عقل (قوه ادراک کلیات): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی == عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجودشناختی، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است<ref>جرجان...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی == | == در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی == | ||
[[عقل]] که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح [[فلاسفه]]، افزون بر معنای ناظر به وجودشناختی، از دیدگاه [[معرفتشناسی]] به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است<ref>جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ص۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۱۹- ۴۲۰.</ref> و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. [[عقل نظری]] به معنای قوه ادراک کلیات است<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.</ref> و [[عقل عملی]] به معنای قوه تمییز میان [[حسن و قبح افعال]] و [[غایت]] آن رسیدن به خیر و [[سعادت]] و اجتناب از [[شر]] است<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.</ref>. بنابر نظر حکمای [[مشاء]] [[قوه عاقله]] (ناطقه) [[انسان]]، امور کلی و [[عقلی]] را بذاته [[درک]] میکند، بر خلاف قوه تخیل و [[احساس]] که به واسطه آلات درک میکنند<ref>فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، ص۸۶؛ ابن سینا، التعلیقات، ص۲۲-۲۷.</ref>. | [[عقل]] که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح [[فلاسفه]]، افزون بر معنای ناظر به وجودشناختی، از دیدگاه [[معرفتشناسی]] به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است<ref>جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ص۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۱۹- ۴۲۰.</ref> و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. [[عقل نظری]] به معنای قوه ادراک کلیات است<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.</ref> و [[عقل عملی]] به معنای قوه تمییز میان [[حسن و قبح افعال]] و [[غایت]] آن رسیدن به خیر و [[سعادت]] و اجتناب از [[شر]] است<ref>ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.</ref>. بنابر نظر حکمای [[مشاء]] [[قوه عاقله]] (ناطقه) [[انسان]]، امور کلی و [[عقلی]] را بذاته [[درک]] میکند، بر خلاف قوه تخیل و [[احساس]] که به واسطه آلات درک میکنند<ref>فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، ص۸۶؛ ابن سینا، التعلیقات، ص۲۲-۲۷.</ref>. | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پیشینه: عقل از جهت [[معرفتشناسی]]، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود [[انسان]] است که مایه [[کشف]] مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود و در [[روایات]] نیز به این مطلب اشاره شده است<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۳؛ ج۷۵، ص۶.</ref>. بحث از [[قوه عاقله]]، پیشینهای دیرینه داشته، مورد توجه [[اندیشمندان]] مکاتب و نحلههای مختلف بوده و در کتابهای [[ادیان الهی]] و غیرالهی به آن توجه شده است<ref>کتاب مقدس، تورات، سلیمان ب۱۲، ۸، ب۱۶، ۲۰ و ب ۱۸، ۲.</ref>. در [[فلسفه]] یونان به [[فضیلت]] و جایگاه عقل [[اذعان]] شده و از نظر آنان [[رفتار]] [[شر]] و [[بدی]] آنگاه شکل میگیرد که قوه عاقله انسان، اداره کننده وجود [[آدمی]] نباشد<ref>ارسطو، فی النفس، ص۷۲ - ۷۶ و ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ هانس، دیرکس، انسانشناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، ص۱۳۷ – ۱۳۹.</ref>. | پیشینه: عقل از جهت [[معرفتشناسی]]، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود [[انسان]] است که مایه [[کشف]] مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود و در [[روایات]] نیز به این مطلب اشاره شده است<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۳؛ ج۷۵، ص۶.</ref>. بحث از [[قوه عاقله]]، پیشینهای دیرینه داشته، مورد توجه [[اندیشمندان]] مکاتب و نحلههای مختلف بوده و در کتابهای [[ادیان الهی]] و غیرالهی به آن توجه شده است<ref>کتاب مقدس، تورات، سلیمان ب۱۲، ۸، ب۱۶، ۲۰ و ب ۱۸، ۲.</ref>. در [[فلسفه]] یونان به [[فضیلت]] و جایگاه عقل [[اذعان]] شده و از نظر آنان [[رفتار]] [[شر]] و [[بدی]] آنگاه شکل میگیرد که قوه عاقله انسان، اداره کننده وجود [[آدمی]] نباشد<ref>ارسطو، فی النفس، ص۷۲ - ۷۶ و ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ هانس، دیرکس، انسانشناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، ص۱۳۷ – ۱۳۹.</ref>. | ||
در [[فرهنگ اسلامی]] نیز به این بحث توجه شده و [[آیات الهی]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] [[دعوت]] کردهاند<ref>انعام، ۳۲؛ بقره، ۲۴۲؛ حدید، ۱۷؛ حج، ۴۶.</ref>. در [[روایات]] به [[ارزش]] و اهمیت آن توجه فراوان شده و تحقق همه [[خیرات]] به [[عقل]] نسبت داده شده است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۸.</ref> و [[حکمت الهی]] تنها با عقل قابل دسترسی است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸.</ref> و عقل چیزی است که با آن، [[خداوند]] [[پرستش]] میشود و [[بهشت]] به دست میآید<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. [[فیلسوفان مسلمان]] با [[الهام]] گرفتن از [[آیات قرآن کریم]] و روایات [[معصومان]]{{ع}}، به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند. [[ابن سینا]] مبحث عقل را بیش از آنچه ارسطو بیان کرده، گسترش داده و به [[پیروی]] از [[فارابی]]<ref>فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، ص۵۰ -۵۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. [[قوه عاقله]] را دارای مراتب چهارگانه دانسته است<ref>ابن سینا، الاشارات، ص۸۵ – ۸۶.</ref>. | در [[فرهنگ اسلامی]] نیز به این بحث توجه شده و [[آیات الهی]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] [[دعوت]] کردهاند<ref>انعام، ۳۲؛ بقره، ۲۴۲؛ حدید، ۱۷؛ حج، ۴۶.</ref>. در [[روایات]] به [[ارزش]] و اهمیت آن توجه فراوان شده و تحقق همه [[خیرات]] به [[عقل]] نسبت داده شده است<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۸.</ref> و [[حکمت الهی]] تنها با عقل قابل دسترسی است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸.</ref> و عقل چیزی است که با آن، [[خداوند]] [[پرستش]] میشود و [[بهشت]] به دست میآید<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. [[فیلسوفان مسلمان]] با [[الهام]] گرفتن از [[آیات قرآن کریم]] و روایات [[معصومان]] {{ع}}، به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند. [[ابن سینا]] مبحث عقل را بیش از آنچه ارسطو بیان کرده، گسترش داده و به [[پیروی]] از [[فارابی]]<ref>فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، ص۵۰ -۵۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۲۱.</ref>. [[قوه عاقله]] را دارای مراتب چهارگانه دانسته است<ref>ابن سینا، الاشارات، ص۸۵ – ۸۶.</ref>. | ||
[[متکلمان اسلامی]] درباره جایگاه عقل در [[معرفت]] [[حقایق]] فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند؛ برخی [[متکلمان]] عقل را در صدر نشانده و آن را مقدم بر نقل قرار داده و گروهی دیگر عقل را در [[معرفت دینی]] بیاعتبار دانسته و تنها منبع و روش معتبر [[معرفتی]] را نقل میدانند. [[متکلمان امامیه]] براساس آموزههای قرانی و [[روایی]] همواره در [[شناخت]] حقایق فراطبیعی برای عقل جایگاه ویژهای قائلاند<ref>مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۴۴ - ۴۵ و ۵۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، ص۷۴ – ۷۵.</ref>. [[متکلمان معتزلی]] نیز برای عقل در کسب [[معارف دینی]] نقش بنیادین قائلاند<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۳۹، ۵۲،۴۸-۵۳ و ۶۶؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۸ و ۶۶.</ref>؛ اما [[متکلمان اشعری]] عقل را [[ناتوان]] از شناخت [[معارف]] و [[حسن و قبح]] میدانند<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲- ۲۸۳؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۸۱۱.</ref>. در [[عرفان]] نیز عقل مورد توجه [[اهل معرفت]] میباشد و همواره در آثار [[عارفان]] تصریح شده است [[عقلی]] که مورد [[انتقاد]] و [[بیمهری]] آنان است «[[عقل]] مشوب» به شبهههای وهمی و خیالی است، اما [[عقل سلیم]] [[تقابل]] و تعارضی با [[کشف و شهود]] ندارد<ref>ابن عربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۶۱؛ ابن ترکه، صائن الدین، تمهید القواعد، ص۲۴۸؛ یزدانپناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص۱۴۳.</ref>. | [[متکلمان اسلامی]] درباره جایگاه عقل در [[معرفت]] [[حقایق]] فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند؛ برخی [[متکلمان]] عقل را در صدر نشانده و آن را مقدم بر نقل قرار داده و گروهی دیگر عقل را در [[معرفت دینی]] بیاعتبار دانسته و تنها منبع و روش معتبر [[معرفتی]] را نقل میدانند. [[متکلمان امامیه]] براساس آموزههای قرانی و [[روایی]] همواره در [[شناخت]] حقایق فراطبیعی برای عقل جایگاه ویژهای قائلاند<ref>مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۴۴ - ۴۵ و ۵۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، ص۷۴ – ۷۵.</ref>. [[متکلمان معتزلی]] نیز برای عقل در کسب [[معارف دینی]] نقش بنیادین قائلاند<ref>قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۳۹، ۵۲،۴۸-۵۳ و ۶۶؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۸ و ۶۶.</ref>؛ اما [[متکلمان اشعری]] عقل را [[ناتوان]] از شناخت [[معارف]] و [[حسن و قبح]] میدانند<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲- ۲۸۳؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۸۱۱.</ref>. در [[عرفان]] نیز عقل مورد توجه [[اهل معرفت]] میباشد و همواره در آثار [[عارفان]] تصریح شده است [[عقلی]] که مورد [[انتقاد]] و [[بیمهری]] آنان است «[[عقل]] مشوب» به شبهههای وهمی و خیالی است، اما [[عقل سلیم]] [[تقابل]] و تعارضی با [[کشف و شهود]] ندارد<ref>ابن عربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۶۱؛ ابن ترکه، صائن الدین، تمهید القواعد، ص۲۴۸؛ یزدانپناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص۱۴۳.</ref>. | ||
[[مقام]] و [[منزلت]] عقل در [[اندیشه]] [[امام خمینی]] را میتوان در آثار [[فلسفی]]، [[عرفانی]] و [[فقهی]] ایشان [[مشاهده]] کرد. ایشان با [[نگارش]] کتابی در موضوع عقل و [[جنود]] آن تصویری روشن از [[حقیقت]] عقل و [[قوه عاقله]] و ویژگیهای آنها ارایه میکند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.</ref> و [[باور]] دارد که عقل پایه و اساس همه [[فضایل]] و خوبیهاست<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵.</ref>. ایشان عقل بشری را محصور در [[زندگی]] عادی و مادی نمیداند، بلکه [[انسانیت]] [[انسان]] را به این [[دارایی]] [[ارزشمند]] میداند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۹.</ref> و [[غایت]] و [[هدف]] عالی عقل بشری را رسیدن به مرتبه [[قرب الهی]] و [[فنای فی الله]] میشمارد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در نگاه ایشان عقل با [[دین]] همواره سازگار است و تعارضی میان آنها وجود ندارد؛ زیرا هر دو کاشف [[حقایق]] هستی و [[مأمور]] ارتقابخشی انسان از راه بسط [[معارف]] [[انسانی]] و واسطه نیل به [[قرب]] الهیاند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶؛ شرح چهل حدیث، ص۲۳۷.</ref>. ایشان در بیان و شأنیت و منزلت عقل اشاره میکند که دین برای فعلیت دادن به مراتب وجودی انسان نازل شده و این امر با [[همراهی]] عقل، تحقق مییابد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.</ref>. به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، به مراتب وجودی لایق خود میرسد وگرنه از [[ترقی]] [[محروم]] شده، چه بسا به نیروی [[شیطانی]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷؛ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[عقل ۲ - صاحبی (مقاله)| مقاله «عقل»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۳۷۹.</ref> | [[مقام]] و [[منزلت]] عقل در [[اندیشه]] [[امام خمینی]] را میتوان در آثار [[فلسفی]]، [[عرفانی]] و [[فقهی]] ایشان [[مشاهده]] کرد. ایشان با [[نگارش]] کتابی در موضوع عقل و [[جنود]] آن تصویری روشن از [[حقیقت]] عقل و [[قوه عاقله]] و ویژگیهای آنها ارایه میکند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.</ref> و [[باور]] دارد که عقل پایه و اساس همه [[فضایل]] و خوبیهاست<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵.</ref>. ایشان عقل بشری را محصور در [[زندگی]] عادی و مادی نمیداند، بلکه [[انسانیت]] [[انسان]] را به این [[دارایی]] [[ارزشمند]] میداند<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۹.</ref> و [[غایت]] و [[هدف]] عالی عقل بشری را رسیدن به مرتبه [[قرب الهی]] و [[فنای فی الله]] میشمارد<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در نگاه ایشان عقل با [[دین]] همواره سازگار است و تعارضی میان آنها وجود ندارد؛ زیرا هر دو کاشف [[حقایق]] هستی و [[مأمور]] ارتقابخشی انسان از راه بسط [[معارف]] [[انسانی]] و واسطه نیل به [[قرب]] الهیاند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶؛ شرح چهل حدیث، ص۲۳۷.</ref>. ایشان در بیان و شأنیت و منزلت عقل اشاره میکند که دین برای فعلیت دادن به مراتب وجودی انسان نازل شده و این امر با [[همراهی]] عقل، تحقق مییابد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.</ref>. به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، به مراتب وجودی لایق خود میرسد وگرنه از [[ترقی]] [[محروم]] شده، چه بسا به نیروی [[شیطانی]] تبدیل شود<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷؛ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[عقل ۲ - صاحبی (مقاله)| مقاله «عقل»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۳۷۹.</ref> |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۳
در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجودشناختی، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است[۱] و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. عقل نظری به معنای قوه ادراک کلیات است[۲] و عقل عملی به معنای قوه تمییز میان حسن و قبح افعال و غایت آن رسیدن به خیر و سعادت و اجتناب از شر است[۳]. بنابر نظر حکمای مشاء قوه عاقله (ناطقه) انسان، امور کلی و عقلی را بذاته درک میکند، بر خلاف قوه تخیل و احساس که به واسطه آلات درک میکنند[۴].
امام خمینی نیز عقل به معنای معرفتشناختی را دارای دو قسم نظری و عملی میداند؛ ایشان عقل نظری را نیروی ادراک کلیات و حقایق اشیا، آن طور که در نظام وجود است، میداند[۵] و عقل عملی را قوه روحانیهای میداند که به حسب ذات مجرد و به حسب فطرت مایل به خیرات و کمالات و دعوتکننده به عدل و احسان است[۶].
عقل با اصطلاحات دیگری چون نفس و روح مرتبط است. نفس در ذات مجرد از ماده و در فعل، نیازمند به ماده است[۷]. میان عقل به معنای مخلوق اول و نفس فرق است. عقل در ذات و فعل مجرد از طبیعت است؛ اما نفس در فعل به طبیعت نیازمند است. همچنین نفس در مصدربودن برای حرکات جزئی، میل و اراده و علم جزئی، مخصصی مانند طبع و نفس منطبعه لازم دارد تا بتواند حرکات جزئی را تخیل کرده تا اراده جزئیه منبعث شود[۸].
روح نزد فلاسفه دارای کاربردهایی است. برخی روح مجرد را عقل میدانند[۹] و برخی نیز میان روح و نفس فرق گذاشتهاند. روح میتواند از بدن مفارقت کند؛ اما نفس اینگونه نیست؛ زیرا نفس مدبر بدن است و بدن در قوام نفس دخیل است؛ در حالی که تدبیر بدن مقوم روح نیست[۱۰]؛ اما آنچه را حکما عقل مجرد میگویند، عرفا روح میخوانند و آنچه را حکما نفس ناطقه میگویند، اهل معرفت قلب مینامند که کلیات مفصله را شهود میکند[۱۱]. در اصطلاح طبیعی و اطبا نیز روح به روح بخاری گفته میشود که مبدأ آن مغز و مجرای آن اعصاب است، و مرتبه نازله روح مجرد انسانی است[۱۲].
پیشینه: عقل از جهت معرفتشناسی، قوهای از قوای نفس و مرتبهای از وجود انسان است که مایه کشف مجهولات و گسترش معلومات انسان میشود و در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است[۱۳]. بحث از قوه عاقله، پیشینهای دیرینه داشته، مورد توجه اندیشمندان مکاتب و نحلههای مختلف بوده و در کتابهای ادیان الهی و غیرالهی به آن توجه شده است[۱۴]. در فلسفه یونان به فضیلت و جایگاه عقل اذعان شده و از نظر آنان رفتار شر و بدی آنگاه شکل میگیرد که قوه عاقله انسان، اداره کننده وجود آدمی نباشد[۱۵].
در فرهنگ اسلامی نیز به این بحث توجه شده و آیات الهی به تعقل و تفکر دعوت کردهاند[۱۶]. در روایات به ارزش و اهمیت آن توجه فراوان شده و تحقق همه خیرات به عقل نسبت داده شده است[۱۷] و حکمت الهی تنها با عقل قابل دسترسی است[۱۸] و عقل چیزی است که با آن، خداوند پرستش میشود و بهشت به دست میآید[۱۹]. فیلسوفان مسلمان با الهام گرفتن از آیات قرآن کریم و روایات معصومان (ع)، به بحث و تحلیل این مسئله پرداختهاند. ابن سینا مبحث عقل را بیش از آنچه ارسطو بیان کرده، گسترش داده و به پیروی از فارابی[۲۰]. قوه عاقله را دارای مراتب چهارگانه دانسته است[۲۱].
متکلمان اسلامی درباره جایگاه عقل در معرفت حقایق فراطبیعی، دیدگاههای مختلفی دارند؛ برخی متکلمان عقل را در صدر نشانده و آن را مقدم بر نقل قرار داده و گروهی دیگر عقل را در معرفت دینی بیاعتبار دانسته و تنها منبع و روش معتبر معرفتی را نقل میدانند. متکلمان امامیه براساس آموزههای قرانی و روایی همواره در شناخت حقایق فراطبیعی برای عقل جایگاه ویژهای قائلاند[۲۲]. متکلمان معتزلی نیز برای عقل در کسب معارف دینی نقش بنیادین قائلاند[۲۳]؛ اما متکلمان اشعری عقل را ناتوان از شناخت معارف و حسن و قبح میدانند[۲۴]. در عرفان نیز عقل مورد توجه اهل معرفت میباشد و همواره در آثار عارفان تصریح شده است عقلی که مورد انتقاد و بیمهری آنان است «عقل مشوب» به شبهههای وهمی و خیالی است، اما عقل سلیم تقابل و تعارضی با کشف و شهود ندارد[۲۵].
مقام و منزلت عقل در اندیشه امام خمینی را میتوان در آثار فلسفی، عرفانی و فقهی ایشان مشاهده کرد. ایشان با نگارش کتابی در موضوع عقل و جنود آن تصویری روشن از حقیقت عقل و قوه عاقله و ویژگیهای آنها ارایه میکند[۲۶] و باور دارد که عقل پایه و اساس همه فضایل و خوبیهاست[۲۷]. ایشان عقل بشری را محصور در زندگی عادی و مادی نمیداند، بلکه انسانیت انسان را به این دارایی ارزشمند میداند[۲۸] و غایت و هدف عالی عقل بشری را رسیدن به مرتبه قرب الهی و فنای فی الله میشمارد[۲۹]. در نگاه ایشان عقل با دین همواره سازگار است و تعارضی میان آنها وجود ندارد؛ زیرا هر دو کاشف حقایق هستی و مأمور ارتقابخشی انسان از راه بسط معارف انسانی و واسطه نیل به قرب الهیاند[۳۰]. ایشان در بیان و شأنیت و منزلت عقل اشاره میکند که دین برای فعلیت دادن به مراتب وجودی انسان نازل شده و این امر با همراهی عقل، تحقق مییابد[۳۱]. به باور ایشان اگر عقل همراه و تحت اشراف دین باشد، به مراتب وجودی لایق خود میرسد وگرنه از ترقی محروم شده، چه بسا به نیروی شیطانی تبدیل شود[۳۲].[۳۳]
- ↑ جرجانی، سیدشریف، التعریفات، ص۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۱۹- ۴۲۰.
- ↑ ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.
- ↑ ابن سینا، المبدأ و المعاد، ص۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص۲۵۸.
- ↑ فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، ص۸۶؛ ابن سینا، التعلیقات، ص۲۲-۲۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۶۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
- ↑ سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۴، ص۶۵-۶۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ص۴۱۲؛ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۵۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۵۵۳.
- ↑ سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۴، ص۸۸؛ میرداماد، محمدباقر، القبسات، ص۴۱۴.
- ↑ نوری، ملاعلی، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، ج۲، ص۳۸۴.
- ↑ نوری، ملاعلی، تعلیقات بر تفسیر القرآن الکریم تألیف ملاصدرا، ص۲۳ و ۷۶۳.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۳۴.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ج۱، ص۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۳؛ ج۷۵، ص۶.
- ↑ کتاب مقدس، تورات، سلیمان ب۱۲، ۸، ب۱۶، ۲۰ و ب ۱۸، ۲.
- ↑ ارسطو، فی النفس، ص۷۲ - ۷۶ و ص۱۱۳ - ۱۱۴؛ هانس، دیرکس، انسانشناسی فلسفی، ترجمه محمدرضا بهشتی، ص۱۳۷ – ۱۳۹.
- ↑ انعام، ۳۲؛ بقره، ۲۴۲؛ حدید، ۱۷؛ حج، ۴۶.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۱.
- ↑ فارابی، ابونصر، فصول منتزعه، ص۵۰ -۵۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ ابن سینا، الاشارات، ص۸۵ – ۸۶.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۴۴ - ۴۵ و ۵۷؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۴۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، ص۷۴ – ۷۵.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۳۹، ۵۲،۴۸-۵۳ و ۶۶؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۸ و ۶۶.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۲- ۲۸۳؛ جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، ج۸، ص۸۱۱.
- ↑ ابن عربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۶۱؛ ابن ترکه، صائن الدین، تمهید القواعد، ص۲۴۸؛ یزدانپناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶؛ شرح چهل حدیث، ص۲۳۷.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۳۷؛ صحیفه امام، ج۷، ص۵۳۲.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «عقل»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۳۷۹.