اسماء بنت یزید: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسماء بنت یزید در قرآن]] - [[اسماء بنت یزید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اسماء بنت یزید در قرآن]] - [[اسماء بنت یزید در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
خط ۲۴: | خط ۲۳: | ||
[[رده:اسماء بنت یزید]] | [[رده:اسماء بنت یزید]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۳
مقدمه
کنیهاش امعامر[۱] و به گفته برخی امسلمه [۲] است. او از قبیله اوس تیره بنیعبداشهل [۳] و مادرش امسعد دختر خزیم اشهلی[۴] و طبق برخی نقلها امّ بجاد بود.[۵] همسرش را ابوسعد [۶] و برخی ابوسعید [۷] یاد کردهاند.
وی زمانی که در شمار نخستین زنان بیعت کننده با پیامبر(ص) قرار گرفت، [۸] تازه جوان بود.[۹]پدر و برادرش (عامر) در غزوه اُحُد شهید شدند. در مسیر بازگشت پیامبر(ص) از صحنه احد به مدینه، هنگام عبور از محلّه بنیعبداشهل، اسماء در حال شیون و زاری بر پدر و برادر خود بود و به پیامبر عرض کرد که با وجود شما، هیچ مصیبتی سنگین نیست و به شیون خود پایان داد.[۱۰] هنگام حفر خندق در سال پنجم هجری مقداری غذا تهیّه کرد و نزد پیامبر فرستاد.[۱۱] در غزوه ذی قِرد (غابه) در سال ششم هجری که شتران پیامبر به غارت رفته بودند، مردان را به شرکت در غزوه وا میداشت و همواره نگران سلامت پیامبر بود.[۱۲] وی سال ششم هجری جزو ۴ زنی بود که در صلح حدیبیّه شرکت جست و در بیعت رضوان با پیامبر بیعت کرد.[۱۳] در جنگ با یهودیان خیبر نیز حضور داشت و یکی از ۲۰ زنی بود که در این جنگ شرکت کرده بودند.[۱۴] او افزون بر این، در فتح مکّه نیز همراه پیامبر بود.[۱۵] در حجّهالوداع، اسماء که افسار شتر پیامبر را در دست داشت، سنگینی نزول وحی بر پیامبر را هنگام نزول آیات سوره مائده، از نزدیک مشاهده کرد.[۱۶]
پس از پیامبر(ص) اسماء در جنگ یرموک (منطقه شامات) در سال ۱۳ هجری شرکت جست و با عمود خیمه، چند تن از سپاه روم را کشت[۱۷] و از آن پس، در شام سکنا گزید.[۱۸] اسماء به پیامبر علاقه فراوانی داشت.[۱۹] یکبار هنگامی که پیامبر به محلّه بنیعبداشهل آمد و در مسجد آنان نمازگزارد، پیامبر را به منزل خود دعوت، و از حضرت پذیرایی کرد که همراهان پیامبر نیز به برکت آن حضرت از غذای او سیر شدند.[۲۰] هنگامی که زنان مدینه از او خواستند پرسشهای خود را نزد پیامبر طرح کند، در حضور اصحاب چنان زیبا سخن گفت و پرسشهای آنان را مطرح کرد که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.[۲۱] در گفتوگو با پیامبر کمتر خجالت میکشید،[۲۲] بدین جهت ۸۱ روایت در زمینههای گوناگون از پیامبر نقل کرده [۲۳] و راوی ثقه (مورد اعتماد) شناخته شده است.[۲۴] ابنحنبل، بخشی از اثر خود را به روایات او اختصاص داده است.[۲۵] در مباحث قرآنی، روایاتی از اسماء درباره اسم اعظم در قرآن،[۲۶] سوره قریش / ۱۰۶ [۲۷] و آیه ۵۳ زمر / ۳۹ [۲۸] وجود دارد.
اسماء را زنی دیندار، خردمند،[۲۹] سخنور، [۳۰] خادم پیامبر و مجاهد در راه خدا [۳۱] و بیتوجّه به زیور دنیا [۳۲] وصف کردهاند.
او به سال ۷۰ هجری از دنیا رفت [۳۳] و در قبرستان باب الصغیر شام مدفون شد.[۳۴]
اسماء بنت یزید در شأن نزول
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۱.
- ↑ عارضة الاحوذی، ج ۶، ص ۳۶۵؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰.
- ↑ اسد الغابه، ج ۷، ص ۱۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۲۴۴.
- ↑ الطبقات، ابنخیاط، ص ۶۳۵.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۰۷؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۳۵.
- ↑ اسد الغابه، ج ۶، ص ۱۳۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۴۱؛ اسد الغابه، ج ۷، ص ۳۴۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۳۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۶۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۱۵.
- ↑ المغازی، ج۲،ص۴۷۷؛ تاریخدمشق، ج۳۳، ص۲۲۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۴۳.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۶؛ تاریخ الاسلام، ص ۷۳.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۶۳۳؛ تاریخ دمشق، ج۶۹، ص۳۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۹؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۱۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۷۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۴؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص۳۷؛ الطبقات، ابنسعد، ج ۸، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.
- ↑ اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۳۹؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲.
- ↑ اعلام النساء، ج ۱، ص ۶۷.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۴۶۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۱۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۷، ص ۶۰۸.
- ↑ اسدالغابه، ج ۷، ص ۱۷؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۵۰.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۵۰؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۱.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۳۲؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج ۹، ص ۵۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۷.