سریه قتل کعب بن اشرف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۴: خط ۲۴:
*[[ابونائله سلکان بن سلامه]] از نزد کعب بیرون رفت تا وقتی که قرار گذاشته بود برگردد. او پیش [[یاران]] خود آمد و [[تصمیم]] گرفتند که شبانگاه پیش کعب بروند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. آن گاه شب به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و خبر دادند. [[حضرت]] تا [[بقیع]]، همراه آنها آمد و از آنجا آنان را روانه کرد و فرمود: "در [[پناه]] و [[یاری]] [[خدا]] بروید"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. گفته شده است که [[رسول اکرم]]{{صل}} در شب چهاردهم [[ربیع الاول]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹.</ref>، بیست و پنجمین [[ماه]] [[هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.</ref>، بعد از [[خواندن نماز]] عشاء آنها را روانه فرمود.
*[[ابونائله سلکان بن سلامه]] از نزد کعب بیرون رفت تا وقتی که قرار گذاشته بود برگردد. او پیش [[یاران]] خود آمد و [[تصمیم]] گرفتند که شبانگاه پیش کعب بروند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. آن گاه شب به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و خبر دادند. [[حضرت]] تا [[بقیع]]، همراه آنها آمد و از آنجا آنان را روانه کرد و فرمود: "در [[پناه]] و [[یاری]] [[خدا]] بروید"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. گفته شده است که [[رسول اکرم]]{{صل}} در شب چهاردهم [[ربیع الاول]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹.</ref>، بیست و پنجمین [[ماه]] [[هجرت]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.</ref>، بعد از [[خواندن نماز]] عشاء آنها را روانه فرمود.
*آنها به راه افتادند تا به محله [[کعب بن اشرف]] و کنار [[خانه]] او رسیدند. [[ابونائله سلکان بن سلامه]]، او را صدا زد. او تازه [[عروسی]] کرده بود. چون برخاست، زنش گوشه [[لباس]] او را گرفت و گفت: "کجا می‌روی؟ تو مردی در حال [[جنگ]] هستی و کسی مثل تو در این [[ساعت]] از [[خانه]] بیرون نمی‌رود". گفت: "با آنها قرار دارم. به‌ علاوه او برادرم ابونائله است. اگر می‌دانست خوابم، بیدارم نمی‌کرد". سپس با دست خود جامه‌اش را گرفت و رفت <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>.
*آنها به راه افتادند تا به محله [[کعب بن اشرف]] و کنار [[خانه]] او رسیدند. [[ابونائله سلکان بن سلامه]]، او را صدا زد. او تازه [[عروسی]] کرده بود. چون برخاست، زنش گوشه [[لباس]] او را گرفت و گفت: "کجا می‌روی؟ تو مردی در حال [[جنگ]] هستی و کسی مثل تو در این [[ساعت]] از [[خانه]] بیرون نمی‌رود". گفت: "با آنها قرار دارم. به‌ علاوه او برادرم ابونائله است. اگر می‌دانست خوابم، بیدارم نمی‌کرد". سپس با دست خود جامه‌اش را گرفت و رفت <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>.
آن‌گاه پیش آنان آمد و ساعتی نشستند و [[گفتگو]] کردند؛ به گونه‌ای که با آنها [[انس]] گرفت. سپس آنها گفتند: "آیا موافقی که به شرج‌العجوز برویم و باقی [[شب]] را به [[گفتگو]] بگذرانیم؟" کعب قبول کرد. پس به طرف شرج العجوز به راه افتادند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. ابونائله دست خود را وارد موهای سر کعب کرد و گفت: "خوش به حالت! این [[عطر]] تو چقدر خوشبو است"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. کعب، مشک ممزوج با [[آب]]، عنبر و روغن به موهای خود می‌مالید؛ به گونه‌ای که روی زلف‌هایش باقی می‌ماند. او مردی بسیار [[زیبا]] با موهای مجعد بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. سپس ساعتی راه رفتند و ابونائله دوباره همان کار را انجام داد؛ به گونه‌ای که کعب مطمئن شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.</ref>. ناگاه دست‌های خود را در موهای او زنجیروار داخل کرد و طرفین سرش را محکم گرفت و به [[یاران]] خود گفت: "[[دشمن خدا]] را بکشید!" آنها با شمشیرهای خود به جانش افتادند؛ ولی چون شمشیرها به یکدیگر برخورد می‌کرد و او هم خود را به ابونائله چسبانده بود کاری ساخته نمی‌شد. [[محمد بن مسلمه]] گوید: "ناگاه یادم آمد که [[شمشیر]] کوچک و باریکی دارم که در نیامش بود، آن را بیرون کشیدم و بر سینه‌اش نهادم و تا زیر نافش را دریدم"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴-۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.</ref>.
*آن‌گاه پیش آنان آمد و ساعتی نشستند و [[گفتگو]] کردند؛ به گونه‌ای که با آنها [[انس]] گرفت. سپس آنها گفتند: "آیا موافقی که به شرج‌العجوز برویم و باقی [[شب]] را به [[گفتگو]] بگذرانیم؟" کعب قبول کرد. پس به طرف شرج العجوز به راه افتادند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. ابونائله دست خود را وارد موهای سر کعب کرد و گفت: "خوش به حالت! این [[عطر]] تو چقدر خوشبو است"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. کعب، مشک ممزوج با [[آب]]، عنبر و روغن به موهای خود می‌مالید؛ به گونه‌ای که روی زلف‌هایش باقی می‌ماند. او مردی بسیار [[زیبا]] با موهای مجعد بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. سپس ساعتی راه رفتند و ابونائله دوباره همان کار را انجام داد؛ به گونه‌ای که کعب مطمئن شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.</ref>. ناگاه دست‌های خود را در موهای او زنجیروار داخل کرد و طرفین سرش را محکم گرفت و به [[یاران]] خود گفت: "[[دشمن خدا]] را بکشید!" آنها با شمشیرهای خود به جانش افتادند؛ ولی چون شمشیرها به یکدیگر برخورد می‌کرد و او هم خود را به ابونائله چسبانده بود کاری ساخته نمی‌شد. [[محمد بن مسلمه]] گوید: "ناگاه یادم آمد که [[شمشیر]] کوچک و باریکی دارم که در نیامش بود، آن را بیرون کشیدم و بر سینه‌اش نهادم و تا زیر نافش را دریدم"<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴-۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.</ref>.
*آنان چون از کشتن کعب فارغ شدند، سرش را بریدند و همراه خود بردند. سپس شتابان خارج شدند. چون از کمین [[یهودیان]] بیمناک بودند، به محله [[بنی‌امیة بن زید]] و سپس به محله [[یهود]] بنی قریظه و از آنجا به بعاث رسیدند. هنگامی که وارد [[بقیع]] شدند، [[تکبیر]] گفتند. [[پیامبر]]{{صل}} در آن هنگام، [[نماز]] می‌گزارد. چون صدای [[تکبیر]] ایشان را شنید، [[تکبیر]] گفت و دانست که کعب را کشته‌اند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. آنها خود را به [[مسجد]] رساندند و دیدند که [[پیغمبر]] [[خدا]] کنار در [[مسجد]] [[ایستاده]] است<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[حضرت]] فرمود: "چهره‌های شما شاد باد!" گفتند: "و چهره تو ای [[رسول خدا]]!" سپس سر او را برابر [[پیامبر]]{{صل}} انداختند. [[حضرت]]، [[خداوند]] را برای [[قتل]] او [[ستایش]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. آنها [[دوست]] خود [[حارث]] را پیش آوردند. [[پیامبر]]{{صل}} [[آب]] دهان خود را به محل زخم مالید و بر اثر آن، زخم [[حارث]] بهبود یافت و آن زخم به [[حارث]] زیانی کشته نرساند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
*آنان چون از کشتن کعب فارغ شدند، سرش را بریدند و همراه خود بردند. سپس شتابان خارج شدند. چون از کمین [[یهودیان]] بیمناک بودند، به محله [[بنی‌امیة بن زید]] و سپس به محله [[یهود]] بنی قریظه و از آنجا به بعاث رسیدند. هنگامی که وارد [[بقیع]] شدند، [[تکبیر]] گفتند. [[پیامبر]]{{صل}} در آن هنگام، [[نماز]] می‌گزارد. چون صدای [[تکبیر]] ایشان را شنید، [[تکبیر]] گفت و دانست که کعب را کشته‌اند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. آنها خود را به [[مسجد]] رساندند و دیدند که [[پیغمبر]] [[خدا]] کنار در [[مسجد]] [[ایستاده]] است<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. [[حضرت]] فرمود: "چهره‌های شما شاد باد!" گفتند: "و چهره تو ای [[رسول خدا]]!" سپس سر او را برابر [[پیامبر]]{{صل}} انداختند. [[حضرت]]، [[خداوند]] را برای [[قتل]] او [[ستایش]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. آنها [[دوست]] خود [[حارث]] را پیش آوردند. [[پیامبر]]{{صل}} [[آب]] دهان خود را به محل زخم مالید و بر اثر آن، زخم [[حارث]] بهبود یافت و آن زخم به [[حارث]] زیانی کشته نرساند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶.</ref>.
*کشته شدن [[کعب بن اشرف]]، [[ترس]] و [[هراس]] عجیبی در [[دل]] [[یهودیان]] افکند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۷.</ref> و هیچ [[یهودی]] نبود؛ مگر اینکه از [[جان]] خود ترسید. پس عده‌ای از آنان نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند و از کشته شدن [[کعب بن اشرف]] ابراز [[نگرانی]] کردند. [[پیامبر]]{{صل}} نیز به آنها پیشنهاد کرد تا قراردادی را میان خود به [[امضا]] برسانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref>. آنان نیز پذیرفتند و پیمانی میان آنان و [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[امضا]] رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref>. پس از [[قتل]] کعب، [[یهودیان]] همواره با [[ترس]] و [[خواری]] [[زندگی]] می‌کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه قتل کعب بن اشرف (مقاله)|سریه قتل کعب بن اشرف]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۹۵-۵۰۱.</ref>.
*کشته شدن [[کعب بن اشرف]]، [[ترس]] و [[هراس]] عجیبی در [[دل]] [[یهودیان]] افکند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۷.</ref> و هیچ [[یهودی]] نبود؛ مگر اینکه از [[جان]] خود ترسید. پس عده‌ای از آنان نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند و از کشته شدن [[کعب بن اشرف]] ابراز [[نگرانی]] کردند. [[پیامبر]]{{صل}} نیز به آنها پیشنهاد کرد تا قراردادی را میان خود به [[امضا]] برسانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref>. آنان نیز پذیرفتند و پیمانی میان آنان و [[فرستاده خدا]]{{صل}} به [[امضا]] رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref>. پس از [[قتل]] کعب، [[یهودیان]] همواره با [[ترس]] و [[خواری]] [[زندگی]] می‌کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه قتل کعب بن اشرف (مقاله)|سریه قتل کعب بن اشرف]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۹۵-۵۰۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۲

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سریه قتل کعب بن اشرف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
  3. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
  4. «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
  5. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۵.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۵.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثیر، ج۱، ص۳۴۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۵ و ص۵۱.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۵.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۸؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۱؛ ابن سیدالناس، عیون الأثیر، ج۱، ص۳۴۸.
  11. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱۲، ص۱۸۵-۱۸۶.
  12. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۲-۵۳.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷.
  14. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷.
  15. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۸-۴۸۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۴.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۴-۵۵.
  17. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۴-۵۵؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۵.
  18. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۳، ص۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵.
  19. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۷.
  20. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۸.
  21. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹.
  22. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۸.
  23. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶.
  24. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۸.
  25. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱۲، ص۱۸۸.
  26. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  27. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  28. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۹.
  29. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
  30. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  31. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  32. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  33. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹.
  34. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.
  35. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴-۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶.
  36. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.
  37. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.
  38. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۰.
  39. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶.
  40. تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۱؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۷.
  41. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.
  42. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.
  43. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۲.
  44. اکبری، هادی، سریه قتل کعب بن اشرف، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۹۵-۵۰۱.