از ورود به [[شهر]]، ابتدا بر در [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} میرفت و مدّتی طولانی نزد ایشان توقف میکرد و احوال ایشان را جویا میشد<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص ۲۳۴ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۴۳.</ref>. | ||
*امّا | *امّا صله رحم و [[محبت]] [[رسول خدا]]{{صل}} تنها ویژه به [[خویشاوندان]] آن [[حضرت]] نبود؛ انس بن مالک، از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}}، در این باره میگوید: "[[سیره]] و روش [[پیامبر خدا]]{{صل}} بر آن بود که اگر یکی از [[برادران دینی]] خود را سه روز نمیدید، احوالش را میپرسید. اگر آن شخص حضور نداشت، برایش [[دعا]] میکرد و اگر آن شخص حضور داشت، به دیدارش میرفت. اگر هم متوجه میشد که آن شخص [[بیمار]] است، به عیادت آن شخص میرفت"<ref>حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۹؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۲۹۵؛ ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۱۵۰ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۴۴.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۸.</ref>. | ||
*همچنین در برخی منابع [[نقل]] شده است که در سال پنجم هجری، [[مردم]] [[مکه]] به گرفتاری و [[سختی]] دچار شدند و [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود [[دشمنی]] مکیان با ایشان کمکهایی را که برخی، [[ارزش]] آن را پانصد [[دینار]] دانستهاند<ref>السرخسی، المبسوط، ج ۱۰، ص ۹۲.</ref>، به همراه [[عبدالله]] بن علقمه خزایی به سوی [[ابوسفیان]] فرستاد تا بین فقرای [[مشرک]] [[مکه]] که از اقربای دور و نزدیک [[نبی خاتم]]{{صل}} به شمار میآمدند، تقسیم کند. وقتی علقمه، [[مال]] را به [[ابوسفیان]] داد، این کار [[رسول اکرم]]{{صل}} به قدری بر او اثر گذاشت که بیدرنگ فریاد زد: "چه کسی نیکوکارتر و | *همچنین در برخی منابع [[نقل]] شده است که در سال پنجم هجری، [[مردم]] [[مکه]] به گرفتاری و [[سختی]] دچار شدند و [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود [[دشمنی]] مکیان با ایشان کمکهایی را که برخی، [[ارزش]] آن را پانصد [[دینار]] دانستهاند<ref>السرخسی، المبسوط، ج ۱۰، ص ۹۲.</ref>، به همراه [[عبدالله]] بن علقمه خزایی به سوی [[ابوسفیان]] فرستاد تا بین فقرای [[مشرک]] [[مکه]] که از اقربای دور و نزدیک [[نبی خاتم]]{{صل}} به شمار میآمدند، تقسیم کند. وقتی علقمه، [[مال]] را به [[ابوسفیان]] داد، این کار [[رسول اکرم]]{{صل}} به قدری بر او اثر گذاشت که بیدرنگ فریاد زد: "چه کسی نیکوکارتر و صله رحم کنندهتر از [[محمد]]{{صل}} دیده است؛ ما با او میجنگیم تا خونش را بریزیم و او به ما خیر و [[نیکی]] میکند!"<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۵، ص ۴۲۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۸۰ و المبسوط، ص ۹۲.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۸۸.</ref>. | ||
==[[قطع رحم]] از دیدگاه [[رسول خدا]]{{صل}}== | ==[[قطع رحم]] از دیدگاه [[رسول خدا]]{{صل}}== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
*در برخی [[روایات]] آمده است: روزی مردی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و به ایشان گفت: "ای [[رسول خدا]]! [[اقوام]] و [[خویشان]] من تصمیم گرفتهاند از من فاصله بگیرند، مرا از خود برانند و رابطهشان را با من قطع کنند؛ آیا من [[حق]] دارم و میتوانم به این [[علت]] رابطهام را با خویشانم قطع کنم و از آنان دوری گزینم؟"[[نبی]] [[خدا]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: "اگر چنین کنی، در آن صورت [[خداوند]] رابطه خود را با همگی شما قطع خواهد کرد". آن مرد از [[پیامبر]]{{صل}} درباره نوع برخورد با اقوامش [[راهنمایی]] خواست و [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: "[[دوستی]] و ارتباط برقرار کن با هر کس که ارتباط خود را با تو قطع کند و عطا کن به هر کس که تو را از عطای خود [[محروم]] کند و ببخش<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۵۰؛ یحیی بن حسین ابوطالب، تیسیر المطالب، ص ۴۲۲ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۳۶.</ref> هر آن کس را که به تو [[ستم]] کند. اگر چنین کردی، [[خداوند]] تو را علیه آنان [[یاری]] خواهد کرد"<ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۰.</ref>. | *در برخی [[روایات]] آمده است: روزی مردی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و به ایشان گفت: "ای [[رسول خدا]]! [[اقوام]] و [[خویشان]] من تصمیم گرفتهاند از من فاصله بگیرند، مرا از خود برانند و رابطهشان را با من قطع کنند؛ آیا من [[حق]] دارم و میتوانم به این [[علت]] رابطهام را با خویشانم قطع کنم و از آنان دوری گزینم؟"[[نبی]] [[خدا]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: "اگر چنین کنی، در آن صورت [[خداوند]] رابطه خود را با همگی شما قطع خواهد کرد". آن مرد از [[پیامبر]]{{صل}} درباره نوع برخورد با اقوامش [[راهنمایی]] خواست و [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ او فرمود: "[[دوستی]] و ارتباط برقرار کن با هر کس که ارتباط خود را با تو قطع کند و عطا کن به هر کس که تو را از عطای خود [[محروم]] کند و ببخش<ref>الکافی، ج ۲، ص ۱۵۰؛ یحیی بن حسین ابوطالب، تیسیر المطالب، ص ۴۲۲ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۳۶.</ref> هر آن کس را که به تو [[ستم]] کند. اگر چنین کردی، [[خداوند]] تو را علیه آنان [[یاری]] خواهد کرد"<ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۰.</ref>. | ||
===[[عقوبت]] در [[دنیا]]=== | ===[[عقوبت]] در [[دنیا]]=== | ||
*از دیدگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، علاوه بر [[کیفر]] و عقوبتی که در [[جهان آخرت]] گریبانگیر شخص ترک کننده | *از دیدگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، علاوه بر [[کیفر]] و عقوبتی که در [[جهان آخرت]] گریبانگیر شخص ترک کننده صله رحم خواهد شد، در این [[دنیا]] نیز آن شخص، به برخی عقوبات دچار خواهد شد. [[خاتم انبیا]]{{صل}} فرموده است: "کسانی که گناهانی همچون [[قطع رحم]] و [[خیانت]] و [[دروغ]] انجام میدهند، علاوه بر [[عذاب]] شدن در [[جهان آخرت]]، در این [[دنیا]] نیز به [[کیفر]] و [[عذاب الهی]] گرفتار میشوند"<ref>الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۰.</ref>. | ||
*از عقوباتی که در [[دنیا]] به شخص [[قاطع]] | *از عقوباتی که در [[دنیا]] به شخص [[قاطع]] صله رحم میرسد، کوتاهی [[عمر]] است؛ همان گونه که رابطه برقرار کردن با [[اقوام]] و [[نزدیکان]]، باعث طولانی شدن [[عمر]] است، دوری گزیدن از [[اقوام]] و [[نزدیکان]] و قطع کردن رابطه با آنان نیز باعث کاهش [[عمر]] و فرا رسیدن سریعتر [[مرگ]] خواهد شد<ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۰.</ref>. | ||
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در روایتی میفرماید: "همانا مردی با [[خویشان]] خود | *[[رسول اکرم]]{{صل}} در روایتی میفرماید: "همانا مردی با [[خویشان]] خود صله رحم میکند و این عمل او در حالی است که از عمرش تنها سه روز [[باقی]] مانده است؛ پس، [[خداوند متعال]]، [[عمر]] او را به سبب صله رحم تا سی سال به تأخیر میاندازد. گاه نیز اتفاق میافتد که از [[عمر]] شخصی سی سال [[باقی]] مانده است؛ اما آن شخص از [[خویشان]] خود بریده و با آنها قطع رابطه کرده است و [[خداوند]] [[عمر]] او را به [[علت]] قطع رابطه با خویشاوندانش به سه روز کاهش میدهد"<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ج ص ۲۲۰ و کنزالعمال، ج۳، ص۳۵۷.</ref><ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۰-۴۹۱.</ref>. | ||
===[[محرومیت]] از [[بهشت]]=== | ===[[محرومیت]] از [[بهشت]]=== | ||
*[[سعادت]] و [[شقاوت]] هر فردی در گرو انجام یا [[سرپیچی]] از فرمانهای [[الهی]] است. انجام یا ترک | *[[سعادت]] و [[شقاوت]] هر فردی در گرو انجام یا [[سرپیچی]] از فرمانهای [[الهی]] است. انجام یا ترک صله رحم نیز یکی از دستورهای مهم [[الهی]] است که زمینه [[سعادت]] یا [[شقاوت انسان]] را در [[دنیا]] و [[آخرت]] فراهم میآورد. آثار سوء قطع رابطه با [[اقوام]] و [[خویشاوندان]]، تنها به این [[دنیا]] محدود نیست؛ بلکه آثار وخیم آن در [[آخرت]]، بیش از این [[دنیا]] برای شخص [[ظهور]] خواهد یافت. [[محروم]] شدن از [[بهشت]] از آثار سوء [[اخروی]] است که در برخی [[روایات]] بدان اشاره شده است. [[رسول خدا]]{{صل}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث| ثَلَاثَةٌ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم}}<ref>مسند احمد، ج ۴، ص ۳۹۹؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۳، ص۵۰۸ و الخصال، ج۱، ص۱۷۹.</ref>؛ سه گروهاند که به [[بهشت]] وارد نخواهند شد؛ دائم الخمر، جادوگر و کسی که رابطه خود را با خویشاوندانش قطع کند<ref> [[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۹۱.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۶
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل صله رحم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
صِله رَحِم: دیدار و پیوند و نیکی کردن به خویشاوندان. یکی از دستورهای اخلاقی اسلام که ثواب بسیاری دارد و موجب طول عمر و برکت در زندگی است. حداقل آن دیدار است و اگر همراه با احسان و کمک به آنان باشد بهتر است. در مقابل آن "قَطع رَحِم" است، به معنای قطع رابطه با فامیل و بستگان که گناه است و آثار بدی دارد. برنامه صله رحم، پیوندهای خانوادگی را مستحکم و دلها را شاد میکند و به زندگیها صفا و شادابی میبخشد[۱].
مقدمه
- کلمه "صله" برگرفته از "وَصَلَ یصل"، در بیان اهل لغت، به معنای پیوند و اتصال دو چیز و رسیدن دو شیء به هم است[۲]. "رحم" نیز از ماده "الرَحِم" در اصل به معنای زهدان مادر است[۳]؛ اما به کنایه درباره خویشاوندان و نزدیکانی که قرابت نسبی داشته و از یک رحم باشند نیز به کار رفته است[۴]. با این توصیف، احسان به خویشاوندان نسبی از باب کنایه، صله رحم نامیده میشود[۵][۶].
ضرورت انجام صله رحم در کلام نبوی(ص)
- صله رحم در توصیههای پیامبر اکرم(ص) جایگاه ممتازی دارد و روایات بسیاری از آن حضرت درباره اهمیت و ضرورت این فریضه مهم عبادی نقل شده است.
- در این روایات، رسول خدا(ص) مسلمانان را به صله رحم حتی به کمترین حد آن، یعنی سلام کردن به یکدیگر فرا خواندهاند[۷]. پیامبر اکرم(ص) صله رحم را مایه افزایش روزی و به تأخیر افتادن مرگ افراد[۸] و باعث آبادانی شهرها دانستهاند[۹]. ایشان برای امتش به خاطر قطع رحم میترسید[۱۰] و آثار بر صله رحم را هم برای نیکان قوم و هم برای بدکاران قوم ثمربخش میدانست[۱۱] و حاضر و غایب امتش را تا روز قیامت به انجام صله رحم سفارش میکرده، میفرمود: "حاضر و غایب و کسانی را که در اصلاب مردان و ارحام زنام هستند، تا روز قیامت، به انجام صله رحم سفارش میکنم، هر چند به فاصله پیمودن یک سال راه باشد؛ چرا که صله رحم جزء دین است"[۱۲][۱۳].
- ابوذر غفاری، از یاران نزدیک نبی اکرم(ص) و از صحابی بزرگ آن حضرت، در این درباره چنین روایت کرده است: "رسول خدا(ص) به من سفارش کرد که صله رحم کنم؛ حتی اگر خویشاوندم به من پشت کند"[۱۴][۱۵].
- رسول خدا(ص) به حدی بر صله رحم تأکید داشت که وقتی نجاشی، پادشاه حبشه از جعفر بن ابی طالب - که سرپرستی مسلمانان را برای هجرت به حبشه به عهده داشت - خواست تا دین اسلام را معرفی کند، او یکی از دستورهای مهم رسول اکرم(ص) را به مسلمانان، انجام صله رحم و رابطه داشتن با خویشاوندان بیان کرد[۱۶][۱۷].
صله رحم در سیره رسول خدا(ص)
- رسول خدا(ص) را «أَوْصَلَ النَّاسِ لرحمهم» نامیدهاند[۱۸] و نقل شده است که ایشان با خویشاوندان خود صله رحم میکرد، بدون آنکه آنان را بر دیگر مردم مقدم بدارد[۱۹]. "روایت شده است، ایشان(ص) هرگاه از مسافرتی باز میگشتند، اولین کسی را که ملاقات میکردند، دخترشان، حضرت زهرا(س) بود؛ پیامبر(ص) پس از ورود به شهر، ابتدا بر در حضرت فاطمه(س) میرفت و مدّتی طولانی نزد ایشان توقف میکرد و احوال ایشان را جویا میشد[۲۰].
- امّا صله رحم و محبت رسول خدا(ص) تنها ویژه به خویشاوندان آن حضرت نبود؛ انس بن مالک، از اصحاب پیامبر(ص)، در این باره میگوید: "سیره و روش پیامبر خدا(ص) بر آن بود که اگر یکی از برادران دینی خود را سه روز نمیدید، احوالش را میپرسید. اگر آن شخص حضور نداشت، برایش دعا میکرد و اگر آن شخص حضور داشت، به دیدارش میرفت. اگر هم متوجه میشد که آن شخص بیمار است، به عیادت آن شخص میرفت"[۲۱][۲۲].
- همچنین در برخی منابع نقل شده است که در سال پنجم هجری، مردم مکه به گرفتاری و سختی دچار شدند و رسول خدا(ص) با وجود دشمنی مکیان با ایشان کمکهایی را که برخی، ارزش آن را پانصد دینار دانستهاند[۲۳]، به همراه عبدالله بن علقمه خزایی به سوی ابوسفیان فرستاد تا بین فقرای مشرک مکه که از اقربای دور و نزدیک نبی خاتم(ص) به شمار میآمدند، تقسیم کند. وقتی علقمه، مال را به ابوسفیان داد، این کار رسول اکرم(ص) به قدری بر او اثر گذاشت که بیدرنگ فریاد زد: "چه کسی نیکوکارتر و صله رحم کنندهتر از محمد(ص) دیده است؛ ما با او میجنگیم تا خونش را بریزیم و او به ما خیر و نیکی میکند!"[۲۴][۲۵].
قطع رحم از دیدگاه رسول خدا(ص)
- به همان اندازه که پیامبر اسلام بر دوستی و رابطه برقرار کردن با اقوام و خویشان و محبت به آنان تأکید داشت، قطع رابطه با خویشان و دشمنی با آنان نیز به شدت مبغوض ایشان بود و توصیه همیشگی پیامبر(ص) به مسلمانان این بود که همواره رابطه خود را باخویشان خود، حفظ و در هیچ حالی از اقوام خود دوری نکنند؛ حتی اگر اقوامشان درباره آنان بدی کنند و یا نیت سوئی درباره آنان داشته باشند. آن حضرت به همگان توصیه میفرمود: "رابطه خود را با محارم و خویشانت قطع نکن، اگر چه آنان رابطه خود را با تو قطع کرده باشند"[۲۶]؛ نبی خاتم(ص) به شدت، مسلمانان را از قطع رابطه با خویشاوندان بر حذر داشته، برای قطع کنندگان رحم عقوباتی را برشمردهاند که در ادامه به مواردی اشاره میشود:
محرومیت از رحمت خداوند
- از نظر رسول اکرم(ص)، ضرر و خسارت قطع رابطه با خویشان، هم به قاطع رحم میرسد و هم زیان آن گریبانگیر قوم او خواهد شد. از پیامبر خدا(ص) روایت شده است که فرمود: « إِنَ الْمَلَائِكَة لاتَنْزِلُ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ قَاطِعُ رَحِم»[۲۷]؛ ملائکه الهی در میان مردمی که در میان آنها قطع کننده رابطه با خویشاوندان وجود داشته باشد، نازل نخواهد شد[۲۸].
- قطع رابطه با خویشان علاوه بر سلب نعمتهای دنیوی از انسان،مانع نزول رحمت الهی و باعث میشود که انسان از نعمات و ارزاق معنوی نیز محروم بماند. رسول خاتم(ص) در این باره فرمودهاند: « إِنَّ الرَّحْمَةَ لاتَنْزِلُ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ قَاطِعُ رَحِم»[۲۹]؛ رحمت و محبت خداوند بر مردمی که در میان آنها قطع کننده رابطه با خویشان وجود داشته باشد، نازل نخواهد شد[۳۰].
- در برخی روایات آمده است: روزی مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و به ایشان گفت: "ای رسول خدا! اقوام و خویشان من تصمیم گرفتهاند از من فاصله بگیرند، مرا از خود برانند و رابطهشان را با من قطع کنند؛ آیا من حق دارم و میتوانم به این علت رابطهام را با خویشانم قطع کنم و از آنان دوری گزینم؟"نبی خدا(ص) در پاسخ او فرمود: "اگر چنین کنی، در آن صورت خداوند رابطه خود را با همگی شما قطع خواهد کرد". آن مرد از پیامبر(ص) درباره نوع برخورد با اقوامش راهنمایی خواست و رسول خدا(ص) در پاسخ او فرمود: "دوستی و ارتباط برقرار کن با هر کس که ارتباط خود را با تو قطع کند و عطا کن به هر کس که تو را از عطای خود محروم کند و ببخش[۳۱] هر آن کس را که به تو ستم کند. اگر چنین کردی، خداوند تو را علیه آنان یاری خواهد کرد"[۳۲].
عقوبت در دنیا
- از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)، علاوه بر کیفر و عقوبتی که در جهان آخرت گریبانگیر شخص ترک کننده صله رحم خواهد شد، در این دنیا نیز آن شخص، به برخی عقوبات دچار خواهد شد. خاتم انبیا(ص) فرموده است: "کسانی که گناهانی همچون قطع رحم و خیانت و دروغ انجام میدهند، علاوه بر عذاب شدن در جهان آخرت، در این دنیا نیز به کیفر و عذاب الهی گرفتار میشوند"[۳۳][۳۴].
- از عقوباتی که در دنیا به شخص قاطع صله رحم میرسد، کوتاهی عمر است؛ همان گونه که رابطه برقرار کردن با اقوام و نزدیکان، باعث طولانی شدن عمر است، دوری گزیدن از اقوام و نزدیکان و قطع کردن رابطه با آنان نیز باعث کاهش عمر و فرا رسیدن سریعتر مرگ خواهد شد[۳۵].
- رسول اکرم(ص) در روایتی میفرماید: "همانا مردی با خویشان خود صله رحم میکند و این عمل او در حالی است که از عمرش تنها سه روز باقی مانده است؛ پس، خداوند متعال، عمر او را به سبب صله رحم تا سی سال به تأخیر میاندازد. گاه نیز اتفاق میافتد که از عمر شخصی سی سال باقی مانده است؛ اما آن شخص از خویشان خود بریده و با آنها قطع رابطه کرده است و خداوند عمر او را به علت قطع رابطه با خویشاوندانش به سه روز کاهش میدهد"[۳۶][۳۷].
محرومیت از بهشت
- سعادت و شقاوت هر فردی در گرو انجام یا سرپیچی از فرمانهای الهی است. انجام یا ترک صله رحم نیز یکی از دستورهای مهم الهی است که زمینه سعادت یا شقاوت انسان را در دنیا و آخرت فراهم میآورد. آثار سوء قطع رابطه با اقوام و خویشاوندان، تنها به این دنیا محدود نیست؛ بلکه آثار وخیم آن در آخرت، بیش از این دنیا برای شخص ظهور خواهد یافت. محروم شدن از بهشت از آثار سوء اخروی است که در برخی روایات بدان اشاره شده است. رسول خدا(ص) در این باره میفرماید: « ثَلَاثَةٌ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ مُدْمِنُ سِحْرٍ وَ قَاطِعُ رَحِم»[۳۸]؛ سه گروهاند که به بهشت وارد نخواهند شد؛ دائم الخمر، جادوگر و کسی که رابطه خود را با خویشاوندانش قطع کند[۳۹].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص:۱۳۴.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۲۶.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۲۳۲.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص ۳۴۷.
- ↑ الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۵، ص ۷۸۰.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۶.
- ↑ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۸۹؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۸۸؛ ابو الفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص ۱۶۶ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۵۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۵۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۵۶؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۲؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۸۸.
- ↑ ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۱۰۳؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۹۵ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۴۵.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۴۲؛ صحیفة الرضا(ع)، ص ۷۷ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۰۸.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۵، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳: کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۲۵.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ مشکاة الأنوار، ص ۱۶۵ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۹۰.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۶-۴۸۷.
- ↑ « أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّه(ص) أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَت»؛ الخصال، ج۱، ص ۳۴۵، و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۳۰؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۸۲ و تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع ، ج ۴، ص ۱۰۷.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۱۱، ص ۵۰۱ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۴۰۱.
- ↑ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۵۸؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۳۵۰ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۴۶.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص ۲۳۴ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۹؛ مجمع الزوائد، ج ۲، ص ۲۹۵؛ ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۱۵۰ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۴۴.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۸.
- ↑ السرخسی، المبسوط، ج ۱۰، ص ۹۲.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۵، ص ۴۲۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۸۰ و المبسوط، ص ۹۲.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۸.
- ↑ « لَا تَقْطَعْ رَحِمَكَ وَ إِنْ قَطَعَتْك»؛ الکافی، ج ۲، ص ۳۴۷؛، سید فضل الله راوندی، النوادر، ص۶ و الجعفریات، ص۱۸۹.
- ↑ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۴۳۳؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص ۱۵۱ و کنزالعمال، ج ۳، ص۳۶۷.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۹.
- ↑ البخاری، الأدب المفرد، ص ۲۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۲۰، ص۱۶۷؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۳۰۵؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۳۶۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۰۶.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۸۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۰؛ یحیی بن حسین ابوطالب، تیسیر المطالب، ص ۴۲۲ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۳۶.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۳ و کنزالعمال، ج ۳، ص ۳۶۹ - ۳۶۸.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰.
- ↑ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ج ص ۲۲۰ و کنزالعمال، ج۳، ص۳۵۷.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۰-۴۹۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۴، ص ۳۹۹؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۳، ص۵۰۸ و الخصال، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ اکبری، هادی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۹۱.