خلود در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جاودانه‌انگاری و مطلق‌گرایی در اخلاق، و در مقابل آن نسبیت‌گرایی اخلاقی، از کلیدی‌ترین مباحث اخلاق‌پژوهی فلسفی در گذشته و به‌ویژه در سده‌های اخیر بوده است. این بحث را نه تنها در میان عالمان اخلاق، بلکه در زوایای پیدا و پنهان باورهای عمومی مردم نیز می‌توان یافت. همه کسانی که حاکمیت پاره‌ای از آموزه‌های اخلاقی را بر رفتار خویش پذیرفته‌اند، دربارۀ ثبات، تغیر، اطلاق و نسبیت آنها در نهان‌خانه باورهای خویش به داوری نشسته و بر اساس این داوری قلمرو مسئولیت خود را ترسیم می‌کنند. این موضوع هم از جهت عقاید اسلامی مهم است و هم بر ایمان دینی افراد تأثیری بسزا دارد. از حیث اعتقادی، نسبی انگاری اخلاقی با یکی از بنیادی‌ترین عقاید مسلمانان، یعنی کمال، خاتمیت و در نتیجه، جاودانه بودن آموزه‌های دینی در تعارض است؛ زیرا بر اساس اصل کمال و خاتمیت اسلام، موقعیت‌های جغرافیایی، ادوار تاریخی و شرایط زمان و مکان، بر آموزه‌های دینی و از جمله احکام اخلاقی اسلام تأثیر نمی‌گذارند، مگر از مجاری مُجاز و موجهی که خود دین تعیین کرده است. همچنین ثبات ایمان دینی در جان آدمی و عمل‌آفرینی آن مستلزم باور به پایدار نیکی و بدی است. بروز هرگونه تردید در این امر، کارآمدی آموزه‌های اخلاقی را در معرض خدشه جدی قرار خواهد داد.[۱]

پر واضح است که هواداران عینیت‌گرایی اخلاقی در پی اثبات منشأ عینی از نوع ملاک موجود در قضایای ماهوی درجه اول مانند مشهودات و مسموعات نیستند، بلکه بر این باورند که خوبی و بدی‌های اخلاقی دارای منشأ انتزاعی واقعی‌اند. این منشأ انتزاع عبارت است از رابطه واقعی میان عمل و پیامدهای طبیعی آن و نقشی که این عمل از طریق آثار واقعی خود، مستقیماً یا به واسطه، در سعادت و شقاوت آدمی دارد. در واقع، یک عمل به تبع آثار عینی و نقش واقعی و طبیعی آن آثار به نیکی و بدی موصوف می‌شود. عینیت‌گرایی را، مطابق این تفسیر، می‌توان در جای‌جای آموزه‌های اخلاقی امام علی (ع) یافت. در بیانی کلی، امام علی (ع) هرگاه از آثار فضائل و رذائل اخلاقی سخن می‌گوید، به آثار عینی و مستقل اعمال توجه دارد که به هیچ روی قرارداد و اعتبار افراد و گروه‌ها در آن نقش ندارد، بلکه ناشی از وجود رابطه‌ای طبیعی و علی و معلولی میان فعل و آثار آن است. نیز هنگامی که در صدد تبیین عقلانی، علمی و اجتماعی برخی احکام اخلاقی اسلام بر می‌آید، با بیان کارکرد عینی عمل، به دفاع از حکمت تشریعی الهی می‌پردازد. بیان همه این موارد از زبان امام علی (ع) در این مختصر نمی‌گنجد و اصولاً ما را نیازی به چنین استقرای تامی نیست. در این مورد، تنها ذکر مواردی چند - که به گونه‌ای غیرقابل انکار، گواه واقع‌نمایی قضایای اخلاقی در تعالیم امام علی (ع) باشد- کافی است. نمونه‌هایی از این موارد در نهایت اختصار در پی می‌آید: امام علی (ع) در تبیین عقلانی واقع نمایی برخی آموزه‌های اخلاقی اسلام، می‌فرماید: خدا «ایمان» را برای پاک‌سازی دل از شرک، و «نماز» را برای پاک شدن از کبر، و «زکات» را عامل فزونی روزی، و «روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را مایه همبستگی مسلمانان، و «جهاد» را مایه عزت اسلام، و «امر به معروف» را به منظور اصلاح توده‌های ناآگاه، و «نهی از منکر» را برای بازداشتن بی‌خردان از زشتی‌ها، و «صله رحم» را برای فراوانی خویشاوندان، و «قصاص» را برای پاسداری از خون‌ها، و اجرای «حدود» را مایه دوری از محرمات الهی، و ترک «می‌گساری» را برای سلامت عقل، و ترک «لواط» را برای فزونی فرزندان، و «شهادت دادن» را برای به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را برای نگه داشتن راستی، و «سلام» کردن را برای امنیت از ترس‌ها، و «امامت» را برای سازمان یافتن امور امت، و «فرمان‌برداری از امام» را برای بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد[۲].

امام همچنین، پیدایش زنا را در خانواده موجب ویرانی آن[۳]، ثمره حیا را عفت[۴]، بی‌حیایی را نشان شرارت و دوری از اصلاح[۵]، عفت را برترین بندگی‌ها[۶] و منشأ همه خیرات[۷] و سبب بی‌نیازی[۸]، و موجب صیانت نفس از پستی‌ها[۹] و زنا[۱۰]، و آسان شدن سختی‌های دنیا[۱۱] می‌داند. علی (ع) حرص‌ورزی و خودبزرگ بینی و حسادت را عامل بی‌پروایی در ارتکاب گناهان[۱۲]، و بخل ورزیدن را مهاری که انسان را به سوی هر بدی می‌کشاند[۱۳]، معرفی می‌کند.

علی (ع) در مقام دفاع از تشریع عبادات می‌فرماید: خداوند بندگانش را با نماز و زکات و تلاش در روزه‌داری حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع، جان و روانشان فروتن و دل‌هایشان متواضع باشد و کبر از آنان رخت بربندد؛ چراکه در سجده، بهترین جای صورت را به خاک مالیدن، فروتنی آورد، و گذاردن اعضای پر ارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکی کردن است. روزه گرفتن و چسبیدن شکم به پشت، مایه فروتنی است. پرداخت زکات برای مصرف شدن میوه‌های زمین و غیر آن، مایه رفع نیازمندی‌های فقیران و مستمندان است. به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه‌های درخت تکبر را در هم می‌شکند و از روییدن کبر و خود برتربینی جلوگیری می‌کند[۱۴]. علی (ع) در مقام بیان فلسفه تشریع مجازات قصاص، آن را موجب کاهش آدم‌کشی عمدی[۱۵] و سبب استواری پایه‌های شریعت[۱۶] در جامعه می‌داند.

سوءظن به خداوند را موجب نابودی ایمان به پروردگار[۱۷]، و بدبینی نسبت به مردم را موجب اختلاف بین برادران[۱۸]، احساس وحشت از دیگران[۱۹]، بروز بخل و حرص‌ورزی در فرد[۲۰]، دوری از ناصحان و خیرخواهان[۲۱] و سبب اشاعه فساد پنهان[۲۲] معرفی می‌کند. امام بیکاری را سبب بروز فساد و گناه دانسته و آن را ناپسند می‌انگارد و می‌فرماید: «قلب بی‌کار در جست‌و‌جوی بدی و دست بی‌کار مشتاق گناه است»[۲۳]. و سرانجام در بیان دلایل فضیلت یاد خداوند، می‌فرماید: خداوند بزرگ، یاد خویش را روشنی‌بخش دل‌ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم‌سویی بنگرد، و آدمی پس از دشمنی رام شود، و اهل ذکر الهی، نامه اعمال خود را بگشایند و به حسابرسی خویشتن بپردازند و با مشاهده قصور و تقصیر خود عذر تقصیر به پیشگاه الهی آورند و پشیمان شوند و در صدد جبران برآیند[۲۴].

آن‌چه گذشت، تنها نمی‌از دریای بی‌کران سخنان امام علی (ع) در این باره است و همگی حاکی از پذیرش عینیت‌گرایی اخلاقی در نظر امیرمؤمنان (ع) است. شرح و تحلیل این مدعا را در قالب نکات زیر می‌توان بیان داشت:

  1. آن‌چه در این سخنان به عنوان علل نیک و بدانگاری برخی اعمال و آثار آنها بیان شده است، آثار و علل دنیوی است؛ اگرچه این علل، در نهایت، آثار اخروی را نیز در پی خواهد داشت.
  2. در سخنان امام علی (ع) آن دسته از عوامل و نتایجی که ماهیت غیرمحسوس و مابعدالطبیعی دارد، مورد استدلال نیست؛ بنابراین از آنها سخنی به میان نیامده است؛ مگر به طور استطرادی.
  3. با توجه به دو نکته پیش‌گفته، چه رابطه بین اعمال نیک و بد و پاداش اخروی آنها را تکوینی و فلسفی بدانیم و چه در قالب مناسباتی عادلانه و حکیمانه، اما تشریعی و قراردادی، تفسیر شود، و همچنین اگر نسبت میان فضایل و رذایل اخلاقی با آثار دنیوی، اما متافیزیکی آنها در قالب هر یک از دو رابطه مذکور فهم شود، خدشه‌ای به استنتاج از علل دنیوی و فیزیکی نیک و بد اخلاقی وارد نمی‌کند.
  4. بنابراین، اگر ایمان در شرک‌زدایی از دل، نماز در زدودن کبر، زکات در فقرزدایی، روزه در اخلاص‌آفرینی، حج در ایجاد هم‌بستگی، جهاد در عزت‌آفرینی، امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح اجتماعی و فسادزدایی، صله رحم در توسعه خویشاوندی، قصاص در حفظ جان افراد، می‌گساری در زوال خرد، همجنس بازی در نابودی نسل بشری و امامت و رهبری در سامان یافتن امور اجتماعی تأثیری واقعی نداشته باشد، و هر گاه عبادات نقشی واقعی در ایجاد فروتنی نداشته باشند، و بدبینی، نسبتی واقعی با ایجاد اختلاف و دشمنی نداشته باشد، و بی‌کاری علت واقعی بروز فساد نباشد، و یاد خداوند واقعاً بصیرت دل و آرامش درونی را در پی نداشته باشد، چگونه می‌توان انبوه استدلالات امام علی (ع) را درباره نیک و بداخلاقی حکیمانه دانست؟ چگونه می‌توان مناسبات این فضائل و رذائل اخلاقی را با علل و آثارشان، در کلام امام علی (ع)، اعتباری پنداشت؟ واضح‌ترین دلیل بر بطلان اعتباری پنداشتن این روابط، تحقق و صدق این روابط در جوامعی است که اعتقادی به این روابط ندارند و حتی درباره نیکی و بدی این اعمال داوری متفاوتی دارند. در چنین جوامعی نیز می‌گساری زوال عقل می‌آورد، زنا بی‌غیرتی را در پی دارد، سوءظن به دیگران دشمنی می‌آفریند، ترک جهاد در راه خدا و فضیلت، خواری در پی می‌آورد و.... در نتیجه با قاطعیت می‌توان گفت که عینیت‌گرایی اخلاقی، نزد امام علی (ع) پذیرفته و مقبول است.[۲۵]

امکان شناسایی عام و اطمینان‌بخش نیک و بد

امام علی (ع) با قبول امکان شناسایی حسی، عقلی، قلبی و وحیانی خیر و شر و هدایت و گمراهی، دست‌یابی به شناخت اطمینان‌بخش از نیک و بد اخلاقی را ممکن می‌داند. در تأیید رهیافت حسی در تحصیل معرفت می‌فرماید: «دل سرچشمه حکمت، و گوش آبگیر آن است»[۲۶] و «به درستی که جای ایمان، دل است و راه آن گوش‌ها است»[۲۷] و «چشمان جاسوسان دل‌هایند»[۲۸]. درباره امکان شناسایی عقلانی نیک و بد می‌فرماید: «خِرَد به آن‌که از وی اندرز خواسته، نیرنگ نمی‌زند»[۲۹] و «با خرد، ژرفای حکمت بیرون آورده می‌شود»[۳۰] و «خردها، پیشوایان اندیشه‌ها و اندیشه‌ها، پیشوایان دل‌ها، و دل‌ها پیشوایان حواس، و حواس، پیشوایان اندامند»[۳۱].

علی (ع) تفکر[۳۲]، تعلم[۳۳]، عبرت‌آموزی[۳۴]، به دست آوردن تجربه و شناخت از راه اضداد[۳۵] را راه‌های تحصیل معرفت عقلی به حق و باطل و نیک و بد می‌داند. امام همچنین با قبول امکان شناسایی قلبی و به رسمیت شناختن مرجعیت «دل» در تشخیص نیک و بد[۳۶]، الهامات قلبی را راهی عمومی و قابل دسترسی برای همگان می‌دانند و برای دست‌یابی به آن راه‌هایی را مانند ایمان[۳۷]، اخلاص[۳۸]، خداترسی[۳۹]، انجام دادن عمل نیک[۴۰] و دل‌نبستن به دنیا[۴۱] معرفی می‌کند. پیمودن راه اختصاصی دست‌یابی به معارف قلبی (وحی) اگرچه به طور مستقیم برای همگان ممکن نیست، آن‌چه انبیا و امامان (ع) از این راه دریافته‌اند و در دسترس همگان قرار داده‌اند، نقشی کارساز در شناسایی نیک و بد اخلاقی ایفا می‌کند.

بنابراین از نگاه امام علی (ع) شناخت آدمی از نیک و بد، می‌تواند معرفتی واقع‌نما و اطمینان‌بخش را در پی داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به نسبی‌گرایی اخلاقی، بر اساس نسبی‌گرایی در معرفت به زشت و زیبای اخلاقی، از منظر امام علی (ع) محکوم به بطلان است.[۴۲]

منابع

پانویس

  1. دیلمی، احمد، مقاله «مبانی و نظام اخلاق»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۰۴.
  2. نهج البلاغه، حکمت، ۲۵۲؛ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ح۶۶۰۸.
  3. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۱۶۱، ح۱۹۲.
  4. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم (شرح خوانساری)، حدیث‌های ۸۷۱۳ و ۵۵۲۷،۶۱۸۱، ۴۶۱۲، ۳۳۱۱ ۳۱۰۱، ۲۸۳۷، ۵۷۱،۱۳۹۳.
  5. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم (شرح خوانساری)، ح۵۷۱۱ و ۳۳۳۴.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۷۹، ح۳ و ص۸۰، ح۷ و ۸؛ ج۵، ص۵۵۴، ح۷؛ شعیری، جامع الاخبار، ص۱۲۷.
  7. غررالحکم، ح۴۶۷۹ و ۳۰۰۶ و ۱۱۱۶ و ۵۲۹.
  8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۰۱، ح۴۴۰.
  9. غررالحکم، ح۴۵۹۳ و ۱۹۸۹.
  10. غررالحکم، ح۹۵۸۵. نیز ر. ک: محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۷۵.
  11. غررالحکم، ح۶۹۰۴.
  12. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱.
  13. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۸.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  15. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۰۶.
  16. غررالحکم، ح۶۸۱۷.
  17. شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۷۶، ح۸۳۰.
  18. غررالحکم، ح۸۹۵۰: قضاعی، محمد بن سلامه، دستور معالم الحکم، ص۶۴؛ مستدرک الوسائل، ح۱۴۲۰۹، ۱۰۴۹۹؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۷۷؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۰۷، ح۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۸۰، ح۲۱۹.
  19. غررالحکم، ح۹۰۸۴ و ۸۸۳۷.
  20. صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹. ح۵۸۸۹.
  21. غررالحکم، ح۹۴۰۶.
  22. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۵، ح۹۶۴.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۰۳، ح۴۷۳.
  24. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲.
  25. دیلمی، احمد، مقاله «مبانی و نظام اخلاق»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۰۷.
  26. غررالحکم، ح۲۰۴۶.
  27. غررالحکم، ح۳۴۷۲.
  28. غررالحکم، ح۴۰۵.
  29. نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱.
  30. الکافی، ج۱، ص۲۸، ح۳۴.
  31. محقق کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۲۰۰.
  32. ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۳۱؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۳۸.
  33. غررالحکم، احادیث ۸۱۸۴، ۷۶۴۲، ۴۲۱۸، ۴۴۷۸.
  34. نهج البلاغه، حکمت ۲۰۸؛ سیدرضی، خصائص الائمه (ع)، ص۱۱۸.
  35. ر. ک، الکافی، ج۱، ص۱۳۹، ح۵ و ص۱۳۸، ح۴؛ ج۸ ص۳۹۰، ح۵۸۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
  36. ر. ک: الکافی، ج۸، ص۲۱، ح۲؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  37. ر. ک: تحف العقول، ص۱۶۲.
  38. ر. ک: غررالحکم، ح۱۵ ۱۰۰ و ۶۲۱۱.
  39. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
  40. ر. ک: دیلمی، ارشاد القلوب، ص۲۰۵ و ۲۰۳ و ۲۰۰ و ۱۹۹؛ زید بن علی (ع)، مسند زید، ص۳۸۴؛ غررالحکم، ح۹۵۶۹.
  41. ر. ک: تحف العقول، ص۲۲۳، الکافی، ج۲، ص۱۲۸، ح۱؛ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۰، ح۵۸۹۰؛ همو، ثواب الاعمال، ص۱۹۹، ح۱؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۱، ح۱۱۶۲.
  42. دیلمی، احمد، مقاله «مبانی و نظام اخلاق»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۱۲.