ارزش در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
گفتنی است در این مطالعه از ارزشهای فردی انعکاس یافته در [[قرآن]] که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم [[ارتباط]] با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از [[جهانبینی]] [[اسلام]] به عنوان کانونیترین زیرساخت [[اعتقادی]] ارزشها و تا حدی تضمینکننده پذیرش و [[التزام]] به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینهها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک [[نظام ارزشی]] و عمل به آن را در سطوح [[خرد]] و کلان مهیا میسازد، نیز تنها در حد [[اجمال]] و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۳.</ref> | گفتنی است در این مطالعه از ارزشهای فردی انعکاس یافته در [[قرآن]] که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم [[ارتباط]] با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از [[جهانبینی]] [[اسلام]] به عنوان کانونیترین زیرساخت [[اعتقادی]] ارزشها و تا حدی تضمینکننده پذیرش و [[التزام]] به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینهها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک [[نظام ارزشی]] و عمل به آن را در سطوح [[خرد]] و کلان مهیا میسازد، نیز تنها در حد [[اجمال]] و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۳.</ref> | ||
==مبانی عام ارزشها== | |||
[[قرآن کریم]] طی آیاتی، هرچند به صورت تلویحی به مبانی و زیرساختهای عام ارزشهای [[اجتماعی]] مورد نظر خود توجه داده است. از مباحث مفهومی پیش گفته اصالتاً غیرقرآنی که بگذریم، سایر مبانی را میتوان در قالبی نسبتاً نظاموار به شرح زیر مطرح نمود که عمدتاً با محوریت دیدگاههای [[تفسیری]] و [[فلسفی]] اجتماعی [[علامه طباطبایی]] شرح و تقریر شده است. | |||
تردیدی نیست نظام ارزشی اسلام نیز همچون همه نظامهای ارزشی، به طور معمول [[هدفها]] و غایتهایی را در پرتو عملیاتی شدن و اجرای خود تعقیب میکند؛ غایتهایی که [[شناخت]] آن، چرایی و چگونگی این [[نظام]] را تا حد زیاد تبیین و [[انگیزه]] و [[اشتیاق]] به رعایت آن را تشدید میکند. | |||
===رسیدن [[انسان]] به [[سعادت]] و [[تقرب]] [[خدا]]=== | |||
پر واضح است که [[هدف غایی]] از تشریح نظام ارزشی اسلام و [[الزام]] به رعایت [[احکام]] و [[قوانین]] منبعث از آن، [[زمینهسازی]] برای نیل [[انسانها]] به [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] و تعالی و [[تقرب به خداوند]] است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از [[کمالات وجودی]] [[انسان]]، داشتن [[نظام]] [[صالح]] در [[زندگی دنیا]] و یکی دیگر داشتن [[حیات سعیده]] در [[آخرت]] است و [[راه]] تأمین این دو [[سعادت]]، [[دینی]] است که متکفل [[قوانین]] [[شایسته]] برای [[اصلاح]] [[اجتماع]] و نیز مشتمل بر جهاتی از [[تقرب]] [[خدا]] به نام [[عبادات]] باشد تا [[انسانها]] بدانها عمل کنند، هم معاششان [[نظم]] پیدا کند و هم جانشان [[نورانی]] و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته [[کرامت الهی]] در دار آخرت شوند، این است [[حقیقت]] امر<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۱.</ref>. | |||
[[منطق]] [[حاکم]] بر تشریح این سنخ [[ارزشها]] نیز به تبع کلیت [[دین]]، [[حقانیت]]، انطباق با واقع، همسویی با اقتضائات کلان [[نظام خلقت]]، همخوانی با [[مصالح]] و [[منافع]] [[حیات]] جمعی و [[هدفها]] و غایتهای مورد نظر از [[خلقت انسان]] است. به بیان [[علامه طباطبایی]]: اگر آمری ما را به [[التزام]] به [[عدالت]] و اجتناب از [[ظلم]] امر کند، این امر [[حق]] خواهد بود برای اینکه موافق با نظام عام جهانی است، چراکه نظام عالم هم که هر چیزی را به سعادت و خیر خود [[هدایت]] میکند بر [[آدمیان]] [[واجب]] کرده است که به طور [[اجتماعی]] [[زندگی]] نموده و اجزای جامعهشان با هم متلائم و سازگار بوده باشد و برخی از آن مزاحم برخی دیگر نشوند و یک گوشه [[جامعه]]، گوشه دیگر را [[فاسد]] نسازد تا بدین وسیله از سعادت وجود آنچه که برای جامعه مقدور است، به دست آمده و همه اجزایش بهره خود را از آن سعادت بگیرند، پس [[مصلحت]] مطلق نوع انسان هم همان سعادت در زندگی او است و امر به عدالت و [[نهی]] از ظلم با این مصلحت مطلق موافق است و چون موافق است، حق است. برعکس، چون امر به ظلم و نهی از عدالت، با این نظام عام موافقت ندارد، [[باطل]] است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۹.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۷۶.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۷
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارزش (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
ارزشها مهمترین و کانونیترین بخش یک فرهنگ محسوب میشوند و از اینرو، بخش معظم فرهنگ دینی انعکاس یافته در قرآن کریم نیز مستقیم و غیرمستقیم به حوزه ارزشها اختصاص یافته است. ارزشها از یک سو تبلور عقاید و باورهای کلان و به اصطلاح جهانبینی یک فرهنگ و از سوی دیگر، تأمین کننده هنجارها، قواعد، الگوها و شیوههای مختلف تعیین کننده نحوه زیست و عمل در عرصههای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی هستند و در صورت التزام به رعایت آنها، غالباً در جلوهها و جهتگیریهای ذهنی، احساسی، رفتاری و گرایشها و تمایلهای برجسته، تظاهر و تبلور مییابند.
از منظر جامعهشناختی نیز ارزشها راهکارهای ضابطهمند و عموماً پذیرفته شده و پاسخهای اجتماعی مصوب به طیف گسترده نیازهای اساسی افراد در جامعه تلقی میشوند. به عبارت دیگر، ارزشها مهمترین مؤلفه نهادهای اجتماعی اعم از اولی و ثانوی هستند که به مثابه شالودههای اساسی و زیرساختهای بنیادین، رهنمودهای لازم و شیوههای معتبر فرهنگی برای تأمین و ارضای نیازهای اساسی و درجه دوم اعضای جامعه را به دست میدهند؛ از اینرو، فلسفه وجودی ارزشها نیز همچون نهادها پاسخدهی مستقیم و غیرمستقیم به نیازها و تمهید چارچوبهای الگویی برای ارضای آنها به شیوههای مطلوب است. نیازهای انسان اعم از اولی و ثانوی، مادی و غیرمادی، فردی و اجتماعی، ذاتی و ابزاری، ثابت و متغیر، جهانشمول و منطقهای، همیشگی و موقتی و... همه و همه با ارجاع به زیرساختهای ارزشی غالباً غیرشخصی و با وساطت آنها، رفع و رجوع میگردند. گفتنی است ارتباط میان باورها و ارزشها، نیازها و ارزشها، هنجارها و ارزشها، نگرشها و ارزشها، رفتارها و ارزشها و سایر عناصر فرهنگی با ارزشها بهرغم آنچه در ترسیم ارتباط تئوریک نظاموار آنها ادعا میشود، دستکم در بسیاری موارد، وضوح چندانی ندارد و به راحتی نمیتوان خطوط ارتباطی میان ارزشها با سایر عناصر فرهنگی ذیربط را دقیق و همهپذیر ترسیم نمود. نگاهی سطحی به عناصر درونی نظام فرهنگی هر جامعه نشان میدهد که بر گرد هر نیاز، بسته به درجه اهمیت، مجموعهای از ارزشهای ریز و درشت با چینشهای مختلف و به صورتی نسبتاً نظاموار تجمع یافته و یک هیئت انتزاعی گسترده تحت عنوان نظام یا خرده نظام ارزشها به وجود آوردهاند.
ویژگی دیگر ارزشها، دو شقی یا دو قطبی بودن آنهاست که از یکی تحت عنوان ارزشها یا ارزشهای مثبت و از دیگری به عنوان ارزشهای منفی یا ضد ارزشها یاد میشود. برخی اندیشمندان به قسم سومی نیز تحت عنوان “ارزشهای خنثی” توجه دادهاند که اتفاق نظر چندانی در خصوص آن وجود ندارد. نکته دیگر اینکه ارزشهای قرآنی به مثابه مفاهیم مبین بایدها و نبایدها و حسن و قبحهای موجود در نظام تشریعی اسلام، گاه در قالب یک سلسله مفاهیم عام انتزاعی همچون عدالت و احسان و گاه در قالب مصداقهای عینی آن مفاهیم همچون قصاص و انفاق مطرح شدهاند؛ البته همان گونه که در بخشهای بعدی نوشتار ذکر خواهد شد، دسته دوم از کمیت، تعدد و تنوع بیشتری در مقایسه با دسته اول برخوردارند. در این نوشتار ابتدا به ذکر دسته اول تحت عنوان “مفاهیم عام” اعم از ارزشها و ضد ارزشها و سپس به دسته دوم تحت عنوان “مفاهیم خاص” ناظر به ارزشهای اجتماعی متناسب با نهادهایهای مختلف پرداخته شده است.
گفتنی است تقسیمبندی اعمال شده، بیشتر ترجیحی و استحسانی بوده و با توجه به مقدورات انتخاب شده است و به رغم تلاش زیاد، در برخی موارد به صورتی اجتنابناپذیر، همپوشانی و تداخلهایی رخ نموده است. مجدداً تأکید میشود که این مطالعه صرفاً در صدد ارائه فهرستی کلی از ارزشهای اجتماعی موجود در قرآن کریم با حداقل توضیحات تفسیری و تحلیلهای جامعه شناختی است. بدیهی است توضیح تفصیلی آنها، بسط و مجال بیشتری میطلبد. ارزشهای تأسیسی و تأییدی موجود در قرآن کریم، علاوه بر خاستگاه وحیانی و اعتبار قدسی، از مؤیدات عقلی، فطری و تجربی آشکاری نیز برخوردارند و با معیار حسن و قبح عقلی به عنوان عامترین چارچوب مرجع در ارزیابی و سنجش ارزشها و هنجارها، کاملاً توجیه پذیرند.
گفتنی است در این مطالعه از ارزشهای فردی انعکاس یافته در قرآن که از اهمیت و جایگاه بسیار درخوری برخوردارند، به دلیل ضیق مجال و عدم ارتباط با موضوع نوشتار، سخنی به میان نیامده است. از جهانبینی اسلام به عنوان کانونیترین زیرساخت اعتقادی ارزشها و تا حدی تضمینکننده پذیرش و التزام به رعایت آنها و همچنین از مجموعه بسترها، زمینهها، شرایط و تمهیداتی که استقرار و تثبیت یک نظام ارزشی و عمل به آن را در سطوح خرد و کلان مهیا میسازد، نیز تنها در حد اجمال و اشاره و در مواردی به صورت ضمنی، مطالبی ذکر شده است.[۱]
مبانی عام ارزشها
قرآن کریم طی آیاتی، هرچند به صورت تلویحی به مبانی و زیرساختهای عام ارزشهای اجتماعی مورد نظر خود توجه داده است. از مباحث مفهومی پیش گفته اصالتاً غیرقرآنی که بگذریم، سایر مبانی را میتوان در قالبی نسبتاً نظاموار به شرح زیر مطرح نمود که عمدتاً با محوریت دیدگاههای تفسیری و فلسفی اجتماعی علامه طباطبایی شرح و تقریر شده است. تردیدی نیست نظام ارزشی اسلام نیز همچون همه نظامهای ارزشی، به طور معمول هدفها و غایتهایی را در پرتو عملیاتی شدن و اجرای خود تعقیب میکند؛ غایتهایی که شناخت آن، چرایی و چگونگی این نظام را تا حد زیاد تبیین و انگیزه و اشتیاق به رعایت آن را تشدید میکند.
رسیدن انسان به سعادت و تقرب خدا
پر واضح است که هدف غایی از تشریح نظام ارزشی اسلام و الزام به رعایت احکام و قوانین منبعث از آن، زمینهسازی برای نیل انسانها به سعادت دنیوی و اخروی و تعالی و تقرب به خداوند است. به بیان علامه طباطبایی: یکی از کمالات وجودی انسان، داشتن نظام صالح در زندگی دنیا و یکی دیگر داشتن حیات سعیده در آخرت است و راه تأمین این دو سعادت، دینی است که متکفل قوانین شایسته برای اصلاح اجتماع و نیز مشتمل بر جهاتی از تقرب خدا به نام عبادات باشد تا انسانها بدانها عمل کنند، هم معاششان نظم پیدا کند و هم جانشان نورانی و مهذب گردد و در نتیجه با جانی نورانی و مهذب و عملی صالح، شایسته کرامت الهی در دار آخرت شوند، این است حقیقت امر[۲]. منطق حاکم بر تشریح این سنخ ارزشها نیز به تبع کلیت دین، حقانیت، انطباق با واقع، همسویی با اقتضائات کلان نظام خلقت، همخوانی با مصالح و منافع حیات جمعی و هدفها و غایتهای مورد نظر از خلقت انسان است. به بیان علامه طباطبایی: اگر آمری ما را به التزام به عدالت و اجتناب از ظلم امر کند، این امر حق خواهد بود برای اینکه موافق با نظام عام جهانی است، چراکه نظام عالم هم که هر چیزی را به سعادت و خیر خود هدایت میکند بر آدمیان واجب کرده است که به طور اجتماعی زندگی نموده و اجزای جامعهشان با هم متلائم و سازگار بوده باشد و برخی از آن مزاحم برخی دیگر نشوند و یک گوشه جامعه، گوشه دیگر را فاسد نسازد تا بدین وسیله از سعادت وجود آنچه که برای جامعه مقدور است، به دست آمده و همه اجزایش بهره خود را از آن سعادت بگیرند، پس مصلحت مطلق نوع انسان هم همان سعادت در زندگی او است و امر به عدالت و نهی از ظلم با این مصلحت مطلق موافق است و چون موافق است، حق است. برعکس، چون امر به ظلم و نهی از عدالت، با این نظام عام موافقت ندارد، باطل است[۳].[۴]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۳.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۱.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۹.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۷۶.