برهان تسلسل: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']] | |||
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']] | # [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']] | ||
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']] | # [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']] |
نسخهٔ ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۲
تسلسل در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد و در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بینهایت. یعنی اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند. متکلمان و فلاسفه از برهان تسلسل در مواضع مختلفی از جمله اثبات خدا، اثبات ضرورت نبوت و امامت و نیز اثبات عصمت نبی و امام، استفاده کردهاند. تقریر این برهان در اثبات عصمت امام این است که دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند، خطاپذیری مردم است. حال اگر خود امام، معصوم از خطا و معصیت نباشد، خودش نیاز به وجود امام دیگرى دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل مىشود که باطل است.
معناشناسی تسلسل
معنای لغوی
«تسلسل» در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد.
در اصطلاح فلاسفه
تسلسل در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بینهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند[۱].
به عبارت دیگر اگر در یک فرایند پیاپی اعلام کنیم که سلسله علتها و معلولها تا بینهایت ادامه مییابد، این سخن قابل پذیرشی نبوده و بر این اساس باید به یک علت نهایی دست یابیم. خداباوران با استفاده از این اصل منطقی و فلسفی به اثبات خدا میپردازند که این روش به «برهان تسلسل» شهرت دارد.
اقسام تسلسل
تسلسل به لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:
- تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبارِ اعتبار کننده است.
- تسلسل در حوادث و امور فانی. این دو نوع تسلسل باطل نیستند.
- تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است.
دلیل بطلان تسلسل
فلاسفه تسلسلی را محال میدانند كه حلقات آن دارای ترتب حقيقی و اجتماع در وجود باشند[۲]. به عبارت دیگر تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابراین، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بینهایت وجود دارند، لازم میآید که بینهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بیآنکه آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است[۳].
اثبات عصمت امام با برهان تسلسل
متکلمان و فلاسفه از برهان تسلسل در مواضع مختلفی از جمله اثبات خدا، اثبات ضرورت نبوت و امامت و نیز اثبات عصمت نبی و امام، استفاده کردهاند.
اثبات ضرورت امامت
اثبات عصمت امام
یکی از دلایل وجوب عصمت امام، بطلان تسلسل است. تقریر این برهان به این صورت است که: دلیل نیاز مردم به وجود و نصب امام از جانب خداوند، خطاپذیری مردم است. حال اگر خود امام، معصوم از خطا و معصیت نباشد، خودش نیاز به وجود امام دیگری دارد و آن امام نیز نیاز به وجود امام دیگر و... که منجر به تسلسل میشود و تسلسل از دیدگاه عقلا باطل است.
به عبارت دیگر، فلسفه وجوب نصب امام، جایز الخطا بودن مردم است و اگر این ملازمه در باره امام نیز ثابت باشد، واجب است که براى او نیز امام دیگرى باشد که در نتیجه یا منجر به تسلسل خواهد شد یا به امامی منتهی میشود که خطا برای او جایز نباشد؛ پس او اما اصلی خواهد بود[۴].
در یک کلام اگر امام اهل خطا و گناه باشد، نیازمند امام دیگری است که در این صورت یا باید به امام معصوم ختم شود که مطلوب ما است یا منجر به تسلسل شود که از نظر عقلا مردود است[۵].
تقریرات متکلمان
سیدمرتضی
مرحوم سید مرتضی علم الهدی، برهان امتناع تسلسل را از مهمترین برهانهای عقلی اثبات عصمت امام دانسته است که دستکم هشت بار در آثار خود به آن تمسک کرده و درباره آن میگوید: هذا الدليل من آكد ما اعتمد عليه في عصمة الإمام من طريق العقول[۶].
ایشان این برهان را این گونه تقریر میکند: «اگر امام معصوم نباشد، دلیل نیاز به او در او نیز وجود دارد، و این امر به اثبات شماری نامتناهی از امامان یا یک معصوم میانجامد که همین مطلوب است»[۷].
دلیل نیاز به امام در جامعه، از دیدگاه مرحوم سید دو گونه تبیین میشود:
الف) دلیل نیاز به امام در جامعه، امکان بروز اشتباه از اعضای جامعه است، و لطف اقتضا میکند که چنین اشتباهاتی از آنها مرتفع شود، و در اینجا محتاج کسی میشویم که امکان اشتباه در او نباشد[۸].
اگرچه مرحوم سید، در اینجا مقصود خود را از امکان بروز اشتباه از مردم روشن نکرده است، که آیا مقصود، اشتباه در امور مربوط به دین است یا امور مربوط به غیردین را نیز در برمیگیرد، با مراجعه به دیگر عبارتهای وی روشن میشود آنجا که از لطف سخن میگوید، مقصودش لطف در از میان برداشتن قبیح و انجام دادن واجبات است؛ مانند آنجا که مینویسد: الطريق إلى وجوب الحاجة إلى الإمام... هو كونه لطفا في ارتفاع القبيح و فعل الواجب[۹]. بنابراین میتوان گفت مقصود ایشان از اشتباهی که به نیاز به امام میانجامد، اشتباه در امور مربوط به دین است؛
ب) دلیل نیاز به امام این است که مردم از گناه معصوم نیستند و با وجود امام، از اعمال قبیح دورتر و به ادای واجبات نزدیکتر میشوند. بنابراین به امام نیازمندیم که ما را در انجام دادن واجبات و ترک محرمات یاری کند[۱۰].
اگر امام مرتکب گناه و اشتباه در دین شود، به امامی دیگر نیاز دارد، و اگر او نیز معصوم نباشد، باز به امامی دیگر نیاز دارد و... تسلسل، لازم میآید، یا آنکه به امامی برسیم که مرتکب گناه و اشتباه در دین نشود.
با این توضیحات روشن میشود که به اعتقاد مرحوم سید، این برهان، افزون بر اثبات عصمت امام از اشتباه در معارف دین، عصمت امام از گناه را نیز ثابت میکند[۱۱].
ابوصلاح حلبی
ابوالصلاح حلبی نیز مانند بسیاری دیگر از متکلمان، دلیل نیاز به امام را کمک کردن به مردم غیرمعصوم، برای بهتر انجام دادن تکالیف شرعی خود دانسته است، و نصب چنین امامی را بر اساس حکمت خداوند بر وی واجب میداند[۱۲].
تقریر برهان امتناع تسلسل مرحوم حلبی با تقریر همین برهان از دیگر متکلمان، اندکی تفاوت دارد؛ اگرچه همگی در روح مطلب، همنوا هستند. تقریر وی از این برهان، چنین است: اگر امام معصوم نباشد، تسلسل در امامت یا اخلال در عدالت خدا لازم خواهد شد[۱۳]؛ اما تسلسل در امامت و اخلال در عدالت خدا، محال است؛ پس امام باید معصوم باشد[۱۴].
پیش از این درباره چگونگی استلزام معصوم نبودن امام با تسلسل در امامت، سخن به میان آوردیم؛ اما درباره چگونگی استلزام عصمت نداشتن امام با اخلال در عدالت خدا باید گفت که با توجه به نظریه وجوب نصب امام بر خداوند حکیم (به جهت لطف و کمک به بندگان)، اگر این امام معصوم نباشد، حکمت خداوند مخدوش میشود، و عقاب انسانها با وجود چنین امامی با عدالت او ناسازگار است.
مرحوم حلبی، برهان خود را با بیانی دیگر نیز ارائه میکند: علم به وجوب نیاز به امام، با علم به دلیل این نیاز همراه است. به بیان روانتر، ما ضمن دانستن وجوب نیاز به امام، دلیل آن را نیز میدانیم، و دلیل این وجوب، همان لطف خداوند به امت، برای ادای واجب و اجتناب از قبیح است.
حال اگر نصب امام، به این دلیل بر خداوند واجب است که برای ادای واجب و اجتناب از قبیح، به مردم لطف کرده باشد، تحقق آن منوط به عصمت امام است[۱۵].
ظاهر برهان مرحوم حلبی، گویای این حقیقت است که وی نیز همچون گذشتگان با این برهان، در پی اثبات عصمت امام از گناهان است[۱۶].
کراجکی
مرحوم کراجکی نیز همچون گذشتگان، برای اثبات عصمت امام، از برهان امتناع تسلسل استفاده کرده است. روشن است که تحلیل و تبیین این برهان، بر تبیین دلیل نیاز به امام متوقف است. مرحوم کراجکی در این باره بر این باور است که دلیل نیاز به امام (در واقع، امام لطف خداوند به مردم است)، بازداشتن مردم به دست وی از ارتکاب گناهان و فساد است[۱۷].
مرحوم کراجکی مدعی است که علت احتیاج به امام، نباید در خود او باشد؛ بدین معنا که امام نباید به گونهای باشد که کسی او را از عمل به قبایح و فساد بازبدارد؛ زیرا مستلزم وجود امامان نامتناهی است، و تسلسل لازم میشود[۱۸].
با توجه به مقدمه این برهان، روشن است که مرحوم کراجکی با استفاده از آن در پی اثبات عصمت امام از گناهان است.
نکتهای که نباید از آن غافل شد، این است که در اندیشه مرحوم کراجکی این برهان تنها ضرورت عصمت امام از گناه، پس از تصدی منصب امامت را ثابت میکند، ولی چون پیش از تصدی منصب امامت مسئولیتی بر عهده وی نیست و به تصریح مرحوم کراجکی، حتی اطاعت از امام نیز در آن زمان لازم نبوده است[۱۹]، عصمت وی از گناهان، در آن مقطع زمانی با این برهان اثبات نمیشود[۲۰].
شیخ طوسی
شیخ طوسی نیز مانند متکلمانی چون شیخ مفید و سید مرتضی از این برهان برای اثبات عصمت امام استفاده کرده است. همانگونه که پیشتر بیان شد، برهان امتناع تسلسل، بر مقدماتی متوقف است که مجموع آنها، فلسفه وجود امام را تبیین میکنند. وی درباره فلسفه وجودی امام، همچون گذشتگان بر این باور است که با وجود او، مردم از ارتکاب اعمال قبیح دورتر و به ادای واجبات نزدیکتر میشوند. بنابراین به امام نیازمندیم تا با وجود او فساد کم و فضایل زیاد شود[۲۱].
حال، با توجه به این مقدمه میتوان برهان امتناع تسلسل را به تقریر مرحوم شیخ چنین ارائه کرد: اگر انسانهای غیر معصوم به این دلیل به امام نیازمندند که با وجود او، بیشتر از گناه دوری کنند و واجبات را انجام دهند، لازم است وی معصوم باشد؛ وگرنه دلیل نیاز به امام در او نیز خواهد بود، و خود به امامی دیگر نیازمند است، و امامت او نیز همچون امامت این امام است. پس عصمت نداشتن امام، به تسلسل در امامت خواهد انجامید که باطل است؛ از این رو لازم است امام، معصوم باشد[۲۲].
مرحوم شیخ طوسی، پس از تقریر این برهان، با این اشکال مواجه میشود که این دلیل، حداکثر میتواند امام را از گناهان ظاهری پس از تصدی منصب امامت معصوم بداند؛ ولی از اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و نیز گناهان پیش از تصدی منصب امامت ناتوان است[۲۳].
شیخ طوسی این اشکال را پذیرفته و معتقد است که برای اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و گناهان پیش از تصدی منصب امامت، میتوان از برهانهای دیگری استفاده کرد. وی در این باره مینویسد: «ما از این روش، تنها برای استدلال بر این مدعا استفاده کردیم که واجب است امام در آنچه امامت او برای ما لطف است -یعنی همان افعال ظاهری - مصون باشد؛ اما عصمت او در باطن و پیش از امامت با دلیل دیگری دانسته میشود»[۲۴].
برهان ایشان را برای اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و گناهان پیش از تصدی منصب امامت در سطرهای آینده بیان خواهیم کرد[۲۵].
نوبختی
نخستین برهانی که مرحوم نوبختی برای اثبات عصمت امام اقامه میکند، امتناع تسلسل است. برای تبیین آن باید یادآوری کرد که این برهان از فلسفه نیاز به امام در جامعه سرچشمه میگیرد. نوبختی در این باره مینویسد: «امامت، لطفی است که موجب نزدیکی به طاعت خداوند و دوری از گناه میشود»[۲۶].
وی در جایی دیگر میگوید: «از آنجا که نظرات مردم، در مسائل دینی مختلف است، به فرد عالمی نیاز است که سخنش حجت باشد و اختلافها را از میان بردارد»[۲۷]. حال، با توجه به این مقدمات، مرحوم نوبختی مینویسد: «عصمت، در امام لازم است؛ وگرنه علت نیازمندی به وی در خود او نیز خواهد بود. پس به تسلسل خواهد انجامید»[۲۸].
به دیگر بیان، از آنجا که دلیل نیاز به امام، هدایتگری اوست، اگر وی نیز از اشتباه و گناه معصوم نباشد، خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با احکام حقیقی خداوند آشنا کند و از گناه بازدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز نیازمند امام دیگری است و... که موجب تسلسل میشود[۲۹].
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج ۲، ص۸۰، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶ هـ ش.
- ↑ نک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج ۲، ص۸۰، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶ هـ ش.
- ↑ ولایی عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۴.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۹۲، تحقیق و تصحیح: حسن حسن زاده آملی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، ۱۴۱۷هـ.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۱۹ - ۳۶۴.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الرسائل، ج۱، ص۳۲۴. نیز ر.ک: همان، ج۲، ص۲۹۴؛ ج۳، ص۲۰؛ همو، جمل العلم و العمل، ص۴۲؛ همو، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۶-۲۹۵، ۳۱۹-۳۲۰؛ همو، المقنع فی الغیبة، ص۳۶.
- ↑ فاما الذي يدل على وجوب العصمة له من طريق العقل فهو انا قد بينا وجوب حاجة الامة الى الامام و وجدنا هذه الحاجة تثبت عند جواز الغلط عليهم و انتفاء العصمة عنهم لما بيناه من لزومها لكل من كان بهذه الصفة و ينتفي بانتفاء جواز الغلط بدلالة انهم لو كانوا باجمعهم معصومين لا يجوز الخطاء عليهم لما احتاجوا الى امام يكون لطفا لهم في ارتفاع الخطاء وكذلك لما كان الانبياء معصومين لم يحتاجوا إلى الروساء و الائمة فثبت ان جهة الحاجة هي جواز الخطاء؛ (سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۴۳۰).
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ أن الإمام إنما احتيج إليه لجهة معلومة و هي أن يكون المكلفون عند وجوده أبعد من فعل القبيح و أقرب من فعل الواجب على ما دللنا عليه في غير موضع فلو جازت عليه الكبائر لكانت علة الحاجة إليه ثابتة فيه؛ (سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۲۲. نیز ر.ک: همو، جمال العلم و العمل، ص۴۱).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۲۶.
- ↑ الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴).
- ↑ عبارت «اخلال در عدالت خدا»، تعبیری است که در دیگر تقریرها نبود؛ اگرچه دیگر تقریرها نیز با توجه به فلسفه نیاز به امام، چنین عبارتی را در ضمن خود مفروض داشت.
- ↑ و هذا اللطف لا يتم إلا بوجود رئيس أو رؤساء لا يد على أيديهم ترجع إليه أو إليهم الرئاسات و لا يكون كذلك إلا بكونه معصوما لأنا قد بينا وجوب استصلاح كل مكلف غير معصوم بالرئاسة، فاقتضي ذلك وجوب رجوع الرئاسات إلى رئيس معصوم و إلا اقتضي وجود ما لا يتناها من الرؤساء أو الاخلال بالواجب في عدله تعالى و كلاهما فاسد؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰. نیز ر.ک: همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۸۸).
- ↑ العلم بوجوب الحاجة إلى رئيس لا ينفصل من العلم بوجه الحاجة، لأنا إنما علمنا حاجة المكلفين إلى رئيس من حيث وجدناه لطفا في فعل الواجب و اجتناب القبيح، و هذا لا يتقدر إلا في من ليس بمعصوم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۲.
- ↑ فهو أن علة الحاجة إلیه أن یکون لطفا للرعیة فی الصلاح لیصدها عن ارتکاب القبائح و الفساد و یردها الی فعل الواجب و السداد؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).
- ↑ فانه متی جاز منه القبیح و فعل غیر الجمیل کان فقیراً محتاجاً إلی وجود امام متقدم علیه و یمنعه مما هو جائز منه و یأخذ علی یدیه و یکون الکلام فی امامته کالکلام فیه حتی یؤدی ذلک الی المحال من وجود ائمة لا یتناهون أو الی الواجب من وجود امام معصوم فعلم أن علة الحاجة إلیه غیر موجودة فیه؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱).
- ↑ فإن قال الخصم فیلزمک علی هذه الطریقة ان تقولوا أن طاعة أمیرالمؤمنین (ع) کانت مفترضة علی الأمة فی حیرة رسول الله (ص) قیل له کذلک تقول ولکن بشرط غیبته و اما عند حضور (ص) و اله فانه لا یجوز أن تکون الطاعة واجیة الا له و هذا حکم الخلیفة فی المتعارف و العادة؛ (ابوالفتوح کراجکی، کنز الفوائد، ص۷۸).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۸.
- ↑ الذي دلنا على الحاجة في وجوب الرئاسة هو أن الفساد تقل عند وجوده وانبساط سلطانه و تكثر الصلاح؛ (محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).
- ↑ فلو كان الامام غير معصوم لكانت علة الحاجة فيه قائمة و احتاج إلى إمام آخر و الكلام في إمامته كالكلام فيه، فيؤدي إلى إيجاب أئمة لا نهاية لهم أو الانتهاء إلى معصوم و هو المراد؛ (محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۱۶. نیز ر.ک: همو، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۵۹؛ همو، الاقتصاد، تحقیق حسن سعید، ص۱۸۹).
- ↑ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱.
- ↑ انما نستدل بهذه الطريقة على ان يجب ان يكون مأمونا منه ما يقطع على ان الامام لطف فيه من الافعال الظاهرة فاما عصمته في الباطن و قيل حال الامامة فيعلم بدليل آخر؛ (محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۸۴.
- ↑ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶.
- ↑ و لان الامة مختلفة في الاحكام فلابد من حجة يقطع اختلافهم و يظهر لنا منه العلم؛ (حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۱۹۶).
- ↑ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، انوار الملکوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص۲۰۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۷.