جعفر بن محمد حسنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۷: خط ۷۷:
#آثار [[علمی]] ابوعبدالله الحسنی که در فهرست [[ابن ندیم]] و شیخ طوسی از آنها نام برده شد (کتاب الکشف؛ کتاب الفضائل و کتاب المحدثین) از جمله آثار علمی [[عیسی بن مهران]] المستعطف نیز هست که از [[استادان]] [[أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن العلوی]] بوده است<ref>رجال النجاشی، ص۲۹۷، ش۸۰۷: {{عربی|عیسی بن مهران المستعطف یکنی أبا موسی له عدة کتب، منها: کتاب مقتل عثمان، و کتاب الفرق بین الآل و الأمة، و کتاب المحدثین، و کتاب السنن المشترکة، و کتاب الوفاة، و کتاب الکشف و کتاب الفضائل}}.</ref>، پس محتمل است که وی آنها را از استادش نقل کرده باشد.
#آثار [[علمی]] ابوعبدالله الحسنی که در فهرست [[ابن ندیم]] و شیخ طوسی از آنها نام برده شد (کتاب الکشف؛ کتاب الفضائل و کتاب المحدثین) از جمله آثار علمی [[عیسی بن مهران]] المستعطف نیز هست که از [[استادان]] [[أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن العلوی]] بوده است<ref>رجال النجاشی، ص۲۹۷، ش۸۰۷: {{عربی|عیسی بن مهران المستعطف یکنی أبا موسی له عدة کتب، منها: کتاب مقتل عثمان، و کتاب الفرق بین الآل و الأمة، و کتاب المحدثین، و کتاب السنن المشترکة، و کتاب الوفاة، و کتاب الکشف و کتاب الفضائل}}.</ref>، پس محتمل است که وی آنها را از استادش نقل کرده باشد.
#عنوان شدن [[ابوعبدالله الحسنی]] در [[الفهرست شیخ طوسی]] و عدم یاد کرد آن در [[رجال نجاشی]] و یاد کرد [[جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن]] در [[رجال نجاشی]] و عدم ذکر آن در [[الفهرست شیخ طوسی]].<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۵ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۵، ص 493-494.</ref>
#عنوان شدن [[ابوعبدالله الحسنی]] در [[الفهرست شیخ طوسی]] و عدم یاد کرد آن در [[رجال نجاشی]] و یاد کرد [[جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن]] در [[رجال نجاشی]] و عدم ذکر آن در [[الفهرست شیخ طوسی]].<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۵ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۵، ص 493-494.</ref>
==جستارهای وابسته ==
*[[محمد بن جعفر بن حسن]] (پدر)
*[[محمد بن جعفر بن محمد الحسنی]] (فرزند)


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۴

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

جعفر بن محمد الحسنی[۱]؛ در سند چهار روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب تأویل الآیات الظاهرة واقع گردیده است؛ نمونه:

«حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْعَطَّارُ حَدَّثَنَا عَبَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ قَالَ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْكِرْمَانِيُّ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ الْحَافِظُ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَحْمَسِيُّ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَيْلٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلْقَمَةَ وَ الْأَسْوَدِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ: لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص):- لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ إِذَا مَلَكٌ قَدْ أَتَانِي فَقَالَ لِي: يَا مُحَمَّدُ سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ- مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا- قُلْتُ: مَعَاشِرَ الرُّسُلِ وَ النَّبِيِّينَ عَلَى مَا بَعَثَكُمُ اللَّهُ قَالُوا: عَلَى وَلَايَتِكَ يَا مُحَمَّدُ وَ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»[۲].[۳]

شرح حال راوی

حسکانی این روایت را در شواهد التنزیل نقل، و از راوی با عنوان أبوعبدالله جعفر بن محمد الحسنی یاد کرده است[۴].

بخش دیگری از روایت مذکور در کفایة الأثر نقل شده و در سندش نام راوی أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع) ثبت گردیده است[۵]، بنابراین نام کامل راوی أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب(ع) است که با وصف «الحسنی»[۶] و «العلوی» در اسناد و طرق واقع شده و روایت کرده است.

جعفر بن محمد الحسنی العلوی از راویان صاحب اثر است و «کتاب التاریخ العلوی» و «کتاب الصخرة و البئر» [۷]یادگار اوست[۸] و در کتب حدیثی، روایات فراوانی از وی نقل شده است؛ مانند حدیث سد الأبواب [۹]، حدیث مناشدة[۱۰] و صحیفه سجادیة [۱۱]. افزون بر این، در اسناد و طرق بعضی کتاب‌ها در رجال نجاشی و الفهرست شیخ طوسی واقع شده است؛ از جمله:

  1. کتاب الأصبغ بن نباتة المجاشعی[۱۲].
  2. نسخة الرضا(ع): محمد بن علی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب(ع)[۱۳].
  3. کتاب تفسیر احمد بن صبیح[۱۴].

براین پایه، ابن عنبه از وی با عنوان جعفر المحدث یاد کرده است[۱۵].

فرزند راوی محمد بن جعفر بن محمد الحسنی معروف به «أبوقیراط»[۱۶] از بزرگان حدیث شمرده می‌شود و کسی است که بر جنازه محدث نامور شیعه، محمد بن یعقوب کلینی نماز گزارده است[۱۷].

پدر راوی، محمد بن جعفر بن حسن، در سال ۲۵۱ هجری قمری والی و حاکم کوفه شد و پس از یک سال به همراه راوی معروف شیعه، ابو هاشم داوود بن قاسم جعفری، نیز شیخ خود محمد بن علی بن خلف عطار بازداشت و به سامراء تبعید و در آنجا زندانی گشتند[۱۸].[۱۹]

دیدگاه رجالیان

رجالیان شیعه و سنی از راوی یاد، و حال وی را گزارش کرده‌اند، اکنون تنها به نقل عبارت نجاشی (راوی شناس معروف شیعه) و ذهبی (رجال شناس معروف سنی) بسنده می‌شود:

نجاشی: جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب أبوعبدالله - هو والد أبي قيراط، و ابنه يحيي بن جعفر روي الحديث كان - وجها في الطالبيين، متقدما، و كان ثقة في أصحابنا، سمع و أكثر و عمر و علا أسناده. له كتاب التاريخ العلوي، و كتاب الصخرة و البئر أخبرنا شيخنا محمد بن محمد قال: حدثنا محمد بن عمر بن محمد الجعابي قال: حدثنا جعفر [بن محمد] بكتبه. و مات في ذي القعدة سنة ثمان و ثلاثمائة و له نيف و تسعون سنة. و ذكر عنه أنه قال: ولدت بسر من رأي سنة أربع و عشرين و مائتين[۲۰].

ذهبی:جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب. أبو عبدالله الحسني، والد أبي قيراط يحيي بن جعفر. ولد سنة أربع و عشرين و مائتين و روي عن أبي حفص الفلاس، و عيسي بن مهران، و كان شريفا محتشما كوفيا شيعيا؛ روي عنه أبوبكر الشافعي، و محمد بن عمر الجعابي، و محمد بن أحمد بن أبي الثلج، و محمد بن العباس بن مروان توفي في ذي القعدة[۲۱].[۲۲]

طبقه راوی

نجاشی پس از آنکه تصریح کرده که راوی دارای عمری دراز بوده، نوشته است: "مات في ذي القعدة سنة ثمان و ثلاثمائة وله نیف و تسعون سنة؛ وذکر عنه أنه قال: ولدتُ بسرّ من رأي سنة أربع وعشرین ومائتین[۲۳]. 

در حالی‌ که علامه حلی و ابن داوود سال وفات راوی را ۳۸۰ هجری قمری ثبت کرده‌اند[۲۴].

رجالیان سنی، سال ولادت راوی را ۲۲۴ هجری قمری و سال وفاتش را مانند نجاشی ۳۰۸ هجری قمری نوشته‌اند[۲۵]؛ تنها در لسان المیزان ابن حجر عسقلانی سال وفات او ۳۵۸ هجری قمری ثبت شده است[۲۶].

از سوی دیگر، اگر راوی در سال ۳۰۸ هجری قمری وفات کرده باشد و نود و اندی سال عمر کرده باشد - چنان‌که نجاشی تصریح کرده بود - با سال ولادت وی یعنی ۲۲۴ هجری قمری سازگاری ندارد؛ زیرا مقصود از نیف و تسعون در عبارت نجاشی ۹۱ تا ۹۹ است[۲۷]، درنتیجه تاریخ ولادت راوی میان سال ۲۰۹ تا ۲۱۷ هجری قمری خواهد بود؛ نه سال ۲۲۴ هجری قمری.

از بعضی اسناد هم فهمیده می‌شود که سال ولادت راوی پیش از سال ۲۲۴ هجری قمری بوده باشد؛ زیرا در یکی از اسناد آمده که وی از فضل بن قاسم عقیلی در سال ۲۳۵ هجری قمری روایت کرده[۲۸] که با فرض ولادت راوی در سال ۲۲۴ هجری قمری، هنگام نقل از فضل بن قاسم عقیلی یازده ساله خواهد بود و در میان راویان و محدثان، این سن برای نقل حدیث نامعمول و نامتعارف است، درنتیجه سال ولادت راوی، پیش از ۲۲۴ هجری قمری بوده؛ ولی سال وفاتش ۳۰۸ هجری قمری است و در عبارت علامه حلی و ابن داوود تصحیف رخ داده و ۳۰۸ به ۳۸۰ تصحیف شده، چنان‌که در عبارت ابن حجر نیز تصحیف واقع گردیده است؛ زیرا اگر وفات راوی ۳۵۸ باشد، آن‌گونه که در عبارت ابن حجر آمده، باید ۱۳۴ سال عمر کرده باشد که نامتعارف است. جعفر بن محمد حسنی علوی بی‌واسطه از معصوم(ع) روایت نکرده، بلکه هر آنچه را از معصوم(ع) گزارش کرده، باواسطه است.

آیت‌الله بروجردی این راوی را از طبقه هشتم شمرده است[۲۹].[۳۰]

استادان و شاگردان راوی

در اسناد و طرق، جعفر بن محمد بن جعفر الحسنی از بسیاری مانند اسحاق بن جعفر بن محمد، احمد بن عبدالمنعم بن نصر الصیداوی، علی بن عبدک، ابو اسحاق ابراهیم بن اسحاق الحمیری، عبید بن کثیر، محمد بن علی بن خلف العطار، ابوموسی عیسی بن مهران المستعطف، ادریس بن زیاد الحناط، حمزة بن احمد بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب(ع)، محمد بن علی بن الحسین بن زید بن علی(ع)، علی بن الحسن بن علی بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع)، الفضل بن القاسم العقیلی، احمد بن محمد بن عیسی الوابشی، عبدالله بن عمر الخطاب الزیات و احمد بن صبیح روایت کرده است[۳۱].

اشخاص فراوانی نیز از وی روایت کرده‌اند؛ مانند ابو المفضل محمد بن عبدالله بن مطلب الشیبانی، ابوبکر محمد بن عمر بن سالم الجعابی، ابو حفص عمر بن محمد بن علی الصیرفی، ابوالحسین محمد بن المظفر البزاز، ابوبکر محمد بن احمد بن ابی الثلج، احمد بن محمد بن سعید، محمد بن همام بن سهیل، حمزة بن القاسم العلوی العباسی الرازی، حسن بن محمد بن سعید الهاشمی الکوفی، عبد العزیز بن اسحاق، ابو الحسن محمد بن جعفر بن محمد بن جعفر الحسنی (فرزند راویابو عبدالله بن أبی رافع الکاتب، ابو الحسن علی بن مالک النحوی و محمد بن العباس [۳۲].[۳۳]

مذهب راوی

ابوعبدالله جعفر بن محمد علوی حسنی از راویان جلیل القدر امامی است و تردیدی در مذهب وی نیست؛ مؤیدش ادله‌ای است:

  1. یاد کرد وی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد.
  2. تصریح رجالیان سنی به تشیع وی.
    1. ذهبی: "وکان شریفاً محتشماً کوفیاً شیعیاً"[۳۴].
    2. ابن حجر: "جعفر بن محمد بن جعفر بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی؛ قال ابن النجاشي في شیوخ الشیعة کان وجهاً في الطالبین مقدماً..."[۳۵].
    3. اسماعیل پاشا: "... العلوي البغدادي الشيعي من الطالبیین"[۳۶].
    4. زرکلی: "جعفر بن محمد بن جعفر الحسني الطالبي، أبو عبدالله: فاضل إمامي"[۳۷].
  3. مضامین روایات راوی؛ نمونه‌ها:
    1. «وَ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ [بْنِ] الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو نَصْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْمُنْعِمِ الصَّيْدَاوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ قَالَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ يَقُولُ ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ[۳۸] فَهَلْ جَعَلَهَا إِلَّا فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ الْأَئِمَّةَ هُمُ الَّذِينَ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ صبِالْإِمَامَةِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً مِنْهُمْ عَلِيٌّ وَ سِبْطَاهُ وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِيٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ وَ اللَّهِ مَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَعَ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ ثُمَّ تَنَفَّسَ(ع) وَ قَالَ لَا دَعَا [رَعَى] اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ فَإِنَّهَا لَمْ تَرْعَ حَقَّ نَبِيِّهَا أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ»[۳۹].
    2. «حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْأَجْلَحُ الْكِنْدِيُّ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ مَكْتُوباً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ رَأَيْتُ عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مَرَّتَيْنِ وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ اثْنَيْ عَشَرَ اسْماً مَكْتُوباً بِالنُّورِ فَقُلْتُ يَا رَبِّ أَسَامِي مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ قَدْ قَرَنْتَهُمْ بِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَكَ وَ الْأَخْيَارُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ»[۴۰].
    3. «أَخْبَرَنَا سَلَامَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ الْمَعْرُوفُ بِالْحَاجِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الْعَبَّاسِيُّ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ بْنُ مُوسَى الْأَسَدِيُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) بِالْمَدِينَةِ فَقَالَ لِي مَا الَّذِي أَبْطَأَ بِكَ يَا دَاوُدُ عَنَّا فَقُلْتُ حَاجَةٌ عَرَضَتْ بِالْكُوفَةِ فَقَالَ مَنْ خَلَّفْتَ بِهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَلَّفْتُ بِهَا عَمَّكَ زَيْداً تَرَكْتُهُ رَاكِباً عَلَى فَرَسٍ مُتَقَلِّداً سَيْفاً يُنَادِي بِأَعْلَى صَوْتِهِ سَلُونِي سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَبَيْنَ جَوَانِحِي عِلْمٌ جَمٌّ قَدْ عَرَفْتُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ وَ الْمَثَانِيَّ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ إِنِّي الْعَلَمُ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَكُمْ فَقَالَ لِي يَا دَاوُدُ لَقَدْ ذَهَبَتْ بِكَ الْمَذَاهِبُ. ثُمَّ نَادَى يَا سَمَاعَةَ بْنَ مِهْرَانَ ايتِنِي بِسَلَّةِ الرُّطَبِ فَأَتَاهُ بِسَلَّةٍ فِيهَا رُطَبٌ فَتَنَاوَلَ مِنْهَا رُطَبَةً فَأَكَلَهَا وَ اسْتَخْرَجَ النَّوَاةَ مِنْ فِيهِ فَغَرَسَهَا فِي الْأَرْضِ فَفَلَقَتْ وَ أَنْبَتَتْ وَ أَطْلَعَتْ وَ أَغْدَقَتْ فَضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى بُسْرَةٍ مِنْ عَذْقٍ فَشَقَّهَا وَ اسْتَخْرَجَ مِنْهَا رَقّاً أَبْيَضَ فَفَضَّهُ وَ دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ قَالَ اقْرَأْهُ فَقَرَأْتُهُ وَ إِذَا فِيهِ سَطْرَانِ السَّطْرُ الْأَوَّلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الثَّانِي ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ[۴۱] أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ الْخَلَفُ الْحُجَّةُ ثُمَّ قَالَ يَا دَاوُدُ أَ تَدْرِي مَتَى كُتِبَ هَذَا فِي هَذَا قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنْتُمْ فَقَالَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ»[۴۲].
    4. «قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مِهْرَانَ قَالَ أَخْبَرَنَا حَفْصُ بْنُ عُمَرَ الْفَرَّاءُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاذٍ الْخَزَّازُ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الرَّبَعِيِّ قَالَ بَيْنَا ابْنُ عَبَّاسٍ يَخْطُبُ النَّاسَ بِالْبَصْرَةِ إِذْ أَقْبَلَ عَلَيْهِمْ بِوَجْهِهِ فَقَالَ أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ فِي دِينِهَا أَمَا لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ جَعَلْتُمُ الْوِرَاثَةَ وَ الْوِلَايَةَ حَيْثُ جَعَلَهُمَا اللَّهُ لَمَا عَالَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ لَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتِ الْأُمَّةُ فِي شَيْءٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا فَرَّطْتُمْ فِيهِ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۴۳]»[۴۴].[۴۵]

جایگاه حدیثی راوی

تردیدی در منزلت و جلالت شأن راوی و وثاقت وی نیست، چنان‌که بزرگان رجالی به آن تصریح کرده‌اند.

نجاشی: "كان وجهاً في الطالبیین، متقدماً، وكان ثقة في أصحابنا، سمع وأکثر وعمر وعلا أسناده"[۴۶].

علامه حلی و ابن داوود نام راوی را در قسم یکم رجال ذکر، و عبارت نجاشی را "كان وجهاً في الطالبیین مقدما، وكان ثقة من أصحابنا" نقل کرده‌اند[۴۷].

نکته: شیخ طوسی در الفهرست و رجال خود از راوی یاد نکرده، با اینکه وی صاحب اثر بوده و با موضوع الفهرست شیخ طوسی که یاد کرد راویان صاحب کتاب است، تناسب دارد؛ لیکن از شخصی با عنوان ابوعبدالله الحسنی یاد کرده و نوشته است: "له کتب، منها: کتاب أخبار المحدثین، کتاب أخبار معاویة، کتاب الفضائل، کتاب الکشف؛ ذکره محمد بن إسحاق الندیم"[۴۸].

به احتمال، مقصود شیخ طوسی از ابو عبدالله الحسنی راوی مورد بحث است، به چند قرینه:

  1. در بعضی اسناد از راوی مورد بحث با عنوان ابوعبدالله الحسنی یاد شده است و «ابوالمفضل» از وی روایت کرده، چنان‌که از جعفر بن محمد بن جعفر بن حسن حسنی روایت کرده است[۴۹].
  2. آثار علمی ابوعبدالله الحسنی که در فهرست ابن ندیم و شیخ طوسی از آنها نام برده شد (کتاب الکشف؛ کتاب الفضائل و کتاب المحدثین) از جمله آثار علمی عیسی بن مهران المستعطف نیز هست که از استادان أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن العلوی بوده است[۵۰]، پس محتمل است که وی آنها را از استادش نقل کرده باشد.
  3. عنوان شدن ابوعبدالله الحسنی در الفهرست شیخ طوسی و عدم یاد کرد آن در رجال نجاشی و یاد کرد جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن در رجال نجاشی و عدم ذکر آن در الفهرست شیخ طوسی.[۵۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۱۲۲، ش۳۱۴؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۷، ش۳۲۱؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۳، ش۱۷؛ منهج المقال، ج۳، ص۲۲۴، ش۱۰۸۸؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۵۵، ش۱۰۰۴؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۳۷؛ ج۷، ص۶۵ و ۱۵۲؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۵۷، ش۱۲۶۸؛ الرجال (حر عاملی)، ص۷۸، ش۲۸۶؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۶، ش۳۷۷؛ منتهی المقال، ج۲، ص۲۶۵، ش۵۸۰؛ شعب المقال، ص۶۰، ش۱۴۲؛ بهجة الآمال، ج۲، ص۵۵۷؛ تنقیح المقال، ج۱۵، ص۳۲۳، ش۳۹۹۸؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۱۵۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۷۵، ش۲۲۶۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۹۱، ش۲۷۳۹؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۶۶۶، ش۱۵۱۰؛ الذریعه، ج۳، ص۲۶۷، ش۹۹۹؛ ج۱۵، ص۳۱، ش۱۸۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۴، ص۱۲۱، ش۱۳۴۱. ب. منابع سنی: تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۱۳، ش۳۶۶۹؛ تاریخ الإسلام، ج۲۳، ص۲۳۱؛ لسان المیزان، ج۲، ص۱۲۷، ش۵۵۰؛ إیضاح المکنون، ج۲، ص۲۷۹؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۲۵۲؛ الأعلام، ج۲، ص۱۲۸؛ معجم المؤلفین، ج۳، ص۱۴۵.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۶۹ به گزارش از کتاب شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵، ح۸۵۷.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 480-481.
  4. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵، ح۸۵۷.
  5. کفایة الأثر، ص۱۰۵.
  6. در بعضی اسناد با وصف الحسینی آمده که مصحف است.
  7. در یکی از زیارات حضرت علی(ع) که علامه مجلسی از آن به زیارة ملیحة تعبیر کرده، آمده است: السلام علی منیع القلیب فی الفلا! السلام علی قالع الصخرة و قد عجز عنها الرجال الأشداء. (بحار الأنوار، ج۹۷، ص۳۰۱، ح۲۲).
  8. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۲۲، ش۳۱۴؛ الذریعه، ج۳، ص۲۶۸، ش۹۹۹؛ ج۱۵، ص۳۱، ش۱۸۰.
  9. تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۱۳، ش۳۶۶۹: أخبرنا أحمد بن محمد بن غالب الفقیه قال: قرأنا علی أبی حفص بن بشران، حدثکم أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، حدثنا محمد بن مهدی المیمونی، حدثنا عبدالعزیز بن الخطاب، حدثنی شعبة بن الحجاج أبو بسطام. قال: سمعت سید الهاشمیین زید بن علی بن الحسین بالمدینة فی الروضة قال: حدثنی أخی محمد بن علی أنه سمع جابر ابن عبدالله یقول: سمعت رسول الله(ص) یقول: سدوا الأبواب کلها، إلا باب علی و أوما بیده إلی باب علی؛ نیز ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۱۹، ص۴۵۱، ش۲۳۴۴. ابن جوزی پس از نقل حدیث سد الأبواب که از راویان آن، راوی مورد بحث است، نوشته است: و أما حدیث جابر فتفرد به أبو عبدالله العلوی بهذا الإسناد و لا یصح إسناده و فیه مجاهیل. فهذه الأحادیث کلها من وضع الرافضة قابلوا به [بها] الحدیث المتفق علی صحته فی سدوا الأبواب إلا باب أبی بکر (الموضوعات، ج۱، ص۳۶۶). شگفتا که ابن الجوزی حدیث مشهور بلکه متواتر سد الأبواب (ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۲۰۲ تحت عنوان تواتر حدیث سد الأبواب و طرقه؛ حدیث سد الأبواب تألیف سیدعلی حسینی میلانی) را از احادیث ساختگی شیعیان قلمداد کرده و از متفردات أبو عبدالله العلوی راوی مورد بحث دانسته است! أعاذنا الله من شرور أنفسنا! این رفتار شنیع ابن الجوزی، ابن حجر عسقلانی را که از بزرگان اهل سنت است، به واکنش وادار کرده و در رد ابن الجوزی نوشته است: قول ابن الجوزی: إنه باطل و إنه موضوع، دعوی لم یستدل علیها إلا بمخالفة الحدیث الذی فی الصحیحین، و هذا إقدام علی رد الأحادیث الصحیحة بمجرد التوهم (القول المسدد فی مسند أحمد، ص۲۶)؛ و أخطأ فی ذلک خطأ شنیعا فإنه سلک فی ذلک رد الأحادیث الصحیحة بتوهمه المعارضة. (فتح الباری، ج۷، ص۱۳).
  10. الأمالی (طوسی)، ص۵۵۶، ح۱۱۷۰: ... حدثنا أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی... عن عبیدالله بن أبی رافع، عن أبیه أبی رافع، قال: لما اجتمع أصحاب الشوری و هم ستة نفر و هم: علی بن أبی طالب(ع)، و عثمان، و الزبیر، و طلحة، و سعد بن مالک، و عبدالرحمن بن عوف، أقبل علیهم علی بن أبی طالب(ع)، فقال: أنشدکم الله! أیها النفر! هل فیکم من أحد قال له رسول الله(ص): منزلتک منی یا علی منزلة هارون من موسی، أ تعلمون قال ذلک لأحد غیری؟ قالوا: اللهم لا. قال: أیها النفر! هل فیکم من أحد له سهمان: سهم فی الخاص، و سهم فی العام غیری قالوا: اللهم لا. (نک: تفسیر سهم فی الخاص و سهم فی العام در بحار الأنوار، ج۱، ص۳۶۹ و الصحیح من سیرة النبی(ص)، ج۱۵، ص۳۰۹).
  11. الصحیفه السجادیه (ابطحی)، ص۶۰۹: حدثنا الشریف أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن ابن الحسن بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب....
  12. رجال النجاشی، ص۸، ش۵.
  13. رجال النجاشی، ص۳۶۶، ش۹۹۲.
  14. الفهرست (طوسی)، ص۵۶، ش۶۸.
  15. عمدة الطالب، ص۱۸۶: احمد بن علی الحسینی معروف به ابن عنبه.
  16. محمد بن جعفر بن محمد الحسنی. شیخ طوسی درباره‌اش نوشته است: محمد بن جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)، المعروف بأبی قیراط، روی عنه التلعکبری، یکنی أبا الحسن و سمع منه سنة ثمان و عشرین و ثلاثمائة و له منه إجازة. (رجال الطوسی، ص۴۴۱-۴۴۲، ش۶۳۰۷).
  17. رجال النجاشی، ص۳۷۸، ش۱۰۲۶.
  18. ر.ک: الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۱۶۳-۱۶۴.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 481-484.
  20. رجال النجاشی، ص۱۲۲، ش۳۱۴.
  21. تاریخ الإسلام، ج۲۳، ص۲۳۱.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 484-485.
  23. رجال النجاشی، ص۱۲۲، ش۳۱۴.
  24. خلاصة الاقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۳، ش۱۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۷، ش۱۰۸۸.
  25. تاریخ الإسلام، ج۲۳، ص۲۳۱؛ تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۱۴، ش۳۶۶۹؛ المنتظم، ج۱۳، ص۱۹۶، ش۲۱۷۰.
  26. لسان المیزان، ج۲، ص۱۲۷: و مات سنة ثمان و خمسین و ثلاث مائة.
  27. تسعون از اعداد عقود است و وقتی عطف به نیف شود (نیف و تسعون) مراد از آن ۹۱ تا ۹۹ خواهد بود.
  28. الأمالی (طوسی)، ص۶۳۱، ح۱۳۰۰: ... حدثنا أبوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی، قال: حدثنا الفضل بن القاسم العقیلی سنة خمس و ثلاثین و مائتین قال:....
  29. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۸۹. یادآوری می‌شود به قرینه روایت احمد بن محمد بن سعید - که از طبقه هشتم است - از جعفر بن محمد حسنی نیز به قرینه کهنسال بودن راوی می‌‌توان استفاده کرد که وی افزون بر آنکه از طبقه هشتم بوده، طبقه هفتم را نیز ادراک کرده است.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 485-487.
  31. کفایة الأثر، ص۱۰۵ و ۲۴۵؛ الکافی، ج۵، ص۵۱۰، ذیل ح۳؛ الغیبه (نعمانی)، ص۴۱، (ح ۲) و ص۸۷، (ح ۱۸)؛ الأمالی (صدوق)، ص۱۲۳، ح۲؛ الأمالی (مفید)، ص۳۷، (ح ۴) و ص۱۲۶، (ح ۴)؛ الأمالی (طوسی)، ص۴۵۴، (ح ۱۰۱۴)، ص۴۷۷، (ح ۱۰۴۲)، ص۴۹۵، (ح ۱۰۸۴) و ص۶۳۱، (ح ۱۳۰۰)؛ کنز الفوائد، ج۱، ص۸۸؛ الصحیفة السجادیه، ص۱۰؛ کفایة الأثر، ص۱۸۷؛ الفهرست (طوسی)، ص۵۶، ش۶۸.
  32. کفایة الأثر، ص۱۸۷؛ الأمالی (مفید)، ص۳۴، (ح ۱)، ص۴۵، (ح ۶)، ص۱۲۶، (ح ۴) و ص۲۸۶، (ح ۴)؛ الکافی، ج۵، ص۵۱۰، ذیل ح۳؛ الغیبه (نعمانی)، ص۴۱، (ح ۲) و ص۸۷، (ح ۱۸)؛ الأمالی (صدوق)، ص۲۳۴، ح۷ (به قرینه نام راوی و نیز مروی عنه، الحسینی در این سند، مصحف بوده و الحسنی صحیح است. این روایت در حلیة الأبرار (ج ۱، ص۲۰۷، ح۲) نیز آمده و در آن الحسنی نوشته شده است)؛ التوحید (صدوق)، ص۱۸۴، ح۲۱؛ دلائل الإمامة، ص۴۸۳-۴۸۴، ح۴۷۹؛ الأمالی (طوسی)، ص۱۷۶، (ح ۲۹۸) (به قرینه نام راوی و مروی عنه کلمه الحسینی در سند، مصحف الحسنی است) و ص۱۸۱، (ح ۳۰۴)؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۳۴۱.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 487-488.
  34. تاریخ الإسلام، ج۲۳، ص۲۳۱.
  35. لسان المیزان، ج۲، ص۱۲۷.
  36. إیضاح المکنون، ج۲، ص۲۷۹.
  37. الأعلام، ج۲، ص۱۲۸.
  38. و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند سوره زخرف، آیه ۲۸.
  39. کفایة الأثر، ص۲۴۶.
  40. کفایة الأثر، ص۱۰۵-۱۰۶.
  41. بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است؛ از آنها چهار ماه، حرام است، این است آیین استوار، در آنها به خود ستم روا ندارید و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است سوره توبه، آیه ۳۶.
  42. الغیبه (نعمانی)، ص۸۷-۸۸، ح۱۸.
  43. جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  44. الأمالی (مفید)، ص۴۷، ح۷.
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 489-492.
  46. رجال النجاشی، ص۱۲۲، ش۳۱۴.
  47. ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۳۳، ش۱۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۸۷، ش۳۲۱.
  48. الفهرست (طوسی)، ص۵۳۶، ش۸۷۴؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۴۳: الحسنی؛ أبوعبدالله، و له من الکتب، کتاب أخبار المحدثین، کتاب أخبار معاویة، کتاب الفضائل، کتاب الکشف.
  49. الأمالی (طوسی)، ص۴۷۵، ح۱۰۳۷: قال أبو المفضل: قال لنا أبو عبدالله الحسنی...؛ الأمالی (طوسی)، ص۵۶۹ و ۶۲۱: ... عن أبی المفضل، قال: حدثنا أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن الحسنی...؛ بشارة المصطفی، ص۶۶: أخبرنا أبو المفضل محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الشیبانی، قال: حدثنا أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن العلوی.
  50. رجال النجاشی، ص۲۹۷، ش۸۰۷: عیسی بن مهران المستعطف یکنی أبا موسی له عدة کتب، منها: کتاب مقتل عثمان، و کتاب الفرق بین الآل و الأمة، و کتاب المحدثین، و کتاب السنن المشترکة، و کتاب الوفاة، و کتاب الکشف و کتاب الفضائل.
  51. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 493-494.