ابوالعباس سفاح: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== دوران نخست حکومت عباسیان با خلافت ابوالعباس سفاح آغاز شد و با خلافت [...» ایجاد کرد)
 
خط ۴: خط ۴:


[[سپاهیان]]، [[یاور]] [[خلافت]] و ابزاری [[مطیع]] در دست [[خلیفه]] بودند. این دوران با پایان [[عهد]] خلفایی که خودشان [[سپاه]] را [[فرماندهی]] می‌کردند و در بحبوحه‌های مرگ‌بار فرو رفته، به خواهش‌های فرساینده ناز و [[نعمت]] گردن نمی‌نهادند، سپری شد<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۷.</ref>.
[[سپاهیان]]، [[یاور]] [[خلافت]] و ابزاری [[مطیع]] در دست [[خلیفه]] بودند. این دوران با پایان [[عهد]] خلفایی که خودشان [[سپاه]] را [[فرماندهی]] می‌کردند و در بحبوحه‌های مرگ‌بار فرو رفته، به خواهش‌های فرساینده ناز و [[نعمت]] گردن نمی‌نهادند، سپری شد<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۷.</ref>.
==روی کار آمدن ابوالعباس سفاح==
بعد از [[ابراهیم امام]]، [[قیام]] عباسیان به دست سفاح افتاد. سفاح بعد از کشته شدن ابراهیم امام، از [[ترس]] این که کشته شود، دو ماه پنهانی [[زندگی]] کرد، اما بعد از این مدت، او به [[خراسان]] آمد و به [[منبر]] رفت و خراسانیان با او [[بیعت]] نمودند. در اولین [[اقدام]]، [[سفاح]] عمویش [[عبدالله]] را به [[جنگ]] با [[مروان بن حکم]] فرستاد که سرانجام [[مروان]] در [[مصر]] [[اسیر]] و سرش از [[بدن]] جدا گردید. با کشته شدن آخرین [[خلیفه]] [[اموی]] (مروان بن حکم) و تنها مدافع [[حقوق]] [[امویان]] که ابن هبیره نام داشت، [[حکومت]] ۹۰ ساله [[بنی امیه]] برچیده و [[حکومت بنی عباس]] برقرار گردید.
[[دعوت سرّی عباسیان]] تا [[سال ۱۳۳ هجری]] قمری ادامه داشت و [[عبّاسیان]] با تمام نیروی [[منظم]] و بزرگ، کار خود را ادامه دادند تا این که سفاح به طور رسمی [[دعوت]] عبّاسیان را علنی ساخت و به عنوان اولین خلیفه عبّاسی بر تخت [[سلطنت]] نشست<ref>مقاتل الطالبیین، ص۱۶۸؛ تاریخ تمدن اسلامی، ج۱، جزء اول، ص۱۲۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۸؛ اخبار الطوال، ص۳۵۸.</ref>.
او در [[روز جمعه]] سیزدهم [[ربیع الاول]] یا نیمه [[جمادی]] الاخر [[سال ۱۳۲ هجری]] [[لباس]] [[خلافت]] پوشید و [[مردم]] با وی بیعت کردند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۸؛ اخبار الطوال، ص۳۵۸.</ref>. در بیعت او، آن قدر از بنی امیه و [[لشکریان]] ایشان کشته شد که به شمار نیامد. حتی قبر‌های بنی امیه را شکافتند و [[مردگان]] ایشان را از [[گور]] درآوردند و سوزانیدند. هر که را یافتند کشتند، جز شیر خواره گان و یا کسانی که به [[اندلس]] (اسپانیا) گریختند. اجساد کشتگان بنی امیه را در جاده‌ها ریختند. تا طعمه سگ‌ها گشته و زیر قدم‌ها پایمان شدند. او بنای [[خونریزی]] را گذاشت و حکومتش را با [[قساوت]] [[دل]] و بی‌رحمی آغاز کرد و این روش را به خلفای دیگر منتقل نمود<ref>تاریخ الخلفا، ص۲۵۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۸

مقدمه

دوران نخست حکومت عباسیان با خلافت ابوالعباس سفاح آغاز شد و با خلافت واثق پایان یافت. ویژگی آن نیرومندی خلافت، استقلال کامل آن و متمرکز بودن نیروهای بالای حکومت در دست خلفا بود. آنان از توان شخصی، سیاسی و اداری فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند و توانستند یک‌پارچگی حکومت را حفظ و آشوب‌ها و شورش‌ها را سرکوب کنند. در این دوران ایرانیان از جایگاهی برجسته در حکومت برخوردار شدند. نفوذ گسترده ایشان تأثیری مهم در هدایت سیاست‌های حکومت داشت، به گونه‌ای که حتی بر دستگاه‌های اداری و نظامی در بغداد و مناطق تحت نفوذ آنها چیره شدند و فرماندهی سپاه و مقام‌های اداری مهم، مانند وزارت، دبیری و استانداری دیگر مناطق را عهده‌دار شدند[۱].

سپاهیان، یاور خلافت و ابزاری مطیع در دست خلیفه بودند. این دوران با پایان عهد خلفایی که خودشان سپاه را فرماندهی می‌کردند و در بحبوحه‌های مرگ‌بار فرو رفته، به خواهش‌های فرساینده ناز و نعمت گردن نمی‌نهادند، سپری شد[۲].

روی کار آمدن ابوالعباس سفاح

بعد از ابراهیم امام، قیام عباسیان به دست سفاح افتاد. سفاح بعد از کشته شدن ابراهیم امام، از ترس این که کشته شود، دو ماه پنهانی زندگی کرد، اما بعد از این مدت، او به خراسان آمد و به منبر رفت و خراسانیان با او بیعت نمودند. در اولین اقدام، سفاح عمویش عبدالله را به جنگ با مروان بن حکم فرستاد که سرانجام مروان در مصر اسیر و سرش از بدن جدا گردید. با کشته شدن آخرین خلیفه اموی (مروان بن حکم) و تنها مدافع حقوق امویان که ابن هبیره نام داشت، حکومت ۹۰ ساله بنی امیه برچیده و حکومت بنی عباس برقرار گردید.

دعوت سرّی عباسیان تا سال ۱۳۳ هجری قمری ادامه داشت و عبّاسیان با تمام نیروی منظم و بزرگ، کار خود را ادامه دادند تا این که سفاح به طور رسمی دعوت عبّاسیان را علنی ساخت و به عنوان اولین خلیفه عبّاسی بر تخت سلطنت نشست[۳].

او در روز جمعه سیزدهم ربیع الاول یا نیمه جمادی الاخر سال ۱۳۲ هجری لباس خلافت پوشید و مردم با وی بیعت کردند[۴]. در بیعت او، آن قدر از بنی امیه و لشکریان ایشان کشته شد که به شمار نیامد. حتی قبر‌های بنی امیه را شکافتند و مردگان ایشان را از گور درآوردند و سوزانیدند. هر که را یافتند کشتند، جز شیر خواره گان و یا کسانی که به اندلس (اسپانیا) گریختند. اجساد کشتگان بنی امیه را در جاده‌ها ریختند. تا طعمه سگ‌ها گشته و زیر قدم‌ها پایمان شدند. او بنای خونریزی را گذاشت و حکومتش را با قساوت دل و بی‌رحمی آغاز کرد و این روش را به خلفای دیگر منتقل نمود[۵].

  1. زهرانی، محمد بن مسفر، نفوذ السلاجقة السیاسی فی الدولة العباسیه، ص۱۴.
  2. طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۲۷.
  3. مقاتل الطالبیین، ص۱۶۸؛ تاریخ تمدن اسلامی، ج۱، جزء اول، ص۱۲۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۸؛ اخبار الطوال، ص۳۵۸.
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۸؛ اخبار الطوال، ص۳۵۸.
  5. تاریخ الخلفا، ص۲۵۹.