تکذیب در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگ‌نامه' به 'سعیدیان‌فر و ایازی، [[فرهنگ‌نامه')
خط ۳۱: خط ۳۱:
#تکذیب [[پیامبر]] همانند تکذیب [[پیامبران پیشین]] [از طرف [[یهود]]] مطرح شده است: {{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}}<ref>«پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۳۳.</ref>.
#تکذیب [[پیامبر]] همانند تکذیب [[پیامبران پیشین]] [از طرف [[یهود]]] مطرح شده است: {{متن قرآن|فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ}}<ref>«پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۳۳۳.</ref>.


==تکذیب در دایره المعارف قرآن کریم==
==مقدمه==
[[تکذیب]] مصدر باب تفعیل از ماده "ک ـ ذ ـ ب" به معنای [[انکار]] کردن، [[دروغ]] پنداشتن چیزی و نسبت دروغ دادن به کسی است.<ref>المصباح، ص ۵۲۸؛ التحقیق، ج ۱۰، ص ۳۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۵۲، «کذب».</ref>تکذیب در اصطلاح [[قرآن]] و [[روایات]]، در برابر [[تصدیق]] ([[ایمان]])<ref>مفردات، ص ۴۷۹ - ۴۸۰، ۷۰۴، «صدق، کذب»؛ تحف العقول، ص ۴۰۱؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۵۸.</ref> و به معنای انکار حقایقی مانند [[خداوند]]، [[پیامبر]]، [[امام]] و [[روز قیامت]] است <ref> معارف و معاریف ج ۳، ص ۶۵۳.</ref> و به طور کلی مکذِّب کسی است که [[حق]] را تکذیب کند.<ref>الفروق اللغویه، ص ۲۱۴.</ref>.<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
==[[تکذیب]] در [[قرآن]]==
[[قرآن کریم]] در بیش از ۲۰۰ [[آیه]] (به طور صریح یا غیر صریح) به موضوع تکذیب پرداخته است. در این [[آیات]] از تکذیب این امور سخن به میان آمده است:
:[[آیات الهی]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکی‌هایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا می‌نهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست می‌دارد» سوره انعام، آیه ۳۹.</ref>،
:حق {{متن قرآن|فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«بی‌گمان حق را هنگامی که نزدشان آمد دروغ شمردند، به زودی اخبار آنچه را که ریشخند می‌کردند به آنان خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.</ref>
:[[انبیا]] و [[مرسلین]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ}}<ref>«چه بینی اگر سال‌ها برخوردارشان گردانیم؟» سوره شعراء، آیه ۲۰۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ}}<ref>«و بی‌گمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم  و به عیسی پسر مریم برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم ؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟ » سوره بقره، آیه ۸۷.</ref>،
:[[بیم دهندگان]] {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ}}<ref>«(قوم) ثمود بیم دادن  را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۲۳.</ref>،
:قرآن {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ}}<ref>«بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>؛ {{متن قرآن|بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همین‌گونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>،
:[[سخن]] راست خداوند {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.</ref>،
:[[نعمت‌های الهی]] {{متن قرآن|فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ}}<ref>«پس کدام نعمت پروردگارتان را دروغ می‌شمارید؟» سوره الرحمن، آیه ۱۳.</ref>،
:[[لقای الهی]] {{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ}}<ref>«کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند بی‌گمان زیان برده‌اند؛ تا آنگاه که رستخیز ناگهان بر آنان در رسد می‌گویند: ای دریغ از آن کوتاهی‌ها که در دنیا کرده‌ایم! - در حالی که بارهای سنگین (گناهان) خود را بر دوش می‌کشند- آگاه باشید! بد باری است که بر دوش می‌کشن» سوره انعام، آیه ۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ}}<ref>«و روزی که آنان را گرد می‌آورد گویی جز ساعتی از روز درنگ نداشته‌اند (چنان‌که) همدیگر را می‌شناسند؛ کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند بی‌گمان زیان برده‌اند و راهیاب نبوده‌اند» سوره یونس، آیه ۴۵.</ref>،
:لقای [[آخرت]] {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ}}<ref>«و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد» سوره مؤمنون، آیه ۳۳.</ref>، [[روز]] [[جزا]] <ref>تفسیر ماوردی، ج ۶، ص ۲۲۳.</ref> {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ}}<ref>«نه چنین است بلکه شما روز پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارید» سوره انفطار، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ}}<ref>«قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.</ref>،
:[[قیامت]] ({{متن قرآن|بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا}}<ref>«بلکه آنان رستخیز را دروغ شمرده‌اند و ما برای هر کس که رستخیز را دروغ شمارد آتشی فروزان آماده کرده‌ایم» سوره فرقان، آیه ۱۱.</ref>)
:و [[پاداش]] نیکوتر. {{متن قرآن|وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَ}}<ref>«و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد،» سوره لیل، آیه ۹.</ref>.<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
==[[ارتباط]] تکذیب با [[کفر]] و [[ظلم]]==
گرچه تکذیب خودش کفر * نیست؛ لیکن بر کفر دلالت می‌‌کند،<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۷۲.</ref> زیرا در تعریف کفر گفته شده که آن [[جهل]] به [[معارف]] است و گاه همراه با [[استکبار]] و تکذیب [[پیامبران]] و [[کتاب‌های آسمانی]] است و گاه مانند کفر [[مستضعفان]] بدون انکار است.<ref>المیزان، ج ۵، ص ۲۳۸.</ref> کفر در صورت همراه بودن با تکذیب مستلزم [[خلود]] در [[آتش دوزخ]] است: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» (بقره / ۲، ۳۹) و گرنه در آن احتمال [[نجات]] هست، گرچه پس از توقف طولانی یا کوتاه در [[جهنم]] باشد.<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۴.</ref> برخی از واژه «[[اصحاب]]» در [[آیه]] ۱۹ [[حدید]] / ۵۷: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَحیم» [[خلود]] را نسبت به صورت نخست استفاده کرده‌اند.<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۴.</ref> [[قرآن کریم]]، کسی را که بر [[خداوند]] [[افترا]] بسته یا [[آیات]] دلالت کننده بر وی را [[تکذیب]] کند، [[ظالم]] ترین [[انسان‌ها]] دانسته است: «و مَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِبـًا اَو کَذَّبَ بِـایـتِهِ». (انعام / ۶، ۲۱) در توضیح آن باید گفت که [[ظلم]] عبارت از [[انحراف]] و [[خروج]] از [[حد وسط]] است و تحلیل دقیق [[عقلی]] مفید آن است که [[زشتی]] هر گناهی به مقدار ظلمی است که در آن وجود دارد و همان گونه که ظلم با [[اختلاف]] ویژگی‌های ظالم، کوچک یا بزرگ می‌‌شود، با توجه به کسی که ظلم بر وی واقع شده یا [[اراده]] شده واقع شود نیز کوچک و بزرگ می‌‌گردد و هرچه [[شأن]] آن شخص عظیم‌تر باشد، ظلم نیز بزرگ‌تر خواهد بود و از آنجا که چیزی بزرگ‌تر و والاتر از خداوند و آیات وی نیست، کسی که به [[خدا]] افترا بسته یا آیات وی را تکذیب کند، ظالم ترین شخص خواهد بود، هرچند در [[حقیقت]] به خود [[ستم]] کرده است.<ref>المیزان، ج ۷، ص ۴۴.</ref>.<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
==تکذیب [[انبیا]]، [[شیوه]] [[مخالفان]]==
تکذیب و متهم ساختن [[پیامبران]] به [[دروغگویی]] از شیوه‌های معمول مخالفان انبیا بوده است. [[قرآن]] تکذیب [[نوح]]{{ع}} ([[هود]] / ۱۱، ۲۷)، هود{{ع}} ([[اعراف]] / ۷، ۶۶)، [[صالح]]{{ع}} ([[قمر]] / ۵۴، ۲۵)، [[موسی]]{{ع}} ([[غافر]] / ۴۰، ۳۷)، [[شعیب]]{{ع}} (شعراء / ۲۶، ۱۸۶)، [[حضرت محمد]]{{صل}} (ص / ۳۸، ۴) و همه انبیا ([[یس]] / ۳۶، ۱۵؛ [[آل عمران]] / ۳، ۱۸۴) از سوی [[اقوام]] ایشان را [[نقل]] کرده و [[صبر]] و [[بردباری]] آنان در برابر این تکذیب‌ها (انعام / ۶، ۳۴) را یادآور شده است و به [[رسول]] گرامی خود که از [[تکذیب]] [[اندوهگین]] گردیده (انعام / ۶، ۳۳) [[دلداری]] داده و او را به [[صبر]] و [[بردباری]] فراخوانده است.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۰۱.</ref> برخی، اصل [[نبوت]] و همه [[انبیا]] را [[انکار]] کرده و برخی نیز بعضی از انبیا را منکر بوده‌اند <ref> المنیر، ج ۶، ص ۱۱.</ref>و از آنجا که همه انبیا [[هدف]] و [[شخصیت حقوقی]] واحدی دارند،<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۸۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۶، ص ۵۵.</ref> انکار بعضی از آنها به منزله انکار تمامی آنان است <ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص ۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۸۱.</ref> و از این نظر این دو گروه تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو گروه مستحق عذاب‌اند.
در برخی [[روایات]] تکذیب [[اهل بیت]]{{ع}} همانند تکذیب [[پیامبران]] دانسته شده و به تکذیب کنندگان [[وعده]] ناخوشایند [[مجازات]] و [[عذاب اخروی]] داده شده است.<ref> الکافی، ج ۱، ص ۴۱۸، ۴۳۵.</ref>.<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
==عوامل تکذیب==
[[قرآن کریم]] ضمن گزارش تکذیب پیامبران و حقایق از سوی [[اقوام]] ایشان به عوامل آن نیز اشاره کرده است:
۱. [[جهل و نادانی]]
گاهی بی خبری افراد از حکمت‌ها، حقایق، [[معارف]]، [[احکام]] و اهداف بلند انبیا موجب تکذیب و [[انکار حقایق]] از سوی آن هاست: «بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِه.»... ([[یونس]] / ۱۰، ۳۹)<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۶۶ - ۶۷.</ref> در برخی روایات نیز [[نادانی]] و [[ضعف]] [[بصیرت]]، از عوامل تکذیب به شمار آمده است.<ref>بحارالانوار، ج ۳ ص ۶۰.</ref>
۲. [[هواپرستی]] و [[استکبار]]
برخی کوته فکران، [[تمایلات]] و خواسته‌های خویش را معیار خوب و بد دانسته، هر چیزی را که موافق [[خواسته‌ها]] و هوس‌های خود نیابند از سرِ استکبار، تکذیب و انکار می‌‌کنند: «اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم و فَریقـًا تَقتُلون». (بقره / ۲، ۸۷)
۳. استبعاد
بر اساس [[آیه]] ۹۴ [[اسراء]] / ۱۷ از جمله چیزهایی که سبب انکار [[پیامبر]]{{صل}} دانسته شده بعید شمردن [[رسالت]] شخصی از جنس [[بشر]] است: «و ما مَنَعَ النّاسَ اَن یُؤمِنوا اِذ جاءَهُمُ الهُدَی اِلاّ اَن قالوا اَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولا». ([[اسراء]] / ۱۷، ۹۴)
۴. [[گناهان]] پیاپی
[[عاقبت]] [[اعمال سوء]] و [[ارتکاب گناهان]] پیاپی، [[تکذیب آیات الهی]] است: «ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســوا السّوای اَن کَذَّبوا بِـایـتِ [[اللّه]]» ([[روم]] / ۳۰، ۱۰)، چون کسی که در [[شهوت‌ها]] فرو رفته و به [[گناه]] دلبسته باشد، هیچ چیزی از جمله [[معاد]] و [[قیامت]] نمی‌تواند مانع ازگناه او باشد: «و ما یُکَذِّبُ بِهِ اِلاّ کُلُّ مُعتَد اَثیم».([[مطفّفین]] / ۸۳، ۱۲) «مُعتَد» به معنای [[متجاوز]] است و مراد از آن در اینجا متجاوز از حدود [[عبودیت]] است و «اَثیم» کسی است که گناهان فراوانی داشته باشد.<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۸۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۳۳.</ref>
۵. [[ثروت اندوزی]] و [[دنیاطلبی]]
دنیاطلبی و فرو رفتن در ورطه مادیات باعث [[غفلت]] و [[غرور]] و [[ضعف]] [[عقل]] می‌‌شود و [[انسان]] می‌‌پندارد اگر در [[دنیا]] به ثروتی رسید، [[شایستگی]] آن را داشته و همواره آن را خواهد داشت.<ref>المنیر، ج ۱۵، ص ۲۵۷.</ref> ثروت اندوزی، گاه باعث تردید در فرارسیدن قیامت: «و ما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً» (کهف / ۱۸، ۳۶) یا حتی [[تکذیب]] آن می‌‌گردد: «و کَذَّبَ بِالحُسنی... و ما یُغنی عَنهُ مالُهُ اِذا تَرَدّی». (اللیل / ۹۲، ۹، ۱۱)<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
==پیامدهای تکذیب==
طبق بسیاری از [[آیات]]، مکذبان فرجام خوشایندی نداشته و سرانجام، آثار [[سوء]] تکذیب دامنگیرشان خواهد شد: «فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ لِزامّا». ([[فرقان]]/ ۲۵، ۷۷) <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۸۵.<ref>پیامدهای تکذیب در دو بخش قابل پیگیری است:
۱. پیامدهای [[دنیوی]]
ا. [[گمراهی]]
[[خداوند]] تکذیب کنندگان [[آیات الهی]] را [[مجازات]] کرده، آنان را [[گمراه]] می‌‌کند یعنی از شنیدن و [[استجابت]] [[کلام]] [[حق]]، [[ناشنوا]] و از گفتن کلام حق و [[شهادت به توحید]] و رسالت، لال می‌‌کند و آنان را در تاریکی‌هایی قرار می‌‌دهد که حقایق را نمی‌بینند: «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا صُمٌّ وبُکمٌ فِی الظُّـلُمـتِ مَن یَشَاِ اللّهُ یُضلِلهُ.»... (انعام / ۶، ۳۹) <ref>المیزان، ج ۷، ص ۸۳ - ۸۴.</ref>
ب. طبع [[قلب]]
«تِلکَ القُری نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنبائِها و لَقَد جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَما کانوا لِیُؤمِنوا بِما کَذَّبوا مِن قَبلُ کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ الکـفِرین». ([[اعراف]] / ۷، ۱۰۱)<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴.</ref> طبع قلب به معنای مهر زدن و نهادن علامت [[کفر]] بر قلب [[کافر]] است که [[ملائکه]] هنگام [[مشاهده]] آن علامت در می‌‌یابند که وی دیگر [[ایمان]] نمی‌آورد.<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۳۰.</ref> چنین شخصی از [[بهره‌های معنوی]] [[محروم]] گشته، تنها بهره وی همانا [[تکذیب]] است.<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۱۹.</ref>
ج. [[استدراج]] و [[امهال]]
[[خداوند]] درباره مکذبان [[وعده]] داده است که به زودی و ناخودآگاه آنان را دچار استدراج می‌‌کند تا [[شقاوت]] آنان تمام شده، در ورطه [[هلاکت]] افتند: «فَذَرنی و مَن یُکَذِّبُ بِهـذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون» ([[قلم]]/ ۶۸، ۴۴)<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و به آنها مهلت خواهد داد تا بر [[گناهان]] خود بیفزایند،<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> زیرا [[تدبیر]] وی] سخت [[[استوار]] است: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی [[مَتین]]». (قلم/ ۶۸، ۴۵) افزون بر موارد یاد شده که بیشتر مربوط به عقوبت‌های فردی‌اند، چنان چه [[جامعه]] نیز دچار تکذیب شود به عنوان [[مجازات]] از انواع [[برکات]] و [[خیرات]] [[زیاد]] محروم می‌‌شود: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ و لـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون» (اعراف / ۷، ۹۶)؛<ref> المیزان، ج ۸، ص ۲۰۱.</ref> همچنین در صورتی که همه یا اکثر افراد جامعه از مکذبان باشند [[سنّت الهی]] آن است که تکذیب کنندگان با انواع [[بلاها]] به هلاکت برسند: «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسیروا فِی الاَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُکَذِّبین» ([[آل عمران]] / ۳، ۱۳۷ و نیز [[یونس]] / ۱۰، ۳۹)<ref>الصافی، ج ۳، ص ۱۰۲.</ref>، از این رو [[آیات]] فراوانی با ذکر [[سرنوشت]] اقوامی که [[پیامبران]] خود را تکذیب کرده‌اند [[مردم]] را به [[عبرت‌گیری]] از سرنوشت شوم آنها [[دعوت]] می‌‌کند، چنان که در [[آیه]] ۱۳۶ [[اعراف]] / ۷ [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، یعنی گرفتن [[انتقام الهی]] از آنها و [[غرق]] ساختن آنان در دریا به سبب [[تکذیب آیات الهی]] و [[غفلت]] از آنها گزارش شده است: «فانتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنـهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبوا بِـایـتِنا و کانوا عَنها غـفِلین». در [[روایت]] نیز وارد شده که مکذبان از قوم نوح بر اثر [[تکذیب]] و سایر [[قوم]] وی نیز به سبب [[رضایت]] به تکذیب آنان غرق شدند.<ref>بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۸۳.</ref> براساس آیه ۳۷ عنکبوت / ۲۹ [[اصحاب]] [[مدین]] نیز به سبب تکذیب [[شعیب]]{{ع}} [[زلزله]] آنان را فرا گرفت و بامدادان در خانه‌هایشان از پا درآمدند: «فَکَذَّبوهُ فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحوا فی دارِهِم جـثِمین».
۲. پیامدهای [[اخروی]]
افزون بر اینکه در ۱۲ آیه به [[هلاکت]] و نابودی مکذبان و [[نفرین]] بر آنها با تعبیر «ویلٌ یَومَئِذ لِلمُکَذِّبین» در [[قیامت]] تصریح شده<ref> المعجم المفهرس، ص ۶۰۲، «کذب».</ref> (۱۰ آیه در مرسلات / ۷۷ <ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۱۴۴.</ref> و دو آیه در طور / ۵۲، ۱۱ و [[مطفّفین]] / ۸۳، ۱) در [[آیات]] دیگری نیز پیامدهای گوناگون تکذیب آنان بیان شده است:
ا. [[حبط عمل]]
[[اعمال]] مکذبان حبط شده و بهره ای از [[ثواب]] اعمال خود نخواهند داشت: «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا و لِقاءِ الأخِرَةِ حَبِطَت اَعمــلُهُم» (اعراف / ۷، ۱۴۷)<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۴۷.</ref>، زیرا اعمال خود را مطابق [[دستور]] انجام نداده‌اند.<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۳۶.</ref>
ب. [[حسرت]]
از جمله عذاب‌های بزرگ تکذیب کنندگان در قیامت حسرت آنها بر [[زیانکاری]] است، زیرا هم [[سرمایه]] خود را از دست داده و هم سودی به دست نیاورده اند: «قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّی اِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قالوا یـحَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فیها و هُمیَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم اَلا ساءَ ما یَزِرون». (انعام / ۶، ۳۱)
ج. چشیدن [[عذاب]]
به مکذبان چنین خطاب می‌‌شود که همان آتشی را که منکرش بودید بچشید: «و قیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون». ([[سجده]] / ۳۲، ۲۰)
د. [[خلود در جهنم]]
آنان در [[آتش جهنم]] دائماً خواهند ماند. «والَّذینَ کَفَروا وکَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» (بقره / ۲، ۳۹) شایان ذکر است که بر اساس نظری در [[آیه]] «و یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّة فَوجـًا مِمَّن یُکَذِّبُ بِـایـتِنا.».. (نمل / ۲۷، ۸۳) می‌‌توان یکی از پیامدهای [[اخروی]] [[تکذیب]] را [[حشر]] مکذبان همراه با [[ذلت]] و [[خواری]] دانست. برداشت مذکور در صورتی است که آیه مربوط به [[قیامت]] بوده، کلمه «مِن» در آن برای [[تبیین]] باشد نه [[تبعیض]] و نیز واژه «حشر» تنها در جمع و بر وجه اذلال و [[خوار]] کردن به کار رود؛<ref>کشف الاسرار، ج ۷، ص ۲۵۸.</ref> ولی بر اساس [[روایات اهل بیت]]{{ع}} آیه مربوط به [[رجعت]] بوده،<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.</ref> «مِن» در آن برای تبعیض و بدین معناست که در رجعت، برخی از مکذبان که ستمشان به نهایت رسیده، به [[دنیا]] باز می‌‌گردند تا از آنان [[انتقام]] گرفته شده، بخشی از عذابی را که مستحق آن هستند، بچشند، در حالی که در قیامت همه [[انسان‌ها]] بدون استثنا [[محشور]] می‌‌شوند: «... و حَشَرنـهُم فَلَم نُغادِر مِنهُم اَحَدا».(کهف / ۱۸، ۴۷)<ref> مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۶ - ۳۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۹۵.</ref>
<ref>[[سید سعید حسینی|حسینی، سید سعید]]، [[تکذیب (مقاله)|مقاله «تکذیب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>
== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==



نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۹

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث تکذیب است. "تکذیب" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تکذیب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۳]
  2. ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ * وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۴]
  3. ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ[۵]
  4. ﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا * إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا[۶]
  5. ﴿وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى[۷]
  6. ﴿أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى[۸]
  7. ﴿حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ * أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ[۹]
  8. ﴿أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ[۱۰]
  9. ﴿وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ[۱۱]
  10. ﴿فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جٰاؤُ بِالْبَینٰاتِ وَ الزبُرِ وَ الْکتٰابِ الْمُنِیرِ [۱۲]

نکات

در آیات فوق این محورها مطرح گردیده است:

  1. تکذیب عذاب الهی ازسوی مشرکان عصر پیامبر و تأکید خداوند برحق بودن عذاب برای آنان: ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ[۱۳]»..
  2. تکذیب قرآن از سوی مشرکان و قبیله پیامبر ذکر گردیده است: ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ[۱۴].
  3. تکذیب کنندگان در فکر سازش با پیامبر و کشاندن پیامبر به پیروی از خودشان، و نهی خداوند از اطاعت مکذبان: ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ[۱۵].
  4. علاقه‌مندی کافران تکذیبگر، به سازشکاری متقابل با پیامبر و نهی از آن اعلام شده است: ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ[۱۶]
  5. اشراف، ثروتمندان و مترفین صدر اسلام تکذیب کنندگان پیامبر و رسالت او بودند: ﴿فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ[۱۷]؛ ﴿أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ[۱۸]؛ ﴿[۱۹].
  6. اهل مکه تکذیب کننده پیامبری محمد برخواسته از میان خودشان: ﴿وَلَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ[۲۰].
  7. تکذیب پیامبر همانند تکذیب پیامبران پیشین [از طرف یهود] مطرح شده است: ﴿فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ[۲۱][۲۲].

تکذیب در دایره المعارف قرآن کریم

مقدمه

تکذیب مصدر باب تفعیل از ماده "ک ـ ذ ـ ب" به معنای انکار کردن، دروغ پنداشتن چیزی و نسبت دروغ دادن به کسی است.[۲۳]تکذیب در اصطلاح قرآن و روایات، در برابر تصدیق (ایمان)[۲۴] و به معنای انکار حقایقی مانند خداوند، پیامبر، امام و روز قیامت است [۲۵] و به طور کلی مکذِّب کسی است که حق را تکذیب کند.[۲۶].[۲۷]

تکذیب در قرآن

قرآن کریم در بیش از ۲۰۰ آیه (به طور صریح یا غیر صریح) به موضوع تکذیب پرداخته است. در این آیات از تکذیب این امور سخن به میان آمده است:

آیات الهی ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۸]،
حق ﴿فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنْبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۲۹]، ﴿وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۳۰]
انبیا و مرسلین ﴿أَفَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ[۳۱]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ[۳۲]،
بیم دهندگان ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ[۳۳]،
قرآن ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۳۴]؛ ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ[۳۵]؛ ﴿فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۳۶]،
سخن راست خداوند ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ[۳۷]،
نعمت‌های الهی ﴿فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ[۳۸]،
لقای الهی ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ[۳۹]؛ ﴿وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ[۴۰]،
لقای آخرت ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ[۴۱]، روز جزا [۴۲] ﴿كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ[۴۳]؛ ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ[۴۴]،
قیامت (﴿بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا[۴۵])
و پاداش نیکوتر. ﴿وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَ[۴۶].[۴۷]

ارتباط تکذیب با کفر و ظلم

گرچه تکذیب خودش کفر * نیست؛ لیکن بر کفر دلالت می‌‌کند،[۴۸] زیرا در تعریف کفر گفته شده که آن جهل به معارف است و گاه همراه با استکبار و تکذیب پیامبران و کتاب‌های آسمانی است و گاه مانند کفر مستضعفان بدون انکار است.[۴۹] کفر در صورت همراه بودن با تکذیب مستلزم خلود در آتش دوزخ است: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» (بقره / ۲، ۳۹) و گرنه در آن احتمال نجات هست، گرچه پس از توقف طولانی یا کوتاه در جهنم باشد.[۵۰] برخی از واژه «اصحاب» در آیه ۱۹ حدید / ۵۷: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَحیم» خلود را نسبت به صورت نخست استفاده کرده‌اند.[۵۱] قرآن کریم، کسی را که بر خداوند افترا بسته یا آیات دلالت کننده بر وی را تکذیب کند، ظالم ترین انسان‌ها دانسته است: «و مَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِبـًا اَو کَذَّبَ بِـایـتِهِ». (انعام / ۶، ۲۱) در توضیح آن باید گفت که ظلم عبارت از انحراف و خروج از حد وسط است و تحلیل دقیق عقلی مفید آن است که زشتی هر گناهی به مقدار ظلمی است که در آن وجود دارد و همان گونه که ظلم با اختلاف ویژگی‌های ظالم، کوچک یا بزرگ می‌‌شود، با توجه به کسی که ظلم بر وی واقع شده یا اراده شده واقع شود نیز کوچک و بزرگ می‌‌گردد و هرچه شأن آن شخص عظیم‌تر باشد، ظلم نیز بزرگ‌تر خواهد بود و از آنجا که چیزی بزرگ‌تر و والاتر از خداوند و آیات وی نیست، کسی که به خدا افترا بسته یا آیات وی را تکذیب کند، ظالم ترین شخص خواهد بود، هرچند در حقیقت به خود ستم کرده است.[۵۲].[۵۳]

تکذیب انبیا، شیوه مخالفان

تکذیب و متهم ساختن پیامبران به دروغگویی از شیوه‌های معمول مخالفان انبیا بوده است. قرآن تکذیب نوح(ع) (هود / ۱۱، ۲۷)، هود(ع) (اعراف / ۷، ۶۶)، صالح(ع) (قمر / ۵۴، ۲۵)، موسی(ع) (غافر / ۴۰، ۳۷)، شعیب(ع) (شعراء / ۲۶، ۱۸۶)، حضرت محمد(ص) (ص / ۳۸، ۴) و همه انبیا (یس / ۳۶، ۱۵؛ آل عمران / ۳، ۱۸۴) از سوی اقوام ایشان را نقل کرده و صبر و بردباری آنان در برابر این تکذیب‌ها (انعام / ۶، ۳۴) را یادآور شده است و به رسول گرامی خود که از تکذیب اندوهگین گردیده (انعام / ۶، ۳۳) دلداری داده و او را به صبر و بردباری فراخوانده است.[۵۴] برخی، اصل نبوت و همه انبیا را انکار کرده و برخی نیز بعضی از انبیا را منکر بوده‌اند [۵۵]و از آنجا که همه انبیا هدف و شخصیت حقوقی واحدی دارند،[۵۶] انکار بعضی از آنها به منزله انکار تمامی آنان است [۵۷] و از این نظر این دو گروه تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو گروه مستحق عذاب‌اند.

در برخی روایات تکذیب اهل بیت(ع) همانند تکذیب پیامبران دانسته شده و به تکذیب کنندگان وعده ناخوشایند مجازات و عذاب اخروی داده شده است.[۵۸].[۵۹]

عوامل تکذیب

قرآن کریم ضمن گزارش تکذیب پیامبران و حقایق از سوی اقوام ایشان به عوامل آن نیز اشاره کرده است: ۱. جهل و نادانی گاهی بی خبری افراد از حکمت‌ها، حقایق، معارف، احکام و اهداف بلند انبیا موجب تکذیب و انکار حقایق از سوی آن هاست: «بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِه.»... (یونس / ۱۰، ۳۹)[۶۰] در برخی روایات نیز نادانی و ضعف بصیرت، از عوامل تکذیب به شمار آمده است.[۶۱] ۲. هواپرستی و استکبار برخی کوته فکران، تمایلات و خواسته‌های خویش را معیار خوب و بد دانسته، هر چیزی را که موافق خواسته‌ها و هوس‌های خود نیابند از سرِ استکبار، تکذیب و انکار می‌‌کنند: «اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم و فَریقـًا تَقتُلون». (بقره / ۲، ۸۷) ۳. استبعاد بر اساس آیه ۹۴ اسراء / ۱۷ از جمله چیزهایی که سبب انکار پیامبر(ص) دانسته شده بعید شمردن رسالت شخصی از جنس بشر است: «و ما مَنَعَ النّاسَ اَن یُؤمِنوا اِذ جاءَهُمُ الهُدَی اِلاّ اَن قالوا اَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولا». (اسراء / ۱۷، ۹۴) ۴. گناهان پیاپی عاقبت اعمال سوء و ارتکاب گناهان پیاپی، تکذیب آیات الهی است: «ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســوا السّوای اَن کَذَّبوا بِـایـتِ اللّه» (روم / ۳۰، ۱۰)، چون کسی که در شهوت‌ها فرو رفته و به گناه دلبسته باشد، هیچ چیزی از جمله معاد و قیامت نمی‌تواند مانع ازگناه او باشد: «و ما یُکَذِّبُ بِهِ اِلاّ کُلُّ مُعتَد اَثیم».(مطفّفین / ۸۳، ۱۲) «مُعتَد» به معنای متجاوز است و مراد از آن در اینجا متجاوز از حدود عبودیت است و «اَثیم» کسی است که گناهان فراوانی داشته باشد.[۶۲] ۵. ثروت اندوزی و دنیاطلبی دنیاطلبی و فرو رفتن در ورطه مادیات باعث غفلت و غرور و ضعف عقل می‌‌شود و انسان می‌‌پندارد اگر در دنیا به ثروتی رسید، شایستگی آن را داشته و همواره آن را خواهد داشت.[۶۳] ثروت اندوزی، گاه باعث تردید در فرارسیدن قیامت: «و ما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً» (کهف / ۱۸، ۳۶) یا حتی تکذیب آن می‌‌گردد: «و کَذَّبَ بِالحُسنی... و ما یُغنی عَنهُ مالُهُ اِذا تَرَدّی». (اللیل / ۹۲، ۹، ۱۱)[۶۴]


پیامدهای تکذیب

طبق بسیاری از آیات، مکذبان فرجام خوشایندی نداشته و سرانجام، آثار سوء تکذیب دامنگیرشان خواهد شد: «فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ لِزامّا». (فرقان/ ۲۵، ۷۷) خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد ب. طبع قلب «تِلکَ القُری نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنبائِها و لَقَد جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَما کانوا لِیُؤمِنوا بِما کَذَّبوا مِن قَبلُ کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ الکـفِرین». (اعراف / ۷، ۱۰۱)[۶۵] طبع قلب به معنای مهر زدن و نهادن علامت کفر بر قلب کافر است که ملائکه هنگام مشاهده آن علامت در می‌‌یابند که وی دیگر ایمان نمی‌آورد.[۶۶] چنین شخصی از بهره‌های معنوی محروم گشته، تنها بهره وی همانا تکذیب است.[۶۷]

ج. استدراج و امهال خداوند درباره مکذبان وعده داده است که به زودی و ناخودآگاه آنان را دچار استدراج می‌‌کند تا شقاوت آنان تمام شده، در ورطه هلاکت افتند: «فَذَرنی و مَن یُکَذِّبُ بِهـذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون» (قلم/ ۶۸، ۴۴)[۶۸] و به آنها مهلت خواهد داد تا بر گناهان خود بیفزایند،[۶۹] زیرا تدبیر وی] سخت [[[استوار]] است: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی مَتین». (قلم/ ۶۸، ۴۵) افزون بر موارد یاد شده که بیشتر مربوط به عقوبت‌های فردی‌اند، چنان چه جامعه نیز دچار تکذیب شود به عنوان مجازات از انواع برکات و خیرات زیاد محروم می‌‌شود: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ و لـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون» (اعراف / ۷، ۹۶)؛[۷۰] همچنین در صورتی که همه یا اکثر افراد جامعه از مکذبان باشند سنّت الهی آن است که تکذیب کنندگان با انواع بلاها به هلاکت برسند: «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسیروا فِی الاَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُکَذِّبین» (آل عمران / ۳، ۱۳۷ و نیز یونس / ۱۰، ۳۹)[۷۱]، از این رو آیات فراوانی با ذکر سرنوشت اقوامی که پیامبران خود را تکذیب کرده‌اند مردم را به عبرت‌گیری از سرنوشت شوم آنها دعوت می‌‌کند، چنان که در آیه ۱۳۶ اعراف / ۷ سرنوشت قوم نوح، یعنی گرفتن انتقام الهی از آنها و غرق ساختن آنان در دریا به سبب تکذیب آیات الهی و غفلت از آنها گزارش شده است: «فانتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنـهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبوا بِـایـتِنا و کانوا عَنها غـفِلین». در روایت نیز وارد شده که مکذبان از قوم نوح بر اثر تکذیب و سایر قوم وی نیز به سبب رضایت به تکذیب آنان غرق شدند.[۷۲] براساس آیه ۳۷ عنکبوت / ۲۹ اصحاب مدین نیز به سبب تکذیب شعیب(ع) زلزله آنان را فرا گرفت و بامدادان در خانه‌هایشان از پا درآمدند: «فَکَذَّبوهُ فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحوا فی دارِهِم جـثِمین».

۲. پیامدهای اخروی افزون بر اینکه در ۱۲ آیه به هلاکت و نابودی مکذبان و نفرین بر آنها با تعبیر «ویلٌ یَومَئِذ لِلمُکَذِّبین» در قیامت تصریح شده[۷۳] (۱۰ آیه در مرسلات / ۷۷ [۷۴] و دو آیه در طور / ۵۲، ۱۱ و مطفّفین / ۸۳، ۱) در آیات دیگری نیز پیامدهای گوناگون تکذیب آنان بیان شده است:

ا. حبط عمل اعمال مکذبان حبط شده و بهره ای از ثواب اعمال خود نخواهند داشت: «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا و لِقاءِ الأخِرَةِ حَبِطَت اَعمــلُهُم» (اعراف / ۷، ۱۴۷)[۷۵]، زیرا اعمال خود را مطابق دستور انجام نداده‌اند.[۷۶]

ب. حسرت از جمله عذاب‌های بزرگ تکذیب کنندگان در قیامت حسرت آنها بر زیانکاری است، زیرا هم سرمایه خود را از دست داده و هم سودی به دست نیاورده اند: «قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّی اِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قالوا یـحَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فیها و هُمیَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم اَلا ساءَ ما یَزِرون». (انعام / ۶، ۳۱) ج. چشیدن عذاب به مکذبان چنین خطاب می‌‌شود که همان آتشی را که منکرش بودید بچشید: «و قیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون». (سجده / ۳۲، ۲۰) د. خلود در جهنم آنان در آتش جهنم دائماً خواهند ماند. «والَّذینَ کَفَروا وکَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» (بقره / ۲، ۳۹) شایان ذکر است که بر اساس نظری در آیه «و یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّة فَوجـًا مِمَّن یُکَذِّبُ بِـایـتِنا.».. (نمل / ۲۷، ۸۳) می‌‌توان یکی از پیامدهای اخروی تکذیب را حشر مکذبان همراه با ذلت و خواری دانست. برداشت مذکور در صورتی است که آیه مربوط به قیامت بوده، کلمه «مِن» در آن برای تبیین باشد نه تبعیض و نیز واژه «حشر» تنها در جمع و بر وجه اذلال و خوار کردن به کار رود؛[۷۷] ولی بر اساس روایات اهل بیت(ع) آیه مربوط به رجعت بوده،[۷۸] «مِن» در آن برای تبعیض و بدین معناست که در رجعت، برخی از مکذبان که ستمشان به نهایت رسیده، به دنیا باز می‌‌گردند تا از آنان انتقام گرفته شده، بخشی از عذابی را که مستحق آن هستند، بچشند، در حالی که در قیامت همه انسان‌ها بدون استثنا محشور می‌‌شوند: «... و حَشَرنـهُم فَلَم نُغادِر مِنهُم اَحَدا».(کهف / ۱۸، ۴۷)[۷۹] [۸۰]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. کذَبَهُ کذِباً و کذاباً، و أَکذَبْتُهُ: وجدته کاذبا، و کذبْتُه: البته نسبت به کذب دادن ممکن است خودش صادق یا کاذب باشد. آنچه در قرآن در تَکذِیبِ آمده خودش صادق است، مثل: ﴿كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا «و آنان که کافر شدند و نشانه‌های ما را دروغ شمردند دمساز آتش‌اند؛ آنان در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۳۹. (مفردات راغب ص ۷۰۴، ماده کذب)
  2. البته موارد آن بسیار است که به نمونه‌ای از این آیات اشاره می‌گردد: ﴿رَبِّ انْصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ «(نوح) گفت: پروردگارا! در برابر آنکه مرا دروغگو شمردند یاریم کن!» سوره مؤمنون، آیه ۲۶. ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ «بلکه، حقّ را چون نزدشان آمد دروغ انگاشتند پس، در کاری پیچ در پیچ افتادند» سوره ق، آیه ۵. ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹. ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴. ﴿وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ «و اگر (مشرکان) تو را دروغگو می‌شمارند، پیش از ایشان، قوم نوح و عاد و ثمود هم (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند» سوره حج، آیه ۴۲. ﴿وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ «و اگر تو را دروغگو می‌شمرند پیشینیان آنان نیز پیامبرانشان را که برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها و کتاب روشنگر (برای آنان) آورده بودند دروغگو شمرده‌اند» سوره فاطر، آیه ۲۵. «و قال: ﴿فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  3. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  4. «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون می‌آوریم باشد که آنان دریابند * و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۵.
  5. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! * دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۸-۹.
  6. «و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش * ما نزد خود بندها و دوزخی داریم،» سوره مزمل، آیه ۱۱-۱۲.
  7. «ولی دروغ شمرد و روی گرداند» سوره قیامه، آیه ۳۲.
  8. «(یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند،» سوره علق، آیه ۱۳.
  9. «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند * یا آنکه پیامبر خود را نشناخته‌اند از این روی او را منکرند؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۴-۶۹.
  10. «(که گناه می‌ورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد،» سوره قلم، آیه ۱۴.
  11. «و به یقین پیامبری از خود آنان نزدشان آمد امّا او را دروغگو شمردند بنابراین عذاب، آنان را در حالی که ستمگر بودند فرو گرفت» سوره نحل، آیه ۱۱۳.
  12. «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴.
  13. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  14. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  15. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن!» سوره قلم، آیه ۸.
  16. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن! * دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۸-۹.
  17. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن!» سوره قلم، آیه ۸.
  18. «(که گناه می‌ورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد،» سوره قلم، آیه ۱۴.
  19. «و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
  20. «و به یقین پیامبری از خود آنان نزدشان آمد امّا او را دروغگو شمردند بنابراین عذاب، آنان را در حالی که ستمگر بودند فرو گرفت» سوره نحل، آیه ۱۱۳.
  21. «پس اگر تو را دروغگو شمرده‌اند (بدان که) پیامبران پیش از تو (نیز) که برهان‌ها و نوشته‌ها و کتاب روشنگر را آورده بودند، دروغگو شمرده شده‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۴.
  22. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۳۳۳.
  23. المصباح، ص ۵۲۸؛ التحقیق، ج ۱۰، ص ۳۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۵۲، «کذب».
  24. مفردات، ص ۴۷۹ - ۴۸۰، ۷۰۴، «صدق، کذب»؛ تحف العقول، ص ۴۰۱؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۵۸.
  25. معارف و معاریف ج ۳، ص ۶۵۳.
  26. الفروق اللغویه، ص ۲۱۴.
  27. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  28. «و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکی‌هایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا می‌نهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست می‌دارد» سوره انعام، آیه ۳۹.
  29. «بی‌گمان حق را هنگامی که نزدشان آمد دروغ شمردند، به زودی اخبار آنچه را که ریشخند می‌کردند به آنان خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۵.
  30. «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.
  31. «چه بینی اگر سال‌ها برخوردارشان گردانیم؟» سوره شعراء، آیه ۲۰۵.
  32. «و بی‌گمان به موسی کتاب بخشیدیم و پس از وی پیامبران (دیگر) را در پی آوردیم و به عیسی پسر مریم برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم ؛ پس چرا هرگاه پیامبری، پیامی نادلخواه شما نزدتان آورد سرکشی ورزیدید، گروهی را دروغگو شمردید و گروهی را می‌کشتید؟ » سوره بقره، آیه ۸۷.
  33. «(قوم) ثمود بیم دادن را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۲۳.
  34. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
  35. «بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همین‌گونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.
  36. «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
  37. «پس ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به او برسد دروغ شمارد کیست؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۲.
  38. «پس کدام نعمت پروردگارتان را دروغ می‌شمارید؟» سوره الرحمن، آیه ۱۳.
  39. «کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند بی‌گمان زیان برده‌اند؛ تا آنگاه که رستخیز ناگهان بر آنان در رسد می‌گویند: ای دریغ از آن کوتاهی‌ها که در دنیا کرده‌ایم! - در حالی که بارهای سنگین (گناهان) خود را بر دوش می‌کشند- آگاه باشید! بد باری است که بر دوش می‌کشن» سوره انعام، آیه ۳۱.
  40. «و روزی که آنان را گرد می‌آورد گویی جز ساعتی از روز درنگ نداشته‌اند (چنان‌که) همدیگر را می‌شناسند؛ کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند بی‌گمان زیان برده‌اند و راهیاب نبوده‌اند» سوره یونس، آیه ۴۵.
  41. «و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد» سوره مؤمنون، آیه ۳۳.
  42. تفسیر ماوردی، ج ۶، ص ۲۲۳.
  43. «نه چنین است بلکه شما روز پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارید» سوره انفطار، آیه ۹.
  44. «قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند» سوره حاقه، آیه ۴.
  45. «بلکه آنان رستخیز را دروغ شمرده‌اند و ما برای هر کس که رستخیز را دروغ شمارد آتشی فروزان آماده کرده‌ایم» سوره فرقان، آیه ۱۱.
  46. «و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد،» سوره لیل، آیه ۹.
  47. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  48. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۷۲.
  49. المیزان، ج ۵، ص ۲۳۸.
  50. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۴.
  51. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۶، ص ۲۳۴.
  52. المیزان، ج ۷، ص ۴۴.
  53. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  54. مجمع البیان، ج ۲، ص ۹۰۱.
  55. المنیر، ج ۶، ص ۱۱.
  56. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۸۹؛ تفسیر موضوعی، ج ۶، ص ۵۵.
  57. کشف الاسرار، ج ۷، ص ۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۸۱.
  58. الکافی، ج ۱، ص ۴۱۸، ۴۳۵.
  59. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  60. المیزان، ج ۱۰، ص ۶۶ - ۶۷.
  61. بحارالانوار، ج ۳ ص ۶۰.
  62. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۸۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۳۳.
  63. المنیر، ج ۱۵، ص ۲۵۷.
  64. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
  65. المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴.
  66. مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۳۰.
  67. تفسیر صدرالمتألهین، ج ۷، ص ۱۱۹.
  68. المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.
  69. المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.
  70. المیزان، ج ۸، ص ۲۰۱.
  71. الصافی، ج ۳، ص ۱۰۲.
  72. بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۸۳.
  73. المعجم المفهرس، ص ۶۰۲، «کذب».
  74. المیزان، ج ۲۰، ص ۱۴۴.
  75. المیزان، ج ۸، ص ۲۴۷.
  76. مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۳۶.
  77. کشف الاسرار، ج ۷، ص ۲۵۸.
  78. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۷؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۰۰ - ۱۰۱.
  79. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۶ - ۳۶۷؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۹۵.
  80. حسینی، سید سعید، مقاله «تکذیب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.