سفر پیامبر خاتم به یثرب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۲: خط ۲:
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پیامبر خاتم]]''' است. </div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پیامبر خاتم]]''' است. </div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
در پنج سالگی آن [[حضرت]] از صحرای [[بنی سعد]] نزد مادرش [[آمنه]] برگشت. [[ابن اسحاق]]<ref>ابن اسحاق، ج۱، ص۱۳۶.</ref> گوید: رسول خدا{{صل}} شش ساله<ref>و بنا بر قولی هفت ساله، ر.ک: مسعودی، ج۲، ص۲۷۵.</ref> بود که مادرش، آمنه آن حضرت را همراه [[ام ایمن]] کنیزی که از شوهرش داشت، برای [[زیارت]] [[مرقد]] شوهر و دیدن او بستگانش که از [[بنی عدی بن نجار]] بودند، به یثرب برد و هنگام بازگشت از یثرب در آواء<ref>میان جحفه و مدینه، باقوت حموی، ج۱، ص۷۹.</ref> بدرود [[حیات]] گفت و همان جا مدفون گردید و ام ایمن، [[کنیز]] پدرش<ref>برای شرح حال ام ایمن، ر.ک: مدخل ام ایمن.</ref> که بعدها نیز با رسول خدا{{صل}} بود، [[پرستاری]] حضرت را برعهده گرفت و او را به [[مکه]] آورد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۳؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ بلاذری، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۶.</ref>. رسول خدا{{صل}} پس از [[هجرت]] هنگام عبور از [[ابواء]]، کنار [[قبر]] مادرش رفت و آن را [[اصلاح]] کرد. سپس ضمن خواندن [[دعا]] برای مادرش [[اشک]] ریخت و [[مسلمانان]] هم از [[گریه]] آن حضرت گریستند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۴؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۴-۳۵.</ref>
در پنج سالگی آن [[حضرت]] از صحرای [[بنی سعد]] نزد مادرش [[آمنه]] برگشت. [[ابن اسحاق]]<ref>ابن اسحاق، ج۱، ص۱۳۶.</ref> گوید: رسول خدا {{صل}} شش ساله<ref>و بنا بر قولی هفت ساله، ر. ک: مسعودی، ج۲، ص۲۷۵.</ref> بود که مادرش، آمنه آن حضرت را همراه [[ام ایمن]] کنیزی که از شوهرش داشت، برای [[زیارت]] [[مرقد]] شوهر و دیدن او بستگانش که از [[بنی عدی بن نجار]] بودند، به یثرب برد و هنگام بازگشت از یثرب در آواء<ref>میان جحفه و مدینه، باقوت حموی، ج۱، ص۷۹.</ref> بدرود [[حیات]] گفت و همان جا مدفون گردید و ام ایمن، [[کنیز]] پدرش<ref>برای شرح حال ام ایمن، ر. ک: مدخل ام ایمن.</ref> که بعدها نیز با رسول خدا {{صل}} بود، [[پرستاری]] حضرت را برعهده گرفت و او را به [[مکه]] آورد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۳؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ بلاذری، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۶.</ref>. رسول خدا {{صل}} پس از [[هجرت]] هنگام عبور از [[ابواء]]، کنار [[قبر]] مادرش رفت و آن را [[اصلاح]] کرد. سپس ضمن خواندن [[دعا]] برای مادرش [[اشک]] ریخت و [[مسلمانان]] هم از [[گریه]] آن حضرت گریستند<ref>ابن سعد، ج۱، ص۹۴؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۶.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۳۴-۳۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۳

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث پیامبر خاتم است.

مقدمه

در پنج سالگی آن حضرت از صحرای بنی سعد نزد مادرش آمنه برگشت. ابن اسحاق[۱] گوید: رسول خدا (ص) شش ساله[۲] بود که مادرش، آمنه آن حضرت را همراه ام ایمن کنیزی که از شوهرش داشت، برای زیارت مرقد شوهر و دیدن او بستگانش که از بنی عدی بن نجار بودند، به یثرب برد و هنگام بازگشت از یثرب در آواء[۳] بدرود حیات گفت و همان جا مدفون گردید و ام ایمن، کنیز پدرش[۴] که بعدها نیز با رسول خدا (ص) بود، پرستاری حضرت را برعهده گرفت و او را به مکه آورد[۵]. رسول خدا (ص) پس از هجرت هنگام عبور از ابواء، کنار قبر مادرش رفت و آن را اصلاح کرد. سپس ضمن خواندن دعا برای مادرش اشک ریخت و مسلمانان هم از گریه آن حضرت گریستند[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن اسحاق، ج۱، ص۱۳۶.
  2. و بنا بر قولی هفت ساله، ر. ک: مسعودی، ج۲، ص۲۷۵.
  3. میان جحفه و مدینه، باقوت حموی، ج۱، ص۷۹.
  4. برای شرح حال ام ایمن، ر. ک: مدخل ام ایمن.
  5. ابن سعد، ج۱، ص۹۳؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ بلاذری، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۳۶.
  6. ابن سعد، ج۱، ص۹۴؛ احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۶.
  7. محمدی، رمضان، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۴-۳۵.