تسلیم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
{{فهرست اثر}}
{{فهرست اثر}}
{{ستون-شروع|7}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[اسلام]]
* [[دین الهی]]
* [[دین اسلام]]
* [[تسلیم تن]]
* [[تسلیم تن]]
* [[تسلیم عقل]]
* [[تسلیم عقل]]

نسخهٔ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۸


متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تسلیم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی تسلیم

تسلیم به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن در برابر دیگری است[۱] و در اصطلاح علم اخلاق، به این معناست که انسان در برابر کار خداوند و مأمورین الهی، حتی در ناملایمات و بلاها، اعتراضی نداشته باشد[۲]. در مقام تسلیم، انسان خود را در همۀ ابعاد تحت ولایت خدا می‌‌داند که از خود استقلالی ندارد و صفات و افعالش وابستۀ به خداوند است[۳].

تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا

تسلیم با تفویض و توکل و رضا به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است:

  1. تفاوت تسلیم با رضا:تسلیم، ترک اعتراض ظاهری و کراهت باطنی است؛ اما رضا خشنودی قلبی از کار خداست. در مقام رضا خواست خداوند با طبع انسان باید هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمی‌شناسد تا موافقت یا مخالفت برای او مطرح باشد.
  2. تفاوت تسلیم با توکل: در مقام توکل شخص کار خود را به خدا وا‌می‌گذارد و او را وکیل خود قرار می‌دهد؛ ولی در مقام تسلیم، شخص هیچ وابستگی‌ای به امور مربوط به خود نداشته و به صورت کامل از همه علاقه‌ها دل می‌کند.
  3. تفاوت تسلیم با تفویض: در تفویض، بنده غیر از خدا را به صورت کلی نفی می‌کند، حتی خود را نیز نمی‌بیند و همۀ امور مربوط به خود را به خداوند سبحان بازمی گرداند؛ اما تسلیم، پذیرش هر چیزی است که خداوند برای او اراده کند یا از او بخواهد، بدون آنکه چیزی را به خود منتسب بداند[۴].

منافات نداشتن تسلیم با تلاش و دعا

تسلیم در برابر قضای الهی در ناگواری‌ها زمانی پسندیده است که انسان مأمور به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد بنابراین تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و... ‌که دیگران بر انسان تحمیل می‌کنند و انسان توان مقابله با آن را دارد از مصادیق تسلیم به خواست خداوند نیست. البته با توجه به آیۀ ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۵] روشن می‌‌شود یاری خواستن پیامبران از خداوند هنگام سختی و دشواری برای از بین بردن سختی‌ها با مقام تسلیم منافاتی ندارد[۶].

تسلیم در قرآن

در قرآن‌ کریم، آیات بسیاری درباره تسلیم شدن در برابر خداوند وجود دارد، با ترغیب و امر به آن، درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران و...: ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ[۷]؛ ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا[۸]؛ ﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۹]؛ ﴿وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ[۱۰]. آیات یا عناوین دیگری نیز اشاره به مقام تسلیم د‌ارند:

  1. در آیۀ ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ[۱۱] مراد از مؤمنان که خداوند آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان مقام تسلیم‌اند.
  2. مراد از مخبتان که قرآن‌ کریم از آنان تعریف می‌‌کند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۲]، کسانی هستند که ویژگی تسلیم در برابر خواست تشریعی و تکوینی خداوند را دارا هستند.
  3. در آیۀ ﴿فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ[۱۳] "سکینه" را ثابت قدم داشتن مؤمنان بر رضا و تسلیم دانسته‌اند.
  4. در آیۀ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۴] هدایت قلب، به تسلیم در برابر امر خداوند و رضا به قضای او تفسیر شده است[۱۵].

مقام تسلیم

تسلیم شدن در برابر خداوند، روح دین اسلام[۱۶] و از فضایل والای اخلاقی است که خداوند برگزیدگان خود را به آن می‌ستاید: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۷] و پیامبر اکرم(ص) را به این وصف امر می‌‌نماید: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۸]. پیامبران، فرزندان خویش را به آن سفارش‌ کرده اند: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۱۹] و حضرت ابراهیم(ع) آن را از خدا درخواست کرده است: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ[۲۰].[۲۱] زیر بنای تسلیم در برابر خداوند، معرفت به خداوند است چنانچه امام باقر(ع) فرمود: «سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسی است که خداشناس باشد»[۲۲]. هرچه معرفت انسان اوج پیدا کند، در مقام تسلیم به قلّه نزدیک‌تر می‌شود، لذا امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) درباره کاری که گذشته بود، نمی‌فرمود: کاش جز آن بود»[۲۳]. امامان معصوم(ع) نیز تسلیم بی‌چون و چرای قضای الهی بودند و آنچه امام حسین(ع) در آخرین لحظات عمر مبارکش فرمود، در حقیقت زبان حال همه امامان معصوم(ع) است[۲۴].

تسلیم در برابر پیامبر(ص) و امامان(ع)

تسلیم شدن در برابر پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، زیر مجموعۀ تسلیم شدن در برابر خداوند است، چرا که مشروعیّت پیامبر(ص) و امامان(ع) به امر خداوند است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۵] و ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۶]. مفاد آیات، تسلیم بودن عام در برابر حکم پیامبر‌ اکرم(ص) است که همۀ احکام تکوینی و تشریعی خداوند و هرچه را که منتسب به خدا و رسول است به ویژه مسئلۀ وصایت و جانشینی پیامبر(ص) را دربرمی‌گیرد. بر اساس این آیات، مؤمن واقعی باید تسلیم محض بوده و در هیچ یک از این موارد حق اعتراض ندارد[۲۷]. امام صادق(ع) فرمود: «اگر جمعیّتی خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند و زکات را بپردازند و روزه ماه رمضان و حج را به جا آورند، ولی نسبت به کارهایی که پیامبر انجام داده، با سوءظن بنگرند و یا بگویند: اگر فلان کار را انجام نداده بود، بهتر بود، آنان در حقیقت مؤمنان واقعی نیستند، سپس امام آیۀ ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۸] را تلاوت فرموده و فرمود: بر شما باد به تسلیم»[۲۹].[۳۰]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۶؛ التحقیق، ج‌۵، ص‌۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».
  2. اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.
  3. ر.ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  4. ر.ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  5. «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  6. ر.ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  7. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  8. «فرمانبردار او باشید» سوره حج، آیه ۳۴.
  9. «و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  10. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  11. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳
  12. «بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۲۳.
  13. «و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره فتح، آیه ۲۶.
  14. «هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  15. ر.ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  16. «الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِیمُ»؛ نهج البلاغه، قصار ۱۲۵.
  17. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  18. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  19. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  20. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  21. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۶.
  22. «أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.
  23. «لَمْ‏ یَکُنْ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ یَقُولُ‏ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَی‏: لَوْ کَانَ غَیْرُه‏‏‏‏»؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ۱۸۵.
  24. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۷.
  25. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  26. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  27. ر.ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۸.
  28. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  29. «لَوْ أَنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِیکَ‏ لَهُ‏ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَی أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ﴿ فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ﴾ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۹۰، ح ۲.
  30. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۹.