رفع اختلاف مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '''']]؛' به '''']]')
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه' به '')
خط ۴۸: خط ۴۸:
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
 
[[رده:رفع اختلاف مردم]]
[[رده:رفع اختلاف مردم]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]

نسخهٔ ‏۲۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۴۷

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث فلسفه بعثت و وظیفه امام است. "رفع اختلاف مردم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل رفع اختلاف مردم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ساحت‌های اختلاف مردم

رفع اختلاف مردم یکی از فلسفه‌های بعثت

  • یکی از شئون اصلی حکومت‌ها، رفع اختلاف‌هاست و برای الزام‌آور بودن حکم قاضی نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه قرآن کریم به نبوت این‌چنین است: ﴿وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ [۱] آیه دیگری مردم را برای رفع اختلاف به انبیا و دین رجوع داده: ﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ [۲][۳]. در ادامه این آیه، این را شرط ایمان می‌انگارد: ﴿إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ‏.... آیات فوق، نظر سکولاریست‌ها را رد می‌کند که برای حفظ قداست و اعتبار دین، دین نباید وارد صحنه سیاست و حکومت گردد. اما باید گفت این امر نه‌تنها دون شأن الهی انبیا نیست، بلکه به‌عنوان غایت انزال کتب آسمانی توصیف شده است. مثلاً امام رضا(ع)، تعلیم منافع و مضرات بعضی از اشیای طبیعت را یکی از ضروریات وجود رسول بیان می‌کند [۴]. علامه طباطبائی در تعریف نبی می‌نویسد: "النبی هو الذی یتبین الناس صلاح معاشهم و معادهم". باری! وضع قانون و حکومت، به منظور نیل انسان به قرب الهی که شریعت، نقش مقدمه موصله را ایفا می‌کند. امام خمینی: "تمام چیزهایی که انبیا آوردند، مقصود بالذات نبوده است، تشکیل حکومت مقصود بالذات نیست. لکن محل خلاف، در منشأ مشروعیت حکومت است که عده‌ای آن را آرای عمومی می‌داند حتی حکومت پیامبر گرامی اسلام را". سکولاریست‌ها اصرار دارند که با تمسک به تعریف اصطلاحی نبوت، حکومت را خارج از ماهیت آن نشان دهند، چراکه ماهیت نبوت، همان ابلاغ پیام الهی است اما باید گفت که ادعا این است که حکومت و اجرای عدالت یکی از اهداف پیامبر است و اگر اکثریت پیامبران به تشکیل حکومت دینی، موفق نشده‌اند عمده دلیل آن، عدم زمینه لازم بوده است[۵].

وجوب دفع اختلاف در جامعه یکی از ادله عقلی بر ضرورت وجود امام

  • این دلیل از سه مقدمه تشكیل می‌گردد:
  1. انسان‌ها طبیعتاً دچار اختلاف می‌شوند. تضاد منافع از یكسو و محدودیت فرصت‌های تأمین آنها از سوی دیگر، و افزون بر آن اختلاف افكار، عقاید و سلایق انسان‌ها همگی عواملی هستند كه اختلاف را در جامعه بشر اجتناب ناپذیر می‌كنند.
  2. قوۀ شهوّیۀ انسان‌ها که آنان را به تلاش برای جذب و تأمین منافع خویش وامی‌دارد، و قوّۀ غضبیّه از سوی دیگر كه خشم انسان‌ها را نسبت به انسان‌های دیگری كه مانع تأمین مقاصد و منافع آنها می‌شوند برمی‌افروزد، موجب می‌شود تا اختلاف بین انسان‌ها به طور طبیعی و قهری منجر به جنگ و خونریزی و ستیز با یكدیگر شود، تا آنجا كه می‌تواند جامعه بشر را به جهنمی از آتش جنگ و ستیز مبدّل كند.
  3. تنها راه كنترل اختلاف در جامعه بشر و جلوگیری از منجر شدن اختلافات به جنگ و ستیز دائم، وجود حكومتی است كه مرجع حل اختلاف، و فصل دهنده بین نزاع‌ها و كشمكش‌ها باشد.

رفع اختلاف مردم یکی از وظایف امام

  1. حل اختلاف روشی در سیر و سلوک الی الله (پایه گذاری و محوریت نظام معنوی جامعه و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات در سیر و سلوک
  2. حل اختلاف اعتقادی و فکری جامعه (شامل: پایه گذاری نظام فکری و جهانبینی الهی در جامعه و پاسداری از آن و پیشگیری از انحرافات فکری به علاوه تبیین، تعلیم و تفسیر مفاهیم دینی و احکام شریعت، داوری در منازعات در زمینه های جهانبینی و ایدوئولوژی و دفع شبهات دینی
  3. حل اختلاف ارزشی و فرهنگی جامعه (شامل: پایه گذاری نظام فرهنگی جامعه که نظام ارزشی الهی است، هدایت به این نظام و پاسداری از آن به معنای پیشگیری از انحرافات فرهنگی).
  • در روایاتی تصریح می‌شود که امام(ع) وظیفه دارد بر دین نظارت داشته باشد تا اگر کسانی چیزی بر آن افزوده یا از آن کاستند، دین را به حالت نخست خود برگرداند. در‌این‌باره در روایتی صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: "همانا زمین خالی نمی‌شود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه مؤمنان چیزی به دین افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی کاستند، آن را تمام کند".[۶] در برخی روایات، رفع اختلاف‌های مردم در تفسیر دین، از جمله وظایف امام شمرده شده است؛ چنان‌که این مدعا در مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید که برای امام صادق(ع) تقریر شد، آمده است. هشام در این مناظره با تشبیه وظیفه قلب نسبت به اعضای بدن با وظیفه امام نسبت به مردم چنین بیان می‌کند که خداوند، اعضای بدن را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان، و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، یقین ایجاد کند. حال آیا ممکن است مردم را در حیرت و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد؟[۷] گاه نیز جریانی انحرافی در جامعه شیوع پیدا می‌کند. در اینجاست که امام(ع) احساس وظیفه، و روشنگری را آغاز می‌کند؛ چنان‌که در عصر امام سجاد(ع) تفکرات تشبیهی و تجسیمی رواج ویژهای یافت.[۸] بنابر گزارش‌های تاریخی، امام(ع) که مجال چندانی برای تبیین علنی معارف حقیقی اسلام نداشت، نزد قبر پیامبر اکرم(ص) در مسجد نبوی رفته، چنین فریاد زد: «خدایا، قدرت تو آشکار شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و... بدانچه نیستی، تشبیه کنند و خدایا، من از کسانی که تو را با تشبیه می‌خوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست... . تو را با آفریده‌هایت مساوی دانسته؛ از‌این‌رو تو را نشناخته و بعضی نشانه‌های تو را پروردگار خود دانسته و تو را بِدان توصیف کردند. پس ای خدایا، تو برتر از آن چیزی هستی که تشبیه‌کنندگان، تو را بِدان توصیف می‌کنند.[۹] در دوران امام صادق(ع) جریان تصوف از سوی زهدفروشان، شیوع نسبی یافته بود. در‌این‌باره جابر بن یزید جعفی به امام باقر(ع) عرض کرد که فرقه‌ای پیدا شده است که هرگاه قرآن تلاوت می‌شود، یکی از ایشان غش می‌کند و چنان غش می‌کند که اگر دست و پای او را ببرند، نمی‌فهمد. امام باقر(ع) فرمودند: "سبحان الله، این کار شیطان است و [متقین] به چنین چیزی توصیف نشده‌اند. همانا تأثر از قرآن با نرم شدن دل، رقت قلب، اشک ریختن و ترس است".[۱۰]»[۱۱].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سوره بقره، آیۀ:۲۱۳.
  2. سوره نساء، آیۀ:۵۹.
  3. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۷۰-۲۷۴.
  4. بحار الانوار، ج۱۱، ص ۴۰.
  5. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۷۵-۲۷۷.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸. این روایت در دیگر متون حدیثی نیز با اندکی تفاوت نقل شده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۳۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۹؛ همو، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۴ و ۲۰۵).
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۵۸۹ و ۵۹۰؛ همو، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸. گفتنی است سند کلینی به دلیل وجود «حسن بن ابراهیم» - که مهمل یا مجهول است - معتبر نیست؛ اما سند شیخ صدوق صحیح است.
  8. در‌این‌باره ر.ک: سید محمد رضا حسینی جلالی، جهاد الامام السجاد(ع)، ص۹۱ و ۹۲.
  9. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۱۷. گفتنی است سخن امام را می‌توان برگرفته از آیات قرآن کریم دانست؛ مانند ﴿تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ (زمر، ۲۳). ممکن است ظاهر این روایت با برخی دیگر از روایات بیانگر غش کردن شنونده صدای تلاوت قرآن امام سجاد(ع) یا غش کردن همّام پس از شنیدن خطبه متقين منافات داشته باشد. محققان در‌این‌باره وجوه جمعی بیان کرده‌اند که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان را به آثار ایشان ارجاع می‌دهیم (ر.ک: محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۱۳۳؛ ملا صالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۱، ص۴۴). برای تفصیل بیشتر درباره جریان تصوف در عصر امام صادق(ع) و چگونگی مقابله آن امام با این جریان، ر.ک: سید سعید حسینی، برخی از انحرافات فکری عصر امام صادق(ع) و موضع حضرت (پایان‌نامه)، ص۹۷-۱۲۳.
  11. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۲۲۲ تا ۲۳۵.