سریه مرثد بن ابی‌مرثد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] ==منابع== +]] {{پایان مدخل‌های وابسته}} ==منابع==))
خط ۱۷: خط ۱۷:
*[[اسیر]] دیگر، [[زید بن دثنه]] بود که در [[خانواده]] [[صفوان بن امیه]]، زندانی شده بود. او شب‌ها [[شب‌زنده‌داری]] می‌کرد و [[نماز]] می‌گزارد و روزها [[روزه]] می‌گرفت و فقط از خوراک‌هایی می‌خورد که گوشت‌هایش، [[ذبح]] [[شرعی]] شده بود. [[خاندان]] صفوان با [[اسیران]] خود، خوش [[رفتار]] بودند و این موضوع بر صفوان گران آمد. [[صاحب]] [[خانه]] کسی را پیش [[زید]] فرستاد و پرسید: چه خوراکی می‌خوری؟" گفت: "من از گوشت جانورانی که برای غیر [[خدا]] کشته شده باشند نمی‌خورم و فقط شیر خواهم آشامید". [[زید بن دثنه]] مرتب [[روزه]] می‌گرفت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱.</ref> و صفوان، هنگام [[افطار]]، کاسه بزرگی شیر برای او می‌فرستاد، و [[زید بن دثنه]] آن را می‌خورد تا فردا غروب که کاسه دیگری برایش می‌آوردند. او و [[خبیب بن عدّی بن بلحارث بن خزرج]] را در یک روز برای اعدام آوردند.
*[[اسیر]] دیگر، [[زید بن دثنه]] بود که در [[خانواده]] [[صفوان بن امیه]]، زندانی شده بود. او شب‌ها [[شب‌زنده‌داری]] می‌کرد و [[نماز]] می‌گزارد و روزها [[روزه]] می‌گرفت و فقط از خوراک‌هایی می‌خورد که گوشت‌هایش، [[ذبح]] [[شرعی]] شده بود. [[خاندان]] صفوان با [[اسیران]] خود، خوش [[رفتار]] بودند و این موضوع بر صفوان گران آمد. [[صاحب]] [[خانه]] کسی را پیش [[زید]] فرستاد و پرسید: چه خوراکی می‌خوری؟" گفت: "من از گوشت جانورانی که برای غیر [[خدا]] کشته شده باشند نمی‌خورم و فقط شیر خواهم آشامید". [[زید بن دثنه]] مرتب [[روزه]] می‌گرفت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱.</ref> و صفوان، هنگام [[افطار]]، کاسه بزرگی شیر برای او می‌فرستاد، و [[زید بن دثنه]] آن را می‌خورد تا فردا غروب که کاسه دیگری برایش می‌آوردند. او و [[خبیب بن عدّی بن بلحارث بن خزرج]] را در یک روز برای اعدام آوردند.
*آنان چون یکدیگر را [[ملاقات]] کردند، هر کدام دیگری را به [[پایداری]] توصیه کردند و از هم جدا شدند. کسی که عهده‌دار کشتن [[زید بن دثنه]] شد، نسطاس، [[غلام]] صفوان بود که او را هم به محل تنعیم بردند و برای او هم یک تیر چوبی بر پا کردند. او گفت: "می‌خواهم دو رکعت [[نماز]] بگزارم". و چون [[نماز]] گزارد او را به تیر چوبی بستند و گفتند: "از این [[آیین]] و [[دین]] تازه خود برگرد و از [[آیین]] ما [[پیروی]] کن تا آزادت کنیم!" گفت: "[[سوگند]] به [[خدا]]! هرگز از [[دین]] خود دست بر نمی‌دارم". گفتند: "اگر [[محمد]] در دست ما بود و تو در خانه‌ات بودی خوشحال نمی‌شدی؟" گفت: "به [[خدا]]؟ اگر من [[سلامت]] باشم و خاری [[محمد]] را بیازارد [[خشنود]] نخواهم بود". [[ابوسفیان]] می‌گفت: "ما هرگز ندیده‌ایم که [[یاران]] کسی، محبتی را داشته باشند که [[یاران]] [[محمد]] به او دارند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|سریه مرثد بن ابی‌مرثد]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۵.</ref>.
*آنان چون یکدیگر را [[ملاقات]] کردند، هر کدام دیگری را به [[پایداری]] توصیه کردند و از هم جدا شدند. کسی که عهده‌دار کشتن [[زید بن دثنه]] شد، نسطاس، [[غلام]] صفوان بود که او را هم به محل تنعیم بردند و برای او هم یک تیر چوبی بر پا کردند. او گفت: "می‌خواهم دو رکعت [[نماز]] بگزارم". و چون [[نماز]] گزارد او را به تیر چوبی بستند و گفتند: "از این [[آیین]] و [[دین]] تازه خود برگرد و از [[آیین]] ما [[پیروی]] کن تا آزادت کنیم!" گفت: "[[سوگند]] به [[خدا]]! هرگز از [[دین]] خود دست بر نمی‌دارم". گفتند: "اگر [[محمد]] در دست ما بود و تو در خانه‌ات بودی خوشحال نمی‌شدی؟" گفت: "به [[خدا]]؟ اگر من [[سلامت]] باشم و خاری [[محمد]] را بیازارد [[خشنود]] نخواهم بود". [[ابوسفیان]] می‌گفت: "ما هرگز ندیده‌ایم که [[یاران]] کسی، محبتی را داشته باشند که [[یاران]] [[محمد]] به او دارند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه مرثد بن ابی‌مرثد (مقاله)|سریه مرثد بن ابی‌مرثد]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۵.</ref>.
==[[مظلومیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در حادثه [[رجیع]]==
پس از [[جنگ احد]] گروهی از [[قبیله]] [[عضل]] و قاره به [[مدینه]] آمده و [[خدمت پیامبر اکرم]] رسیدند و عرض کردند: یا [[رسول الله]] ما [[مسلمان]] شده‌ایم، تقاضا داریم افرادی از [[اصحاب]] خود را با ما بفرست تا [[قرآن]] و مسائل [[دین]] را به ما [[تعلیم]] کنند و در بین قبیله ما به امر [[تبلیغ]] بپردازند.
پیامبر ده نفر از بزرگان [[صحابه]] را فرستاد، بزرگوارانی چون [[عاصم بن ثابت]] و [[خبیب بن عدی]] و [[زید بن دثنه]] و [[عبدالله بن طارق]] و [[خالد بن بکیر]]، در این جمع بودند. ناگهان متوجه [[خیانت]] همراهان شدند که نقشه‌ای در کار است و خود را در محاصره قبیله [[بنی‌لحیان]] که حدود صد نفر مسلح داشتند [[مشاهده]] کردند و قضیه به [[جنگ]] و درگیری کشید؛ ولی از خود [[دفاع]] نمودند تا ۸ نفر از آنها کشته شدند. به دو نفر گفتند: ما شما را نمی‌کشیم بلکه به جای ۱۳ [[اسیر]] که در [[اختیار]] [[قریش]] است به قریش تحویل می‌دهیم. [[حبیب بن الحارث]] به وسیله قریش خریداری شد و برای [[قتل]] او مصمم شدند. حبیب به آنها گفت: به من اجازه دهید دو رکعت [[نماز]] بخوانم بعد هر تصمیمی که دارید انجام دهید و آنها پذیرفتند. حبیب دو رکعت نماز خواند آنگاه رو به گروه نمود و گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر نبود که [[گمان]] [[برید]] از [[ترس]] کشته شدن نمازم را طولانی می‌کردم سپس او را به دار آویخته به قتل رساندند؛ ولی درباره زید، [[ابوسفیان]] او را خریداری نمود تا به قتل رساند. بزرگان قریش برای قتل او گرد آمدند بالای چوبه دار رفت؛ ولی پیش از آنکه سر از بدنش جدا شود. ابوسفیان از او پرسید: ای زید تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا [[دوست]] داری که به جای تو محمد باشد تا گردن او زده شود و تو در خانواده‌ات باشی؟ زید گفت: به خدا سوگند میل ندارم که خاری به پای او [[خلیده]] شود و من میان خانواده‌ام باشم.
[[پیامبر]] بر کشته شدن این [[رجال]] بزرگ که به طرز وحشیانه‌ای به [[قتل]] رسیده بودند سخت متأثر گردید.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۹۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سریه مرثد بن ابی‌مرثد است. "سریه مرثد بن ابی‌مرثد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سریه مرثد بن ابی‌مرثد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

مظلومیت پیامبر(ص) در حادثه رجیع

پس از جنگ احد گروهی از قبیله عضل و قاره به مدینه آمده و خدمت پیامبر اکرم رسیدند و عرض کردند: یا رسول الله ما مسلمان شده‌ایم، تقاضا داریم افرادی از اصحاب خود را با ما بفرست تا قرآن و مسائل دین را به ما تعلیم کنند و در بین قبیله ما به امر تبلیغ بپردازند.

پیامبر ده نفر از بزرگان صحابه را فرستاد، بزرگوارانی چون عاصم بن ثابت و خبیب بن عدی و زید بن دثنه و عبدالله بن طارق و خالد بن بکیر، در این جمع بودند. ناگهان متوجه خیانت همراهان شدند که نقشه‌ای در کار است و خود را در محاصره قبیله بنی‌لحیان که حدود صد نفر مسلح داشتند مشاهده کردند و قضیه به جنگ و درگیری کشید؛ ولی از خود دفاع نمودند تا ۸ نفر از آنها کشته شدند. به دو نفر گفتند: ما شما را نمی‌کشیم بلکه به جای ۱۳ اسیر که در اختیار قریش است به قریش تحویل می‌دهیم. حبیب بن الحارث به وسیله قریش خریداری شد و برای قتل او مصمم شدند. حبیب به آنها گفت: به من اجازه دهید دو رکعت نماز بخوانم بعد هر تصمیمی که دارید انجام دهید و آنها پذیرفتند. حبیب دو رکعت نماز خواند آنگاه رو به گروه نمود و گفت: به خدا سوگند اگر نبود که گمان برید از ترس کشته شدن نمازم را طولانی می‌کردم سپس او را به دار آویخته به قتل رساندند؛ ولی درباره زید، ابوسفیان او را خریداری نمود تا به قتل رساند. بزرگان قریش برای قتل او گرد آمدند بالای چوبه دار رفت؛ ولی پیش از آنکه سر از بدنش جدا شود. ابوسفیان از او پرسید: ای زید تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا دوست داری که به جای تو محمد باشد تا گردن او زده شود و تو در خانواده‌ات باشی؟ زید گفت: به خدا سوگند میل ندارم که خاری به پای او خلیده شود و من میان خانواده‌ام باشم.

پیامبر بر کشته شدن این رجال بزرگ که به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیده بودند سخت متأثر گردید.[۳۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. این سریه در برخب کتاب‌ها با نام «غزوه الرجیع» ذکر شده است. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۸.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴.
  3. یکی از دشمنان رسول خدا(ص) که قصد داشت به جنگ پیامبر(ص) بیاید.
  4. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  9. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲-۴۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۵۳۸-۵۳۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج۳، ص۳۲۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۵.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۶؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۸۵.
  16. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۶.
  17. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۶.
  18. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۶؛ با اندکی اختلاف در ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۳۹.
  19. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  20. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۵۳۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۵۳۹.
  23. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  24. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  26. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۵۳۹.
  28. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۸.
  29. محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۵۴۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
  30. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۸۶.
  31. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۸۷.
  32. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۰-۳۶۱؛ با اندکی تغییر در ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج۳، ص۳۲۶.
  33. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۱، ص۱۸۷.
  34. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱.
  35. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۲.
  36. اکبری، هادی، سریه مرثد بن ابی‌مرثد، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۱۰-۵۱۵.
  37. راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۱۹۸.