مباهله در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
| موضوع مرتبط = مباهله
| موضوع مرتبط = مباهله
| عنوان مدخل  = مباهله
| عنوان مدخل  = مباهله
| مداخل مرتبط = [[مباهله در قرآن]] - [[مباهله در حدیث]] - [[مباهله در معارف و سیره فاطمی]] - [[مباهله در معارف و سیره علوی]] - [[مباهله در تاریخ اسلامی]] - [[مباهله در از دیدگاه اهل سنت]]
| مداخل مرتبط = [[مباهله در قرآن]] - [[مباهله در حدیث]] - [[مباهله در معارف و سیره فاطمی]] - [[مباهله در معارف و سیره علوی]] - [[مباهله در تاریخ اسلامی]] - [[مباهله از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}

نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۳

حضور امام علی در مباهله

سران و اندیشمندان مسیحیان نجران با گردهمایی خود، نامه رسول اکرم(ص) را که آنان را به پذیرش اسلام دعوت کرده بود، مورد بررسی قرار داده ولی به نتیجه‌ای نهایی دست نیافتند آنان تعالیم و دستوراتی در اختیار داشتند که بر ظهور پیامبری پس از حضرت عیسی(ع) تأکید می‌کرد و کارهایی‌ که از محمد(ص) سر زده بود به پیامبری وی اشاره داشت. ازاین‌رو، تصمیم گرفتند هیئتی را حضور پیامبر اعزام کرده تا با شخص رسول اکرم(ص) دیدار و گفت‌وگو کنند.

پیامبر(ص) با آن هیئت بلندپایه دیدار کرد ولی پوشیدن لباس‌های دیبا و ابریشم و به گردن آویختن صلیب که رنگ بت‌پرستی داشت، برای حضرت ناخوشایند جلوه کرد. فردای آن روز با تغییر ظواهر خود بار دیگر حضور پیامبر رسیدند، این بار رسول خدا(ص) به آنان خوش آمد گفت و ارج و احترام نهاد و به آنها فرصت داد تا دیدگاه خود را پیرامون مراسم عبادی خویش ابراز کنند[۱].

سپس اسلام را بر آنان عرضه کرد و آیاتی از قرآن برایشان تلاوت فرمود، ولی آنها از پذیرش اسلام سرباز زدند و بحث و مناقشات فراوانی میان آنان صورت گرفت، سرانجام به این نتیجه رسیدند که نبی اکرم(ص) به فرمان خدای عز و جل با آنان به مباهله بپردازد و روز بعد را برای انجام مباهله تعیین کردند.

در آن روز رسول خدا(ص) در حالی که حسین را در آغوش و دست حسن را در دست داشت و پشت سر او دخت گرامی‌اش فاطمه و پسر عمویش علی بن ابی طالب(ع) در حرکت بودند، برای امتثال فرمان خدای متعال در مکان تعیین شده حضور یافتند که قرآن حکیم به این ماجرا اشاره کرده و فرموده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲].

رسول اکرم(ص) غیر از افراد یاد شده هیچ یک از مسلمانان را با خود همراه نبرد تا بدین وسیله پیامبری و رسالت راستین خویش را برای همگان ثابت کند. در اینجا کشیش نجران به همکیشان خود گفت: من امروز چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جا برکند، خداوند دعایشان را مستجاب و آن کار را عملی خواهد ساخت، اگر شما با آنان مباهله انجام دهید به هلاکت می‌رسید و یک تن مسیحی روی زمین باقی نخواهد ماند.

وقتی مسیحیان از مباهله با پیامبر و اهل بیت او(ع) امتناع ورزیدند رسول خدا(ص) به آنان فرمود: اگر از مباهله منصرف شده‌اید، اسلام بیاورید و از امتیازاتی که مسلمانان برخوردارند بهره‌مند شوید و حقوقی را که مسلمانان باید رعایت کنند شما نیز رعایت کنید. ولی آنان این پیشنهاد را نپذیرفتند.

حضرت فرمود: «بنابراین، با شما خواهم جنگید». در پاسخ عرضه داشتند: ما در برابر عرب توان جنگی نداریم ولی با شما پیمان صلح می‌بندیم مشروط به این که به ما حمله نکنید و ما را از دین و آیین خودمان برنگردانید در عوض سالیانه دو هزار تخته لباس گرانبها، نیمی را در ماه صفر و نیمی در رجب و تعداد سی زره معمولی آهنین به شما تحویل خواهیم داد، رسول اکرم(ص) این پیشنهاد را پذیرفت و با آنان پیمان صلح برقرار نمود و فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست! هلاکت نجرانیان نزدیک شده بود و اگر مباهله انجام داده بودند به صورت بوزینه و خوک درمی‌آمدند و سرزمین‌شان بر آنها آتشی برمی‌افروخت که مردم نجران و حتی پرندگان را بر درختان، طعمه خویش می‌ساخت و هنوز سال به پایان نرسیده بود همه نصارا به هلاکت می‌رسیدند و بدین‌سان، بی‌آن‌که نجرانیان اسلام آوردند به دیار خود بازگشتند[۳]. نقل شده دو تن از سران مسیحیان به نام‌های عاتب و سیّد پس از حرکت، دیری نپایید نزد رسول خدا(ص) بازگشتند و در حضور وی اسلام آورند[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. سیره حلبی، ج۳، ص۲۱۱؛ سیره نبوی، ج۱، ص۵۷۴.
  2. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  3. تفسیر کبیر، ج۸، ص۵۸.
  4. طبقات کبری، ج۱، ص۳۵۷.
  5. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۱۳۱.