بیشتر اهل لغت، کلمه "خلود" را به معنای دوام، بقا و جاودانگی دانستهاند و طول عمر را از باب تشبیه، خلود خواندهاند[۱]. برخی نیز آن را به معنای بقا و طول عمر دانسته و از باب تشبیه به معنای حیات جاودان به کار بردهاند[۲][۳].
قرآن به صراحت بیان میکند که آدمیان در جهان آخرت در بهشت یا جهنم جاودانهاند و تعابیر گوناگونی- همانند خلود، اقامت، قرار و مکث- را برای این معنا به کار میبرد. "خلود" در آیات قرآنی، در قالبهای مختلف وصفی، فعلی و مصدری، برای جاودانگی در بهشت و دوزخ به کار رفته است. گاه قرآن به صراحت بیان میدارد که اهل جهنم هیچگاه از عذابجهنم رها نمیشوند و بهشتیان، جاوداناند [۴][۵].
کسانی که بنابر آیات قرآنی در دوزخ جاودان خواهند بود، عبارتاند از:
منشأ این مسائل آن بوده است که مسلمانان معتقدند خداوند دارای فضل و رحمتی بیکران است و از این منظر، هر گناهی بخشودنی است و سخت میتوان حکم کرد که خداوند، کسی را برای همیشه در دوزخ نگاه دارد. برای حل این مسئله معنای "خلود" را "عذاب طولانی" دانستهاند. برخی دیگر دوزخ و عذاب آن را جاودان دانستهاند؛ اما بر آن رفتهاند که دوزخیان به تدریج از عذاب رهایی مییابند و کسانی دیگر جایشان را میگیرند. گروهی دیگر گفتهاند، دوزخیان در دوزخ جاوداناند؛ اما پس از چندی، با عذاب انس میگیرند و عذاب برای آنان گوارا میشود. همه این آراء، با صریح آیات قرآنی و روایات ناسازگارند[۲۴][۲۵].
مسئله نخست:جاودانگی در عذاب با رحمت الهی سازگار نیست. خدای متعال را رحمتی است بیکران. او چگونه انسانهایی را که خود آفریده، به دوزخ میاندازد و تا ابد نگاه میدارد؟
مسئله دوم: اینکه برخی بندگان چند سالی را در کفر و نافرمانی سپری کنند، مستحق آن نیست که موجب عذاب ابدی شود. آیا این با عدالت الهی سازگار است؟
پاسخ: این مسئله از آنجا پدید آمده است که میان مجازات اخروی و دنیویقیاس صورت پذیرفته است. مجازات بر سه گونه است:
مجازات قراردادی:انسانها در این دنیا برای پیشگری از جرایم، مجازاتی بر مینهند و کیفرهایی وضع میکنند. در این گونه مجازات، باید میان جرم و کیفر تناسب باشد. هر قدر این تناسب افزونتر باشد، در پیشگیری موفقتر است.
مجازات تکوینی: این مجازات را که "مکافات عمل" یا "اثر وضعی گناه" نیز نامند، معلول و نتیجه تکوینیجرم است. در این دسته از مجازات، میان جرم و عقوبت آن، تناسب ظاهری وجود ندارد؛ مثلًا انسان در یک لحظه میتواند جرعهای یا قطرهای زهر به کام بگذارد و عمر خویش را از کف دهد یا کسی یک گام پیش نهد و از پرتگاهی به زیر افتد.
مجازات اخروی: در این گونه مجازات، رابطهای ژرفتر میان جرم و عقوبت برقرار است.
پاسخ: گاه زشتی و پلیدی چونان در وجود آدمیجان میگیرند که به صورت طبیعت ثانوی در میآیند؛ چنان که برخی جنایت پیشگان با پای فشاری بر جنایت به جایی میرسند که از آنچه میکنند، لذت میبرند هر چند فطرت آنان از جنایت بیزار است. قرآن کریم با تعبیر ﴿أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ﴾[۳۱] از این حال یاد میکند. بدین سان، فطرت نخستین، به فطرت ثانوی تحول مییابد و انسان از این گذر شایستهعذاب دائم میگردد[۳۲][۳۳].
پاسخ: این سؤال را میتوان درباره جاودانگی در بهشت نیز مطرح ساخت. در تاریخ آمده است که برای نخستین بار، نَظام معتزلی چنین سؤالی را خطاب به هِشام بن حَکم مطرح ساخت. هشام پاسخ داد: بقای خداوند، ذاتی است و نیازمند غیر نیست؛ اما بقای انسان در بهشت و دوزخ، چنین نیست و از خداوند متعال است و این دو بقا، با یکدیگر تفاوت دارند[۳۴][۳۵].