بحث:توبه: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'عالم طبیعت' به 'عالم طبیعت')
خط ۱۵: خط ۱۵:
*[[زیارت]]، [[مؤمن]] را در آستانه [[ایمان]] مجسم و در عتبه اسوه‌های [[اخلاق]]، می‌نشاند، [[فطرت]] را، زیر اشراقِ ملکوتِ [[مرقد]] [[معصومین]]{{عم}}، آفت‌زدایی می‌کند، [[زیارت]]، آبی ابراهیمی است که بر [[آتش]] [[شهوت]] نمرودیان ریخته و آن را سرد و [[سلامت]] می‌کند، [[زیارت]]، [[انسان]] را به خطاهایش "متوجه" و "معترف" می کند و در او، بارقه "[[امید]]" و "[[مغفرت]]" می‌آفریند. [[زائر]]، باید خود را در چنین [[جایگاه]] و مقامی احساس کند. در [[زیارت]] [[امامان]] مدفون در [[قبرستان بقیع]] می‌خوانیم:{{عربی|«وَهذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَا وَاسْتَکانَ وَأَقَرَّ بِما جَنی وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ ...»}} <ref>مفاتیح الجنان، زیارت ائمه بقیع.</ref>. اینجا، محل ایستادن و [[جایگاه]] کسی است که [[اسراف]] و [[خطا]] کرده است، اینجا کسی در حضورتان [[ایستاده]] که شکسته و خاکسار، به [[جرم]] خویش [[اقرار]] می‌کند، و به چه توبه‌های [[عظیم]]، چه [[تطهیر]] [[قلب]] های جدی، چه تصمیم‌های بزرگ، چه [[اصلاح]] درون‌های [[سرنوشت]] ساز، که از آثار [[زیارت]] است. خاطر حضورش در این [[مقام]]، [[امید]] «خلاص» دارد. تا [[انسان]] خود را [[اسراف]] کار و بزهکار نداند، خاکسار نمی‌شود، و تا خاکی نشود به [[گناه]] اعتراف نمی کند و تا [[اقرار]] به اشتباه نکند، [[امید]] [[نجات]] در او نیست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*[[زیارت]]، [[مؤمن]] را در آستانه [[ایمان]] مجسم و در عتبه اسوه‌های [[اخلاق]]، می‌نشاند، [[فطرت]] را، زیر اشراقِ ملکوتِ [[مرقد]] [[معصومین]]{{عم}}، آفت‌زدایی می‌کند، [[زیارت]]، آبی ابراهیمی است که بر [[آتش]] [[شهوت]] نمرودیان ریخته و آن را سرد و [[سلامت]] می‌کند، [[زیارت]]، [[انسان]] را به خطاهایش "متوجه" و "معترف" می کند و در او، بارقه "[[امید]]" و "[[مغفرت]]" می‌آفریند. [[زائر]]، باید خود را در چنین [[جایگاه]] و مقامی احساس کند. در [[زیارت]] [[امامان]] مدفون در [[قبرستان بقیع]] می‌خوانیم:{{عربی|«وَهذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَا وَاسْتَکانَ وَأَقَرَّ بِما جَنی وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ ...»}} <ref>مفاتیح الجنان، زیارت ائمه بقیع.</ref>. اینجا، محل ایستادن و [[جایگاه]] کسی است که [[اسراف]] و [[خطا]] کرده است، اینجا کسی در حضورتان [[ایستاده]] که شکسته و خاکسار، به [[جرم]] خویش [[اقرار]] می‌کند، و به چه توبه‌های [[عظیم]]، چه [[تطهیر]] [[قلب]] های جدی، چه تصمیم‌های بزرگ، چه [[اصلاح]] درون‌های [[سرنوشت]] ساز، که از آثار [[زیارت]] است. خاطر حضورش در این [[مقام]]، [[امید]] «خلاص» دارد. تا [[انسان]] خود را [[اسراف]] کار و بزهکار نداند، خاکسار نمی‌شود، و تا خاکی نشود به [[گناه]] اعتراف نمی کند و تا [[اقرار]] به اشتباه نکند، [[امید]] [[نجات]] در او نیست<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*[[مزار]] [[ائمه]]، [[بهترین]] جا برای «[[محاسبه]] [[نفس]]» و رسیدگی به پرونده [[اعمال]] خویش است. من که هستم؟ چه کرده ام؟ کجا آمده‌ام؟ به [[زیارت]] که شرفیاب شده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ چه می‌خواهم؟ چه آورده‌ام؟ با چه رویی [[حاجت]] بطلبم؟ با کدام [[عمل صالح]]، خود را «اینجایی» معرّفی کنم؟ گذشته‌ام چه بوده است؟ اکنون چه کاره ام؟ آیا گناهانم اجازه می‌دهد که چهره بر آستان این [[مرقد]] بسایم؟ آیا قطرات اشکم، [[شایسته]] آن است که بر ضریح و رواق و [[خاک]] [[مرقد]] [[حجت خدا]] بچکد؟ تا [[پاک]] نشوم که نمی‌توانم چشم به [[پاکان]] بیفکنم! تا لایق نباشم که نمی‌توانم مدعی [[دوستی]] و [[محبت]] و [[ولایت]] کنم! پس باید توبه کنم، عوض شوم، به [[برکت]] حضور در این محضر، از آلودگی‌ها دست بشویم. اینجاست که [[زیارت]]، عامل توبه و [[زمینه‌ساز]] [[گناه]] زدایی می‌شود. [[زائر]]، باید اهل [[استغفار]] و معذرت‌خواهی و [[اعتراف به گناه]] و [[امید]] به [[بخشش]] باشد. در [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} می‌خوانیم: {{عربی|"وَإِنّی أَتَیْتُکَ مُسْتَغْفِرًا تائِباً مِنْ ذُنُوبی، وَإِنّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللهِ رَبّی وَرَبِّکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنُوبی"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*[[مزار]] [[ائمه]]، [[بهترین]] جا برای «[[محاسبه]] [[نفس]]» و رسیدگی به پرونده [[اعمال]] خویش است. من که هستم؟ چه کرده ام؟ کجا آمده‌ام؟ به [[زیارت]] که شرفیاب شده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ چه می‌خواهم؟ چه آورده‌ام؟ با چه رویی [[حاجت]] بطلبم؟ با کدام [[عمل صالح]]، خود را «اینجایی» معرّفی کنم؟ گذشته‌ام چه بوده است؟ اکنون چه کاره ام؟ آیا گناهانم اجازه می‌دهد که چهره بر آستان این [[مرقد]] بسایم؟ آیا قطرات اشکم، [[شایسته]] آن است که بر ضریح و رواق و [[خاک]] [[مرقد]] [[حجت خدا]] بچکد؟ تا [[پاک]] نشوم که نمی‌توانم چشم به [[پاکان]] بیفکنم! تا لایق نباشم که نمی‌توانم مدعی [[دوستی]] و [[محبت]] و [[ولایت]] کنم! پس باید توبه کنم، عوض شوم، به [[برکت]] حضور در این محضر، از آلودگی‌ها دست بشویم. اینجاست که [[زیارت]]، عامل توبه و [[زمینه‌ساز]] [[گناه]] زدایی می‌شود. [[زائر]]، باید اهل [[استغفار]] و معذرت‌خواهی و [[اعتراف به گناه]] و [[امید]] به [[بخشش]] باشد. در [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} می‌خوانیم: {{عربی|"وَإِنّی أَتَیْتُکَ مُسْتَغْفِرًا تائِباً مِنْ ذُنُوبی، وَإِنّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللهِ رَبّی وَرَبِّکَ لِیَغْفِرَ لی ذُنُوبی"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*[[استغفار]] و توبه از [[گناهان]] و [[توجه به خدا]] و [[امید]] [[مغفرت]]، در [[زائر]] [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لازم است. بدین گونه، [[زیارت]]، عامل [[تزکیه نفس]] و [[خودسازی]] و [[تربیت]] است. همچنانکه دریاها و گیاهان و عالم [[طبیعت]]، سموم و گازکربنیک‌های هوا را می‌گیرند و به [[تطهیر]] و پالایش جوّ و محیط و هوا می‌پردازند، در عالم معنویات هم، انسان‌های نمونه و روح‌های متعالی و مظاهر کمال، چنین خاصیتی دارند و [[جان‌ها]] را پاکسازی می‌کنند و اخلاق‌ها را [[اصلاح]] و [[دل‌ها]] را از رذائل شستشو می‌دهند<ref>با استفاده از بیان شهید مطهری در عدل الهی، با عنوان اصل تطهیر، چاپ صدرا، ص۲۷۴.</ref>. این وساطت در [[فیض]] است که از [[خداوند]]، اما از کانال اولیایش به ما می‌رسد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*[[استغفار]] و توبه از [[گناهان]] و [[توجه به خدا]] و [[امید]] [[مغفرت]]، در [[زائر]] [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لازم است. بدین گونه، [[زیارت]]، عامل [[تزکیه نفس]] و [[خودسازی]] و [[تربیت]] است. همچنانکه دریاها و گیاهان و [[عالم طبیعت]]، سموم و گازکربنیک‌های هوا را می‌گیرند و به [[تطهیر]] و پالایش جوّ و محیط و هوا می‌پردازند، در عالم معنویات هم، انسان‌های نمونه و روح‌های متعالی و مظاهر کمال، چنین خاصیتی دارند و [[جان‌ها]] را پاکسازی می‌کنند و اخلاق‌ها را [[اصلاح]] و [[دل‌ها]] را از رذائل شستشو می‌دهند<ref>با استفاده از بیان شهید مطهری در عدل الهی، با عنوان اصل تطهیر، چاپ صدرا، ص۲۷۴.</ref>. این وساطت در [[فیض]] است که از [[خداوند]]، اما از کانال اولیایش به ما می‌رسد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.  
*وقتی که [[زیارت]] [[ائمه]] و پیوند با آنان در [[تطهیر]] [[جان‌ها]] و [[اصلاح]] [[اخلاق]] و [[تربیت نفوس]] مؤثر است. این خود، نوعی [[هدایت]] و [[امامت]] و [[رهبری]] [[ائمه]] را می‌رساند. این هم نوعی [[شفاعت]] است که در همین [[دنیا]] اثرش روشن می‌شود و به تعبیر [[شهید مطهری]]: "شفاعتِ [[رهبری]]" و "شفاعتِ عمل" است<ref>به بحث استاد مطهری در کتاب عدل الهی، ص۲۶۸ تحت عنوان "شفاعت رهبری" مراجعه کنید.</ref>. برای وجودهای گریزان از مرکزیت [[توحید]] و [[فطرت]] و [[پاکی]]، نیروهای [[جاذبه]] [[معنوی]] لازم است تا این [[تعادل]] و حرکت در "خطّ سیر" و شناوری در "فلک فوز و فلاح" را هماهنگ و برقرار سازد. با کارِ [[گریز]] از مرکز و [[جاذبه]]، تعدیل فراهم می‌شود. مزارهای [[معصومین]]{{عم}}، کانون‌های جذبه دار، برای کشش فطرت‌ها و دل‌های مستعدّ، به خیر و [[صلاح]] است. [[زیارت]]، عامل [[توجه به خدا]]، [[تقرب به خدا]]، [[تحول روحی‌]] و توبه و [[ گناه‌زدایی‌]] است. این‌هاست آثار [[تربیتی]] و نقش سازنده [[زیارت]] [[اولیای خدا]]. ولی به شرط آنکه [[زائر]]، عارف باشد، عارف به [[حقّ]] [[ائمه]] و [[مقام]] و شخصیتشان، عارف به [[وظیفه]] خود در مقابل [[امامان]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.
*وقتی که [[زیارت]] [[ائمه]] و پیوند با آنان در [[تطهیر]] [[جان‌ها]] و [[اصلاح]] [[اخلاق]] و [[تربیت نفوس]] مؤثر است. این خود، نوعی [[هدایت]] و [[امامت]] و [[رهبری]] [[ائمه]] را می‌رساند. این هم نوعی [[شفاعت]] است که در همین [[دنیا]] اثرش روشن می‌شود و به تعبیر [[شهید مطهری]]: "شفاعتِ [[رهبری]]" و "شفاعتِ عمل" است<ref>به بحث استاد مطهری در کتاب عدل الهی، ص۲۶۸ تحت عنوان "شفاعت رهبری" مراجعه کنید.</ref>. برای وجودهای گریزان از مرکزیت [[توحید]] و [[فطرت]] و [[پاکی]]، نیروهای [[جاذبه]] [[معنوی]] لازم است تا این [[تعادل]] و حرکت در "خطّ سیر" و شناوری در "فلک فوز و فلاح" را هماهنگ و برقرار سازد. با کارِ [[گریز]] از مرکز و [[جاذبه]]، تعدیل فراهم می‌شود. مزارهای [[معصومین]]{{عم}}، کانون‌های جذبه دار، برای کشش فطرت‌ها و دل‌های مستعدّ، به خیر و [[صلاح]] است. [[زیارت]]، عامل [[توجه به خدا]]، [[تقرب به خدا]]، [[تحول روحی‌]] و توبه و [[ گناه‌زدایی‌]] است. این‌هاست آثار [[تربیتی]] و نقش سازنده [[زیارت]] [[اولیای خدا]]. ولی به شرط آنکه [[زائر]]، عارف باشد، عارف به [[حقّ]] [[ائمه]] و [[مقام]] و شخصیتشان، عارف به [[وظیفه]] خود در مقابل [[امامان]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.



نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۵

نویسنده: آقای پورانزاب

توبه به معنای بازگشت به سوی خداست[۱] یا به عبارتی، بازگشت از گناه به سوی اطاعت خدا. کسی که خدا را نافرمانی کند، گناه کرده است و باید زود توبه و استغفار کند و از خداوند آمرزش بخواهد تا بخشوده شود. در آیات بسیاری از قرآن به گناهکاران توصیه شده که به سوی خدا باز گردند تا از عذاب الهی ایمن شوند. توبه حالت پشیمانی است که در دل انسان پیش می‌آید و از کرده خود استغفار می‌کند. خداوند توبه‌کنندگان را دوست دارد و توبه را می‌پذیرد. توبه دریچه امیدی است که به روی انسان گشوده می‌شود تا ناامید از نجات و آمرزش نباشد و خطاهای گذشته را جبران کند. "توبه نَصوح"، توبه‌ای است جدّی و حتمی که انسان دوباره به گناه برنگردد و توبه‌اش را نشکند. "توبه" نام نهمین سوره قرآن نیز می‌باشد که به سوره برائت هم مشهور است و تنها سوره‌ای است که در آغاز آن "بسم الله" نیست و این سوره مظهر برائت از مشرکان و افشای چهره منافقان است[۲].

واژه‌شناسی لغوی

  • توبه بر اساس لغت اگر با حرف "اِلی" متعدی شود، به معنای بازگشت بنده از گناه به اطاعت خداوند و چنانچه با حرف "علی" متعدی گردد، به معنای بازگشت خدا به سوی بنده به یکی از این دو صورت است[۳]:
  1. موفق کردن عبد به توبه؛
  2. قبول توبه وی[۴].

توبه در قرآن

وجوب توبه

ضرورت پذیرش توبه

ظرف توبه و شرایط پذیرش آن

آثار توبه

توبه انبیا و اوصیا

توبه نصوح

توبه یکی از اسباب رستگاری

توبه

توبه، گفتن لفظ نیست. «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي‏ وَ أَتُوبُ‏ إِلَيْهِ‏» را به زبان آوردن توبه نیست. توبه یعنی بازگشت[۲۶]. توبه، پشیمانی از گناه و تصمیم به عدم تکرار است[۲۷]. توبه که واقعاً یک حالت عالی انسانی است، عبارت است از “قیام انسان علیه خودش”، یک قیام اصلاحی[۲۸]. توبه یعنی پاکیزه کردن خود[۲۹]. توبه یک حالت روانی و روحی و بلکه یک انقلاب روحی در انسان است، که لفظ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي‏ وَ أَتُوبُ‏ إِلَيْهِ‏» بیان این حالت است، نه خود حالت، توبه نه خود توبه[۳۰]. توبه برای انسان تغییر مسیر دادن است. امّا نه تغییر مسیر دادن ساده از قبیل تغییر مسیری که گیاه می‌دهد و یا تغییر مسیری که حیوان می‌دهد، بلکه یک نوع تغییر مسیری که مخصوص خود انسان است و از نظر روانی و روحی کاملاً ارزش تحلیل و بررسی و رسیدگی دارد. “توبه” عبارت است از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. این جهت، از مختصات انسان است[۳۱]. توبه یعنی آن قیام درونی، اینکه مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود او که زمام امور این کشور داخلی را در دست گرفته‌اند، یک مرتبه انقلاب می‌کنند، همه اینها را می‌گیرند به زندان می‌اندازند و خودشان با قوا و جنود و لشکریان خود زمام امور را در دست می‌گیرند. این حالت و شکل است که در حیوان و نبات وجود ندارد. همان‌طور که عکسش هم هست، یعنی گاهی مقامات دانی وجود انسان علیه مقامات عالی وجود او قیام و انقلاب می‌کنند، آنها را می‌گیرند و به زندان می‌اندازند و زمام امور این کشود را در دست می‌گیرند[۳۲].

“توبه” عبارت است از عکس‌العمل نشان دادن مقامات عالی و مقدس روح انسان علیه مقامات دانی و پست و حیوانی انسان. “توبه” عبارت است از قیام و انقلاب مقدس قوای فرشته صفت انسان علیه قوای بهیمی صفت و شیطان صفت انسان. این ماهیّت توبه است[۳۳]. توبه آن وقت است که یک انقلاب درونی در وجود انسان پیدا می‌شود. یعنی نیروهای شهوانی و غضب و شیطانی انسان علیه تبهکاری‌های او قیام بکنند و زمام مملکت وجود انسان را در دست بگیرند. این معنای توبه است. توبه یعنی انقلاب درونی انسان[۳۴]. توبه رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است[۳۵]. بشر را از خودی رهاندن و به حق رساندن. یعنی بشر را از درون خودش علیه خودش برانگیختن. توبه بازگشت، حرکت دادن انسان‌ها از خودی و از نفس‌پرستی به سوی حقیقت‌پرستی[۳۶]. توبه در اصطلاح به معنی ایجاد یک انقلاب روحی و یک دگرگونی بنیادی در طرز عمل و سلوک رفتار است[۳۷]. علیه خود قیام کردن و عصیان علیه خود که در زبان دینی اسمش “توبه” است. شوریدن بر ضدّ خود[۳۸].[۳۹]

توبه حقیقی

توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد[۴۰].[۴۱]

توبه نَصوح

توبه نَصوح یعنی توبه خالص[۴۲].[۴۳]

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۵۰ - ۵۸.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۶۰.
  3. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۵۰ - ۵۸.
  4. لسان العرب، ج ۲، ص ۶۱؛ المنجد، ص ۶۶، «توب»؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۵.
  5. کشف المراد، ص ۵۶۶؛ منشور جاوید، ج ۸، ص ۲۱۱.
  6. مواهب الرحمن، ج ۲، ص ۲۴۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۰۰؛جامع البیان، ج ۱، ص ۳۴۸.
  7. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۵۰ - ۵۸.
  8. المصباح، ص ۲۹، «آب»؛ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۱۵۲، «اوب».
  9. چهل حدیث، ص ۲۷۲.
  10. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۵۰ - ۵۸.
  11. جامع السعادات، ج ۳، ص ۵۲ - ۵۳.
  12. التوبة والانابه، ص ۲۰۷ - ۲۱۰.
  13. الفروق اللغویه، ص ۴۸.
  14. التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۱۸۱.
  15. احمدپور، مهدی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۵۰ - ۵۸.
  16. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  17. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  18. مفاتیح الجنان، زیارت ائمه بقیع.
  19. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  20. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول.
  21. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  22. با استفاده از بیان شهید مطهری در عدل الهی، با عنوان اصل تطهیر، چاپ صدرا، ص۲۷۴.
  23. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  24. به بحث استاد مطهری در کتاب عدل الهی، ص۲۶۸ تحت عنوان "شفاعت رهبری" مراجعه کنید.
  25. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۵۹-۶۲.
  26. آشنایی با قرآن، ج۳، ص۵۲.
  27. آشنایی با قرآن ج۳، ص۱۲.
  28. اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۱۶۵؛ گفتارهای معنوی، ص۱۵۸.
  29. گفتارهای معنوی، ص۷۲.
  30. گفتارهای معنوی، ص۱۰۸.
  31. گفتارهای معنوی، ص۱۱۰.
  32. گفتارهای معنوی، ص۱۱۲.
  33. گفتارهای معنوی، ص۱۱۶.
  34. گفتارهای معنوی، ص۱۳۹.
  35. حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹.
  36. سیری در سیره نبوی، ص۱۸۶.
  37. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۳۱.
  38. فلسفه اخلاق، ص۲۱۰.
  39. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۶.
  40. حکمت‌ها و اندرزها، ص۸۰.
  41. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۶.
  42. حماسه حسینی، ج۱، ص۲۴۲.
  43. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۲۸۶.