زندگی در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[پرونده:1379902.jpg|200px|بندانگشتی|مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا.]] | [[پرونده:1379902.jpg|200px|بندانگشتی|مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا.]] | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[مرگ]] با [[عزّت]] در این [[فرهنگ]]، "زندگی" است و [[زندگی]] ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، [[میراث]] [[علی]]{{ع}} بود که میفرمود: {{متن حدیث|الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ}}<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.</ref>. [[سید الشهدا]]{{ع}} نیز در دوران [[سلطه]] [[ستم]]، [[مرگ]] شرافتمندانه را [[سعادت]] میدید و [[زندگی]] زیر [[دست]] [[ستمگران]] را مایه [[خواری]] و ننگ: {{متن حدیث|لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً}}<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۸.</ref>. در سخنی دیگر، آن [[حضرت]] [[مرگ]] را پلی برای عبور از تنگنای [[دنیا]] به وسعت و [[نعمت]] [[آخرت]] میشمرد ({{متن حدیث|فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ}}). و آن هنگام که [[تصمیم]] حرکت از [[مکه]] به سوی [[عراق]] گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و [[بی وفایی]] [[کوفیان]] بر [[حذر]] داشتند. [[حضرت]] این اشعار را میخواند: {{متن حدیث|سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً}}<ref>مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.</ref>. | [[مرگ]] با [[عزّت]] در این [[فرهنگ]]، "زندگی" است و [[زندگی]] ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، [[میراث]] [[علی]] {{ع}} بود که میفرمود: {{متن حدیث|الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ}}<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.</ref>. [[سید الشهدا]] {{ع}} نیز در دوران [[سلطه]] [[ستم]]، [[مرگ]] شرافتمندانه را [[سعادت]] میدید و [[زندگی]] زیر [[دست]] [[ستمگران]] را مایه [[خواری]] و ننگ: {{متن حدیث|لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً}}<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۸.</ref>. در سخنی دیگر، آن [[حضرت]] [[مرگ]] را پلی برای عبور از تنگنای [[دنیا]] به وسعت و [[نعمت]] [[آخرت]] میشمرد ({{متن حدیث|فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ}}). و آن هنگام که [[تصمیم]] حرکت از [[مکه]] به سوی [[عراق]] گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و [[بی وفایی]] [[کوفیان]] بر [[حذر]] داشتند. [[حضرت]] این اشعار را میخواند: {{متن حدیث|سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً}}<ref>مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.</ref>. | ||
که نشان میداد آن [[حضرت]]، [[مرگ]] در [[راه]] [[حق]] و [[جهاد]] و جانبازی در [[راه]] [[صالحان]] و دوری از [[حرام]] را ننگ نمیشمارد و از چنین مرگی-که عین [[حیات]] است-استقبال میکند. | که نشان میداد آن [[حضرت]]، [[مرگ]] در [[راه]] [[حق]] و [[جهاد]] و جانبازی در [[راه]] [[صالحان]] و دوری از [[حرام]] را ننگ نمیشمارد و از چنین مرگی-که عین [[حیات]] است-استقبال میکند. | ||
[[تربیت]] یافتگان این [[فرهنگ]]، [[زندگی]] را در [[مرگ]] و بقا را در فنا میدانستند. چه [[قاسم]]{{ع}} که [[مرگ]] را شیرینتر از عسل میدانست، چه [[علی اکبر]]{{ع}} که چون کلمه [[استرجاع]] را از زبان [[پدر]] شنید و پرسید مگر ما بر [[حق]] نیستیم؟ [[پدر]] فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از [[مرگ]]؟ | [[تربیت]] یافتگان این [[فرهنگ]]، [[زندگی]] را در [[مرگ]] و بقا را در فنا میدانستند. چه [[قاسم]] {{ع}} که [[مرگ]] را شیرینتر از عسل میدانست، چه [[علی اکبر]] {{ع}} که چون کلمه [[استرجاع]] را از زبان [[پدر]] شنید و پرسید مگر ما بر [[حق]] نیستیم؟ [[پدر]] فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از [[مرگ]]؟ | ||
{{عربی|فاذا لا نبالی بالموت}}. [[شب عاشورا]] نیز که [[حضرت]] فرمود: بروید، [[بیعت]] از شما برداشتم، [[سخن]] همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ [[خدا]] چنان روز را نیاورد. [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل]] میگفتند: در رکابت میجنگیم تا به [[شهادت]] برسیم، [[زشت]] باد [[زندگی]] پس از تو<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. [[زهر بن قین]]، [[روز عاشورا]] در میدان با "شمر"، حرفهای [[تندی]] ردّ و بدل میکند، آنگاه خطاب به [[شمر]] میگوید: {{عربی|أ فبالموت | {{عربی|فاذا لا نبالی بالموت}}. [[شب عاشورا]] نیز که [[حضرت]] فرمود: بروید، [[بیعت]] از شما برداشتم، [[سخن]] همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ [[خدا]] چنان روز را نیاورد. [[فرزندان]] [[مسلم بن عقیل]] میگفتند: در رکابت میجنگیم تا به [[شهادت]] برسیم، [[زشت]] باد [[زندگی]] پس از تو<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. [[زهر بن قین]]، [[روز عاشورا]] در میدان با "شمر"، حرفهای [[تندی]] ردّ و بدل میکند، آنگاه خطاب به [[شمر]] میگوید: {{عربی|أ فبالموت تخوّفنی؟ و الله للموت معه(الحسین)احبّ الیّ من الخلد معکم}}<ref>الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. آیا مرا از [[مرگ]] میترسانی؟ به [[خدا]] قسم [[مرگ]] با [[حسین]] {{ع}} برایم محبوبتر از [[زندگی]] همیشگی با شماست. و اگر [[زندگی]] جز این باشد، بظاهر [[زندگی]] است وگرنه واقعیّت آن [[مرگ]] است. [[زندگی]] آن است که از ویژگیهای [[حیات]] برخوردار باشد و تلاش [[انسان]] در مسیر یک [[فکر]] و [[ایمان]] پیش رود. به قول معروف: {{عربی|قف دون رأیک فی الحیاه مجاهدا انّ الحیاه عقیده و جهاد}}. "زندگی [[پیکار]] باشد در ره اندیشهها". [[شهیدان]] نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر [[قرآن]] ({{متن قرآن|أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ}})اند، اگر چه تن مادی شان زیر [[خاک]] میرود ولی نام و مرام و [[مکتب]] و هدفشان باقی است و این همان "زندگی" است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۱۵.</ref>. | ||
==[[احیاگری]] در [[نهضت حسینی]]== | == [[احیاگری]] در [[نهضت حسینی]] == | ||
کلمه [[احیا]] و احیاگری در [[سخنان امام حسین]]{{ع}} به معنای بیدار کردن، بازگرداندن [[ارزشها]]، [[زنده کردن]] [[انسانها]] و [[جامعه اسلامی]] از [[خواب غفلت]] و بیخبری به کار رفته است. | کلمه [[احیا]] و احیاگری در [[سخنان امام حسین]] {{ع}} به معنای بیدار کردن، بازگرداندن [[ارزشها]]، [[زنده کردن]] [[انسانها]] و [[جامعه اسلامی]] از [[خواب غفلت]] و بیخبری به کار رفته است. | ||
[[امام]]{{ع}} در نامهای به بزرگان [[بصره]] از آنها میخواهد که به [[کتاب الهی]] و [[سنت نبوی]] بیندیشند و از واقعیتهای [[جامعه]] [[غافل]] نباشند؛ [[سنتها]] و روشهای [[پسندیده]] مرده و از میان رفته و [[بدعتها]] و ارزشهای [[جاهلی]] زنده و جای آنها را گرفته است: | [[امام]] {{ع}} در نامهای به بزرگان [[بصره]] از آنها میخواهد که به [[کتاب الهی]] و [[سنت نبوی]] بیندیشند و از واقعیتهای [[جامعه]] [[غافل]] نباشند؛ [[سنتها]] و روشهای [[پسندیده]] مرده و از میان رفته و [[بدعتها]] و ارزشهای [[جاهلی]] زنده و جای آنها را گرفته است: | ||
{{متن حدیث|وَأَنَاْ أَدْعُوْكُمْ إِلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ{{صل}}، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيْتَتْ وَإِنَّ البِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَإِنْ تَسْمَعُوْا قَوْلِي وَتُطِيْعُوْا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيْلَ الرَّشَادِ}}<ref>تاریخ طبری، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۷.</ref>؛ من شما را به [[پیروی از کتاب خدا]] و راه و [[روش پیامبر]] فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون [[سنت پیامبر]] از میان رفته و بدعتها و [[احکام]] ناروا زنده شده است. پس اگر گوش به این [[پیام]] من فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه [[سعادت]] [[رهبری]] خواهم کرد. | {{متن حدیث|وَأَنَاْ أَدْعُوْكُمْ إِلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ {{صل}}، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيْتَتْ وَإِنَّ البِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَإِنْ تَسْمَعُوْا قَوْلِي وَتُطِيْعُوْا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيْلَ الرَّشَادِ}}<ref>تاریخ طبری، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۷.</ref>؛ من شما را به [[پیروی از کتاب خدا]] و راه و [[روش پیامبر]] فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون [[سنت پیامبر]] از میان رفته و بدعتها و [[احکام]] ناروا زنده شده است. پس اگر گوش به این [[پیام]] من فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه [[سعادت]] [[رهبری]] خواهم کرد. | ||
همچنین آن [[حضرت]] سبب پذیرش [[دعوت]] [[کوفیان]] را، [[هویت]] احیاگرانه آن میداند و میفرماید: | همچنین آن [[حضرت]] سبب پذیرش [[دعوت]] [[کوفیان]] را، [[هویت]] احیاگرانه آن میداند و میفرماید: | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
از اینرو، در این راه، [[قاطع]] و بیتردید گام برداشت؛ زیرا که [[قیام]] برای [[احیای حق]] و [[میراندن]] [[باطل]] را [[وظیفه]] [[دینی]] خود میدانست: {{متن حدیث|مَا اهْوَنَ الْمَوْتِ عَلَى سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْيَاءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمُوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ إِلَّا حَيَاةً خَالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَيَاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتَ الَّذِي لَا حَيَاةَ مَعَهُ}}<ref>سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۱.</ref>. | از اینرو، در این راه، [[قاطع]] و بیتردید گام برداشت؛ زیرا که [[قیام]] برای [[احیای حق]] و [[میراندن]] [[باطل]] را [[وظیفه]] [[دینی]] خود میدانست: {{متن حدیث|مَا اهْوَنَ الْمَوْتِ عَلَى سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْيَاءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمُوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ إِلَّا حَيَاةً خَالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَيَاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتَ الَّذِي لَا حَيَاةَ مَعَهُ}}<ref>سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۱.</ref>. | ||
اما به [[راستی]] این احیای حق و زنده کردن سنتها و روشهای در دست چه بود که [[حسین بن علی]]{{ع}} بر آن [[اصرار]] داشت و [[جان]] خود و یارانش را در پای آن گذاشت؟ تردیدی نیست، که [[احیای سنت]] و ارزشهای مورد پسند [[شارع]] و از میان بردن شیوهها و روشهای غلط بود. از اینرو، [[حسین بن علی]]{{ع}} «احیای [[سنتها]]» و «[[اماته]] [[بدعتها]]» را [[شعار]] خود قرار میدهد و در سخنان [[نورانی]] خود آنها را به خوبی تبیین میکنند.<ref>[[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰]] ص ۴۸.</ref> | اما به [[راستی]] این احیای حق و زنده کردن سنتها و روشهای در دست چه بود که [[حسین بن علی]] {{ع}} بر آن [[اصرار]] داشت و [[جان]] خود و یارانش را در پای آن گذاشت؟ تردیدی نیست، که [[احیای سنت]] و ارزشهای مورد پسند [[شارع]] و از میان بردن شیوهها و روشهای غلط بود. از اینرو، [[حسین بن علی]] {{ع}} «احیای [[سنتها]]» و «[[اماته]] [[بدعتها]]» را [[شعار]] خود قرار میدهد و در سخنان [[نورانی]] خود آنها را به خوبی تبیین میکنند.<ref>[[مهدی باباپور|باباپور، مهدی]]، [[احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی (مقاله)|مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۱۰ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۱۰]] ص ۴۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۲۲
زندگی مفهوم زندگی در فرهنگ عاشورا، بالاتر و والاتر از بودن و نفس کشیدن است. امام عاشورا، زندگی را تنها در صورت "حیات طیّبه" بودن قبول دارد؛ آن هم وقتی است که همراه با شرافت و آزادگی باشد. در غیر این صورت بی ارزش است.
مقدمه
مرگ با عزّت در این فرهنگ، "زندگی" است و زندگی ذلیلانه، "مرگ" است. این دیدگاه، میراث علی (ع) بود که میفرمود: «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ»[۱]. سید الشهدا (ع) نیز در دوران سلطه ستم، مرگ شرافتمندانه را سعادت میدید و زندگی زیر دست ستمگران را مایه خواری و ننگ: «لاَ أَرَى الْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً»[۲]. در سخنی دیگر، آن حضرت مرگ را پلی برای عبور از تنگنای دنیا به وسعت و نعمت آخرت میشمرد («فَمَا الْمَوْتُ إِلاَّ قَنْطَرَةٌ»). و آن هنگام که تصمیم حرکت از مکه به سوی عراق گرفت، افراد زیادی او را از عواقب این کار و بی وفایی کوفیان بر حذر داشتند. حضرت این اشعار را میخواند: «سَأَمْضِي فَمَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَى الْفَتَى إِذَا مَا نَوَى حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً وَ وَاسَى الرِّجَالَ الصَّالِحِينَ بِنَفْسِهِ وَ فَارَقَ مَثْبُوراً وَ خَالَفَ مُجْرِماً»[۳].
که نشان میداد آن حضرت، مرگ در راه حق و جهاد و جانبازی در راه صالحان و دوری از حرام را ننگ نمیشمارد و از چنین مرگی-که عین حیات است-استقبال میکند.
تربیت یافتگان این فرهنگ، زندگی را در مرگ و بقا را در فنا میدانستند. چه قاسم (ع) که مرگ را شیرینتر از عسل میدانست، چه علی اکبر (ع) که چون کلمه استرجاع را از زبان پدر شنید و پرسید مگر ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: چرا. گفت: پس چه باک از مرگ؟
فاذا لا نبالی بالموت. شب عاشورا نیز که حضرت فرمود: بروید، بیعت از شما برداشتم، سخن همه این بود که برویم تا پس از تو زنده بمانیم؟ خدا چنان روز را نیاورد. فرزندان مسلم بن عقیل میگفتند: در رکابت میجنگیم تا به شهادت برسیم، زشت باد زندگی پس از تو[۴]. زهر بن قین، روز عاشورا در میدان با "شمر"، حرفهای تندی ردّ و بدل میکند، آنگاه خطاب به شمر میگوید: أ فبالموت تخوّفنی؟ و الله للموت معه(الحسین)احبّ الیّ من الخلد معکم[۵]. آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا قسم مرگ با حسین (ع) برایم محبوبتر از زندگی همیشگی با شماست. و اگر زندگی جز این باشد، بظاهر زندگی است وگرنه واقعیّت آن مرگ است. زندگی آن است که از ویژگیهای حیات برخوردار باشد و تلاش انسان در مسیر یک فکر و ایمان پیش رود. به قول معروف: قف دون رأیک فی الحیاه مجاهدا انّ الحیاه عقیده و جهاد. "زندگی پیکار باشد در ره اندیشهها". شهیدان نیز چنین حیاتی دارند و به تعبیر قرآن (﴿أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾)اند، اگر چه تن مادی شان زیر خاک میرود ولی نام و مرام و مکتب و هدفشان باقی است و این همان "زندگی" است[۶].
احیاگری در نهضت حسینی
کلمه احیا و احیاگری در سخنان امام حسین (ع) به معنای بیدار کردن، بازگرداندن ارزشها، زنده کردن انسانها و جامعه اسلامی از خواب غفلت و بیخبری به کار رفته است.
امام (ع) در نامهای به بزرگان بصره از آنها میخواهد که به کتاب الهی و سنت نبوی بیندیشند و از واقعیتهای جامعه غافل نباشند؛ سنتها و روشهای پسندیده مرده و از میان رفته و بدعتها و ارزشهای جاهلی زنده و جای آنها را گرفته است: «وَأَنَاْ أَدْعُوْكُمْ إِلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص)، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ أُمِيْتَتْ وَإِنَّ البِدْعَةَ قَدْ أُحْيِيَتْ، وَإِنْ تَسْمَعُوْا قَوْلِي وَتُطِيْعُوْا أَمْرِي أَهْدِكُمْ سَبِيْلَ الرَّشَادِ»[۷]؛ من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها و احکام ناروا زنده شده است. پس اگر گوش به این پیام من فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد.
همچنین آن حضرت سبب پذیرش دعوت کوفیان را، هویت احیاگرانه آن میداند و میفرماید: «إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ كَتَبُوا إِلَىَّ يَسْأَلُونَنِي أَنْ أَقْدِمَ عَلَيْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ احْياءِ مَعَالِمِ الْحَقِّ وَ امَاتَةِ الْبِدَعِ»[۸]. از اینرو، در این راه، قاطع و بیتردید گام برداشت؛ زیرا که قیام برای احیای حق و میراندن باطل را وظیفه دینی خود میدانست: «مَا اهْوَنَ الْمَوْتِ عَلَى سَبِيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْيَاءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمُوْتُ فِي سَبِيلِ الْعِزِّ إِلَّا حَيَاةً خَالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَيَاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلَّا الْمَوْتَ الَّذِي لَا حَيَاةَ مَعَهُ»[۹].
اما به راستی این احیای حق و زنده کردن سنتها و روشهای در دست چه بود که حسین بن علی (ع) بر آن اصرار داشت و جان خود و یارانش را در پای آن گذاشت؟ تردیدی نیست، که احیای سنت و ارزشهای مورد پسند شارع و از میان بردن شیوهها و روشهای غلط بود. از اینرو، حسین بن علی (ع) «احیای سنتها» و «اماته بدعتها» را شعار خود قرار میدهد و در سخنان نورانی خود آنها را به خوبی تبیین میکنند.[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۵۱.
- ↑ مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۸.
- ↑ مقتل الحسین، مقرّم، ص۱۹۹.
- ↑ الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۵۹.
- ↑ الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۶۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۲۱۵.
- ↑ تاریخ طبری، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۷.
- ↑ اخبار الطوال، احمد بن داود دینوری، تصحیح محمد المنعم عامر، ص۲۴۶.
- ↑ سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۱.
- ↑ باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰ ص ۴۸.