جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ذوالقرنین در قرآن]] - [[ذوالقرنین در علوم قرآنی]] - [[ذوالقرنین در معارف مهدیت]] - [[ذوالقرنین در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ذوالقرنین در قرآن]] - [[ذوالقرنین در علوم قرآنی]] - [[ذوالقرنین در معارف مهدیت]] - [[ذوالقرنین در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
ذوالقرنین [[لقب]] مردی رومی است که نام او را "اسکندروس" ثبت نمودهاند. در بعضی [[روایات]] او را "[[عبدالله]] بن ضحاک بن معد" نامیدهاند. او [[پیامبر]] نبود، اما عالمی [[دانا]] بود. ذوالقرنین به معنی [[صاحب]] "دو فرق" است. [[علت]] نامگذاری او به این [[لقب]] را مختلف یاد کردهاند. در روایتی آمده است که او دو بار از طرف [[قوم]] خود ضربتی بر سرش وارد شد و از این رو او را ذوالقرنین نامیدند. در برخی [[روایات]] نیز گفته شده چون از [[شرق]] دور دست تا [[غرب]] دوردست سفر کرد و گویا به [[جایگاه]] [[خورشید]] در [[شرق]] و [[غرب]] دست یافت از این روی او را [[صاحب]] دو قرن (یعنی [[خورشید]] در [[شرق]] و [[خورشید]] در [[غرب]]) نامیدهاند. در [[قرآن کریم]] در [[سوره کهف]] [[آیه]] هفتاد و سه تا نود و هفت از ذوالقرنین یاد شده است. در این [[آیات]] شریفه [[خداوند]] میفرماید: ما به ذوالقرنین در [[زمین]] قدرتی استثنایی بخشیدیم، قدرتی که از همه گونه وسیلهای در آن قرار داشت. او بدین وسیلهها به [[شرق]] دور تا [[غرب]] دور سفر کرد. او در [[غرب]] دور به جایی رسید که [[خورشید]] در پشت چشمهای گِلفشان یا چشمهای داغ از دیدهها پنهان میشد<ref>شاید منظور از این جمله منطقه "یلو استون" در آمریکا باشد که چشمههای گلفشان و گرم بسیار در آن وجود دارد.</ref>. و مردمی که در آنجا [[زندگی]] میکردند از سوی ذوالقرنین [[دعوت به ایمان]] شدند و هر که تخلف نمود مجازات میشد. سپس با وسیلههایی که در [[اختیار]] داشت به سوی [[شرق]] دور رفت، دید در آنجا مردمی بدوی [[زندگی]] میکنند که حتی از چگونگی ساخت سایهبان و تهیه [[لباس]] نیز [[آگاهی]] ندارند و عریان [[زندگی]] میکنند. سپس به [[یاری]] اسبابی که در [[اختیار]] داشت به مکانی رفت که در نزدیکی محل سکونت [[قوم]] [[یأجوج و مأجوج]] بود، آنان قومی وحشی بودند که هیچ گونه حرف را متوجه نمیشدند<ref>ر.ک: یأجوج و مأجوج.</ref>. [[مردم]] آن [[ناحیه]] نزد ذوالقرنین شکایت کردند و گفتند ما حاضریم که هر چه بخواهی حاضر کنیم تا ما را از [[شر]] [[یأجوج و مأجوج]] رها نمایی و او نیز حصاری بسیار محکم در برابر آنان ساخت و دیگر [[یأجوج و مأجوج]] [[توانایی]] حمله و [[غارت]] [[اموال]] در آن [[ناحیه]] را پیدا نکردند. ذوالقرنین با لشکرش به ظلمات<ref>شاید منظور از ظلمات، اطراف قطب شمال یا قطب جنوب باشد که نیمی از سال کاملاً شب است، و ممکن بخشی از دنیا باشد که در غیب از زمین واقع شده است.</ref> رفت و در پی [[آب]] حیات بود. آبی که با نوشیدن آن تا [[قیام قیامت]] زنده میماند. اما تنها کسی که از [[لشکر]] او موفق به این کار شد، [[حضرت خضر]]{{ع}} بود، و اکنون ایشان زنده است و در [[خدمت]] [[امام عصر]]{{ع}} به سر میبرد. | ذوالقرنین [[لقب]] مردی رومی است که نام او را "اسکندروس" ثبت نمودهاند. در بعضی [[روایات]] او را "[[عبدالله]] بن ضحاک بن معد" نامیدهاند. او [[پیامبر]] نبود، اما عالمی [[دانا]] بود. ذوالقرنین به معنی [[صاحب]] "دو فرق" است. [[علت]] نامگذاری او به این [[لقب]] را مختلف یاد کردهاند. در روایتی آمده است که او دو بار از طرف [[قوم]] خود ضربتی بر سرش وارد شد و از این رو او را ذوالقرنین نامیدند. در برخی [[روایات]] نیز گفته شده چون از [[شرق]] دور دست تا [[غرب]] دوردست سفر کرد و گویا به [[جایگاه]] [[خورشید]] در [[شرق]] و [[غرب]] دست یافت از این روی او را [[صاحب]] دو قرن (یعنی [[خورشید]] در [[شرق]] و [[خورشید]] در [[غرب]]) نامیدهاند. در [[قرآن کریم]] در [[سوره کهف]] [[آیه]] هفتاد و سه تا نود و هفت از ذوالقرنین یاد شده است. در این [[آیات]] شریفه [[خداوند]] میفرماید: ما به ذوالقرنین در [[زمین]] قدرتی استثنایی بخشیدیم، قدرتی که از همه گونه وسیلهای در آن قرار داشت. او بدین وسیلهها به [[شرق]] دور تا [[غرب]] دور سفر کرد. او در [[غرب]] دور به جایی رسید که [[خورشید]] در پشت چشمهای گِلفشان یا چشمهای داغ از دیدهها پنهان میشد<ref>شاید منظور از این جمله منطقه "یلو استون" در آمریکا باشد که چشمههای گلفشان و گرم بسیار در آن وجود دارد.</ref>. و مردمی که در آنجا [[زندگی]] میکردند از سوی ذوالقرنین [[دعوت به ایمان]] شدند و هر که تخلف نمود مجازات میشد. سپس با وسیلههایی که در [[اختیار]] داشت به سوی [[شرق]] دور رفت، دید در آنجا مردمی بدوی [[زندگی]] میکنند که حتی از چگونگی ساخت سایهبان و تهیه [[لباس]] نیز [[آگاهی]] ندارند و عریان [[زندگی]] میکنند. سپس به [[یاری]] اسبابی که در [[اختیار]] داشت به مکانی رفت که در نزدیکی محل سکونت [[قوم]] [[یأجوج و مأجوج]] بود، آنان قومی وحشی بودند که هیچ گونه حرف را متوجه نمیشدند<ref>ر. ک: یأجوج و مأجوج.</ref>. [[مردم]] آن [[ناحیه]] نزد ذوالقرنین شکایت کردند و گفتند ما حاضریم که هر چه بخواهی حاضر کنیم تا ما را از [[شر]] [[یأجوج و مأجوج]] رها نمایی و او نیز حصاری بسیار محکم در برابر آنان ساخت و دیگر [[یأجوج و مأجوج]] [[توانایی]] حمله و [[غارت]] [[اموال]] در آن [[ناحیه]] را پیدا نکردند. ذوالقرنین با لشکرش به ظلمات<ref>شاید منظور از ظلمات، اطراف قطب شمال یا قطب جنوب باشد که نیمی از سال کاملاً شب است، و ممکن بخشی از دنیا باشد که در غیب از زمین واقع شده است.</ref> رفت و در پی [[آب]] حیات بود. آبی که با نوشیدن آن تا [[قیام قیامت]] زنده میماند. اما تنها کسی که از [[لشکر]] او موفق به این کار شد، [[حضرت خضر]] {{ع}} بود، و اکنون ایشان زنده است و در [[خدمت]] [[امام عصر]] {{ع}} به سر میبرد. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} درباره ذوالقرنین فرمود: او بندهای بود از [[بندگان]] [[نیک]] [[خداوند]] که او را [[حجت]] بر [[مردم]] قرار داده بود. او [[قوم]] خود را به سوی [[خداپرستی]] و [[پرهیزکاری]] [[دعوت]] نمود، اما قومش بر فرق سرش ضربتی زدند و او مدتی را از میان [[قوم]] خود [[غایب]] شد. در آن [[غیبت]] [[قوم]] ذوالقرنین [[گمان]] کردند او به بیابانها رفته و هلاک شده است. اما پس از چندی به میان [[قوم]] خود بازگشت و دوباره آنان بر فرق سرش ضربتی وارد نمودند. در این [[امت]] نیز شخصی هست که مانند ذوالقرنین بر او جاری خواهد شد. [[خداوند عزوجل]] در روی [[زمین]] به ذوالقرنین قدرتهایی [[عنایت]] کرد و وسیله دستیابی به هر چیزی که میخواست به او داده بود، و [[شرق]] و [[غرب]] [[دنیا]] را درنوردید. [[خداوند]] مانند ذوالقرنین برای [[حضرت قائم]]{{ع}} ـ که از [[اولاد]] من است ـ نیز قرار خواهد داد، به گونهای که [[آب]] و خشکی از کوه و بیابان باقی نخواهد ماند که ذوالقرنین رفته باشد، مگر اینکه [[حضرت قائم]]{{ع}} نیز بدانجا قدم خواهد نهاد و [[خدا]] تمام گنجهای [[زمین]] و معادن آن را برای حضرتش آشکار خواهد ساخت و [[ترس]] را به [[یاری]] او میفرستد (و به [[دل]] دشمنانش میاندازد). آنگاه به دست او [[زمین]] از [[عدل و داد]] پر میشود آن گونه که از [[ظلم]] و [[بیداد]] آکنده شده است<ref>اصول کافی: ج ۱، ص ۲۶۹ و خصال: ج ۱، ص ۲۵۵، ح ۱۳۰ و کمال الدین: ص ۳۹۵ و ۳۹۴ و تفسیر عیاشی: ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} درباره ذوالقرنین فرمود: او بندهای بود از [[بندگان]] [[نیک]] [[خداوند]] که او را [[حجت]] بر [[مردم]] قرار داده بود. او [[قوم]] خود را به سوی [[خداپرستی]] و [[پرهیزکاری]] [[دعوت]] نمود، اما قومش بر فرق سرش ضربتی زدند و او مدتی را از میان [[قوم]] خود [[غایب]] شد. در آن [[غیبت]] [[قوم]] ذوالقرنین [[گمان]] کردند او به بیابانها رفته و هلاک شده است. اما پس از چندی به میان [[قوم]] خود بازگشت و دوباره آنان بر فرق سرش ضربتی وارد نمودند. در این [[امت]] نیز شخصی هست که مانند ذوالقرنین بر او جاری خواهد شد. [[خداوند عزوجل]] در روی [[زمین]] به ذوالقرنین قدرتهایی [[عنایت]] کرد و وسیله دستیابی به هر چیزی که میخواست به او داده بود، و [[شرق]] و [[غرب]] [[دنیا]] را درنوردید. [[خداوند]] مانند ذوالقرنین برای [[حضرت قائم]] {{ع}} ـ که از [[اولاد]] من است ـ نیز قرار خواهد داد، به گونهای که [[آب]] و خشکی از کوه و بیابان باقی نخواهد ماند که ذوالقرنین رفته باشد، مگر اینکه [[حضرت قائم]] {{ع}} نیز بدانجا قدم خواهد نهاد و [[خدا]] تمام گنجهای [[زمین]] و معادن آن را برای حضرتش آشکار خواهد ساخت و [[ترس]] را به [[یاری]] او میفرستد (و به [[دل]] دشمنانش میاندازد). آنگاه به دست او [[زمین]] از [[عدل و داد]] پر میشود آن گونه که از [[ظلم]] و [[بیداد]] آکنده شده است<ref>اصول کافی: ج ۱، ص ۲۶۹ و خصال: ج ۱، ص ۲۵۵، ح ۱۳۰ و کمال الدین: ص ۳۹۵ و ۳۹۴ و تفسیر عیاشی: ج ۲، ص ۳۴۰.</ref>. | ||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: هیچ شهری نیست که ذوالقرنین بدانجا رفته باشد مگر این که [[حضرت مهدی]]{{ع}} نیز بدانجا خواهد رفت و آن را آباد مینماید. هر [[ستمگری]] را هلاک خواهد کرد و [[دل]] [[مسلمانان]] (از این [[انتقام]]) شفا خواهد یافت. [[حضرت]] زیورهای [[بیت المقدس]] را برداشته و به شهری وارد میشود که بسیار وسیع است و هزار مرکز تجاری در آن [[شهر]] است و هر بازاری صدهزار باب مغازه دارد و آن [[شهر]] را [[فتح]] خواهد کرد<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۷۸-۲۷۹-۲۸۰.</ref>. | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: هیچ شهری نیست که ذوالقرنین بدانجا رفته باشد مگر این که [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیز بدانجا خواهد رفت و آن را آباد مینماید. هر [[ستمگری]] را هلاک خواهد کرد و [[دل]] [[مسلمانان]] (از این [[انتقام]]) شفا خواهد یافت. [[حضرت]] زیورهای [[بیت المقدس]] را برداشته و به شهری وارد میشود که بسیار وسیع است و هزار مرکز تجاری در آن [[شهر]] است و هر بازاری صدهزار باب مغازه دارد و آن [[شهر]] را [[فتح]] خواهد کرد<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۷۸-۲۷۹-۲۸۰.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | == پرسش مستقیم == | ||
* [[ذوالقرنین چه ارتباطی با امام مهدی دارد؟ (پرسش)]] | * [[ذوالقرنین چه ارتباطی با امام مهدی دارد؟ (پرسش)]] | ||