اسود بن حرام بن عمرو خزرجی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[نسب]] وی را چنین گفته اند: [[اسود بن حرام بن عمرو بن زید بن عدی بن عمرو بن مالک بن نجار]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۵۵.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} گروهی را برای کشتن [[ابورافع بن ابی الحقیق]] (از [[یهودیان]] [[بنی نضیر]] ساکن [[خیبر]]) فرستاد که اسود با آنان بود <ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. [[حضرت]] بر [[منبر]] بود که اینان پس از کشتن [[أبو رافع]] وارد [[مسجد]] شدند. رسول خدا{{صل}} وقتی آنان را دید فرمود: «چهرهها شادمان باد». گفتند: چهره شما شادمان باد یا [[رسول الله]]{{صل}}. سپس حضرت پرسید: «آیا او را کشتید؟» گفتند: بلی، و هر یک مدعی کشتن او بودند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: «شمشیرها را بیاورید». هر کدام [[شمشیر]] خود را به آن حضرت داد. حضرت شمشیرها را نگاه کرد و در تیزنای شمشیر [[عبدالله بن انس]]، غذایی را که بر شمشیر چسبیده بود، دید و کشته شدن [[ابورافع یهودی]] را به دست او [[تأیید]] کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۷۴۸.</ref>. [[اسود بن ابیض]]، [[اسعد بن حرام]] و | [[نسب]] وی را چنین گفته اند: [[اسود بن حرام بن عمرو بن زید بن عدی بن عمرو بن مالک بن نجار]]<ref>ابن سعد، ج۵، ص۵۵.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} گروهی را برای کشتن [[ابورافع بن ابی الحقیق]] (از [[یهودیان]] [[بنی نضیر]] ساکن [[خیبر]]) فرستاد که اسود با آنان بود <ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. [[حضرت]] بر [[منبر]] بود که اینان پس از کشتن [[أبو رافع]] وارد [[مسجد]] شدند. رسول خدا{{صل}} وقتی آنان را دید فرمود: «چهرهها شادمان باد». گفتند: چهره شما شادمان باد یا [[رسول الله]]{{صل}}. سپس حضرت پرسید: «آیا او را کشتید؟» گفتند: بلی، و هر یک مدعی کشتن او بودند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: «شمشیرها را بیاورید». هر کدام [[شمشیر]] خود را به آن حضرت داد. حضرت شمشیرها را نگاه کرد و در تیزنای شمشیر [[عبدالله بن انس]]، غذایی را که بر شمشیر چسبیده بود، دید و کشته شدن [[ابورافع یهودی]] را به دست او [[تأیید]] کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۷۴۸.</ref>. [[اسود بن ابیض]]، [[اسعد بن حرام خزرجی]] و اسود بن حرام بن عمرو خزرجی<ref>ابن هشام، ج۳، ص۷۴۶.</ref> نیز از کشندگان ابو رافع یهودی ذکر شدهاند <ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۱؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۰۷؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۷۹.</ref>. [[عبدان]] <ref>عبدالله بن محمد مروزی، م۲۹۳)</ref> گوید: به [[گمان]] من اسود بن حرام از کشندگان ابو رافع است که به جای او، اسود بن ابیض ذکر شده است<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۲ و ۲۲۵.</ref>. صُهَیله [[مادر]] [[اُبی بن کعب]] [[صحابی]] مشهور، دختر [[اسود بن حرام]] بود<ref>ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۴؛ سمعانی، ج۲، ص۱۸۸؛ ابن عساکر، ج۷، ص۲۱۲.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسود بن حرام بن عمرو خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۶۶.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۰
مقدمه
نسب وی را چنین گفته اند: اسود بن حرام بن عمرو بن زید بن عدی بن عمرو بن مالک بن نجار[۱]. رسول خدا(ص) گروهی را برای کشتن ابورافع بن ابی الحقیق (از یهودیان بنی نضیر ساکن خیبر) فرستاد که اسود با آنان بود [۲]. حضرت بر منبر بود که اینان پس از کشتن أبو رافع وارد مسجد شدند. رسول خدا(ص) وقتی آنان را دید فرمود: «چهرهها شادمان باد». گفتند: چهره شما شادمان باد یا رسول الله(ص). سپس حضرت پرسید: «آیا او را کشتید؟» گفتند: بلی، و هر یک مدعی کشتن او بودند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «شمشیرها را بیاورید». هر کدام شمشیر خود را به آن حضرت داد. حضرت شمشیرها را نگاه کرد و در تیزنای شمشیر عبدالله بن انس، غذایی را که بر شمشیر چسبیده بود، دید و کشته شدن ابورافع یهودی را به دست او تأیید کرد[۳]. اسود بن ابیض، اسعد بن حرام خزرجی و اسود بن حرام بن عمرو خزرجی[۴] نیز از کشندگان ابو رافع یهودی ذکر شدهاند [۵]. عبدان [۶] گوید: به گمان من اسود بن حرام از کشندگان ابو رافع است که به جای او، اسود بن ابیض ذکر شده است[۷]. صُهَیله مادر اُبی بن کعب صحابی مشهور، دختر اسود بن حرام بود[۸].[۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن سعد، ج۵، ص۵۵.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ ابن هشام، ج۳، ص۷۴۸.
- ↑ ابن هشام، ج۳، ص۷۴۶.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۱؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۰۷؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۷۹.
- ↑ عبدالله بن محمد مروزی، م۲۹۳)
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۲۲۲ و ۲۲۵.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸؛ خلیفة بن خیاط، ص۱۵۴؛ سمعانی، ج۲، ص۱۸۸؛ ابن عساکر، ج۷، ص۲۱۲.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «اسود بن حرام بن عمرو خزرجی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۶۶.