ولایت در لغت: تفاوت میان نسخهها
برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
# [[پرونده: 1100770.jpg|22px]] [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|'''کلیات فقه سیاسی''']] | # [[پرونده: 1100770.jpg|22px]] [[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|'''کلیات فقه سیاسی''']] | ||
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']] | # [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']] | ||
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']] | # [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} |
نسخهٔ ۱۵ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۱
ولایت از "ولی" گرفته شده به معنای قرب و نزدیکی به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد و سایر معانی ولایت مانند: تسلّط، قدرت، فرمانروایی، محبّت و دوستی و... نیز بازگشت به این معنا میکنند.
معنای "ولی"
اصل در معنای "ولی"، شدت قرب و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است. کتاب مقاییساللغة میگوید: جَلَسَ ممّا يَلِينى، أى يُقارِبُنی و سپس اضافه میکند: اینکه به بارانی که بلافاصله بعد از باران بهاری الوَسمِی میبارد الوَلِیّ گفته شده، به خاطر آن است که بعد از آن میبارد: المَطَر يجىءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه يلى الوسمِىّ[۱].
همین بیان را فیومی در المصباح المنیر ذکر میکند و میگوید: الولی مثل الفلس، بمعنی القرب و حصول الثانی بعد الأول من غیر فصل[۲].[۳]
درباره کلمه "ولی" اسم مصدر و مشتقات آن، معانی گوناگونی در کتابهای لغت ذکر گردیده، بهگونهای که در بعضی از آنها نوشته شده است: برای کلمه ولی، معانی کثیری است و بعد حدود ٢۱ معنا برای آن بیان میکنند[۴]؛ معانیای همانندِ محب، صدیق، مالک، ناصر، صهر، عبد، ابن عم، معتَق، معتِق، حلیف، عقید، امارت، خطّه، سلطان، تابع، منعم علیه و...[۵].
معنای ولایت
معنای قرب در باب ولایت به حدی محوری است که راغب در مفردات خود، معنای ولایت را شدت نزدیکی دو چیز به یکدیگر دانسته؛ به گونهای که میان آنها فاصلهای جز خودشان نباشد. او سپس تصریح میکند که سایر معانی از قبیل دوستی، نسب، یاری و یا همکیشی، معنای لازم و استعاری قرب است. بنابراین، سایر معانی که در معنای ولایت گفته شده، باید با توجه به معنای اصلی ترجمه شود[۶]. هنگامی که این واژه در روابط انسانی و امور اجتماعی به کار میرود، بیانگر تدبیر و ولایت ولیّ بر مُوَلَّی علیه خود است. چنان که ابناثیر در نهایة، معنای اصلی ولایت را مقید به سه قید میکند که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقق نمیگردد؛ آن سه شرط عبارتاند از: تدبیر، قدرت بر اعمال تدبیر و بالاخره فعلیت آن[۷]. به همین دلیل است که ابنمنظور در لسان العرب معنای «الولی» را مدبر و متصرف در امور عالم معنا میکند و میگوید: الولی، المتولی الأمور العالم و الخلائق، القائم بها، و من أسمائه عزوجل الوالی؛ و هو مالک الأشیاء جمیعها التصرف فیها[۸].[۹]
افزون بر معنای ذکر شده، معانی دیگری نیز برای ولایت ذکر کردهاند. از قبیل: تسلّط، قدرت، فرمانروایی، محبّت و دوستی، کمک و یاری، عهدهدار شدن کاری با مسئولیت و سمتی، حکم، سلطنت، پشتیبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرّف در اشیا و امور انسانها[۱۰].
اگر در معانی ذکر شده دقت شود، همگی نوع خاصی از نزدیکی هستند که با تأثیر و تأثر و سرپرستی و تصرّف در امور همراه میباشند. این معنای از ولایت همان معنای مورد نظر قرآن و اسلام است؛ چون ولایت قرآنی را نیز قرب و نزدیکی خاصی اعلام داشتهاند که با نوع یا انواعی از تأثیر و تأثّر، تصرف، تملک، تدبیر، سرپرستی و مانند آن همراه است[۱۱].[۱۲]
اختلاف در معنای ولایت
برای کلمه "ولایت" معانی گوناگونی همچون: صاحب اختیار، سرپرست، سلطان، سلطنت و امارت، مَحبت و دوستی، نصرت، قرب و قرابت و بلاد سلطان به کار برده شده است. راغب این گونه بیان میکند: "ولایت یعنی قرار گرفتن دو چیز در کنار یکدیگر؛ به گونهای که هیچ چیز سومی بین آن دو نباشد [هیچ فاصلهای بین آنان نباشد]. این نزدیک بودن از حیث مکان، نسبت بین آن دو، صداقت و دوستی و یاری رساندن به یکدیگر است" و سایر معانی از قبیل دوستی، نسب، یاری و یا همکیشی، معنای لازم و استعاری قرب است[۱۳]. در اینکه کدام یک، معنای حقیقی کلمه "ولایت" به فتح یا کسر واو است، اختلاف شده و از آثار اهل لغت به دست میآید لغویان در این باره دو دستهاند: عدهای هر دو کلمه را به یک معنا گرفتهاند و برخی بین آن دو تفاوت قائل شدهاند[۱۴].
دسته اول، سه بیان دارند:
- هر دو کلمه به معنای نصرت و یاری کردن است[۱۵]؛
- هر دو کلمه به معنای قرابت است[۱۶]؛
- هر دو کلمه به معنای تولی امر و سلطنت است و مانند کلمه "الدلالة" است که فتح و کسر دال آن موجب ایجاد دو معنا نمیشود[۱۷].
دسته دوم از اهل لغت، بیانات متفاوتی دارند:
- ولایت به فتح واو به معنای بلاد سلطان و به کسر واو به مفهوم امارت و سلطنت است[۱۸]؛
- ولایت به فتح واو به معنای نصرت و به کسر واو به معنای امارت و تولی امر است[۱۹]؛
- ولایت به کسر واو و فتح آن به معنای نصرت و به کسر واو فقط به معنای امارت و سلطه است[۲۰]؛
- برخی لغتنویسان گفتهاند: در نحوه حرکت "واو" چند قول است و بعد از ذکر اقوال، مینویسند: "عمده مطلب اینکه ولایت با فتح واو، مصدر است و با کسر، اسم مصدر، در مصدر به معنای نصرت و یاری کردن است و در اسم مصدر مثل خِیاطة است، چون حکومت کردن و متولی امور شدن، خود نوعی از صناعت و حرفه است"[۲۱].
از معانی ولایت، دو معنای آن؛
- سلطنت و امارت؛
- قرابت و نزدیکی؛ مورد توجه اهل لغت واقع شده و برخی هر یک از آن دو را معنای حقیقی ولایت میدانند.
کسانی که قائلاند معنای حقیقی ولایت، سلطنت و امارت است، دو دلیل میآورند:
- نقل اهل لغت، چنان که بعضی تصریح کردهاند که حقیقت ولایت، همان تولی امر و سلطنت است؛
- تبادر[۲۲]، یعنی آنچه از کلمه ولایت به ذهن متبادر میشود و ذهن انسان آن را مییابد و میفهمد، همان معنای امارت و سلطنت است نَه غیر آن.
کسانی که معتقدند معنای حقیقی ولایت، قرابت است، نیز دو دلیل دارند:
- از باب "ترد الاشياء إلی أصولها"، باید دید ریشه ولایت به چه معناست، ریشه اصلی ولایت، ولْی به معنای قرب است، چنان که اهل لغت چنین نوشتهاند: "و أصله القرب و الدنو"[۲۳]؛
- در تمام مشتقات کلمه ولی، معنای قرب وجود داشته و سایر معانی ولایت نیز به این معنا برمیگردد، چنان که بعضی نوشتهاند: "و الباب كلّه راجع الی القرب"[۲۴].
اما آنچه درباره معنای حقیقی ولایت به سلطنت و امارت، استناد به نقل برخی اهل لغت شده، نمیتواند دلیل بر معنای حقیقی باشد؛ زیرا برخی دیگر از اهل لغت با آن نظریه مخالفت کردهاند و دلیل تبادر نیز، قابل مناقشه است که تبادری، حاکی از معنای حقیقی است که عام باشد، در حالی که تبادر مذکور خاص و در بعضی موارد، همانند تاریخنگاری وجود دارد؛ افزون بر آن، در معنای سلطنت و حکومت، یا سرپرست، مآل جامعی نیست که موارد دیگر را شامل شود، ولی در ولایت به معنای قرب امکانش است[۲۵].
نتیجهگیری
بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای حقیقی ولایت، همان قرب است و در موردی که قرینه خاصی برای اراده یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی قرب را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: ولایت از آنِ خداست، باید گفت مراد، معیت خداوند با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود مالکیت در تدبیر و تکفل امور و عهدهدار شدن احکام و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از ولایت است نَه اصل حقیقت و معنای مطابقی آن و هر جا ولایت را به مفهوم حکومت، امارت و سلطنت تفسیر میکنند، تفسیر به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای حقیقی آن؛ زیرا قرب به دو قسم حسی و غیر حسی تقسیم میشود و امارت، تکفل امور و تدبیر مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق قرب حسی یا غیر حسی است و امارت و سلطنت از لوازم و نتیجه معنای قرابت غیر حسی و ولایت است نَه معنای اصلی ولایت[۲۶].
مفهومشناسی واژه «ولی»
«ولی» به معنی ناصر و یاریگر، دوست، سرپرست و عهدهدار امری برای انجام کامل آن به کار رفته و جمع آن «اولیاء» است.
وَلی: یعنی به عهده گرفت و عهدهدار شد.
ابوهلال عسکری لغتشناس معروف عرب در فرق میان مولی و ولی، ولی را چنین معنا میکند: «اصل معنای «ولی» قراردادن دوم به جای اول بدون فاصله است. این واژه از این سخن عرب گرفته شده است که این پشت سر آن میآید»[۲۷].
خلیل بن احمد، «ولاء» را به معنای قرار گرفتن چیزی بعد از چیز دیگر [و از پی هم در آمدن] میداند[۲۸].
ابن فارس، آن را به نزدیکی معنا کرده است[۲۹]. ابن منظور، ولی را به معنای یاری کردن دانسته و میگوید: یکی از اسماء خدا «والی» است، به معنای مالک و توانا به تصرف بر تمام اشیاء[۳۰].
راغب در این زمینه مینویسد: ولاء و توالی آن است که دو شیء یا بیشتر، به گونهای در کنار یکدیگر قرار گیرند که شیء خارجی بین آن دو نباشد و از آن به عنوان استعاره برای نزدیکی، قرب مکانی، نیت، دین، دوستی، یاری کردن و اعتقاد استفاده میشود. «وِلایة» به معنای نصرت و یاری کردن و «وَلایة» به معنای سر پرستی امر است[۳۱].
ابن اثیر مینویسد: «ولی» یاری کننده است و گفته شده مقصود از آن، متولی امور هستی و مخلوقات است و از اسماء خداوند عزوجل «والی» است. او مالک همه چیز و تصرف کننده در آنان است. «ولایت» به تدبیر و قدرت و فعل اشاره دارد، و کلمه «مولی» در حدیث زیاد به کار برده شده و معانی گوناگونی میدهد، مانند: پروردگار، مالک، سرور، بخشنده نعمت، آزاد کننده، یاری دهنده، (محب) دوستدار، تابع و همسایه. هر کس امری را به عهده بگیرد یا برای به انجام رساندن آن قیام کند او مولی و ولی آن است و بدین معنا است حدیث پیامبر اکرم(ص) «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[۳۲].
آنچه از این تعاریف استفاده میشود آن است که «ولی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توالی و ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است، از اینرو این واژه با شکلهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی «حب و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است[۳۳].[۳۴]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۲، ص۶۷۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۴۳؛ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۳.
- ↑ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۳؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۲.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۵، ص۲۲۷.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۴۳؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۲.
- ↑ اقرب الموارد، ج۵، (ل - ی)، ص۸۳۲-۸۳۳، ماده «ولی»، فرهنگ نوین، ص۸۱۵، ماده «ولی»؛ مجمع البحرین، ج۲، النهایة، ج۵، ماده «ولی»؛ المختار من صحاح اللغة، ص۵۸۴، مادّه «ولی».
- ↑ ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج۵، ص۳۶۸- ۳۶۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۶۵.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص:۳۴-۳۶.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۸۵.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶؛ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص۱۶۱.
- ↑ الصحاح، ج۶، ص۲۵۳ و مصباحالمنیر، ۳۹۶.
- ↑ محیط المحیط، ۹۸۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۴۴۹.
- ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۲ و مفردات راغب، کلمه ولی.
- ↑ ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱؛ مجمل اللغة، ج۴، ص۹۳۷.
- ↑ تاج العروس، ج۲۰، ص۳۱۰، کلمه ولی.
- ↑ الجوامع و الفوارق، ۱۲۶؛ دلیل بر تبادر به معنای سلطنت و حکومت، مراجعه به متون کتابهای اصیل عربی، همانندِ تاریخ طبری یا الکامل فیالتاریخ، و تتبع کاربردهای عرفی این واژه، گویای این حقیقت است که از میان معانی مختلف ولایت، شایعترین کاربرد آن، همین سلطنت و فرمانروایی است به طوری که میتوان گفت: واژه ولایت به طور طبیعی به امارت و زمامداری، منصرف است، مگر این که قرینهای در میان باشد.
- ↑ مجمعالبحرین، ج۱، ص۴۶۲ و تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۱.
- ↑ مقاییساللغة، ج۶، ص۱۴۲.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶.
- ↑ ابی هلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۵۷۸.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ۱۰۶۸.
- ↑ ابی الحسین احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ج۱۰۶۴.
- ↑ محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۴۰۰.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ج۸۸۵.
- ↑ المبارک بن محمد ابن الاثیر الجزری، النهایة، ج۵، ص۲۲۷-۲۲۸.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۱۲۲.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۰۶.