جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بهلول بن ذویب در تاریخ اسلامی]] - [[بهلول بن ذویب در تراجم و رجال]] - [[بهلول بن ذویب در حدیث]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==[[بهلول]] [[گناهکار]]== | == [[بهلول]] [[گناهکار]] == | ||
روزی [[معاذ بن جبل]]، در حالی که [[گریه]] میکرد نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد. [[رسول خدا]]{{صل}} از علت گریه او پرسید. گفت: "به حال [[جوانی]] گریه میکنم که [[ایستاده]] و [[منتظر]] است که داخل شود و مانند [[زن]] بچه مرده، گریه میکند". [[حضرت]] فرمود: به او اجازه دهید تا وارد شود. پس از اندک زمانی، جوانی [[خوشسیما]] و باطراوت وارد شد، [[سلام]] کرد و جواب شنید. سپس رسول خدا{{صل}} از او پرسید: چرا گریه میکنی؟ | روزی [[معاذ بن جبل]]، در حالی که [[گریه]] میکرد نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد. [[رسول خدا]] {{صل}} از علت گریه او پرسید. گفت: "به حال [[جوانی]] گریه میکنم که [[ایستاده]] و [[منتظر]] است که داخل شود و مانند [[زن]] بچه مرده، گریه میکند". [[حضرت]] فرمود: به او اجازه دهید تا وارد شود. پس از اندک زمانی، جوانی [[خوشسیما]] و باطراوت وارد شد، [[سلام]] کرد و جواب شنید. سپس رسول خدا {{صل}} از او پرسید: چرا گریه میکنی؟ | ||
[[جوان]] که نام او [[بهلول بن ذویب]]<ref>ذویب، به ضم ذال و فتح همزه. البته در منابع درباره نام قبیله و طایفه او به چیزی اشاره نشده است. رک: اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۱.</ref> بود گفت: "یا [[رسول الله]]! چگونه گریه نکنم با آنکه گناهانی مرتکب شدهام که اگر [[خدا]] به خاطر بعضی از آنها مرا [[عذاب]] کند، مستحق [[جهنم]] میشوم و [[گمان]] نمیکنم که خدا مرا ببخشد، بلکه مرا عذاب خواهد کرد". | [[جوان]] که نام او [[بهلول بن ذویب]]<ref>ذویب، به ضم ذال و فتح همزه. البته در منابع درباره نام قبیله و طایفه او به چیزی اشاره نشده است. رک: اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۱۱.</ref> بود گفت: "یا [[رسول الله]]! چگونه گریه نکنم با آنکه گناهانی مرتکب شدهام که اگر [[خدا]] به خاطر بعضی از آنها مرا [[عذاب]] کند، مستحق [[جهنم]] میشوم و [[گمان]] نمیکنم که خدا مرا ببخشد، بلکه مرا عذاب خواهد کرد". | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: "مگر برای خدا [[شریک]] قرار دادهای؟" | پیامبر {{صل}} فرمود: "مگر برای خدا [[شریک]] قرار دادهای؟" | ||
بهلول گفت: "نه، به خدا [[پناه]] میبرم از آنکه برای او شریک قائل شوم". | بهلول گفت: "نه، به خدا [[پناه]] میبرم از آنکه برای او شریک قائل شوم". | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: "مگر کسی را که خونش محترم است، کشتهای؟" | پیامبر {{صل}} فرمود: "مگر کسی را که خونش محترم است، کشتهای؟" | ||
بهلول گفت: "نه کسی را هم نکشتهام". | بهلول گفت: "نه کسی را هم نکشتهام". | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: "خدا تو را خواهد بخشید، هر چند به اندازه کوههای بلند، [[گناه]] کرده باشی". | پیامبر {{صل}} فرمود: "خدا تو را خواهد بخشید، هر چند به اندازه کوههای بلند، [[گناه]] کرده باشی". | ||
بهلول گفت: "گناه من از کوهها بزرگتر است". | بهلول گفت: "گناه من از کوهها بزرگتر است". | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: "گناهت آمرزیده است هر چند به اندازه پهنای [[زمین]] و گستره دریاها باشد". | پیامبر {{صل}} فرمود: "گناهت آمرزیده است هر چند به اندازه پهنای [[زمین]] و گستره دریاها باشد". | ||
بهلول گفت: "گناه من از زمین و دریاها و رنگها و درختان و آنچه در زمین است، بزرگتر است". | بهلول گفت: "گناه من از زمین و دریاها و رنگها و درختان و آنچه در زمین است، بزرگتر است". | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: "خدا میآمرزد، هر چند به اندازه [[آسمانها]] و [[ستارگان]] و به بزرگی [[عرش]] و [[کرسی]] باشد". | پیامبر {{صل}} فرمود: "خدا میآمرزد، هر چند به اندازه [[آسمانها]] و [[ستارگان]] و به بزرگی [[عرش]] و [[کرسی]] باشد". | ||
بهلول گفت: "گناه من از همه اینها بزرگتر است". | بهلول گفت: "گناه من از همه اینها بزرگتر است". | ||
در این موقع پیامبر{{صل}} مانند شخص خشمناکی بر او نگریست و فرمود: "وای بر تو! آیا گناه تو بزرگتر است یا [[پروردگار]]؟". | در این موقع پیامبر {{صل}} مانند شخص خشمناکی بر او نگریست و فرمود: "وای بر تو! آیا گناه تو بزرگتر است یا [[پروردگار]]؟". | ||
بهلول به [[سجده]] افتاد و گفت: پروردگار من منزه است و چیزی از او بزرگتر نیست<ref>{{عربی|"سبحان ربي ما شيء أعظم من ربي"}}</ref>، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: آیا [[گناه بزرگ]] را جز [[خدای بزرگ]] میآمرزد؟<ref>{{متن حدیث| فَهَلْ يَغْفِرُ اَلذَّنْبَ اَلْعَظِيمَ إِلاَّ اَلرَّبُّ اَلْعَظِيمُ }}</ref> | بهلول به [[سجده]] افتاد و گفت: پروردگار من منزه است و چیزی از او بزرگتر نیست<ref>{{عربی|"سبحان ربي ما شيء أعظم من ربي"}}</ref>، [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: آیا [[گناه بزرگ]] را جز [[خدای بزرگ]] میآمرزد؟<ref>{{متن حدیث| فَهَلْ يَغْفِرُ اَلذَّنْبَ اَلْعَظِيمَ إِلاَّ اَلرَّبُّ اَلْعَظِيمُ }}</ref> | ||
[[بهلول]] گفت: "نه، یا [[رسول الله]]". | [[بهلول]] گفت: "نه، یا [[رسول الله]]". | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
بهلول گفت: "آری. مدتی کار من این بود که [[نبش قبر]] میکردم و [[کفن]] [[مردگان]] را میدزدیدم، تا آنکه کنیزی از [[انصار]] از [[دنیا]] رفت و وقتی که او را [[دفن]] کردند و [[شب]] تاریک شد، [[قبر]] را شکافته و کفن را بیرون آوردم. هنگامی که برهنه شد و مهتاب بر او تابید، [[شیطان]] مرا [[وسوسه]] کرد که مگر سفیدی شکمش را نمیبینی، مگر رانهایش را نمیبینی و همچنان مرا وسوسه کرد تا با او مجامعت کردم. ناگهان آوازی شنیدم که میگفت: ای جوان! وای بر تو از مالک [[روز قیامت]]! روزی که من و تو را برای حساب نگه میدارند. مرا در میان [[لشکر]] مردگان برهنه کردی و من با حالت جنابت باید [[محشور]] شوم. وای بر [[جوانی]] تو از [[آتش جهنم]]! یا رسول الله! با این [[گناه]] [[گمان]] نمیکنم بوی [[بهشت]] را بشنوم. حال مرا چگونه میبینید؟" | بهلول گفت: "آری. مدتی کار من این بود که [[نبش قبر]] میکردم و [[کفن]] [[مردگان]] را میدزدیدم، تا آنکه کنیزی از [[انصار]] از [[دنیا]] رفت و وقتی که او را [[دفن]] کردند و [[شب]] تاریک شد، [[قبر]] را شکافته و کفن را بیرون آوردم. هنگامی که برهنه شد و مهتاب بر او تابید، [[شیطان]] مرا [[وسوسه]] کرد که مگر سفیدی شکمش را نمیبینی، مگر رانهایش را نمیبینی و همچنان مرا وسوسه کرد تا با او مجامعت کردم. ناگهان آوازی شنیدم که میگفت: ای جوان! وای بر تو از مالک [[روز قیامت]]! روزی که من و تو را برای حساب نگه میدارند. مرا در میان [[لشکر]] مردگان برهنه کردی و من با حالت جنابت باید [[محشور]] شوم. وای بر [[جوانی]] تو از [[آتش جهنم]]! یا رسول الله! با این [[گناه]] [[گمان]] نمیکنم بوی [[بهشت]] را بشنوم. حال مرا چگونه میبینید؟" | ||
در این [[زمان]]، [[رسول خدا]]{{صل}} به او فرمود: "ای [[فاسق]]! از من دور شو که میترسم به [[آتش]] تو بسوزم؛ چه [[قدر]] به آتش نزدیک شدهای"<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[بهلول بن ذویب (مقاله)|مقاله «بهلول بن ذویب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۴-۱۶۶.</ref> | در این [[زمان]]، [[رسول خدا]] {{صل}} به او فرمود: "ای [[فاسق]]! از من دور شو که میترسم به [[آتش]] تو بسوزم؛ چه [[قدر]] به آتش نزدیک شدهای"<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[بهلول بن ذویب (مقاله)|مقاله «بهلول بن ذویب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۴-۱۶۶.</ref> | ||
==بهلول و [[پذیرش]] [[توبه]] او== | == بهلول و [[پذیرش]] [[توبه]] او == | ||
پس بهلول از [[خدمت]] پیامبر{{صل}} خارج شد و به [[منزل]] رفت و مقداری آذوقه برداشته و به یکی از کوههای [[مدینه]] [[پناه]] برد و در آنجا مشغول [[عبادت]] شد و مرتب میگفت: پروردگارا! [[بنده]] تو بهلول، در مقابل تو دست بسته [[ایستاده]]؛ تو او را میشناسی و لغزشش را میدانی، خدایا! اینک پشیمانم و به قصد توبه نزد پیامبرت رفتم ولی مرا از نزد خود راند و [[ترس]] مرا زیاد کرد؛ تو را به [[عظمت]] و بزرگیات میخوانم که مرا [[مأیوس]] مکن و دعای مرا رد نکن و از رحمتت ناامیدم مگردان. او مدت [[چهل]] شبانه [[روز]] به این گونه مشغول [[گریه و زاری]] بود و چنان [[گریه]] میکرد که حیوانات وحشی و درندگان بیابان نیز به حال او گریه میکردند. پس از چهل روز گفت: "خدایا! پس از این همه ناله و [[طلب]] [[آمرزش]] اگر دعای مرا [[مستجاب]] فرموده و مرا آمرزیدهای، به پیامبرت [[وحی]] کن و اگر [[اراده]] داری که مرا [[عذاب]] کنی پس در همین [[دنیا]] آتشی بفرست و مرا [[عقوبت]] کن یا به عذاب دیگری مرا [[پاک]] گردان و [[روز قیامت]] رسوایم مکن". پس در این هنگام این آیه بر [[رسول]] گرامی{{صل}} نازل شد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ * أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ}}<ref>«و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستانهایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵- ۱۳۶. البته نزول این آیه، در مدینه و بعد از سال هفتم هجری بوده است. (یوسفی غروی).</ref>. | پس بهلول از [[خدمت]] پیامبر {{صل}} خارج شد و به [[منزل]] رفت و مقداری آذوقه برداشته و به یکی از کوههای [[مدینه]] [[پناه]] برد و در آنجا مشغول [[عبادت]] شد و مرتب میگفت: پروردگارا! [[بنده]] تو بهلول، در مقابل تو دست بسته [[ایستاده]]؛ تو او را میشناسی و لغزشش را میدانی، خدایا! اینک پشیمانم و به قصد توبه نزد پیامبرت رفتم ولی مرا از نزد خود راند و [[ترس]] مرا زیاد کرد؛ تو را به [[عظمت]] و بزرگیات میخوانم که مرا [[مأیوس]] مکن و دعای مرا رد نکن و از رحمتت ناامیدم مگردان. او مدت [[چهل]] شبانه [[روز]] به این گونه مشغول [[گریه و زاری]] بود و چنان [[گریه]] میکرد که حیوانات وحشی و درندگان بیابان نیز به حال او گریه میکردند. پس از چهل روز گفت: "خدایا! پس از این همه ناله و [[طلب]] [[آمرزش]] اگر دعای مرا [[مستجاب]] فرموده و مرا آمرزیدهای، به پیامبرت [[وحی]] کن و اگر [[اراده]] داری که مرا [[عذاب]] کنی پس در همین [[دنیا]] آتشی بفرست و مرا [[عقوبت]] کن یا به عذاب دیگری مرا [[پاک]] گردان و [[روز قیامت]] رسوایم مکن". پس در این هنگام این آیه بر [[رسول]] گرامی {{صل}} نازل شد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ * أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ}}<ref>«و کسانی که چون (کار) ناشایستهای میکنند یا به خویش ستم روا میدارند خداوند را به یاد میآورند و از گناهان خود آمرزش میخواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را میآمرزد؟ - و (آن کسان که) بر آنچه کردهاند دانسته پافشاری نمیکنند * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستانهایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵- ۱۳۶. البته نزول این آیه، در مدینه و بعد از سال هفتم هجری بوده است. (یوسفی غروی).</ref>. | ||
چون این [[آیه]] نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}}، در حالی که خندان بود از [[خانه]] بیرون آمد و فرمود: "چه کسی مرا به سوی آن [[جوان]] تائب [[راهنمایی]] میکند؟" معاذ گفت: "یا [[رسول الله]]: شنیدهایم که در فلان محل است". | چون این [[آیه]] نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}}، در حالی که خندان بود از [[خانه]] بیرون آمد و فرمود: "چه کسی مرا به سوی آن [[جوان]] تائب [[راهنمایی]] میکند؟" معاذ گفت: "یا [[رسول الله]]: شنیدهایم که در فلان محل است". | ||
پیامبر{{صل}} با اصحابش به آن سو رفتند و جوان را [[مشاهده]] کردند که میان دو سنگ بزرگ دستها را به گردن آویخته و از شدت گریه رنگ صورتش [[تغییر]] یافته و میگوید: | پیامبر {{صل}} با اصحابش به آن سو رفتند و جوان را [[مشاهده]] کردند که میان دو سنگ بزرگ دستها را به گردن آویخته و از شدت گریه رنگ صورتش [[تغییر]] یافته و میگوید: مولای من! مرا با [[خلقت]] [[نیکو]] و صورت [[زیبا]] آفریدی؛ ای کاش میدانستم دربارهام چه [[اراده]] کردی؟ در آتشم میسوزانی یا مرا در [[پناه]] خود جای میدهی؟ خدایا بر من زیاد [[احسان]] کردی و [[منت]] نهادی، کاش میفهمیدم [[عاقبت]] کارم چه میشود؛ آیا به [[بهشت]] راهنماییام میکنی یا مرا به سوی [[جهنم]] میرانی؟ پروردگارا! گناهم از [[آسمانها]] و [[زمین]] و [[عرش]] و [[کرسی]] بزرگتر است، نمیدانم مرا میآمرزی یا در [[روز قیامت]] رسوا میشوم<ref>{{عربی|سَيِّدِي قَدْ أَحْسَنْتَ خَلْقِي وَ أَحْسَنْتَ صُورَتِي فَلَيْتَ شِعْرِي مَا ذَا تُرِيدُ بِي أَ فِي اَلنَّارِ تُحْرِقُنِي أَوْ فِي جِوَارِكَ تُسْكِنُنِي }}</ref>. | ||
در این حال [[پیامبر]]{{صل}} نزد او رفت و گرد و غبار را از سر و رویش زدود و فرمود: "[[بهلول]]! مژده که از [[آتش جهنم]] [[آزاد]] شدی". سپس [[آیه]] نازل شده را [[تلاوت]] فرمود<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۲۴-۲۷؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۴۷۹-۴۸۱.</ref><ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[بهلول بن ذویب (مقاله)|مقاله «بهلول بن ذویب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۶-۱۶۷.</ref> | در این حال [[پیامبر]] {{صل}} نزد او رفت و گرد و غبار را از سر و رویش زدود و فرمود: "[[بهلول]]! مژده که از [[آتش جهنم]] [[آزاد]] شدی". سپس [[آیه]] نازل شده را [[تلاوت]] فرمود<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۲۴-۲۷؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۴۷۹-۴۸۱.</ref><ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[بهلول بن ذویب (مقاله)|مقاله «بهلول بن ذویب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۶۶-۱۶۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |