استخلاف در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '[[رده: ' به '[[رده:') |
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} | ||
نسخهٔ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۵۵
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استخلاف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- جانشین قرار دادن، از "خلیفه" به معنای جانشین[۱]. اصل آن "خلف" به معنای آمدن بعد از چیز دیگر[۲] یا پشت سر دیگری[۳]، در مقابل قدّام به معنای جلو[۴].
- ﴿قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ﴾[۵].
- واژه "خلف" به تناسب موارد و موضوعات در معانی متعددی استعمال شده است. "بَعد" یا "پشت" یا ورای چیزی گاهی از جهت زمان است که خلیفه و خلافت از این معنا مشتق است و مفهوم آن نیابت و جانشینی زمانی است [۶].
- در صورتی که خلیفه و خلافت منتسب به خداوند باشد، از جهت کیفیت مورد تأکید است، نه از بُعد زمانی. خلیفه خدا بر روی زمین مظهر صفات و تجلی اسمای اوست؛ یعنی مصداق کسی است که اسمای الهی به او تعلیم شده است ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۷]. استخلاف الهی در قالب استقرار خلیفه و جانشین بر روی زمین، برای انسانها عموماً ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۸] و برای قوم یا گروهی خاص[۹] یا فرد خاصی ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾[۱۰] در قرآن وارد شده است. این موضوع از سنن قطعی الهی در هر عصر و نسلی است.
- استخلاف بشری به معنای جانشینی و قائم مقامی نیز در قرآن آمده است: ﴿وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي﴾[۱۱][۱۲].
- آنچه در تاریخ اسلام مورد بحث و منازعه قرار گرفت و موجب ایجاد فرق و مذاهب مختلف گردید، جانشینی رسول الله(ص) و منصب خلافت است. خلافت به معنای جانشینی پیامبر(ص) در ادامهدادن بعضی وظایف آن حضرت است؛ ازقبیل رهبری و حاکمیت سیاسی و اداره جامعه، قضاوت و داوری و تبیین مسائل دینی و تفصیل احکام شرعی. لازم بود این وظایف بعد از رسول خدا(ص) ادامه یابد. وحی و اکمال دین در عصر پیامبر(ص) به پایان رسید و جامعه را از یک مرام، آیین و قانون اساسی مدون بهرهمند ساخت. از وظیفه رهبری و حاکمیت سیاسی و اداره جامعه با واژههای خلافت، امامت و ولایت یاد میشود[۱۳][۱۴].
منابع
پانویس
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۴.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۸۲.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۳.
- ↑ «(موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۰۴.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ در مورد بنیاسرائیل: ﴿عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ﴾ «امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۹۹۹- ۱۰۰۰.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۷۸.