|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==ولایت در فقه نظام سیاسی ==
| |
| '''واژه چهارم: «[[ولایت]]»'''
| |
|
| |
| === [[ولایت]] در لغت ===
| |
|
| |
| لغویین [[عرب]] برای واژه «ولایت» و «[[ولیّ]]» و «مولا» معانی گوناگونی ذکر کردهاند که از این معانی آنچه با [[ذات اقدس حق]] تناسب دارد معنای [[مالکیت]] [[ امر]] و [[سلطنت]] و [[صاحب اختیار]] بودن است و بر این اساس، واژه «ولایت» - به کسر یا فتح - مصدر و واژگان «ولیّ» و «مولا» به یک معناست.
| |
|
| |
| ابن منظور در لسان العرب میگوید: {{عربی|ولي: في أَسماء اللَّه تعالى: الْوَلِيُّ: هو الناصِرُ، و قيل: الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها}}<ref>لسان العرب، ج۱۵، ذیل ماده «ولی».</ref>.
| |
|
| |
| ولی، از [[اسماء]] [[خدای متعال]] است، [[ولیّ]] به معنای [[یاور]]، و گفتهاند: به معنای عهدهدار امور [[جهان]] و خلایق و انجامدهنده آن است.
| |
|
| |
| === کاربریهای قرآنی واژه [[ولی]] ===
| |
|
| |
| آنچه در [[آیات کریمه قرآن]] دلالت بر ارادۀ معنای دوم از واژه «ولیّ» میکند، این است که در بسیاری از [[آیات قرآن کریم]] - که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود - واژه ولیّ در کنار واژه «[[نصیر]]» به گونهای به کار رفته که صریح در این است که مراد از واژه «ولیّ» در استعمالات [[قرآنی]]، [[ناصر]] نیست، بلکه همان {{عربی|الُمَتَوَلِّي لأُمور العالم و الخلائق القائمُ بها}} به معنای [[سلطان]] و [[مَلِک]] است. از جمله:
| |
|
| |
| ==== نمونه اول ====
| |
|
| |
| {{متن قرآن|أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«آیا نمیدانستی که حکومت آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؟! [و میتواند هرگونه تغییر و تبدیلی در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!] و جز خدا، سرپرست و یاوری برای شما نیست. [و اوست که مصلحت شما را میداند.]» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref>.
| |
| در این [[آیه]] ضمن عطف [[نفی]] {{متن قرآن|نَصِيرٍ}} بر نفی {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} که - به دلیل تکرر [[نفی]] - صریح در تعدد معنای این دو واژه است، صدر [[آیه]]، قرینه روشنی است بر اینکه مراد از {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} همان [[سلطان]] و [[مَلِک]] است.
| |
|
| |
| ==== نمونه دوم ====
| |
|
| |
| {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«حکومت و پادشاهی آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست؛ زنده میکند و میمیراند؛ و جز خدا، سرپرست و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.</ref>.
| |
| در این [[آیه]] نیز تکرر [[نفی]] در {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} و {{متن قرآن|نَصِيرٍ}}، صریح در تعدد معنای این دو واژه است از یکسو، و صدر [[آیه]] که {{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} است، قرینه روشنی بر [[اراده]] معنای «[[مَلِک]] و [[سلطان]] و [[صاحب اختیار]] و مالک [[تصرف]]» از واژه {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} از سوی دیگر است.
| |
|
| |
| ==== نمونه سوم ====
| |
|
| |
| {{متن قرآن|قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«بگو: «چه کسی میتواند شما را از اراده خدا نگه دارد اگر او بدی یا رحمتی را برای شما اراده کند؟!» و آنها جز خدا هیچ سرپرست و یاوری برای خود نخواهند یافت» سوره احزاب، آیه ۱۷.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[آیه]] نیز افزون بر تکرر [[نفی]] بین {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} و {{متن قرآن|نَصِيرٍ}} که صریح در تعدد معناست، صدر [[آیه]] قرینه بر این است که مراد از {{متن قرآن|وَلِيٍّ}} همان [[صاحب اختیار]] و مالک[[ امر]] [[تدبیر]] و [[تصرف]] در [[خلق]] است.
| |
|
| |
| موارد استعمالات [[قرآنی]] فراوان دیگری بر تعدد معنای «[[ولیّ]]» و «[[نصیر]]» دلالت دارد، البته این تعدد معنا با [[ناصر]] بودن ضمنی «ولیّ» منافات ندارد؛ زیرا «ولیّ» به معنای [[سلطان]] و [[صاحب اختیار]] و [[مَلِک]]، به کار [[نصرت]] و [[یاری]] نیز میپردازد.
| |
|
| |
| ابن منظور در بیان [[وحدت]] معنای «ولیّ» و «مولا» میگوید: {{عربی|و الوَلِيُّ و المَوْلى واحد في كلام العرب}}<ref>لسان العرب، ج۱۵، ذیل ماده «ولی».</ref>؛ [[ولیّ]] و مولا در [[کلام عرب]] به یک معناست.
| |
|
| |
| فیروزآبادی در قاموس [[المحیط]] میگوید: {{عربی|الوَلْيُ: القُرْبُ، والدُّنُوُّ... والوَلِيُّ: الاسمُ منه}}؛ «وَلْی» به معنای نزدیکی است... و ولیّ اسم برگرفته شده از آن است.
| |
| تا آنجا که میگوید: {{عربی|ووَلِيَ الشيءَ، وعليه وِلايَةً وَوَلايَةً، أَو هي [أي بالفتح] المَصْدَرُ، وبالكسر: الخُطَّةُ، والإِمارَةُ، والسُّلطانُ. وأوْلَيْتُه الأمْرَ: وَلَّيْتُه إياهُ. والوَلاءُ: المِلْكُ...}}<ref>القاموس المحیط، ج۴، ذیل ماده «ولی».</ref>؛
| |
| {{عربی|ووَلِيَ الشيءَ، وعليه وِلايَةً وَوَلايَةً}}، یا [[ولایت]] (به فتح واو) مصدر است و به کسر واو به معنای [[کشور]] و [[امارت]] و [[سلطنت]] است، {{عربی|وأوْلَيْتُه الأمْرَ}} به معنای {{عربی|وَلَّيْتُه إياهُ}} است و {{عربی|الوَلاءُ}} به معنای مالکیت است...
| |
|
| |
| فیومی در مصباح المنیر میگوید:
| |
| {{عربی|وَالْوَلِيُّ: فَعِيلٌ بِمَعْنَى فَاعِلٍ، مِنْ وَلِيَهُ إذَا قَامَ بِهِ وَمِنْهُ {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref> وَالْجَمْعُ: أَوْلِيَاءُ. قَالَ ابْنُ فَارِسٍ: وَكُلُّ مَنْ وَلِيَ أَمْرَ أَحَدٍ فَهُوَ وَلِيُّهُ}}<ref>المصباح المنیر، ج۲، ص۶۷۲.</ref>؛ [[ولیّ]] بر وزن فعیل به معنای فاعل است که از ریشه «وَلِیهُ» است که به معنای انجامدهنده و به عهده گیرنده است و به همین معناست {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} جمع آن: [[اولیا]] است، ابن [[فارس]] گفته: به هرکس گفته شود {{عربی|وَلِيَ أَمْرَ أَحَدٍ}} به معنای آن است که [[ولیّ]] اوست.
| |
|
| |
| راغب اصفهانی در مفردات میگوید:
| |
| {{عربی|و الْوَلَايَةُ: النُّصْرةُ، و الْوِلَايَةُ: تَوَلِّي الأمرِ، و قيل: الْوِلَايَةُ و الْوَلَايَةُ نحو: الدِّلَالة و الدَّلَالة، و حقيقته: تَوَلِّي الأمرِ}}<ref>المفردات، ذیل ماده «ولی».</ref>؛ [[ولایت]] به معنای [[نصرت]] است و ولایت به معنای عهدهدار شدن امر است و گفتهاند [[وِلایت]] و [[وَلایت]]؛ نظیر: دِلالت و دَلالت است و [[حقیقت]] آن: عهدهدار شدن و [[تصدی]][[ امر]] است.
| |
| همانگونه که در کلمات [[اهل]] لغت و نیز برخی از [[آیات قرآن]] ملاحظه شد، بیشترین کاربری واژگان «ولایت» و «[[ولیّ]]» و «مولا» در زبان [[عرب]] در دو معنای نصرت و [[مُلک]] است، لکن در [[قرآن کریم]] کاربری این واژگان در [[حق]] [[خدای متعال]]، به معنای دوم؛ یعنی [[صاحب اختیار]] بودن و صاحب مُلک و [[سلطنت]] بودن است.
| |
|
| |
| در اینجا لازم است به تعدادی از [[آیات قرآن کریم]] که در آنها واژه «ولایت» یا مشتقات آن در [[شأن]] خدای متعال به کار رفته و قرائن [[قطعی]] دلالت آن را بر [[اراده]] معنای مُلک و سلطنت و اختیارداری [[تأیید]] و تأکید میکند، اشاره کنیم. در این [[آیات]] نیز ولایت به معنای مُلک و سلطنت منحصراً از آنِ خدای متعال دانسته شده است.
| |
|
| |
| ==== نمونه چهارم ====
| |
|
| |
| {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند، ولیّ و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها خارج ساخته، به سوی نور میبرد. ولی کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور خارج ساخته، به سوی ظلمتها میبرند؛ آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند بود» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
| |
|
| |
| در این [[آیه]] «[[ولیّ]]» به معنای [[صاحب اختیار]] و [[مَلِک]] و [[متصرف]] و [[قائم]] به امر است. قرائن و شواهد متعددی بر [[اراده]] این معنا از کلمه «ولیّ» در آیه مذکور دلالت میکنند.
| |
| [[سیاق آیات]] قبل و بعد از این آیه از جمله [[آیة الکرسی]] که همه جملات آن در رابطه با [[وصف]] [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] است - نظیر: {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}}<ref>«قلمرو حکومت او، آسمانها و زمین را در بر گرفته» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا}}<ref>«و نگهداری آنها او را خسته نمیکند» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> -، و از جمله [[آیه]] بعد از [[آیة الکرسی]] که جملات آن نیز در راستای [[وصف]] شیوه اجرای [[مُلک]] و [[سلطنت]] و [[حاکمیت الهی]] و وصف [[مؤمنان]] و فرمانبران و سرنهادگان به این مُلک و سلطنت است، این مطلب را [[تأیید]] میکند.
| |
|
| |
| جمله {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«اکراهی در قبول دین، نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> اشاره به این [[حقیقت]] است که برپایی [[حاکمیت خدا]] در [[جامعه بشر]] با [[اکراه]] نیست، و مراد از [[دین]]، همان [[آیین]] [[عدل]] است که به وسیله [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[برقراری نظم]] در جامعه بشر فرستاده شده؛ چنانکه در [[سوره شوری]] فرمود: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>.
| |
|
| |
| در جمله {{متن قرآن|قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ}}<ref>«راه درست از بیراهه، روشن شده است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> اشاره به این مطلب است که شیوه برپایی [[حاکمیت الهی]] در [[جامعه بشری]][[ شیوه]] تبیین و [[ارشاد]] و توضیح [[حقیقت]] و تمییز آن از [[باطل]] در برابر [[مردم]] است تا با [[آگاهی]] از [[حق و باطل]] با [[انتخاب]] خویش [[حکومت حق]] را برگزینند و از [[حکومت باطل]] و [[گردن نهادن]] به آن سر باز زنند.
| |
|
| |
| در جمله {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}}<ref>«پس کسی که به طاغوت [= فرمانروایی جز خداوند] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به محکمترین دستگیره چنگ زده است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> اشاره به [[وصف]] و حال کسانی است که پس از تبیین [[حاکمیت]] حقه [[الهی]] و تمییز آن از حاکمیت[[ باطل]] [[مدعیان دروغین]] [[رهبری]] و حاکمیت در [[جامعه بشر]]،[[ دست]] رد به سینه نامحرمان زده و از [[گردن نهادن]] به [[حاکمیت طاغوت]] [[امتناع]] ورزیده و به [[حاکمیت خداوند]] [[متعال]] [[ایمان]] آورده و در برابر [[فرمان]] او سر [[تسلیم]] فرود آوردهاند. این [[آیه]] فرمانبران [[امر و نهی]] الهی و سرسپردگان به [[حاکمیت مطلق]] [[خدا]] را با جمله {{متن قرآن|فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى}} توصیف نموده است.
| |
|
| |
| در جمله بعد از {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا}} میفرماید: {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}} اخراج از ظلمات به نور، همان اخراج از ظلمات به نوری است که در یکجا قرآن کریم را وسیله و سبب آن معرفی کرده است: {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«از طرف خدا، نور و کتاب روشنگری به سوی شما آمد * خداوند به برکت آن، کسانی را که از رضای او پیروی کنند، به راههای سلامت و امنیت، هدایت میکند؛ و به فرمانش، آنان را از ظلمتها خارج ساخته به سوی نور میبرد؛ و آنها را به سوی راه راست، هدایت مینماید» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.</ref>.
| |
|
| |
| و در جایی دیگر [[رسول اکرم]]{{صل}} را سبب آن معرفی نموده است: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«الف، لام، را، (این) کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه ۱.</ref> این کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا [[مردم]] را از تاریکیها [ی [[شرک]] و [[ظلم]] و [[جهل]]] به سوی [[روشنایی]] [[[ایمان]] و [[عدل]] و [[آگاهی]]]، بیرون آوری [و [[هدایت]] کنی].
| |
|
| |
| بنابراین، [[اخراج]] من الظلمات إلی [[النور]] به وسیله [[امر و نهی]] [[تشریعی]] یا همان اِعمال [[حاکمیت الهی]] انجام میگیرد که سبب و ابزار آن، [[قانون]] و مجریان قانونند؛ [[کتاب خدا]] بیان قانون را به عهده دارد و مجریان آن و [[حاکمان]] بر طبق آن، وجود [[مقدس]] [[رسول الله]]{{صل}} و حاکمان تعیینشده از سوی اویند.
| |
|
| |
| بنابراین، جمله {{متن قرآن|يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}} اشاره به وظیفهای است که [[حاکم اسلامی]] در [[جامعه بشری]] بر عهده دارد. لهذا [[حاکمیت الهی]] در [[حقیقت]]، [[اخراج]] [[مردم]] از [[ظلمات]] به [[نور]] و از [[نقص]] به کمال و از [[گمراهی]] و [[ضلالت]] به [[هدایت]] و [[تقوی]] و [[فضیلت]] است.
| |
|
| |
| ==ولایت در کلیات فقه سیاسی== | | ==ولایت در کلیات فقه سیاسی== |
| معانی لغوی متعددی برای ولایت ذکر کردهاند؛ اما معنیای که بیش از همه به بحث [[ولایت]] [[فقها]] نزدیک است، کنار یکدیگر قرار گرفتن است. راغب این معنا را این گونه بیان میکند: ولایت یعنی قرار گرفتن دو چیز در کنار یکدیگر؛ به گونهای که هیچ چیز سومی بین آن دو نباشد [هیچ فاصلهای بین آنان نباشد]. این نزدیک بودن از حیث مکان، نسبت بین آن دو، [[صداقت]] و [[دوستی]] و [[یاری رساندن]] به یکدیگر است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.</ref>. | | معانی لغوی متعددی برای ولایت ذکر کردهاند؛ اما معنیای که بیش از همه به بحث [[ولایت]] [[فقها]] نزدیک است، کنار یکدیگر قرار گرفتن است. راغب این معنا را این گونه بیان میکند: ولایت یعنی قرار گرفتن دو چیز در کنار یکدیگر؛ به گونهای که هیچ چیز سومی بین آن دو نباشد [هیچ فاصلهای بین آنان نباشد]. این نزدیک بودن از حیث مکان، نسبت بین آن دو، [[صداقت]] و [[دوستی]] و [[یاری رساندن]] به یکدیگر است<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.</ref>. |
ولایت در کلیات فقه سیاسی
معانی لغوی متعددی برای ولایت ذکر کردهاند؛ اما معنیای که بیش از همه به بحث ولایت فقها نزدیک است، کنار یکدیگر قرار گرفتن است. راغب این معنا را این گونه بیان میکند: ولایت یعنی قرار گرفتن دو چیز در کنار یکدیگر؛ به گونهای که هیچ چیز سومی بین آن دو نباشد [هیچ فاصلهای بین آنان نباشد]. این نزدیک بودن از حیث مکان، نسبت بین آن دو، صداقت و دوستی و یاری رساندن به یکدیگر است[۱].
مطابق با معنی فوق، واژه ولایت به معانی مختلفی از جمله دوستی و حب، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و همچنین سرپرستی به کار رفته است که وجه مشترک همه آنها قرب معنوی است. در بحث از ولایت فقها، ولایت به معنای سرپرستی مد نظر است که در تبیین معنای اصطلاحی مورد بررسی قرار میگیرد.[۲]
ولایت در ولایت و امامت از منظر عقل و نقل
اصل در معنای این واژه، شدت قرب و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است. کتاب مقاییساللغة میگوید: جَلَسَ ممّا يَلِينى، أى يُقارِبُنی. و سپس اضافه میکند: اینکه به بارانی که بلافاصله بعد از باران بهاری الوَسمِی میبارد الوَلِیّ گفته شده، به خاطر آن است که بعد از آن میبارد: المَطَر يجىءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه يلى الوسمِىّ[۳].
همین بیان را فیومی در المصباح المنیر ذکر میکند و میگوید: الولی مثل الفلس، بمعنی القرب و حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل[۴].
معنای نهایت قرب در باب ولایت به حدی محوری است که راغب در مفردات خود، معنای ولایت را شدت نزدیکی دو چیز به یکدیگر دانسته؛ به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد. او سپس تصریح میکند که سایر معانی از قبیل دوستی، نسب، یاری و یا همکیشی، معنای لازم و استعاری قرب است. بنابراین، سایر معانی که در معنای ولایت گفته شده، باید با توجه به معنای اصلی ترجمه شود[۵]. هنگامی که این واژه در روابط انسانی و امور اجتماعی به کار میرود، بیانگر تدبیر و ولایت ولیّ بر مُوَلَّی علیه خود است. چنان که ابناثیر در نهایة، معنای اصلی ولایت را مقید به سه قید میکند که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقق نمیگردد؛ آن سه شرط عبارتند از: تدبیر، قدرت بر اعمال تدبیر و بالاخره فعلیت آن[۶]. به همین دلیل است که ابنمنظور در لسان العرب معنای «الولی» را مدبر و متصرف در امور عالم معنا میکند و میگوید: الولی، المتولی الأمور العالم و الخلائق، القائم بها، و من أسمائه عزوجل الوالی؛ و هو مالک الأشیاء جمیعها التصرف فیها[۷].
نتیجه آنکه: در آیات قرآن، اصل در واژه ولی «ولایت در تدبیر» است که ولی به دلیل شدت قربی که به مولی علیه خود دارد، در شؤون او دخالت میکند. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۸] که ولایت در آن به معنای دوستی است، اشاره به این نکته مینماید و میگوید: «ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است؛ مثلاً ولیِّ صغیر یا مجنون یا سفیه، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان باشد که خود آنان مالک اموال خویشند، ولی تدبیر امر اموالشان به دست ولیشان است».
این معنای اصلی کلمه ولایت است و در مورد محبت نیز استعمال شده و به تدریج شایع گردیده است. بنابراین، ارتباط متقابل محبوب و محب و یا ناصر و منصور، بر محور نهایت قربی است که نوعی وحدت میان آنان ایجاد میکند و احکام هریک را به تناسب به دیگری منتقل مینماید. صاحب المیزان در جایی دیگر پیرامون ولایت و معانی گوناگون آن مینویسد: «ولایت نوع خاصی از نزدیکی یک چیز به چیز دیگر است؛ به طوری که شدت نزدیکی باعث شود که موانع و پردهها از بین آن دو برداشته شود. البته نه همه موانع، بلکه موانعی که غرض از ولایت، رسیدن به آن هدف است. حال اگر آن هدف تقوا و یا پیروزی باشد، ولی در چنین هدفی همان ناصر و یاوری است که هیچ مانعی او را از نصرت شخصی که به وی نزدیک شده و بر او ولایت دارد باز ندارد؛ و اگر از جهت دوستی و معاشرت و محبت باشد، در این صورت کلمه ولی به معنای »ولاء محبت« است؛ محبوبی که آدمی نمیتواند نفس خود را از دوست داشتن و نرم شدن در برابر خواسته او باز دارد و قهراً در برابر خواسته او مطیع میشود، و اگر از جهت خویشاوندی باشد، کلمه ولیّ به معنای کسی خواهد بود که از طرف مقابل خود ارث میبرد و چیزی نمیتواند مانع از ارث بردن او شود»[۹].
خلاصه آنکه اصل در معنای ولایت (چنان که در مقاییس و مفردات اشاره شد) «قرب» است و در امور اجتماعی و روابط انسانها با یکدیگر (بنا بر نقل ابناثیر در نهایة) به معنای تدبیر و حکومت ولی و تَوَلّی امور مُوَلَّی علیه است و اگر در جایی به معنای ولایت نصرت یا محبت باشد، معنای دومی است که با عنایت به معنای قرب و تدبیر که معانی اصلی هستند، باید ترجمه شود.[۱۰]
«ولی» به معنی ناصر، یاریگر، دوست، سرپرست و عهدهدار امری برای انجام کامل آن است و جمع آن «اولیاء» میباشد.
ولی: به عهده گرفت. عهدهدار شد.
وِلایت: قدرت و سلطه، تصرف در امور با تدبیر و قدرت، سرپرستی.
وَلایت: نصرت و یاری.
خلیل بن احمد، «ولی» را به معنای بودن چیزی بعد از چیز دیگر [و از پی هم در آمدن] میداند[۱۱].
ابن فارس، آن را به نزدیکی معنا کرده است[۱۲].
ابن منظور، «ولی» را به معنای یاری کردن دانسته و میگوید:
«یکی از اسمهای خدا «والی» به معنای مالک و توانا به تصرف بر تمام اشیا است»[۱۳]. «راغب» در «مفردات» میگوید:
ولاء و توالی آن است که دو شیء یا بیشتر، به گونهای در کنار یکدیگر قرار گیرد که شیء خارجی بین آن دو نباشد و از آن به عنوان استفاده برای نزدیک، قرب مکانی، نیت، دین، دوستی، یاری کردن و اعتقاد استفاده میشود. «وِلایة» به معنای نصرت و یاری کردن و «وَلایة» به معنای سرپرستی امر است[۱۴].
«ابن اثیر» نیز در این باره مینویسد:
«ولی» یاری کننده است و گفته شده مقصود از آن متولی امور هستی و مخلوقات است و از اسمای خداوند عزوجل «والی» است و او مالک همه چیز و تصرف کننده در آنان است. «ولایت» به تدبیر و قدرت و فعل اشاره دارد و کلمه «مولی» در حدیث زیاد به کار برده شده و معانی مختلفی میدهد، از جمله: پروردگار، مالک، سرور، بخشنده نعمت، آزادکننده، یاری دهنده، محب (دوستدار)، تابع و همسایه. هر کس امری را به عهده بگیرد یا برای به انجام رساندن آن قیام کند. او «مولی» و «ولی» است و بدین معنا است، حدیث پیامبر اکرم(ص) که فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۱۵].
اما بهترین و جامعترین تعریف در خصوص ماده «ولی» کلام علامه مصطفوی است که میگوید: ولی به معنای وقوع شيء وراء شيء مع رابطة بينهما[۱۶]؛ «قرارگرفتن چیزی بعد از چیز دیگر، به همراه رابطهای که میان آنها وجود دارد».[۱۷]
ابوهلال عسکری، لغت شناس معروف عرب، در بحث فرق میان «مولی و ولی»، ولی را چنین معنی میکند:
واصل الوليّ جعل الثاني بعد الاول من غير فصل من قولهم هذا يلي ذاك وليا[۱۸].
«اصل معنای «ولیّ» قرار دادن دوم به جای اول است بدون فاصله و این واژه از قول عرب گرفته شده است که این پشت سر آن میآید.
راغب اصفهانی همین معنی را با شرح بیشتری آورده و مینویسد:
الوَلاء و التوالي ان يحصل شيئان فصاعدا حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما و يستعار ذلك للقرب من حيث المكان و من حيث النسبة و من حيث الدين و من حيث الصداقة و النصرة و الاعتقاد و والولاية النصرة و الولاية تولّي الامر و قيل الوِلاية و الوَلاية نحو الدِّلالة و الدَّلالة و حقيقته تولّي الامر و الولي و المولى يستعملان في ذلك كل واحد منهما[۱۹].
«ولایت این است که حداقل دو چیز طوری به هم نزدیک شوند که بیگانهای میان آنها نباشد و این معنی در نزدیکی از نظر مکان، نسبت، آیین، دوستی، یاری و اعتقاد کاربرد دارد. ولایت به معنای سرپرستی کار است. گفته شده ولایت و وَلایت مثل دِلالت و دَلالت است، ولی حقیقت آن سرپرستی در کار است و «ولی» و «مولی» هر دو در این معنی کاربرد دارند.
علامه طباطبایی در این باره مینویسد:
چون ولایت (به معنای) نزدیکی خاص است، هرگاه این «ولایت» در امور معنوی تصور شود، لازمهاش این است که ولی نسبت به آنچه ولایت دارد، دارای اختیاراتی باشد که دیگران این اختیارات را باید از طریق او کسب کنند. براین اساس هر نوع تصرفی که دیگری میتواند نسبت به آن چیز انجام دهد، تنها ولی قادر به انجام آن است؛ به عنوان مثال میت که میتوانست نسبت به ترکهاش تصرف کند چون مالک بود، اکنون ولی او به دلیل وراثت در آن تصرف میکند. همچنین ولی صغیر در اموال او تصرف میکند؛ چون تدبیر امور صغیر بر عهده اوست. خداوند نیز ولی بندگان خود است؛ زیرا تدبیر امور آنان در دنیا و آخرت با اوست. همچنین خداوند ولی مؤمنان است؛ چون تدبیر امر دین آنان و دعوت به دین، توفیق آنان برای گرایش به دین و یاری دین بر عهده اوست. پیامبر نیز ولی مؤمنان است؛ چون او نسبت به قضاوت کردن میان آنان اختیار دارد. حاکم، ولی مردم است؛ چون متناسب با قدرتش در بین مردم حکم میکند.
خلاصه آنکه معنای ولایت در موارد کاربرد آن، نوعی نزدیکی است که سبب میشود ولی حق تصرف و تدبیر داشته باشد[۲۰].[۲۱]
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۶۱.
- ↑ معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی. ۱۴۰۴ ه.ق.). ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی) (مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۲ه.ق)، ص۸۸۵.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.). ج۵، ص۲۲۷.
- ↑ لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة والنشر و التوزیع - دار صادر. ۱۴۱۴ ه.ق.). ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن (ط. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ه.ق)، ج۵، ص۳۶۷.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۴۳.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ص۱۰۶۸.
- ↑ ابی الحسن احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۱۰۶۴.
- ↑ محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۰. اقتباس از: غلامعلی همایی، واژهشناسی قرآن مجید، ص۲۵۳.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ المبارک بن محمد ابن اثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق: ظاهر احمد الزاوی، ص۲۲۷.
- ↑ حسین مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۴، ص۲۰۳.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۲.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۲۳۵.
- ↑ المفردات، راغب اصفهانی، ص۵۳۳.
- ↑ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۶، ص۱۲.
- ↑ مرتضوی، سید محمد، آیات ولایت در قرآن ج۱، ص ۲۰۳.