سریه زید بن حارثه به حسمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صورت' به 'صورت')
خط ۲۸: خط ۲۸:


==[[اعتراض]] [[حبان بن مله]] به [[رفاعه بن زید]]==
==[[اعتراض]] [[حبان بن مله]] به [[رفاعه بن زید]]==
*پس از آن، [[حبان بن مله]] و یارانش بازگشتند. آنان شب را در میان خانواده‌های خود سپری کردند و مواظب [[سپاه]] [[زید بن حارثه]] بودند و گفتگوهای آنها را گوش می‌دادند. هنگامی که [[زید بن حارثه]] و افراد او آرام گرفتند و خوابیدند، گروهی از همراهان [[حبان بن مله]]، حرکت کردند و صبح زود، خود را در منطقه "کَراع" به نزد [[رفاعه بن زید]] رساندند. [[حبان بن مله]] به [[صورت]] [[اعتراض]] به رُفاعَه گفت: "تو در اینجا نشسته‌ای و بزها را می‌دوشی؛ در حالی که [[زنان]] [[قبیله]] [[جذام]] به [[اسارت]] گرفته شده‌اند". [[رفاعه بن زید]] تمام [[اخبار]] و احوال را به او گفت. [[رفاعه بن زید]] همراه آنان به [[مدینه]] و حضور [[پیامبر]]{{صل}} رفتند. [[رفاعه بن زید]]، [[نامه]] [[پیامبر]]{{صل}} را تقدیم داشت و گفت: "این، همان نامه‌ای است که پیش از این نوشته و اکنون نقض شد". [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] داد [[نامه]] را بلند بخوانند. پس پرسید: "چه شده است؟" آنان موضوع عملکرد [[زید بن حارثه]] را به اطلاع [[پیامبر]]{{صل}} رساندند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "درباره کشته‌شدگان چه می‌توانم بکنم؟" [[رفاعه بن زید]] گفت: "شما داناترید. شما هرگز حلالی را برای ما [[حرام]] و حرامی را [[حلال]] نفرموده‌اید". ابو [[زید بن عمرو]] گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! زنده‌ها را [[آزاد]] کن و هر کس کشته شده [[خون]] او زیر پای من است (یعنی از آن صرف‌ نظر کردیم)". [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "[[ابو زید]] راست گفت"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۸۹.</ref>. [[رفاعه بن زید]] و [[حبان بن مله]]، از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند تا کسی را همراه آنان بفرستد تا [[اسیران]] و [[اموال]] را از [[زید بن حارثه]] باز پس گیرند. [[پیامبر]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} [[دستور]] داد تا همراه آنان حرکت کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸، محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "ممکن است [[زید بن حارثه]] از من [[اطاعت]] نکند". [[پیامبر]]{{صل}} هم [[شمشیر]] خویش را به عنوان نشان، به [[علی]]{{ع}} داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. پس از آن [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "شتری هم برای [[سوار شدن]] ندارم". در این حال یکی از حاضران، شتر خویش را در [[اختیار]] ایشان قرار داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*پس از آن، [[حبان بن مله]] و یارانش بازگشتند. آنان شب را در میان خانواده‌های خود سپری کردند و مواظب [[سپاه]] [[زید بن حارثه]] بودند و گفتگوهای آنها را گوش می‌دادند. هنگامی که [[زید بن حارثه]] و افراد او آرام گرفتند و خوابیدند، گروهی از همراهان [[حبان بن مله]]، حرکت کردند و صبح زود، خود را در منطقه "کَراع" به نزد [[رفاعه بن زید]] رساندند. [[حبان بن مله]] به صورت [[اعتراض]] به رُفاعَه گفت: "تو در اینجا نشسته‌ای و بزها را می‌دوشی؛ در حالی که [[زنان]] [[قبیله]] [[جذام]] به [[اسارت]] گرفته شده‌اند". [[رفاعه بن زید]] تمام [[اخبار]] و احوال را به او گفت. [[رفاعه بن زید]] همراه آنان به [[مدینه]] و حضور [[پیامبر]]{{صل}} رفتند. [[رفاعه بن زید]]، [[نامه]] [[پیامبر]]{{صل}} را تقدیم داشت و گفت: "این، همان نامه‌ای است که پیش از این نوشته و اکنون نقض شد". [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] داد [[نامه]] را بلند بخوانند. پس پرسید: "چه شده است؟" آنان موضوع عملکرد [[زید بن حارثه]] را به اطلاع [[پیامبر]]{{صل}} رساندند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "درباره کشته‌شدگان چه می‌توانم بکنم؟" [[رفاعه بن زید]] گفت: "شما داناترید. شما هرگز حلالی را برای ما [[حرام]] و حرامی را [[حلال]] نفرموده‌اید". ابو [[زید بن عمرو]] گفت: ای [[رسول خدا]]{{صل}}! زنده‌ها را [[آزاد]] کن و هر کس کشته شده [[خون]] او زیر پای من است (یعنی از آن صرف‌ نظر کردیم)". [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "[[ابو زید]] راست گفت"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۸۹.</ref>. [[رفاعه بن زید]] و [[حبان بن مله]]، از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند تا کسی را همراه آنان بفرستد تا [[اسیران]] و [[اموال]] را از [[زید بن حارثه]] باز پس گیرند. [[پیامبر]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} [[دستور]] داد تا همراه آنان حرکت کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸، محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "ممکن است [[زید بن حارثه]] از من [[اطاعت]] نکند". [[پیامبر]]{{صل}} هم [[شمشیر]] خویش را به عنوان نشان، به [[علی]]{{ع}} داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>. پس از آن [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "شتری هم برای [[سوار شدن]] ندارم". در این حال یکی از حاضران، شتر خویش را در [[اختیار]] ایشان قرار داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} همراه آنان حرکت کرد تا به "رافع بن مکیث" برخورد که به عنوان مژده دهنده [[فتح]] [[زید بن حارثه]]، سوار بر ناقه‌ای از [[غنایم]] بود و به سوی [[مدینه]] در حرکت می‌کرد. [[امام علی]]{{ع}} شتر او را گرفت و به آنها بازگرداند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref> و رافع بن مکیث همراه [[امام علی]]{{ع}} حرکت کرد تا در منطقه "فَحلَتَین"<ref>نام مکانی بین مدینه و قبیله جذام و در سمت شمال مدینه واقع شده است. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۲۲۰. نام این سرزمین در معجم البلدان به صورت «الفَحْلَتانِ» ذکر شده است؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۷.</ref> به [[زید]] بن حارثه رسیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمود: "[[پیامبر]]{{صل}} به تو [[دستور]] داده‌اند که هر [[اسیر]] و [[مالی]] که از این [[قوم]] در دست تو است، به ایشان بازگردانی".[[زید]] گفت: "در این باره علامتی و نشانه‌ای از [[پیامبر]] داری؟" [[امام علی]]{{ع}} [[پیامبر]]{{صل}} را نشان داد.[[زید]] آن را [[شناخت]] و پیاده شد و همراهان خود را صدا زد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} همراه آنان حرکت کرد تا به "رافع بن مکیث" برخورد که به عنوان مژده دهنده [[فتح]] [[زید بن حارثه]]، سوار بر ناقه‌ای از [[غنایم]] بود و به سوی [[مدینه]] در حرکت می‌کرد. [[امام علی]]{{ع}} شتر او را گرفت و به آنها بازگرداند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref> و رافع بن مکیث همراه [[امام علی]]{{ع}} حرکت کرد تا در منطقه "فَحلَتَین"<ref>نام مکانی بین مدینه و قبیله جذام و در سمت شمال مدینه واقع شده است. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۲۲۰. نام این سرزمین در معجم البلدان به صورت «الفَحْلَتانِ» ذکر شده است؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۷.</ref> به [[زید]] بن حارثه رسیدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} به او فرمود: "[[پیامبر]]{{صل}} به تو [[دستور]] داده‌اند که هر [[اسیر]] و [[مالی]] که از این [[قوم]] در دست تو است، به ایشان بازگردانی".[[زید]] گفت: "در این باره علامتی و نشانه‌ای از [[پیامبر]] داری؟" [[امام علی]]{{ع}} [[پیامبر]]{{صل}} را نشان داد.[[زید]] آن را [[شناخت]] و پیاده شد و همراهان خود را صدا زد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.</ref>.
*هنگامی که [[یاران]] [[زید]] جمع شدند، گفت: "در دست هر کس اسیری یا [[مالی]] هست، برگرداند که این فرستاده [[رسول]] خداست". [[یاران]] وی هم آنچه را که گرفته بودند، به افراد [[قبیله]] بازگرداندند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه زید بن حارثه به حسمی (مقاله)|سریه زید بن حارثه به حسمی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۴۷-۴۴۹.</ref>.
*هنگامی که [[یاران]] [[زید]] جمع شدند، گفت: "در دست هر کس اسیری یا [[مالی]] هست، برگرداند که این فرستاده [[رسول]] خداست". [[یاران]] وی هم آنچه را که گرفته بودند، به افراد [[قبیله]] بازگرداندند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه زید بن حارثه به حسمی (مقاله)|سریه زید بن حارثه به حسمی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۴۷-۴۴۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۴۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سریه است. "سریه زید بن حارثه به حسمی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سریه زید بن حارثه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

دحیه کلبی نزد پیامبر(ص)

حمایت قبیله رفاعه از مسلمانان

اعزام زید بن حارثه

حمله به غارتگران

تصمیم بنی‌ضبیب

اعتراض حبان بن مله به رفاعه بن زید

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دحیة بن خلیفة الکلبی، از اصحاب رسول خدا(ص) می‌باشد. وی در جنگ احد و رویدادهای دیگر پس از آن به همراه پیامبر(ص) بوده است. پیامبر در سال ششم او را به عنوان نماینده خویش به نزد قیصر روم اعزام فرمود. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۸۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۶.
  2. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۵-۵۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۸۴.
  3. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۴۶.
  4. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۴.
  5. نام منطقه‌ای در شام است که از آن مکان تا وادی القری به فاصله دو شب راه است. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۸.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۸۸.
  7. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۴-۴۴۵.
  8. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۰۲.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰.
  11. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۵.
  12. ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰۷.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۸.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۷.
  16. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۵-۴۴۶.
  17. ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۸.
  18. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۷-۶۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۵۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.
  19. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۶.
  20. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۸؛ «قودی» یعنی «بکش».
  21. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۲.
  22. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۶-۴۴۷.
  23. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۸۹.
  24. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸، محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.
  26. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۴۶.
  28. نام مکانی بین مدینه و قبیله جذام و در سمت شمال مدینه واقع شده است. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۲۲۰. نام این سرزمین در معجم البلدان به صورت «الفَحْلَتانِ» ذکر شده است؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۷.
  29. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.
  30. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۹.
  31. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۶.
  32. اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه به حسمی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۴۴۷-۴۴۹.