بشیر بن معاویه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
«ابوعلقمه نجرانی» با توجه به نسبتش از [[اهل]] [[نجران]]<ref>از مناطق یمن از سوی مکه، ر.ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۶۶.</ref> است. برخی منابع نام وی را بشر آورده و او را [[برادر]] [[مادری]] [[اسقف نجران]] و پسرعموی نسبی وی دانستهاند<ref>ر.ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۰۵؛ مقریزی، ج۱۴، ص۷۰؛ شامی، ج۶، ص۴۲۲.</ref>. | |||
[[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، به نقل از [[حاکم]]، در الإکلیل و [[عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی]]، در [[شرف المصطفی (کتاب)|شرف المصطفی]] و [[بیهقی]] در الدلائل از طریق [[یونس بن بکیر]] از [[سلمة بن عبد یسوع]] وی را در شمار [[صحابه]] آورده است. براساس آنچه ابوسعد از [[سعید بن عمرو]] از پدرش از جدش - که [[نصرانی]] بود و [[مسلمان]] شد - نقل کرده است، [[رسول خدا]]{{صل}} برای اهل نجران [[نامه]] نوشت و گروهی از آنان [[خدمت]] آن [[حضرت]] آمدند و بازگشتند. هنگامی که اسقف نامه آن حضرت را میخواند مرکبش لغزید و برادر اسقف، به نام بشیر بن معاویه، ابوعلقمه، از رسول خدا{{صل}} به [[بدی]] یاد کرد. در این حال اسقف او را برحذر داشت و گفت: تو از [[پیامبری]] مرسل یاد کردی؛ بشیر گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] چارهای نیست و او را رها نمیکنم تا آنکه به او ملحق شوم. از این رو وی صورت مرکب خود را به سوی [[مدینه]] گرداند و با خواندن شعری خود را همراه رسول خدا{{صل}} قلمداد کرد و همواره با آن حضرت همراه بود تا آنکه به [[شهادت]] رسید<ref>نیز، ر.ک: شامی، ج۱۳، ص۷۰.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، سپس افزوده است که این داستان را درباره بشیر بن معاویه خلاصه کردهام در حالی که حدود سه ورقه بوده است و به زودی در بخش [[کنیهها]] نیز از آن یاد خواهیم کرد. اما ابن حجر در بخش کنیهها از این مدخل یادی نکرده است بلکه در مدخل دیگری با عنوان «کرز» یا [[کوز بن علقمه بکری نجرانی]] مشابه این خبر را آورده است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشیر بن معاویه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۵۲.</ref> | [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، به نقل از [[حاکم]]، در الإکلیل و [[عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی]]، در [[شرف المصطفی (کتاب)|شرف المصطفی]] و [[بیهقی]] در الدلائل از طریق [[یونس بن بکیر]] از [[سلمة بن عبد یسوع]] وی را در شمار [[صحابه]] آورده است. براساس آنچه ابوسعد از [[سعید بن عمرو]] از پدرش از جدش - که [[نصرانی]] بود و [[مسلمان]] شد - نقل کرده است، [[رسول خدا]]{{صل}} برای اهل نجران [[نامه]] نوشت و گروهی از آنان [[خدمت]] آن [[حضرت]] آمدند و بازگشتند. هنگامی که اسقف نامه آن حضرت را میخواند مرکبش لغزید و برادر اسقف، به نام بشیر بن معاویه، ابوعلقمه، از رسول خدا{{صل}} به [[بدی]] یاد کرد. در این حال اسقف او را برحذر داشت و گفت: تو از [[پیامبری]] مرسل یاد کردی؛ بشیر گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] چارهای نیست و او را رها نمیکنم تا آنکه به او ملحق شوم. از این رو وی صورت مرکب خود را به سوی [[مدینه]] گرداند و با خواندن شعری خود را همراه رسول خدا{{صل}} قلمداد کرد و همواره با آن حضرت همراه بود تا آنکه به [[شهادت]] رسید<ref>نیز، ر.ک: شامی، ج۱۳، ص۷۰.</ref>. ابن حجر<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.</ref>، سپس افزوده است که این داستان را درباره بشیر بن معاویه خلاصه کردهام در حالی که حدود سه ورقه بوده است و به زودی در بخش [[کنیهها]] نیز از آن یاد خواهیم کرد. اما ابن حجر در بخش کنیهها از این مدخل یادی نکرده است بلکه در مدخل دیگری با عنوان «کرز» یا [[کوز بن علقمه بکری نجرانی]] مشابه این خبر را آورده است.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشیر بن معاویه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۵۲.</ref> |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۱
مقدمه
«ابوعلقمه نجرانی» با توجه به نسبتش از اهل نجران[۱] است. برخی منابع نام وی را بشر آورده و او را برادر مادری اسقف نجران و پسرعموی نسبی وی دانستهاند[۲].
ابن حجر[۳]، به نقل از حاکم، در الإکلیل و عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی، در شرف المصطفی و بیهقی در الدلائل از طریق یونس بن بکیر از سلمة بن عبد یسوع وی را در شمار صحابه آورده است. براساس آنچه ابوسعد از سعید بن عمرو از پدرش از جدش - که نصرانی بود و مسلمان شد - نقل کرده است، رسول خدا(ص) برای اهل نجران نامه نوشت و گروهی از آنان خدمت آن حضرت آمدند و بازگشتند. هنگامی که اسقف نامه آن حضرت را میخواند مرکبش لغزید و برادر اسقف، به نام بشیر بن معاویه، ابوعلقمه، از رسول خدا(ص) به بدی یاد کرد. در این حال اسقف او را برحذر داشت و گفت: تو از پیامبری مرسل یاد کردی؛ بشیر گفت: به خدا سوگند چارهای نیست و او را رها نمیکنم تا آنکه به او ملحق شوم. از این رو وی صورت مرکب خود را به سوی مدینه گرداند و با خواندن شعری خود را همراه رسول خدا(ص) قلمداد کرد و همواره با آن حضرت همراه بود تا آنکه به شهادت رسید[۴]. ابن حجر[۵]، سپس افزوده است که این داستان را درباره بشیر بن معاویه خلاصه کردهام در حالی که حدود سه ورقه بوده است و به زودی در بخش کنیهها نیز از آن یاد خواهیم کرد. اما ابن حجر در بخش کنیهها از این مدخل یادی نکرده است بلکه در مدخل دیگری با عنوان «کرز» یا کوز بن علقمه بکری نجرانی مشابه این خبر را آورده است.[۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ از مناطق یمن از سوی مکه، ر.ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۶۶.
- ↑ ر.ک: ابن کثیر، ج۴، ص۱۰۵؛ مقریزی، ج۱۴، ص۷۰؛ شامی، ج۶، ص۴۲۲.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ نیز، ر.ک: شامی، ج۱۳، ص۷۰.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «بشیر بن معاویه»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۵۲.